حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

روایات غضب حضرت زهراء سلام الله علیها بر ابوبکر و دفن شبانه ی ایشان (مصادر اهل سنت) [3] - پاسخ به شبهات و نتیجه گیری

شبهات علمای اهل سنت در مورد روایت و پاسخ به آن


ما در این بخش رایج ترین شبهات علمای اهل سنت در مورد روایات مربوط به غضب حضرت زهراء سلام الله علیها را به صورت موضوعی شماره گذاری کرده ایم و به همراه پاسخ مطرح خواهیم کرد.در انتها مواردی که اهمیت کمتری دارند و یا ارزش علمی پایینی دارند یا اصلا شبهه به حساب نمی آیند را در بخش سایر شبهات می آوریم.


شبهه ی اول: حضرت زهراء فقط در مورد آن مال و میراث گفتند صحبت نمی کنند (رد اطلاق عدم تکلم)


ترمذی (عالم سرشناس اهل سنت) پس از نقل یکی از روایات مربوط به عدم تکلم حضرت زهراء سلام الله علیها با ابوبکر و عمر می نویسد:


قَالَ عَلِیُّ بْنُ عِیسَى: مَعْنَى لاَ أُکَلِّمُکُمَا، تَعْنِی: فِی هَذَا الْمِیرَاثِ أَبَدًا أَنْتُمَا صَادِقَانِ.


الترمذی، محمد بن علی بن الحسن بن بشر، أبو عبد الله، الحکیم (المتوفى320هـ)، سنن الترمذی، ج3، ص210، ح1609، المحقق: بشار عواد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامی – بیروت، سنة النشر: 1998 م.


علی بن عیسی می گوید: معنای «لا اکلمکما» (با شما دو نفر سخن نمی گویم) آن است که در مورد این میراث با شما سخن نمی گویم و شما دو نفر راستگو هستید.


نووی عالم مشهور اهل سنت نیز در ادعایی مشابه در مورد یکی از احتمالات مطرح می نویسد:


(فَلَمْ تُکَلِّمْهُ) یَعْنِی فِی هَذَا الْأَمْرِ ...


النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (متوفاى676 هـ)، شرح النووی علی صحیح مسلم (المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ج12، ص73، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة الثانیة، 1392 هـ .


(فلم تکلمه) یعنی در این موضوع با آن ها سخن نگفت ...


همچنین حسن ابو الاشبال عالم وهابی معاصر چنین مدعی می شود:


قال: [(فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت)].


والمحمول فی هذا الکلام: فلم تکلمه فی أمر الفیء حتى توفیت.


http://shamela.ws/browse.php/book-37026#page-1714

کلام وی محمول بر این است که در مورد امر فیء با او سخن نگفت تا از دنیا رفت.


پاسخ به شبهه ی اول


قبل از آن که نیازی به پاسخ ما به این شبهه ی ضعیف و پیش پا افتاده باشد، علمای اهل سنت خودشان این کلام را مردود دانسته اند.

«فهجرت أبا بکر و لم تزل مهاجرته حتّى توفّیت» هذا اللفظ یردّ ما حکاه الترمذی عن شیخه علی بن عیسى أنها لم تکلّمه فی هذا المیراث خاصة.


الزرکشی المصری الحنبلی، شمس الدین أبی عبد الله محمد بن عبد الله (المتوفى794هـ)، التنقیح لألفاظ الجامع الصحیح (شرح صحیح البخاری للزرکشی)، ج2، ص683، تحقیق: یحیى بن محمد علی الحکمی، الناشر: مکتبة الرشد، الطبعة: الأولى، 1424 هـ - 2003 م.


(فاطمه از ابوبکر دوری گزید و این ادامه داشت تا این که از دنیا رفت) این عبارت آن چه که ترمذی از استادش علی بن عیسی نقل کرده است مبنی بر این که فاطمه فقط در مورد میراث با ابوبکر صحبت نکرد را رد می کند.


(ولم تزل مهاجرته) اسم فاعلٍ مِن: هاجَرَ لا مصدرٌ، وفی هذا رَدٌّ لمَا حکاه التِّرمِذی عن شیخه علیِّ بن عِیْسى أنَّها لم تُکلِّمْه فی هذا المیراث خاصةً.


شمس الدین البرماوی، أبو عبد الله محمد بن عبد الدائم بن موسى (المتوفى 831 هـ)، اللامع الصبیح بشرح الجامع الصحیح، ج9، ص149، تحقیق ودراسة: لجنة مختصة من المحققین بإشراف نور الدین طالب، الناشر: دار النوادر، سوریا، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


(فاطمه بر حال هجران از ابوبکر بود) اسم فاعل از هاجَرَ نه مصدر، و این عبارت ردی است بر آن چه ترمذی از استادش نقل کرده است مبنی بر این که [حضرت] فاطمه فقط در مورد مساله ی میراث با ابوبکر سخن نگفت.


(فهجرتْ أبا بکر، فلم تزل مُهاجِرَتَه حتى تُوفیت): هذا اللفظ یردّ ما حکاه الترمذی عن شیخه علی بن عیسى: أنها لم تکلمه فی هذا المیراث خاصة.


الدمامینی، محمد بن أبی بکر بن عمر بن أبی بکر (المتوفى 827 هـ)، مصابیح الجامع، ج6، ص411، اعتنى به تحقیقا وضبطا وتخریجا: نور الدین طالب، الناشر: دار النوادر، سوریا، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م.


(از ابوبکر دوری گزید و این دوری گزیدن ادامه داشت تا از دنیا رفت): این لفظ آن چه را ترمذی از استادش علی بن عیسی نقل کرده مبنی بر این که [حضرت فاطمه] تنها در مورد این میراث با ابوبکر سخن نگفت رد می کند.


قال علی بن عیسى: معنى لا أکلمکما: یعنی فی هذا المیراث أنتما صادقان.


قال مؤلفه: تأویل علیّ بن عیسى بن یزید البغدادی هذا غیر موافق علیه، فقد روی اللیث، عن عقیل، عن أبی شهاب، عن عروة، عن عائشة طلبت فاطمة میراثها فی أبیها من أبی بکر، وفی الحدیث: فوجدت فاطمة على أبی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتى توفیت. اتفق البخاری ومسلم على إخراج هذا الحدیث وهذه اللفظة فیه.


وروى إبراهیم بن سعد، عن صالح بن کیسان، عن ابن شهاب هذا الحدیث بهذا الإسناد وفیه: فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه وسلّم فهجرت أبا بکر فلم تزل مهاجرته حتى توفیت، واتفقا أیضا على هذا الحدیث وانفرد البخاریّ بهذا اللفظ دون مسلم.


المقریزی، تقی الدین أحمد بن علی بن عبد القادر بن محمد (المتوفى845 هـ)،إمتاع الأسماع بما للنبی صلى الله علیه وسلم من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع، ج13، ص358، تحقیق وتعلیق محمد عبد الحمید النمیسی، ناشر: منشورات محمد علی بیضون دار الکتب العلمیة ـ بیروت، الطبعة الأولى، 1420 ه‍ ـ 1999م .


علی بن عیسی گفته است: معنای «لا اکلمکما» (با شما دو نفر سخن نمی گویم) آن است که در مورد این میراث با شما دو نفر سخن نمی گویم و شما دو نفر راستگو هستید.


مولف می گوید: این تاویل علی بن عیسی قابل قبول نیست چرا که لیث از عقیل از زهری از عروه از عائشه نقل می کند که فاطمه ارثش از پدرش را از ابوبکر مطالبه کرد و در حدیث آمده است که فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و از او دوری گزید و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت.بخاری و مسلم بر نقل این حدیث و این لفظ اتفاق کرده اند.


و ابن سعد از صالح بن کیسان از زهری از زهری این حدیث را با این سند نقل کرده و در آن آمده است که فاطمه دختر پیامبر (ص) خشمگین شد و از ابوبکر دوری گزید و بر این هجران و دوری گزیدن باقی ماند تا از دنیا رفت و بخاری و مسلم بر نقل این حدیث با این لفظ اتفاق کرده اند و مسلم با این لفظ نقل نکرده است.


قَوْلُهُ فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ فِی رِوَایَةِ مَعْمَرٍ فَهَجَرَتْهُ فَاطِمَة فَلم تکَلمه حَتَّى مَاتَت وَوَقَعَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ شَبَّةَ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ عَنْ مَعْمَرٍ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ فِی ذَلِکَ الْمَالِ وَکَذَا نَقَلَ التِّرْمِذِیُّ عَنْ بَعْضِ مَشَایِخِهِ أَنَّ مَعْنَى قَوْلِ فَاطِمَةَ لِأَبِی بَکْرٍ وَعُمَرَ لَا أُکَلِّمُکُمَا أَیْ فِی هَذَا الْمِیرَاثِ وَتَعَقَّبَهُ الشَّاشِیُّ بِأَنَّ قَرِینَةَ قَوْلِهِ غَضِبَتْ تَدُلُّ عَلَى أَنَّهَا امْتَنَعَتْ مِنَ الْکَلَامِ جُمْلَةً وَهَذَا صَرِیحُ الْهَجْرِ.


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (المتوفی 852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج6، ص202، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.


این سخن راوی که فاطمه غضب کرد و از ابوبکر دوری گزید و بر این هجران باقی ماند، در روایت معمر آمده است که فاطمه از ابوبکر دوری گزید و با او سخن نگفت تا از دنیا رفت و عمر بن شبه روایت را از وجهی دیگر از معمر نقل کرده است که فاطمه در مورد آن مال با ابوبکر سخن نگفت و ترمذی از برخی از اساتیدش چنین نقل کرده است که معنای سخن فاطمه خطاب به ابوبکر و عمر که با شما دو نفر سخن نمی گویم آن است که در مورد این میراث با شما سخن نمی گویم و شاشی گفته است که قرینه ی «غضبت» (فاطمه خشمگین شد) بر این دلالت می کند که فاطم فی الجمله از سخن گفتن خودداری کرد و این صریح هجران و دوری گزیدن است.


(قال) الراوی: (فهجرته) أی هجرت فاطمة أبا بکر (فلم تکلمه حتى توفیت) أی ماتت یعنی أنها امتنعت من الکلام معه جملة لا فی حق المیراث خاصة کما تأوله بعضهم بذلک لأن القرینة قائمة على خلاف ذلک وکان التهاجر مع کونه منهیًا عنه غیر متروک بالکلیة فیما بین أهل خیر القرون بمقتضى البشریة.


الهَرَری الشافعی، محمد الأمین بن عبد الله الأُرَمی، الکوکب الوهاج شرح صحیح مسلم (المسمَّى: الکوکب الوهَّاج والرَّوض البَهَّاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ج19، ص175، مراجعة: لجنة من العلماء برئاسة البرفسور هاشم محمد علی مهدی المستشار برابطة العالم الإسلامی - مکة المکرمة، الناشر: دار المنهاج - دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م.


راوی گفته است: (فهجرته) یعنی فاطمه از ابوبکر دوری گزید (فلم تکلمه حتی توفیت) یعنی فاطمه از دنیا رفت و از سخن گفتن با ابوبکر به صورت کلی خودداری کرد نه این که فقط در مورد ارث با او سخن نگوید آن طوری که برخی تاویل کرده اند چرا که قرینه قائم بر خلاف این ادعاست و هجران با این که مورد نهی قرار گرفته است در بین خیر القرون (صحابه و تابعین و تبع تابعین) به مقتضای بشر بودن آنان وجود داشته است.


توضیح: هرری شافعی ماجرای غضب و هجران را از ادراجات زهری می داند اما مهم برای ما، برداشت وی از متن است.


بنا بر این ادعای ترمذی فاقد دلیل و مخالف ظاهر روایت می باشد و در نتیجه عدم تکلم حضرت زهراء سلام الله علیها با ابوبکر به صورت مطلق بوده است و نه فقط در یک موضوع خاص.


شبهه ی دوم: حضرت زهراء سلام الله علیها فقط احتمال اشتباه ابوبکر را داد و برداشتش از حدیث پیامبر (ص) خطا بود!


ابو العباس قرطبی از شارحان صحیح مسلم می نویسد:


وقوله: (فأبى أبو بکر أن یدفع لفاطمة شیئا، فوجدت فاطمة على أبی بکر فی ذلک، فهجرته، فلم تکلمه)؛ لا یظن بفاطمة رضی الله عنها أنها اتهمت أبا بکر فیما ذکره عن رسول الله - صلى الله علیه وسلم -، لکنها رضی الله عنها عظم علیها ترک العمل بالقاعدة الکلیة، المقررة بالمیراث، المنصوصة فی القرآن، وجوّزت السهو والغلط على أبی بکر.


أبو العباس القرطبی، أحمد بن عمر بن إبراهیم (المتوفى 656 هـ)، المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم، ج3، ص568، تحقیق : محیی الدین دیب مستو،یوسف علی بدیوی،أحمد محمد السید، محمود إبراهیم بزال، الناشر : دار إبن کثیر، دار الکلم الطیب، الطبعة الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


و این سخن او که: (ابوبکر از این که چیزی به فاطمه بپردازد خودداری کرد و فاطمه بر ابوبکر در این مورد غضبناک شد و از او دوری گزید و با او سخن نگفت) در این مورد درباره ی فاطمه این چنین تصور نشود که او ابوبکر را در آن چه از پیامبر (ص) نقل کرد متهم به عدم صداقت کرد اما ترک عمل به قاعده ی کلی و منصوص در قرآن در مورد میراث بر فاطمه رضی الله عنها سخت آمد و جواز سهو و غلط را برای ابوبکر متصور شد.


ابن حجر عسقلانی نیز می نویسد:


وَأَمَّا سَبَبُ غَضَبِهَا مَعَ احْتِجَاجِ أَبِی بَکْرٍ بِالْحَدِیثِ الْمَذْکُورِ فَلِاعْتِقَادِهَا تَأْوِیلَ الْحَدِیثِ عَلَى خِلَافِ مَا تَمَسَّکَ بِهِ أَبُو بَکْرٍ وَکَأَنَّهَا اعْتَقَدَتْ تَخْصِیصَ الْعُمُومِ فِی قَوْلِهِ لَا نُورَثُ وَرَأَتْ أَنَّ مَنَافِعَ مَا خَلَّفَهُ مِنْ أَرْضٍ وَعَقَارٍ لَا یَمْتَنِعُ أَنْ تُورَثَ عَنْهُ وَتَمَسَّکَ أَبُو بَکْرٍ بِالْعُمُومِ وَاخْتَلَفَا فِی أَمْرٍ مُحْتَمِلٍ لِلتَّأْوِیلِ فَلَمَّا صَمَّمَ عَلَى ذَلِکَ انْقَطَعَتْ عَنْ الِاجْتِمَاعِ بِهِ لِذَلِکَ.


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (المتوفی 852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج6، ص202، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.


اما دلیل غضب فاطمه با وجود احتجاج ابوبکر به حدیث مذکور (حدیث لا نورث) به دلیل اعتقادش به تاویل حدیث بر خلاف آن مقصودی بود که مراد ابوبکر بود و گویی به تخصیص عموم در سخن پیامبر (ص) مبنی بر «لا نورث» داشت و معتقد بود که منافع آن چه پیامبر (ص) از خود بر جای گذاشته از زمین و اموال غیر منقول (زمین و خانه و ...) می تواند به ارث برسد و ابوبکر به عموم سخن پیامبر (ص) متمسک شد و آن دو در امری که احتمال تاویل دارد اختلاف کردند و هنگامی که ابوبکر بر نظرش پافشاری کرد، فاطمه از جمع شدن با او در یک جا خودداری کرد و با او قطع ارتباط کرد.


پاسخ به شبهه ی دوم


سوال ما از کسانی که معتقد به چنین دیدگاهی می باشند آن است که آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها، ابوبکر را شخصی راستگو و امین و امانت دار و صادق می دانستند یا خیر؟!


بدیهی است که پاسخ اهل سنت به این سوال مثبت است و اینجاست که این سوال اساسی مطرح می گردد که اگر به زعم شما (اهل سنت) حضرت زهراء سلام الله علیها، ابوبکر را فردی راستگو و امین می دانستند، چرا پس از آن که ابوبکر به صورت کاملا صریح و بدون هیچ ابهامی مدعی شد که پیامبر (ص) فرموده اند ارثی از خود بر جای نمی گذارند، باز هم ایشان بر خواسته ی خود اصرار داشتند؟!


دلیل اصلی و واضح بر اصرار ایشان بر خواسته ی خود آن است که پس از این ادعای ابوبکر، حضرت زهراء سلام الله علیها بر وی غضب کرده و تا آخر عمر با وی صحبت نکردند.


بالاخره حق با چه کسی است؟! حضرت فاطمه سلام الله علیها یا ابوبکر؟! اگر حق با ابوبکر است پس چرا حضرت فاطمه (س) بر خواسته ی خویش اصرار داشتند و نهایتا به جای قبول سخن ابوبکر بر او غضب کرده و تا پایان عمر با او صحبت نکردند؟! چرا حضرت فاطمه (س) سخن ابوبکر را قبول نکردند و بر خواسته ی خویش اصرار داشتند حال آن که پیامبر (ص) می فرمایند:


حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ عَبْدِ الْوَارِثِ بْنِ سَعِیدٍ أَبُو عُبَیْدَةَ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ ذَکْوَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَیْدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی یَحْیَى بْنُ یَعْمَرَ، أَنَّ أَبَا الْأَسْوَدِ الدِّیلِیَّ، حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی ذَرٍّ، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «مَنِ ادَّعَى مَا لَیْسَ لَهُ فَلَیْسَ مِنَّا، وَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».


القزوینی، ابوعبدالله محمد بن یزید (المتوفى 275هـ)، سنن ابن ماجة، تحقیق: ج3، ص415، ح2319، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمَّد کامل قره بللی - عَبد اللّطیف حرز الله، الناشر: دار الرسالة العالمیة، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م.


ابوذر از پیامبر (ص) نقل می کند که ایشان فرمودند: هرکس چیزی را که از او نیست ادعا کند از ما نیست و جایگاهش جهنم است.


اگر بخواهیم طبق ادعای باطل اهل سنت نیز پیش برویم و بگوییم حضرت زهراء سلام الله علیها از این کلام پیامبر (ص) خبر نداشتند (از مضحک بودن بی خبر بودن نزدیک ترین فرد به پیامبر (ص) از این سخن منسوب به پیامبر بگذریم!)، بالاخره بعد از سخن ابوبکر که در نزد اهل سنت راستگو و امین است از این سخن پیامبر (ص) با خبر شدند و اینجا بر حضرت زهراء سلام الله علیها واجب شرعی بود تا راضی شده و سخن ابوبکر را قبول کنند نه آن که بر او غضب کرده و تا آخر عمر نیز با او صحبت نکنند! حال که حضرت زهراء (س) سخن ابوبکر به نقل از پیامبر (ص) را نپذیرفتند و بر وی غضب کردند، اهل سنت باید تبعات قبول نکردن سخن پیامبر (ص) از سوی حضرت زهراء (س) و اصرار بر خواسته ی خویش در مورد میراث را بر ایشان اعمال کنند که نتیجه ی آن نیز بر اساس قرآن و روایات روشن است و ما یک نمونه از روایات صحیح اهل سنت را کمی بالاتر نقل کردیم.


در نظر داشته باشید که بر اساس روایات معتبر اهل سنت و به اعتراف عائشة، حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از پیامبر (ص) راستگو ترین فرد بوده اند.برای اطلاع از این موضوع به لینک زیر مراجعه کنید:


http://al-shia.blog.ir/post/140

حتی اگر از هر انسان عامی و حتی کم تقوا از اهل سنت بپرسیم که اگر شخص ابوبکر در مقابل شما ظاهر گردد و سخنی را از پیامبر برایتان نقل کند و آن سخن مخالف دیدگاه های شما باشد آیا آن را خواهید پذیرفت؟ قطعا پاسخ مثبت است! اکنون چگونه ممکن است که حضرت زهراء (س) ابوبکر را (طبق زعم اهل سنت) صادق و راستگو و امین بداند اما در مقابل نقل ابوبکر از پیامبر (ص) غضب کرده و آن را نپذیرد و بدان راضی نشود؟! یا حضرت زهراء (س) نقل ابوبکر را قبول نداشته و او را متهم به دروغ و جعل می دانسته و یا آن که العیاذ بالله عامدانه سخن پیامبر (ص) را خوش نداشته و نپذیرفته است! هر کدام از این دو مورد مخالف صریح و قطعی مبانی اهل تسنن می باشد.


بنا بر این راهی برای مسامحه و چشم پوشی نیست و اهل سنت بایستی صریح و بی پرده یا ابوبکر را محاکمه کرده و وی را متهم به دروغ بستن بر پیامبر و محروم کردن حضرت زهراء (س) از حق مسلم خویش کنند و یا آن که حضرت زهراء (س) را به دلیل نپذیرفتن سخن پیامبر (ص) و اصرار بر خواسته ی خویش اهل آتش بدانند! (العیاذ بالله)


پذیرش هر کدام از این دو نتیجه به معنای بطلان مبانی اهل تسنن در نگرش به صحابه می باشد و ادعای افرادی چون ابو العباس قرطبی و ابن حجر عسقلانی نمی تواند پاسخگوی عواقب این پذیرش باشد.


شبهه ی سوم: هجران حضرت زهراء (س) از نوع حرام و غیر شرعی نبوده است


وَأَمَّا مَا ذُکِرَ مِنْ هِجْرَانِ فَاطِمَةَ أَبَا بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ فَمَعْنَاهُ انْقِبَاضُهَا عَنْ لِقَائِهِ وَلَیْسَ هَذَا مِنَ الْهِجْرَانِ الْمُحَرَّمِ الَّذِی هُوَ تَرْکُ السَّلَامِ وَالْإِعْرَاضُ عِنْدَ اللِّقَاءِ قَوْلُهُ فِی هَذَا الْحَدِیثِ.


النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (المتوفی 676 هـ)، شرح النووی علی صحیح مسلم (المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ج12، ص73، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة الثانیة، 1392 هـ .


اما آن چه در مورد هجران فاطمه نقل شده است معنایش آن است که وی از دیدار ابوبکر خودداری کرد و این از نوع هجران محرم که به معنای ترک سلام کردن و روی گردانی در هنگام دیدار است نمی باشد.


وأما (هجرانها) فمعناه انقباضها عن لقائه لا الهجران المحرم من ترک السلام ...


شمس الدین الکرمانی، محمد بن یوسف بن علی (المتوفى 786 هـ)، الکواکب الدراری فی شرح صحیح البخاری، ج13، ص75، دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الأولى: 1356هـ - 1937م، الطبعة الثانیة: 1401هـ - 1981م.


اما هجران فاطمه معنایش خودداری از دیدار ابوبکر است و نه هجران حرام به معنای ترک سلام کردن و مانند آن ...


وَقَدْ قَالَ بَعْضُ الْأَئِمَّةِ إِنَّمَا کَانَتْ هِجْرَتُهَا انْقِبَاضًا عَنْ لِقَائِهِ وَالِاجْتِمَاعِ بِهِ وَلَیْسَ ذَلِکَ مِنَ الْهُجْرَانِ الْمُحَرَّمِ لِأَنَّ شَرْطَهُ أَنْ یَلْتَقِیَا فَیُعْرِضُ هَذَا وَهَذَا وَکَأَنَّ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ لَمَّا خَرَجَتْ غَضْبَى مِنْ عِنْدِ أَبِی بَکْرٍ تَمَادَتْ فِی اشْتِغَالِهَا بِحُزْنِهَا ثُمَّ بِمَرَضِهَا.


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (المتوفی 852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج6، ص202، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.


برخی از علماء گفته اند که هجران فاطمه به معنای خودداری وی از دیدار ابوبکر بوده است و از نوع هجران حرام نیست چرا که شرط هجران حرام آن است که دو طرف یکدیگر را ببینند و از همدیگر روی برگردانند و گویی فاطمه هنگامی که با غضب بر ابوبکر از نزد وی رفت، به حزن و سپس به بیماری اش مشغول شد.


قَوْله: (فهجرت أَبَا بکر) قَالَ الْمُهلب: إِنَّمَا کَانَ هجرها انقباضاً عَن لِقَائِه وَترک مواصلته، وَلَیْسَ هَذَا من الهجران الْمحرم، وَأما الْمحرم من ذَلِک أَن یلتقیا فَلَا یسلم أَحدهمَا على صَاحبه وَلم یرو أحد أَنَّهُمَا التقیا وامتنعا من التَّسْلِیم، وَلَو فعلا ذَلِک لم یَکُونَا متهاجرین إلاَّ أَن تکون النُّفُوس مظهرة للعداوة والهجران، وَإِنَّمَا لازمت بَیتهَا فَعبر الرَّاوِی عَن ذَلِک بالهجران ..... قَوْله: (فَهجرَته)، أَی: هجرت فَاطِمَة أَبَا بکر، رَضِی الله تَعَالَى عَنْهُمَا، وَمعنى هجرانها انقباضها عَن لِقَائِه وَعدم الانبساط لَا الهجران الْمحرم من ترک السَّلَام.


العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (المتوفى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج15، ص20، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.


در مورد این سخن راوی که (فاطمه از ابوبکر دوری گزید) مهلب گفت است: هجران فاطمه به معنای خودداری از دیدار ابوبکر و قطع ارتباط با وی بودو این هجران حرام نیست بلکه هجران حرام آن است که دو نفر همدیگر را ببینند و یکی به دیگری سلام نکند و نقل نشده است که یکی از آن ها همدیگر را دیده باشند و از سلام کردن خودداری کرده باشند و اگر چنین کرده باشند نسبت به یکدیگر دوری نگزیده اند مگر آن که نسبت به یکدیگر دشمنی و هجران را اظهار کرده باشند (که در این صورت هجران حرام ثابت می گردد).فاطمه در خانه اش ماند و راوی از این به هجران تعبیر کرده است ... این سخن راوی که (فهجرته) یعنی فاطمه از ابوبکر دوری گزید و معنای جران فاطمه آن است که از دیدار ابوبکر خودداری کرد و نه هجران حرام به معنای ترک سلام کردن.


وأمَّا هجرها مع أنه لا یجوز هجران المؤمن فوق ثلاث، فقد أجابوا بأنه لم یکن على ذلک الوجه، وهو أن یلتقیا فلا یسلم أحدهما على الآخر، والظاهر أن هذا کان على مقتضى البشریة من نوع دلالة ...


الکورانی الشافعی ثم الحنفی، أحمد بن إسماعیل بن عثمان بن محمد (المتوفى 893 هـ)، الکوثر الجاری إلى ریاض أحادیث البخاری، ج6، ص88، المحقق: الشیخ أحمد عزو عنایة، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1429 هـ - 2008 م.


اما در مورد هجران فاطمه با توجه به این که هجران مومن بیشتر از سه روز جایز نیست، این چنین جواب داده اند که هجران فاطمه چنین نبوده است.هجران حرام آن است که دو نفر همدیگر را ببینند و یکی به دیگری سلام نکند و ظاهر آن است که این به مقتضای بشریت بوده است.


(فهجرته) هجران انقباض عن لقائه لا الهجران المحرّم ولعلها تمادت فی اشتغالها بشؤونها ثم بمرضها (فلم تکلمه حتى توفیت).


أحمد بن محمد بن أبى بکر، أبو العباس شهاب الدین القسطلانی (المتوفى 923 هـ)، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج6، ص375، الناشر: المطبعة الکبرى الأمیریة – مصر، الطبعة: السابعة، 1323 هـ .


(فهجرته) هجران به معنای خودداری از دیدار است و نه هجران حرام و شاید فاطمه به امور خود و سپس بیماری خودش مشغول شد و (با ابوبکر سخن نگفت تا از دنیا رفت).


قلت: ولا أدری من أین عرف هجرها أبا بکر فإنه لا ریب أنها أجنبیة بالنسبة إلى أبی بکر لا یحل لها مواجهته ولا له مواجهتها، وإذا کان کذلک فما معنى نسبة الهجر إلیها له فإن التزاور، والتواصل، والاجتماع الذی هو ضد الهجر إنما یکون بین الحریم والرجال، إذا کان تحل المواجهة بینهم وتجوز الخلوة بهن ونحو ذلک، والبتول - رضی الله عنها - أجنبیة عن أبی بکر قطعاً، وقد أذن للأجنبی إذا سأل نساء رَسُولِ الله - صلى الله علیه وسلم - متاعاً أن یسألوهن من وراء حجاب، فلا یتحقق هجرها إیاه من وراء الحجاب، إلا إذا ثبت أنه وصل إلیها ثم ردته من منزلها ولم تخاطبه، وهذا شیء لم ینقل أصلاً فلینظر.


الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (المتوفی 1182هـ)، التحبیر لإیضاح معانی التیسیر، ج3، ص763، حققه وعلق علیه وخرج أحادیثه وضبط نصه: محَمَّد صُبْحی بن حَسَن حَلّاق أبو مصعب، الناشر: مَکتَبَةُ الرُّشد، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


من (امیر صنعانی) می گویم: من نمی دانم هجران فاطمه نسبت به ابوبکر از کجا مشخص شده است چرا که بدون شک فاطمه نسبت به ابوبکر نامحرم است و برای او جایز نیست که با ابوبکر رو در رو شود و برای ابوبکر نیز چنین جایز نیست و زمانی که چنین شد، معنای هجران در مورد او چیست؟ دیدار و ارتباط گرفتن و و اجتماع و جمع شدنی که نقطه ی مقابل هجران است، در مورد محارم و مردان است.اگر رو در رو شدن با یکدیگر برای آن ها و خلوت و مانند آن جایز بوده است، و فاطمه رضی الله عنها قطعا نسبت به ابوبکر نامحرم است، و به فرد نامحرم اجازه داده شده است که اگر چیزی را از همسران رسول خدا (ص) می خواهد از پشت پرده درخواست کند، در نتیجه هجران از پشت پرده محقق نمی شود مگر این که ثابت شود ابوبکر به نزد فاطمه و خانه ی او آمده و فاطمه او را رد کرده و با وی سخن نگفته است و چنین چیزی نقل نشده است.


قال: [(فهجرته)].


وربما تکون هذه من نوع الهجرة المشروعة.


وقد یکون المعنى: لم تکلمه فی أمر المیراث بعد ذلک، فإنه لم یثبت قط أن أبا بکر سلّم علیها فلم ترد علیه.وهذا هو المقصود بالهجرة عند الإطلاق، لکن لم یثبت هذا، ولم یثبت أنها خرجت من تحت إمرته، أو خرجت علیه بالسیف أو بالقول أو بالفعل.


وهذا على أیة حال مباح، فأنا إن غضبت منک قلیلاً فمن الممکن أن أهجرک، بمعنى: أننی لا أهتم بلقائک ولا أزورک، وإن زرتنی وجب علیّ استقبالک، وإن سلّمت علیّ وجب علیّ رد السلام، لکن الأمر أو الحاجز بین أبی بکر وفاطمة أنهما لم یحدث بینهما لقاء، وما زار أحد منهما أخاه، وبالتالی فلم یکن هناک ما یؤذی أبا بکر، ولا یؤذی فاطمة غیر ما قد منع أبو بکر الصدیق رضی الله عنه من أخذ المال الفیء إلى فاطمة.


http://shamela.ws/browse.php/book-37026#page-1714

راوی می گوید: (فهجرت)


و شاید این از نوع هجران مشروع باشد.


و ممکن است معنا این باشد که فاطمه در مورد مساله ی ارث بعد از آن با ابوبکر سخن نگفت چرا که ثابت نشده است که ابوبکر به فاطمه سلام کرده باشد و فاطمه پاسخ نداده باشد و منظور از هجران در هنگام اطلاق همین است اما چنین چیزی ثابت نشده است و همچنین ثابت نشده است که فاطمه از دایره ی امارت ابوبکر خارج شده باشد یا با شمیر یا با قول و فعل بر ابوبکر خروج کرده باشد.


و این کار به هر حال مباح است و من اگر کمی از شما خشمگین بشوم ممکن است که از تو دوری کنم به این معنا که به دیدار تو همت نکنم و تو را نبینم و اگر تو به دیدار من بیایی بر من واجب است که از تو استقبال کنم و اگر بر من سلام کنی بر من واجب است که پاسخ سلام تو را بدهم اما مساله در مورد فاطمه و ابوبکر آن است که دیداری بین آن ها رخ نداد و یکدیگر را ندیدند و در نتیجه چیزی که ابوبکر یا فاطمه را آزار دهد رخ نداد الا این که فاطمه را از دریافت مال فیء منع کرد.


ومن الروایة السادسة یؤخذ من هجران فاطمة رضی الله عنها أبا بکر أن الانقباض عن اللقاء والاجتماع لیس من الهجران المحرم لأن شرطه أن یلتقیا فیعرض هذا ویعرض هذا ولم یؤثر أنهما التقیا وکأن فاطمة علیها السلام لما خرجت غضبى من عند أبی بکر انشغلت بمرضها وحزنها على أبیها.


لاشین، موسى شاهین، فتح المنعم شرح صحیح مسلم، ج7، ص159، الناشر: دار الشروق، الطبعة: الأولى (لدار الشروق)، 1423 هـ - 2002 م.


از روایت ششم و از هجران فاطمه این نتیجه حاصل می شود که خودداری از دیدار، هجران از نوع حرام نیست چرا که شرط هجران حرام آن است که دو نفر همدیگر را ببینند و از یکدیگر روی بگردانند و چنین چیزی نقل نشده است و گویی فاطمه علیها السلام هنگمی که با خشم از نزد ابوبکر خارج شد به بیماری و اندوهش بر پدرش مشغول شد.


پاسخ به شبهه ی سوم


اولا: این ادعا که حضرت زهراء (س) به دلیل اشتغال به مصیبت درگذشت پیامبر (ص) با ابوبکر دیدار نکرده و صحبت نکرده است (ادعای ابو العباس قرطبی شارح صحیح مسلم) فاقد دلیل و مخالف صریح روایاتی است که نقل کردیم.


بر اساس روایات صحیح اهل سنت، حضرت زهراء (س) بر ابوبکر غضب کرده و از آنجا بود که با وی تا آخر عمر صحبت نکردند.همچنین در روایت صحیحی که از ابوهریره نقل شد، حضرت زهراء (س) قسم یاد کردند که با ابوبکر و عمر صحبت نکنند و تا آخر عمر نیز چنین کردند.


بنا بر این علت اصلی عدم تکلم حضرت زهراء (س) با ابوبکر و عمر، غضب ایشان بر آن دو و اختلافی است که به وجود آمد.


ثانیا: برخی از علمای اهل سنت ادعا کرده اند که هجران حضرت زهراء (س) از نوع حرام نبوده است و هجران حرام آن است که سلام ترک گردد و در هنگام دیدار اعراض صورت گیرد.


پاسخ آن که در تمامی روایات مربوط به غضب و هجران حضرت زهراء (س)، هجران ایشان به صورت مطلق و بدون هیچ قیدی وارد شده است.کسانی چون نووی برای مقید کردن هجران حضرت زهراء (س) به هجران غیر محرم و این که حضرت پس از آن وقایع به ابوبکر و عمر سلام کرده اند یا از آن ها روی نگردانیده اند بایستی دلیل ارائه کنند و الا مادامی که این لفظ به صورت مطلق در مورد حضرت زهراء (س) نسبت به ابوبکر وارد شده است تمام انواع هجران را در برمی گیرد.


ثالثا: با مراجعه به روایات مربوط به نهی از هجران مشخص می گردد که هجران محرم و مورد نهی فقط آن نیست که فردی دیگری را ببیند و به او سلام نکند یا از او روی گردانی کند بلکه این حالت فقط مصداقی از مصادیق و حالتی از حالات هجران حرام است.


بسیاری از روایات وجود دارد که به صورت مطلق وارد شده اند:


حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ أَبِی حَازِمٍ، یُحَدِّثُ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ - قَالَ شُعْبَةُ رَفَعَهُ مَرَّةً، ثُمَّ لَمْ یَرْفَعْهُ بَعْدُ - أَنَّهُ قَالَ: " لَا هِجْرَةَ بَعْدَ ثَلَاثٍ - أَوْ فَوْقَ ثَلَاثٍ -، فَمَنْ هَاجَرَ بَعْدَ ثَلَاثٍ - أَوْ فَوْقَ ثَلَاثٍ - فَمَاتَ، دَخَلَ النَّارَ ".


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج15، ص544، ح9881، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


پیامبر (ص) فرمودند: هجران (قهر کردن) بیش از سه روز جایز نیست و هرکس بیشتر از سه روز چنین کند و از دنیا برود وارد آتش می شود.


حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ یَعْنِی ابْنَ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْعَلَاءِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: «لَا هِجْرَةَ بَعْدَ ثَلَاثٍ».


النیسابوری القشیری، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (المتوفی 261هـ)، صحیح مسلم، ج4، ص1984، ح2562، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.


پیامبر (ص) فرمودند: هجران (قهر کردن) بیشتر از سه روز جایز نیست.


حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ، حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " قِتَالُ المسلم کُفْرٌ وَسِبَابُهُ فُسُوقٌ، وَلا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ ".


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج3، ص105، ح1519، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


پیامبر (ص) فرمودند: جنگیدن با مسلمان کفر است و دشنام دادن به او فسق است و برای مسلمان جایز نیست که بیشتر از سه روز با برادرش قهر کند.


حَدَّثَنَا رَوْحٌ، حَدَّثَنَا ابْنُ جُرَیْجٍ، وَزَکَرِیَّا بْنُ إِسْحَاقَ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، أَخْبَرَنِی أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " لَا تَقَاطَعُوا، وَلَا تَدَابَرُوا، وَلَا تَبَاغَضُوا، وَلَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاثِ لَیَالٍ ".


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج20، ص412، ح13180، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


پیامبر (ص) فرمودند: قطع ارتباط نکنید و از یکدیگر مبُرید (قطع ارتباط مکنید) و کینه ی یکدیگر را در دل مگیرید و برای مسلمان جایز نیست که با برادرش بیشتر از سه روز قهر کند.


و در برخی از روایات به یکی از مصادیق اشاره شده است:


حَدَّثَنَا أَبُو الْیَمَانِ، أَخْبَرَنَا شُعَیْبٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَنَسُ بْنُ مَالِکٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " لَا تَبَاغَضُوا، وَلَا تَحَاسَدُوا، وَلَا تَدَابَرُوا، وَکُونُوا عِبَادَ اللهِ إِخْوَانًا، وَلَا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلَاثِ لَیَالٍ، یَلْتَقِیَانِ فَیَصُدُّ هَذَا وَیَصُدُّ هَذَا، وَخَیْرُهُمَا الَّذِی یَبْدَأُ بِالسَّلَامِ ".


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج21، ص64، ح13354، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


پیامبر (ص) فرمودند: کینه ی یکدیگر را در دل نگیرید و به یکدیگر حساد نورزید و قطع ارتباط نکنید و برای یدیگر به منزله ی برادر باشید و برای مسلمان جایز نیست که بیشتر از سه روز با برادرش قهر کند؛ یکدیگر را می بینند و از هم روی می گردانند.برترین آن ها کسی است که شروع به سلام کند.


عمل حضرت زهراء (س) مصداق هجران و قطع ارتباط کامل با ابوبکر (و عمر) بود.(به بخش مربوط به شرح علمای اهل سنت بر برخی از فقرات روایات و شرح هجران حضرت زهراء (س) مراجعه کنید)


به عنوان نمونه:


(فهجرته) أی ترکت اللقاء والکلام على سبیل الغضب والتقاطع.


المبارکفوری، صفی الرحمن، منة المنعم فی شرح صحیح مسلم، ج3، ص187، الناشر: دار السلام، الطبعة: الأولى، 1420 هـ - 1999 م.


(فهجرته) یعنی [فاطمه] دیدار و سخن گفتن با ابوبکر را به دلیل غضب و قطع رابطه [با ابوبکر] ترک کرد.


ملاحظه می فرمایید که بر اساس روایات اهل سنت و اعتراف برخی از علمای آنان، حضرت زهراء (س) به صورت کامل با ابوبکر (و عمر) قطع ارتباط به معنای عدم دیدار و عدم تکلم کردند و این همان چیزی است که در روایات اهل سنت به شدت از آن نهی شده و حرام است. (مانند روایت مسند احمد)


رابعا: حتی با مراجعه به کتاب «لسان العرب» ابن منظور - لغت شناس مشهور - می بینیم که وی پس از معنای کلمه ی «هجر/الهجر» که دقیقا رفتار حضرت زهراء (س) بر آن تطابق دارد، حدیث پیامبر (ص) (لَا هِجْرَةَ بَعْدَ ثلاثٍ) را به عنوان شاهد مثال ذکر می کند و این نیز تاییدی است بر این مطلب که هجران حضرت زهراء (س) همان هجران ذکر شده در روایات پیامبر (ص) است.


هجر: الهَجْرُ: ضِدُّ الْوَصْلِ. هَجَره یَهْجُرُه هَجْراً وهِجْراناً: صَرَمَه، وَهُمَا یَهْتَجِرانِ ویَتَهاجَرانِ، وَالْاسْمُ الهِجْرَةُ. وَفِی الْحَدِیثِ:لَا هِجْرَةَ بَعْدَ ثلاثٍ؛ یُرِیدُ بِهِ الهَجْر ضدَّ الوصلِ، یَعْنِی فِیمَا یَکُونُ بَیْنَ الْمُسْلِمِینَ مِنْ عَتْبٍ ومَوْجِدَةٍ أَو تَقْصِیرٍ ...


الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (المتوفى711هـ)، لسان العرب، ج5، ص250، الناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.


هجر: الهجر: ضد وصل است.هجره یهجره هجرانا: صرمه (با او قطع ارتباط کرد و از او برید)، و آن دو نفر یتهجران و یتهاجران (با یکدیگر قطع ارتباط می کنند و قهر می کنند)، و اسم آن هجرة است.


و در حدیث آمده است: قهر کردن بیشتر از سه روز جایز نیست.منظور از حدیث در مورد آن چیزی است که از سرزنش و غضب و کوتاهی بین مسلمانان رخ می دهد ...


خامسا: برخی از علمای اهل سنت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم اعتراف کرده اند که این نوع از هجران همان هجران مورد نهی است.


به عنوان مثال ابو العباس قرطبی - شارح صحیح مسلم - از آن جا که متوجه شده ظاهر روایت همان هجران حرام را ثابت می کند و این مخالف دستور پیامبر (ص) است، مدعی می شود که حضرت زهراء (س) به دلیل اشتغال به مصائب درگذشت پیامبر (ص) با ابوبکر دیدار و تکلم نکرد!


ثم إنها لم تلتق بأبی بکر لشغلها بمصیبتها برسول الله - صلى الله علیه وسلم -، ولملازمتها بیتها، فعبَّر الراوی عن ذلک بالهجران، وإلا فقد قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم -: (لا یحل لمسلم أن یهجر أخاه فوق ثلاث)، وهی أعلم الناس بما یحل من ذلک ویحرم، وأبعد الناس عن مخالفة رسول الله - صلى الله علیه وسلم -، کیف لا یکون کذلک وهی بضعة من رسول الله - صلى الله علیه وسلم -، وسیدة نساء أهل الجنة؟


أبو العباس القرطبی، أحمد بن عمر بن إبراهیم (المتوفى 656 هـ)، المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم، ج3، ص568، تحقیق : محیی الدین دیب مستو،یوسف علی بدیوی،أحمد محمد السید، محمود إبراهیم بزال، الناشر : دار إبن کثیر، دار الکلم الطیب، الطبعة الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


فاطمه به دلیل مشغول بودنش به مصیت پیامبر (ص) و ماندن در خانه با ابوبکر دیدار نکرد و راوی از آن به هجران تعبیر کرده است و الا پیامبر (ص) فرموده اند: برای مسلمان جایز نیست که با برادرش بیشتر از سه روز قهر کند و فاطمه اعلم مردم به آن چیزی است که در این مورد حرام و حلال است و دور ترین مردم از مخالفت با پیامبر (ص) استوچگونه ممکن است چنین نباشد در حالی که او پاره ی تن پیامبر (ص) و سرور زنان اهل بهشت است.


محمد امین هرری شافعی - عالم سَلَفی معاصر - نیز به صورت صریح اعتراف می کند که هجران مطرح شده در متن روایت همان هجران مورد نهی است:


(قال) الراوی: (فهجرته) أی هجرت فاطمة أبا بکر (فلم تکلمه حتى توفیت) أی ماتت یعنی أنها امتنعت من الکلام معه جملة لا فی حق المیراث خاصة کما تأوله بعضهم بذلک لأن القرینة قائمة على خلاف ذلک وکان التهاجر مع کونه منهیًا عنه غیر متروک بالکلیة فیما بین أهل خیر القرون بمقتضى البشریة.


الهَرَری الشافعی، محمد الأمین بن عبد الله الأُرَمی، الکوکب الوهاج شرح صحیح مسلم (المسمَّى: الکوکب الوهَّاج والرَّوض البَهَّاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ج19، ص175، مراجعة: لجنة من العلماء برئاسة البرفسور هاشم محمد علی مهدی المستشار برابطة العالم الإسلامی - مکة المکرمة، الناشر: دار المنهاج - دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م.


راوی گفته است: (فهجرته) یعنی فاطمه از ابوبکر دوری گزید (فلم تکلمه حتی توفیت) یعنی فاطمه از دنیا رفت و از سخن گفتن با ابوبکر به صورت کلی خودداری کرد نه این که فقط در مورد ارث با او سخن نگوید آن طوری که برخی تاویل کرده اند چرا که قرینه قائم بر خلاف این ادعاست و هجران با این که مورد نهی قرار گرفته است در بین خیر القرون (صحابه و تابعین و تبع تابعین) به مقتضای بشر بودن آنان وجود داشته است.


توضیح: محمد امین هرری غضب حضرت زهراء (س) و ماجرای هجران ایشان را از ادراجات زهری می داند (در ادامه بدان پاسخ خواهیم داد) اما برای ما مهم آن است که به اعتراف وی ظاهر و متن روایت دال بر هجران محرم است.


سادسا: بر اساس مبانی و آرای مورد قبول اهل سنت، هجران بیش از سه روز برای دو مسلمان نسبت به هم حرام است و حتی در برخی روایات معتبر اهل سنت وارد شده که اگر کسی بر این حال از دنیا برود اهل آتش است!


از طرف دیگر طبق مبانی اهل سنت، هجران اهل بدعت و مجاهرین به گناهان کبیره جایز و در حالاتی واجب است:


ولا یهجر أخاه فوق ثلاث لیال والسلام یخرجه من الهجران ولا ینبغی له أن یترک کلامه بعد السلام والهجران الجائز هجران ذی البدعة أو متجاهر بالکبائر ...


القیروانی المالکی، أبو محمد عبد الله بن (أبی زید) عبد الرحمن النفزی (المتوفى 386 هـ)، الرسالة، ص153، الناشر: دار الفکر.


مسلمان نباید بیشتر از سه روز با برادرش قهر کند و سلام کردن او را از هجران و قهر خارج می سازد و شایسته نیست که سخن گفتن را بعد از سلام کردن ترک کند و هجران جائز هجران اهل بدعت یا متجاهر به گناهان کبیره است ...


والهجران الجائز هجران ذی البدعة أو مجاهر بالکبائر, ولا یصل إلى عقوبته, ولا یقدر على موعظته أو لا یقبلها.


أبو علی الهاشمی البغدادی، محمد بن أحمد بن أبی موسى (المتوفى 428 هـ)، الإرشاد إلى سبیل الرشاد، ص531، المحقق: د. عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.


هجران جائز هجران اهل بدعت یا متجاهر به گناهان کبیره است که مجازاتش واقع نمی گردد و نمی تواند او را نصیحت کند یا او نصیحتش را قبول نمی کند.


وَالْخَامِسُ: یَجِبُ هَجْرُ مَنْ کَفَرَ أَوْ فَسَقَ بِبِدْعَةٍ أَوْ دَعَا إِلَى بِدْعَةٍ مُضِلَّةٍ أَوْ مُفَسِّقَةٍ عَلَى مَنْ عَجَزَ عَنِ الرَّدِّ عَلَیْهِ أَوْ خَافَ الاِغْتِرَارَ بِهِ وَالتَّأَذِّیَ دُونَ غَیْرِهِ.


وزارة الأوقاف والشئون الإسلامیة - الکویت، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج42، ص173، الطبعة: (من 1404 - 1427 هـ)، الطبعة الثانیة، طبع الوزارة.


پنجم: هجران کافر یا کسی که به واسطه ی بدعتی یا دعوت به بدعت گمراه کننده یا عامل فسقی فاسق شده است بر کسی که از رد بر چنین شخصی ناتوان گشته یا ترس فریب خوردن از او یا اذیت شدن از طریق او را پیدا کرده واجب است.


وَالسَّادِسُ: أَنَّ هِجْرَانَ ذِی الْبِدْعَةِ الْمُحَرَّمَةِ أَوِ الْمُتَجَاهِرِ بِالْکَبَائِرِ وَاجِبٌ بِشَرْطَیْنِ:


أَحَدُهُمَا: أَنْ لاَ یَقْدِرَ عَلَى عُقُوبَتِهِ الشَّرْعِیَّةِ ...
.
.
.
وَالثَّانِی: أَنْ لاَ یَقْدِرَ عَلَى مَوْعِظَتِهِ، لِشِدَّةِ تَجَبُّرِهِ، أَوْ یَقْدِرَ عَلَیْهَا لَکِنَّهُ لاَ یَقْبَلُهَا؛ لِعَدَمِ عَقْلٍ وَنَحْوِهِ.


وزارة الأوقاف والشئون الإسلامیة - الکویت، الموسوعة الفقهیة الکویتیة، ج42، ص173، الطبعة: (من 1404 - 1427 هـ)، الطبعة الثانیة، طبع الوزارة.


ششم: هجران اهل بدعتِ حرام یا متجاهر به گناهان کبیره به دو شرط واجب است:


اول: نتواند آن شخص را به مجازات شرعی برساند.
.
.
.
دوم: نتواند آن شخص را به دلیل شدت تکبرش موعظه کند یا  تواند او را موعظه کند اما آن شخص به دلیل عدم تعقل یا مانند آن قبول نکند.


اکنون این اهل سنت هستند که راهی جز انتخاب یکی از این دو گزینه ندارند:


گزینه ی اول: عمل حضرت زهراء (س) در هجرانش نسبت به ابوبکر اشتباه بوده و در نتیجه مرتکب عمل حرام شده و از آن جا که با این حالت از دنیا رفته، بر اساس روایت صحیح اهل سنت اهل آتش است. (العیاذ بالله)


گزینه ی دوم: عمل حضرت زهراء (س) درست بوده و هجران ایشان از نوع جایز و یا واجب بوده و این به معنای آن است که حضرت زهراء (س)، ابوبکر را اهل بدعت یا مجاهر به گناهان کبیره یا اهل فسق یا اهل کفر دانسته است.


اهل سنت می توانند با بررسی و تحقیق کامل و کنار گذاشتن توجیهات سستی که از نظرتان گذشت یکی از این دو گزینه را انتخاب کنند.


شبهه ی چهارم: علت دفن شبانه تاکید حضرت زهراء (س) بر پوشیده ماندن بوده است و ارتباطی به اختلاف و غضب ندارد


ودفنُ علی لفاطمة لیلًا، یحتمل أن یکون ذلک مبالغة فی صیانتها، وکونه لم یؤذن أبا بکر بها؛ لعله إنما لم یفعل ذلک لأن غیرَه قد کفاه ذلک، أو خاف أن یکون ذلک من باب النعی المنهی عنه، ولیس فی الخبر ما یدل على: أن أبا بکر لم یعلم بموتها، ولا صلَّى علیها، ولا شاهد جنازتها، بل اللائق بهم، المناسب لأحوالهم حضور جنازتها، واغتنام برکتها، ولا تسمع أکاذیب الرَّافضة المبطلین، الضالین، المضلین.


أبو العباس القرطبی، أحمد بن عمر بن إبراهیم (المتوفى 656 هـ)، المفهم لما أشکل من تلخیص کتاب مسلم، ج3، ص568، تحقیق : محیی الدین دیب مستو،یوسف علی بدیوی،أحمد محمد السید، محمود إبراهیم بزال، الناشر : دار إبن کثیر، دار الکلم الطیب، الطبعة الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


فاطمه شبانه به خاک سپرده شد، احتمال دارد که این به دلیل مبالغه در صیانتش [از حجا و پوشیده ماندن] باشد و این که [علی] به ابوبکر خبر نداد شاید به این دلیل که دیگران بودند و کفایت می کرد یا این که ترسید این کار از باب اعلان مورد نهی باشد و در روایت چیزی که دلالت بر این کند که ابوبکر از درگذشت فاطمه خبردار نشد و بر او نماز نخواند و در تشییع جنازه اش نبود وجود ندارد بلکه شایسته به احوال ایشان آن است که ابوبکر در تشییع جنازه ی فاطمه حاضر بوده و چنین فرصتی را غنیمت شمرده است و دروغ های روافض گمراه و گمراه گر را مشنو.


(فلما توفیت دفنها زوجها علی) -رضی الله عنه- (لیلاً) بوصیة منها کما عند ابن سعد إرادة لزیادة التستر ...


أحمد بن محمد بن أبى بکر، أبو العباس شهاب الدین القسطلانی (المتوفى 923 هـ)، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج6، ص376، الناشر: المطبعة الکبرى الأمیریة – مصر، الطبعة: السابعة، 1323 هـ .


هنگامی که فاطمه از دنیا رفت همسرش علی او را به وصیت فاطمه همانطور که ابن سعد گفته به دلیل پوشیده تر ماندن شبانه به خاک سپرد ...


قوله: "فدفنها علی لیلاً ولم یؤذن بها أبا بکر" لیس فی هذا ما یدل على غضبها ولا هجرها؛ لأن الدافن لها علی - علیه السلام -، ودفن اللیل لیس منهیاً عنه، وعدم إیذان أبی بکر یحتمل أنه لکون الدفن لیلاً، فکره علی - علیه السلام - إیقاظ أبی بکر من نومه، والإیذان لیس بواجب، بل قال بعض الصحابة: إنه یخاف أن یکون نعیاً وهو منهی عنه، وقد دفن الصحابة بعض أصحابه - صلى الله علیه وسلم - لیلاً ولم یؤذنون، ولما أخبره بموته ودفنه قال "هلا آذنتمونی".


الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (المتوفی 1182هـ)، التحبیر لإیضاح معانی التیسیر، ج3، ص765، حققه وعلق علیه وخرج أحادیثه وضبط نصه: محَمَّد صُبْحی بن حَسَن حَلّاق أبو مصعب، الناشر: مَکتَبَةُ الرُّشد، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


در این سخن او که علی شبانه فاطمه را به خاک سپرد و به ابوبکر خبر نداد چیزی که دال بر غضب فاطمه و قهر کردن او باشد وجود ندارد چرا که دفن کننده ی او علی علیه السلام است و دفن در شب مورد نهی نیست و خبر ندادن به ابوبکر محتمل است به این دلیل بوده که دفن در شب انجام شده و علی علیه السلام دوست نداشته ابوبکر را از خواب بیدار کند و خبر دادن واجب نیست.بلکه برخی از صحابه گفته اند: او می ترسد که این کار از باب اعلانی باشد که مورد نهی است و برخی از صحابه افرادی از صحابه را در شب به خاک سپردند و خبر ندادند و زمانی که از درگذشت او خبر دادند گفت: الان به من خبر دادید.


ونحن نعرف فی هذا أقوالاً کثیرة، حتى إن ابن حجر رحمه الله أفاض فیها وذکرها، ومن ذلک فی هذا السیاق ما ذکر فی الصحیح -أیضاً- أنه لما ماتت فاطمة رضی الله عنها دفنها علی لیلاً لم یؤذن بها أبا بکر.


فقالوا: ذلک خصومة، وذلک لئلا یصلی علیها أبو بکر وغیر ذلک.


لکن ماذا قال أهل العلم؟ قالوا: کان ذلک بوصیة منها لإرادة الزیادة فی التستر، ولعله لم یعلم علی أبا بکر بموتها لأنه ظن أن ذلک لا یخفى علیه، ولیس فی الخبر ما یدل على أن أبا بکر لم یعلم بموتها ولا صلى علیها.


http://shamela.ws/browse.php/book-7721#page-218

و ما در این زمینه اقوال زیادی را می دانیم تا جایی که ابن حجر در این مورد به خوبی سخن گفته و آن را نقل کرده و از آن جمله آن چیزی است که در صحیح بخاری نقل شده مبنی بر این که فاطمه رضی الله عنها از دنیا رفت و علی شبانه او را به خاک سپرد و به ابوبکر خبر نداد.


گفته اند: این از روی خصومت و دشمنی است و به این دلیل است که ابوبکر بر او نماز نخواند و موارد دیگر.


اما اهل علم چه گفته اند؟ گفته اند: این وصیت او به منظور بیشتر پوشیده ماندن بود و شاید علی درگذشت فاطمه را به ابوبکر خبر نداد به این دلیل که گمان کرد این مساله بر او مخفی نمی ماند و در روایت چیزی که دال بر این باشد که ابوبکر از درگذشت فاطمه با خبر نشد و بر او نماز نخواند وجود ندارد.


پاسخ به شبهه ی چهارم


اولا: این که یکی از وصایای حضرت زهراء (س) آن باشد که تا جای ممکن پوشیده بمانند، معنای آن نه منع از حضور نامحرم است و نه منافاتی با منع از حضور ابوبکر و عمر به دلیل غضب بر آن ها دارد.


بر اساس گزارش های تاریخی مورد قبول شیعه افرادی چون سلمان و ابوذر و مقداد و عمار که نسبت به حضرت زهراء (س) نامحرم می باشند در تشییع پیکر ایشان حاضر بودند با آن که طبق برخی گزارش های تاریخی مورد قبول شیعه حضرت زهراء (س) بر پوشیدگی پیکرشان در تشییع جنازه تاکید کرده بودند.این بدان معناست که حضور نامحرم با پوشیدگی ایشان هیچ منافاتی و تضادی ندارد.


همچنین بر اساس برخی گزارش های اهل سنت نقل شده است که عبد الله بن عباس و فضل بن عباس (فرزند عباس عموی پیامبر (ص)) نیز در تدفین حضور داشته اند:


أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حَزْمٍ عَنْ عَمْرَةَ بِنْتِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَتْ: «صَلَّى الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلّى الله علیه وسلم وَنَزَلَ فِی حُفْرَتِهَا هُوَ وَعَلِیٌّ وَالْفَضْلُ بْنُ عَبَّاسٍ».


البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله (المتوفى230 هـ)، الطبقات الکبرى، ج8، ص28و29، المحقق: إحسان عباس، دار النشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة: الأولى، 1968 م.


أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: «نَزَلَ فِی حُفْرَةِ فَاطِمَةَ الْعَبَّاسُ وَعَلِیٌّ وَالْفَضْلُ».


البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله (المتوفى230 هـ)، الطبقات الکبرى، ج8، ص29، المحقق: إحسان عباس، دار النشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة: الأولى، 1968 م.


أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حُسَیْنٍ قَالَ: " سَأَلْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ: " مَتَى دَفَنْتُمْ فَاطِمَةَ؟ فَقَالَ: دَفَنَّاهَا بِلَیْلٍ بَعْدَ هَدْأَةٍ، قَالَ: قُلْتُ: فَمَنْ صَلَّى عَلَیْهَا؟


البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله (المتوفى230 هـ)، الطبقات الکبرى، ج8، ص30، المحقق: إحسان عباس، دار النشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة: الأولى، 1968 م.


توفیت فاطمة بعده بخمس وسبعین لیلة. وقیل بستة أشهر إلا لیلتین، وذلک یوم الثلاثاء لثلاث خلون من شهر رمضان، وغسلها زوجها علی رضی اللَّه عنه، وکانت أشارت عَلَیْهِ أن یدفنها لیلًا. وقد قیل: إنه صلى علیها العباس بْن عبد المطلب ودخل قبرها هُوَ وعلی والفضل.


ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (المتوفى 463هـ)، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج4، ص1898، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ .


بنا بر این در کتب اهل سنت نیز گزارش هایی وجود دارد که بر اساس آن ها برخی افراد نامحرم در تشییع جنازه ی حضرت زهراء (س) شرکت داشته اند.


ثانیا: با مطالعه ی دقیق روایات مربوط به غضب حضرت زهراء (س) در کتب اهل سنت در می یابیم که عدم حضور افرادی چون ابوبکر و عمر و دفن شبانه ی حضرت زهراء (س) و خبر نکردن ابوبکر دقیقا به دلیل غضب حضرت زهراء (س) و نارضایتی ایشان می باشد و دلیل دیگری نمی توان یافت.


بر اساس این روایات حضرت زهراء (س) بر ابوبکر غضب کردند و با وی تا پایان عمر صحبت نکردند.امیر المومنین علیه السلام نیز بدون آن که ابوبکر را خبر کنند بر ایشان نماز خواندند و پیکر مطهرشان را دفن کردند.حال آن که اگر بخواهیم بر اساس بینش اهل سنت پیش برویم، ابوبکر خلیفه ی وقت بوده و عُمَر نیز از بزرگان صحابه است و جا داشت که امیر المومنین علیه السلام از آن ها برای حضور دعوت به عمل آورده و حتی ابوبکر نیز بر حضرت زهراء (س) نماز بخواند.اما هیچ یک از این موارد برای تشییع و دفن یکی از بزرگ شخصیت های جهان اسلام صورت نگرفت.


ثالثا: ابن قتیبه ی دینوری عالم سرشناس اهل سنت می نویسد:


قَالُوا: "وَقَدْ طَالَبَتْ فَاطِمَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَبَا بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِمِیرَاثِ أَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا لَمْ یُعْطِهَا إِیَّاهُ، حَلَفَتْ لَا تُکَلِّمُهُ أَبَدًا، وَأَوْصَتْ أَنْ تُدْفَنَ لَیْلًا، لِئَلَّا یَحْضُرَهَا، فَدُفِنَتْ لَیْلًا".


الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (المتوفی 276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ص427، تحقیق : محمد محیی الدین الأصفر، ناشر: المکتب الاسلامی - مؤسسة الإشراق، الطبعة: الطبعة الثانیة- مزیده ومنقحة 1419هـ - 1999م.


گفته اند: فاطمه رضی الله عنها ارث پدرش را از ابوبکر مطالبه کرد و ابوبکر آن را به او نداد و فاطمه سوگند خورد که با او هرگز صحبت نکند و وصیت کرد تا شبانه به خاک سپرده شود تا ابوبکر در تشییع جنازه اش حاضر نشود و به همین دلیل فاطمه شبانه به خاک سپرده شد.


رابعا: طبق روایات صحیح اهل سنت دقیقا خبر ندادن به ابوبکر موضوعیت دارد چرا که در روایات صریحا وارد شده است که امیرالمومنین علیه السلام به ابوبکر خبر ندادند.اگر قرار بر عدم حضور دیگران به صورت کلی می بود و اگر آن طور که برخی علمای اهل سنت همچون ابو العباس قرطبی ادعا کرده اند نیازی به حضور افراد دیگر نبود، چرا بر خبر ندادن امیرالمومنین به ابوبکر آن هم دقیقا پس از غضب و هجران حضرت زهراء (س) تاکید شده است؟!این نشان دهنده ی آن است که خبر ندادن به ابوبکر دقیقا به دلیل عدم رضایت حضرت زهراء (س) از وی و غضب بر او می باشد.


خامسا: یکی دیگر از ادعاهای مضحک برخی از علمای اهل سنت آن است که چون امیر المومنین علیه السلام گمان می کرده ابوبکر از این ماجرا با خبر است به وی خبر نداده است!


این در حالی است که بر اساس عقل سلیم و نه عقل کسانی که چنین استدلالی را مطرح ساخته اند، تا زمانی که صاحب عزا و نزدیکان میّت به دیگران خبر ندهند، کسی از مرگ میّت با خبر نمی شود.ابوبکر و دیگران نیز علم غیب نداشتند تا از ماجرا با خبر شوند.


سادسا: شاید بتوان یکی از مضحک ترین ادعاها را سخنان امیر صنعانی دانست که مدعی می شود چون امیرالمومنین علیه السلام نمی خواست ابوبکر را از خواب بیدار کند به او خبر نداد!!! این ادعا مضحک تر از آن است که نیازی به پاسخ علمی داشته باشد اما مگر امیرالمومنین علیه السلام مجبور بودند تا به سرعت و شبانه دختر پیامبر (ص) را دفن کنند؟! چرا صبر نکردند تا مراسم با شکوهی برگزار گردد؟!


سابعا: بر اساس مبانی فقهی اهل سنت، دفن میّت در شب از نظر جواز محل اختلاف است! برخی مانند ابن حزم و البانی آن را حرام دانسته اند مگر ضرورتی در کار باشد و حتی در این زمینه برخی از علمای مخالفین به روایاتی نیز استدلال کرده اند!


«لا تدفنوا موتاکم باللیل إلا أن تضطروا».


(صحیح) [هـ] عن جابر. أحکام الجنائز 58: حم، م، د، ابن الجارود.


الأشقودری الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین (المتوفى: 1420هـ)، صحیح الجامع الصغیر وزیاداته، ج2، ص1216، ح7268، الناشر: المکتب الإسلامی.


«مردگان خود را در شب دفن مکنید مگر آن که مضطر به انجام این کار شوید».


ولا یجوز الدفن فی الاحوال الاتیة إلا لضرورة:
.
.
.
فی اللیل لحدیث جابر رضی الله عنه ...


الأشقودری الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین (المتوفى: 1420هـ)، أحکام الجنائز، ص139، الناشر: المکتب الإسلامی، الطبعة: الرابعة، 1406 هـ - 1986 م.


دفن مرده در حالاتی که در ادامه می آید جایز نیست مگر در حال اضطرار:
.
.
.
دفن در شب به دلیل حدیث جابر ...


وَلَا یَجُوزُ أَنْ یُدْفَنَ أَحَدٌ لَیْلًا إلَّا عَنْ ضَرُورَةٍ ...


الظاهری، علی بن أحمد بن سعید بن حزم أبو محمد (المتوفى456هـ)، المحلى، ج3، ص335، الناشر: دار الفکر.


دفن هیچ کس در شب جایز نیست مگر از روی ضرورت ...


وقال الحسن البصری: (یکره الدفن لیلاً).


العمرانی الیمنی الشافعی، أبو الحسین یحیى بن أبی الخیر بن سالم (المتوفى 558 هـ)، البیان فی مذهب الإمام الشافعی، ج3، ص93، المحقق: قاسم محمد النوری، الناشر: دار المنهاج - جدة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ- 2000 م.


حسن بصری گفته است: دفن در شب مکروه است.


قَالَ اصحابنا لا یُکْرَهُ الدَّفْنُ بِاللَّیْلِ لَکِنْ الْمُسْتَحَبُّ دَفْنُهُ نَهَارًا قَالُوا وَهُوَ مَذْهَبُ الْعُلَمَاءِ کَافَّةً إلَّا الْحَسَنَ الْبَصْرِیَّ فَإِنَّهُ کَرِهَهُ.


النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (المتوفی 676 هـ)، المجموع شرح المهذب، ج5، ص302، الناشر: دار الفکر للطباعة والنشر والتوزیع، التکملة الثانیة.


اصحاب ما (شافعی مذهبان) گفته اند دفن در شب مکروه نیست اما مستحب آن است که دفن در روز صورت گیرد و این مذهب تمام علماست به جز حسن بصری که دفن در شب را مکروه می داند.


نکته ی جالب آن است که یکی از دلایل فقهای اهل سنت در جواز دفن شبانه، دقن حضرت فاطمه سلام الله علیها در شب می باشد!


(ویجوز الدفن لیلًا) لأن عائشة وفاطمة والخلفاء الراشدین ما عدا علیّا رضی الله عنهم دفنوا لیلًا ...


ابن قاضی شهبة، بدر الدین أبو الفضل محمد بن أبی بکر (المتوفى 874 هـ)، بدایة المحتاج فی شرح المنهاج، ج1، ص472، الناشر: دار المنهاج للنشر والتوزیع، الطبعة: الأولى، 1432 هـ - 2011 م.


(دفن شبانه جایز است) به این دلیل که عائشه و فاطمه و خلفاء راشدین به جز علی شبانه دفن شدند ...


(إِنَّ عَلِیًّا دَفَنَ فَاطِمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا لَیْلًا) فِیهِ جَوَازُ الدَّفْنِ لَیْلًا وَهُوَ مُجْمَعٌ عَلَیْهِ لَکِنَّ النَّهَارَ أَفْضَلُ إِذَا لَمْ یَکُنْ عُذْرٌ.


النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیى بن شرف بن مر بن جمعة بن حزام (المتوفی 676 هـ)، شرح النووی علی صحیح مسلم (المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ج12، ص77، الناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة الثانیة، 1392 هـ .


(علی فاطمه رضی الله عنها را شبانه به خاک سپرد) در این روایت جواز دفن شبانه است و این مجمع علیه است اما اگر عذری نباشد دفن در روز بهتر است.


به هر روی دفن شبانه ی حضرت زهراء (س) و خبر ندادن به ابوبکر (خلیفه ی وقت مسلمانان) امری است مسلم که نمی توان آن را با ادعاهایی چون پوشیده ماندن از چشم نامحرمان توجیه و تحلیل کرد و هیچ دلیل قانع کننده ای به جز غضب و نارضایتی حضرت زهراء (س) از ابوبکر پاسخگوی این عمل نیست.


شبهه ی پنجم: غضب حضرت زهراء (س) عادی و بشری است!


وأما غضب فاطمة فهو أمر قد حصل على مقتضى البشریة وسکن بعد ذلک ...


شمس الدین الکرمانی، محمد بن یوسف بن علی (المتوفى 786 هـ)، الکواکب الدراری فی شرح صحیح البخاری، ج13، ص75، دار إحیاء التراث العربی، الطبعة الأولى: 1356هـ - 1937م، الطبعة الثانیة: 1401هـ - 1981م.


اما غضب فاطمه امری است که به مقتضای بشر بودن رخ داده است و پس از آن آرام گرفته است ...


(فَوجدت) ، أَی: غضِبت، من الموجدة. وَهُوَ الْغَضَب، وَکَانَ ذَلِک أمرا حصل على مُقْتَضى البشریة ثمَّ سکن بعد ذَلِک.


العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (المتوفى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج17، ص258، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.


(فوجدت) یعنی غضب کرد و از موجدة گرفته شده است و همان غضب است و این امری است که به مقتضای بشر بودن رخ داد و سپس آرام شد.


امتنع (أبو بکر أن یدفع إلى فاطمة منها شیئًا فوجدت) بالجیم أی غضبت (فاطمة على أبی بکر فی ذلک) لما فیها من مقتضى البشریة ثم سکن بعد.


أحمد بن محمد بن أبى بکر، أبو العباس شهاب الدین القسطلانی (المتوفى 923 هـ)، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج6، ص375، الناشر: المطبعة الکبرى الأمیریة – مصر، الطبعة: السابعة، 1323 هـ .


ابوبکر از این که [ارث] را به فاطمه بدهد خودداری کرد و در نتیجه فاطمه به دلیل آن چه که از مقتضای بشر بودن در اوست غضب کرد.


(فوجدت فاطمة على أبی بکر) أی: غضبت علیه على مقتضى البشریة ثمّ سکن غضبها ...


السنیکی المصری الشافعی، زکریا بن محمد بن أحمد بن زکریا الأنصاری (المتوفى 926 هـ)، منحة الباری بشرح صحیح البخاری المسمى «تحفة الباری»، ج7، ص378، اعتنى بتحقیقه والتعلیق علیه: سلیمان بن دریع العازمی، الناشر: مکتبة الرشد للنشر والتوزیع، الریاض - المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الأولى، 1426 هـ - 2005 م.


(فوجدت فاطمة على أبی بکر) یعنی فاطمه به مقتضای بشر بودن بر ابوبکر غضب کرد و سپس غضبش آرام گرفت ...


"فغضبت" فاطمة وهجرت أبا بکر، غضبها حصل بمقتضى البشریة وسکن بعده.


الهندی الفتنی الکجراتی، جمال الدین محمد طاهر بن علی (المتوفى 986 هـ)، مجمع بحار الأنوار فی غرائب التنزیل ولطائف الأخبار، ج4، ص43، الناشر: مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانیة، الطبعة: الثالثة، 1387 هـ - 1967م.


فاطمه غضب کرد و از ابوبکر دوری گزید.غضب فاطمه به مقتضای بشر بودن رخ داد و سپس آرام گرفت.


(فَغَضِبَتْ)؛ أی: حصَل منها ذلک على مقتضى البشَریة، وسکَن بعد ذلک ...


شمس الدین البرماوی، أبو عبد الله محمد بن عبد الدائم بن موسى (المتوفى 831 هـ)، اللامع الصبیح بشرح الجامع الصحیح، ج9، ص149، تحقیق ودراسة: لجنة مختصة من المحققین بإشراف نور الدین طالب، الناشر: دار النوادر، سوریا، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


(فغضبت) یعنی غضب به مقتضای بشر بودن از فاطمه حاصل شد و سپس آرام گرفت ...


فإن قال قائل: لما کان الصدیق رضی الله عنه متمسکا بحدیث النبی - صلى الله علیه وسلم - فما وجه غضب فاطمة رضی الله عنها وتأذیها إذ یرجع حینئذ الأمر إلى النبی - صلى الله علیه وسلم - والعیاذ بالله؟ قلنا: هذا الغضب والتأذی لم یکن بالاختیار ولا داخلا تحت القدرة ولا یتعلق النهی بأمثال ذلک ولا یکلف الله نفسا إلا وسعها.


ابن زین العابدین، أحمد بن عبد الأحد (المتوفى 1034 هـ)، رسالة رد الروافض، ص11.


اگر کسی بگوید ابوبکر اگر به حدیث پیامبر (ص) استدلال کرده پس وجه غضب فاطمه رضی الله عنها و اذیت شدنش چیست و در چنین حالتی مشکل العیاذ بالله به پیامبر (ص) باز می گردد.می گوییم: این غضب و اذیت شدن به اختیار فاطمه نبود و تحت قدرت و اراده ی او نبود و نهی به مانند آن تعلق نمی گیرد و خداوند بر کسی بیش از توانش تکلیف نمی کند.


پاسخ به شبهه ی پنجم


با مراجعه به روایات صادره از پیامبر (ص) در کتب اهل سنت در می یابیم که این ادعای علمای اهل سنت کاملا باطل است چرا که پیامبر (ص) به صورت مطلق و بدون قید و شرط، غضب حضرت زهراء (س) را غضب خود و خداوند دانسته اند.


بدیهی است که برای مقید کردن کلام پیامبر (ص) نیاز به دلیل قطعی است که وجود ندارد و در نتیجه مطلق غضب حضرت زهراء (س) غضب پیامبر (ص) است و خشمگین ساختن پیامبر (ص) و اذیت کردن ایشان نیز حکمی مشخص در قرآن کریم دارد.


برای اطلاع کامل از روایات پیامبر (ص) در مورد غضب حضرت زهراء (س) و پیامدهای آن به لینک زیر مراجعه کنید:


http://al-shia.blog.ir/post/959

توضیح دیگر آن که ادعای علمای اهل سنت مبنی بر از بین رفتن غضب حضرت زهراء (س) بر ابوبکر کاملا خلاف واقع است چرا که ایشان تا پایان عمر با ابوبکر صحبت نکردند و با غضب بر او از دنیا رفتند.


شبهه ی ششم: حضرت زهراء (س) از ابوبکر راضی شد!


رَوَى الْبَیْهَقِیُّ مِنْ طَرِیقِ الشَّعْبِیِّ أَنَّ أَبَا بَکْرٍ عَادَ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ هَذَا أَبُو بَکْرٍ یَسْتَأْذِنُ عَلَیْکِ قَالَتْ أَتُحِبُّ أَنْ آذَنَ لَهُ قَالَ نَعَمْ فَأَذِنَتْ لَهُ فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَتَرَضَّاهَا حَتَّى رَضِیَتْ وَهُوَ وَإِنْ کَانَ مُرْسَلًا فَإِسْنَادُهُ إِلَى الشَّعْبِیِّ صَحِیحٌ وَبِهِ یَزُولُ الْإِشْکَالُ فِی جَوَازِ تَمَادِی فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ عَلَى هَجْرِ أَبِی بَکْرٍ ... فَإِنْ ثَبَتَ حَدِیثُ الشَّعْبِیِّ أَزَالَ الْإِشْکَالَ وَأَخْلَقُ بِالْأَمْرِ أَنْ یَکُونَ کَذَلِکَ لِمَا عُلِمَ مِنْ وُفُورِ عَقْلِهَا وَدِینِهَا عَلَیْهَا السَّلَامُ.


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (المتوفی 852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج6، ص202، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.


بیهقی از طریق شعبی روایت کرده است که ابوبکر فاطمه را عیادت کرد و علی به فاطمه گفت این ابوبکر است که اجازه ی ورود برای دیدارت را می خواهد.فاطمه گفت:آیا دوست داری به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله.بنا بر این فاطمه به ابوبکر اجازه داد و ابوبکر بر او وارد شد و از او طلب رضایت می کرد تا این که فاطمه راضی شد.این روایت اگر چه مرسل است اما سندش تا شعبی صحیح است و بدین ترتیب اشکال هجران فاطمه علیها السلام و دوری گزینی از ابوبکر برطرف می شود ... پس اگر حدیث شعبی ثابت گردد اشکال برطرف می شود و با توجه به وفور عقل و دین فاطمه علیها السلام سزاوارتر در این مساله هم همین است ...


وَقد ذکر فِی کتاب (الْخمس) تألیف أبی حَفْص بن شاهین عَن الشّعبِیّ: أَن أَبَا بکر قَالَ لفاطمة: یَا بنت رَسُول الله، صلى الله عَلَیْهِ وَسلم مَا خیر عَیْش حَیَاة أعیشها وَأَنت علیَّ ساخطة؟ فَإِن کَانَ عنْدک من رَسُول الله، صلى الله عَلَیْهِ وَسلم، فِی ذَلِک عهد فَأَنت الصادقة المصدقة المأمونة على مَا قلت. قَالَ: فَمَا قَامَ أَبُو بکر حَتَّى رضیت وَرَضی. وروى الْبَیْهَقِیّ عَن الشّعبِیّ قَالَ: لما مَرضت فَاطِمَة، رَضِی الله تَعَالَى عَنْهَا، أَتَاهَا أَبُو بکر، رَضِی الله تَعَالَى عَنهُ، فَاسْتَأْذن عَلَیْهَا فَقَالَ عَلیّ، رَضِی الله تَعَالَى عَنهُ: یَا فَاطِمَة هَذَا أَبُو بکر یسْتَأْذن عَلَیْک فَقَالَت: أَتُحِبُّ أَن آذن لَهُ؟ قَالَ: نعم، فَأَذنت لَهُ فَدخل عَلَیْهَا یَتَرَضَّاهَا، فَقَالَ: وَالله مَا ترکت الدَّار وَالْمَال والأهل وَالْعشیرَة إلاَّ ابْتِغَاء مرضاة الله ومرضاة رَسُوله ومرضاتکم أهل الْبَیْت، ثمَّ ترضاها حَتَّى رضیت، وَهَذَا قوی جید، وَالظَّاهِر أَن الشّعبِیّ سَمعه من عَلیّ، رَضِی الله تَعَالَى عَنهُ، أَو مِمَّن سَمعه من عَلیّ.


العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (المتوفى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج15، ص20، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.


در کتاب الخمس ابن شاهین از شعبی نقل شده است که ابوبکر به فاطمه گفت: ای دختر رسول خدا، خیر زندگی ای که من می گذرانم در حالی که تو بر من خشمگین هستی چیست؟ اگر در این مساله تو با رسول الله (ص) عهدی داری پس تو راستگو و امانت دار هستی برای آن چه که گفتی.شعبی می گوید: ابوبکر برنخاست تا آن که هر دو راضی شدند و بیهقی از شعبی نقل کرده است که هنگامی که فاطمه رضی الله عنها بیمار شد ابوبکر به نزد او آمد و از او اجازه ی ورود خواست.علی گفت: ای فاطمه، ابوبکر از تو اجازه ی ورود می خواهد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله.پس فاطمه به ابوبکر اجازه ی ورود داد و ابوبکر وارد شد در حالی که از فاطمه طلب رضایت می کرد و گفت: به خدا سوگند خانه و مال و اهل و عشیره را رها نکردم مگر برای رضایت خدا و رسولش و شما اهل بیت.شعبی این روایت را از کسی که از علی شنیده شنیده است.


ویؤید ذلک ما رواه البیهقی بإسناد صحیح إلى الشعبی مرسلا أن أبا بکر عاد فاطمة فقال لها علی: هذا أبو بکر یستأذن علیک، قالت: أتحبّ أن آذن له؟ قال: نعم، فأذنت له، فدخل علیها فرضّاها حتى رضیت علیه.


الحسنی السمهودی، علی بن عبد الله بن أحمد (المتوفى911هـ)، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج3، ص155، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الأولى، 1419 هـ .


و آن چه بیهقی با سند صحیح تا شعبی به صورت مرسل نقل کرده مبنی بر این که «ابوبکر از فاطمه عیادت کرد و علی به فاطمه گفت: ابوبکر برای ورود از تو اجازه می گیرد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه بدهم؟ علی گفت: بله.پس فاطمه اجازه داد و ابوبکر بر فاطمه وارد شد در حالی که از او طلب رضایت می کرد تا فاطمه راضی شد» این مساله را تایید می کند.


فلهذا -کما سبق-غضبت فاطمة، ولکن روى البیهقی بسند مرسل لکنه یحتج به بإذن الله، أنه لما مرضت ذهب أبو بکر إلیها فترضاها فرضیت، ولما ماتت قال بعض الرواة: لم یؤذن علی أبا بکر لموتها، فصلى علیها ودفنها لیلاً، فلم یعرف أبو بکر رضی الله عنه وأرضاه، ویقال: إن علیاً رضی الله عنه وأرضاه لم یخرج لمبایعة أبی بکر محاباة لـ فاطمة حتى ماتت.


http://shamela.ws/browse.php/book-37435#page-736

به همین دلیل همانطور که گذشت فاطمه غضب کرد اما بیهقی با سندی مرسل که به اذن خداوند بدان احتجاج می شود نقل کرده است که زمانی که فاطمه بیمار شد ابوبکر به نزد او رفت و از او طلب رضایت کرد تا راضی شد و هنگامی که فاطمه از دنیا رفت بعضی از روات گفته اند: علی درگذشت فاطمه را به ابوبکر خبر نداد و بر فاطمه نماز خواند و او را سبانه به خاک سپرد و در نتیجه ابوبکر از این مساله خبردار نشد و گفته می شود: علی رضی الله عنه به خاطر فاطمه با ابوبکر بیعت نکرد تا این که فاطمه از دنیا رفت.


ولم تطب نفس الإمام الأکبر والصدیق الأعظم أبو بکر رضی الله عنه أن تبقى سیدة نساء العالمین عاتبه علیه بل ترضاها وتلاینها قبل موتها فرضیت ـ رضی الله عنها ـ على رغم أنف کل رافضی على وجه الأرض فقد روى الحافظ أبو بکر بإسناده إلى إسماعیل بن أبی خالد عن الشعبی قال: لما مرضت فاطمة أتاها أبو بکر الصدیق فاستأذن علیها فقال علی: یا فاطمة هذا أبو بکر یستأذن علیک فقالت: أتحب أن آذن له؟ قال: نعم! فأذنت له فدخل علیها یترضاها فقال: والله ما ترکت الدار والمال والأهل والعشیرة إلا ابتغاء مرضات الله ومرضات رسول الله صلى الله علیه وسلم ومرضاتکم أهل البیت ثم ترضاها حتى رضیت.


ففی هذا الأثر صفعة قویة للرافضة الذین فتحوا على أنفسهم شراً عریضاً وجهلاً طویلاً وأدخلوا أنفسهم فیما لا یعنیهم بسبب ما ذکر من هجران فاطمة رضی الله عنها لأبی بکر ولو تفهموا الأمور على ما هی علیه لعرفوا للصدیق فضله، وقبلوا منه عذره الذی یجب على کل أحد قبوله، ولکنهم طائفة مخذولة وفرقة مرذولة یتمسکون بالمتشابه ویترکون الأمور المحکمة المقدرة عند أئمة الإسلام من الصحابة والتابعین فمن بعدهم من العلماء المعتبرین فی سائر الأعصار والأمصار رضی الله عنهم وأرضاهم أجمعین.


حسن الشیخ، ناصر بن علی عائض، عقیدة أهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام رضی الله عنهم، ج2، ص529، الناشر: مکتبة الرشد، الطبعة: الثالثة، 1421هـ/2000م.


ابوبکر دوست نداشت که سرور زنان جهان ناراحت از او باقی بماند بلکه قبل از درگذشت فاطمه از او طلب رضایت کرد و از وی دلجویی کرد و فاطمه رضی الله عنها بر خلاف میل هر رافضی بر روی کره ی زمین راضی شد.بیهقی با سندش از اسماعیل بن ابی خالد از شعبی روایت کرده است که هنگامی که فاطمه بیمار شد، ابوبکر به نزد او آمد و از او اجازه ی ورود خواست.علی گفت: فاطمه، ابوبکر از تو اجازه ی ورود می خواهد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله! پس فاطمه به ابوبکر اجازه ی ورود داد و ابوبکر وارد شد در حالی که از فاطمه طلب رضایت می کرد و گفت: به خدا سوگند خانه و مال و اهل و عشیره را فقط برای رضایت خداوند و رسول خدا (ص) و شما اهل بیت رها کردم و سپس از فاطمه طلب رضایت کرد تا این که فاطمه راضی شد.


در این اثر سیلی محکمی است بر روافض که باب شر بزرگی را بر خودشان گشوده اند و به سبب آن خودشان را به چیزی که برای آن ها سودی ندارد وارد کرده اند و اگر روافض امور را آن طور که هست می فهمیدند، فضل و برتری ابوبکر را در می یافتند و عذر او را که قبولش بر همه لازم است می پذیرفتند اما روافض گروهی خوار و پست هستند که به متشابه چنگ می زنند و امور محکم و مقرر و ثابت در نزد ائمه ی اسلام از صحابه و تابعین و علمای معتبر و مورد قبول پس از ایشان در دوره ها و مکان های مختلف را رها می کنند.


پاسخ به شبهه ی ششم


ما به این شبهه به صورت مفصل پاسخ داده ایم.برای اطلاع از پاسخ به لینک زیر مراجعه کنید:


http://al-shia.blog.ir/post/964

شبهه ی هفتم: کار ابوبکر درست بود و وی حضرت زهراء (س) را شرعا اذیت نکرد!


(فلم تزل مهاجرته حتى توفیت).


فإن قلت: قد قال رسول الله - صلى الله علیه وسلم -: "فاطمة بضعة منی یریبنی ما رابها" وفی روایة: "من آذاها فقد آذانی"؟ قلت: لم یکن فعل أبی بکر معها إیذاء شرعًا، فإنه دلها على الصواب، ولو أجابها إلى سؤالها کان معصیة من وجهین:


الأول: مخالفة أمر رسول الله - صلى الله علیه وسلم - وإبطال صدقته.


الثانی: أنه کان ما یعطی لفاطمة مالًا حرامًا بلا خلاف.


الکورانی الشافعی ثم الحنفی، أحمد بن إسماعیل بن عثمان بن محمد (المتوفى 893 هـ)، الکوثر الجاری إلى ریاض أحادیث البخاری، ج6، ص88، المحقق: الشیخ أحمد عزو عنایة، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، بیروت - لبنان، الطبعة: الأولى، 1429 هـ - 2008 م.


(فاطمه از ابوبکر دوری گزید و این ادامه داشت تا از دنیا رفت).


اگر بگویی: پیامبر (ص) فرموده اند: «فاطمه پاره ی تن من است و هرآن چه او را نگران و ناراحت بسازد مرا نگران و ناراحت ساخته است» و در روایتی آمده است که: «هر کس او را بیازارد مرا آزرده است» من می گویم: کار ابوبکر در حق فاطمه شرعا اذیت به حساب نمی آید چرا که ابوبکر فاطمه را به سمت و سوی کار درست رهنمون ساخت و اگر به درخواست فاطمه پاسخ مثبت می داد از دو جهت معصیت بود:


اول: مخالفت با دستور رسول خدا (ص)  و باطل ساختن صدقه اش.


دوم: بدون هیچ اختلافی مالی که ابوبکر به فاطمه می داد مال حرام بود.


وما قضى به الصدیق هو الصواب عند أهل العلم، وقد خفی على علیّ وفاطمة هذا الأمر ...


بن باز، عبد العزیز بن عبد الله، الحلل الإبریزیة من التعلیقات البازیة على صحیح البخاری، ج3، ص290، بقلم: أبی محمد عبد الله بن مانع الروقی، الناشر: دار التدمریة للنشر والتوزیع، المملکة العربیة السعودیة، الطبعة: الأولى، 1428 هـ - 2007 م.


در نزد علماء آن چه ابوبکر انجام داد همان کار درست است و این مساله بر علی و فاطمه پوشیده ماند ...


پاسخ به شبهه ی هفتم


در قسمت مربوط به پاسخ به شبهه ی دوم به این ادعا نیز پاسخ داده شد.برای اطلاع کامل به پاسخ شبهه ی دوم مراجعه کنید و ما مجددا خلاصه ای از پاسخ را اینجا قرار می دهیم:


اگر حق با ابوبکر است پس چرا حضرت فاطمه (س) بر خواسته ی خویش اصرار داشتند و نهایتا به جای قبول سخن ابوبکر بر او غضب کرده و تا پایان عمر با او صحبت نکردند؟! چرا حضرت فاطمه (س) سخن ابوبکر را قبول نکردند و بر خواسته ی خویش اصرار داشتند حال آن که پیامبر (ص) می فرمایند:


حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ عَبْدِ الْوَارِثِ بْنِ سَعِیدٍ أَبُو عُبَیْدَةَ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، عَنْ أَبِیهِ قَالَ: حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ ذَکْوَانَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَیْدَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی یَحْیَى بْنُ یَعْمَرَ، أَنَّ أَبَا الْأَسْوَدِ الدِّیلِیَّ، حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی ذَرٍّ، أَنَّهُ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَقُولُ: «مَنِ ادَّعَى مَا لَیْسَ لَهُ فَلَیْسَ مِنَّا، وَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ».


القزوینی، ابوعبدالله محمد بن یزید (المتوفى 275هـ)، سنن ابن ماجة، تحقیق: ج3، ص415، ح2319، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد - محمَّد کامل قره بللی - عَبد اللّطیف حرز الله، الناشر: دار الرسالة العالمیة، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م.


ابوذر از پیامبر (ص) نقل می کند که ایشان فرمودند: «هرکس چیزی را ادعا کند که از او نیست این شخص از ما نیست و جایگاهش دوزخ است».


اگر بخواهیم طبق ادعای باطل اهل سنت نیز پیش برویم و بگوییم حضرت زهراء سلام الله علیها از این کلام پیامبر (ص) خبر نداشتند (از مضحک بودن بی خبر بودن نزدیک ترین فرد به پیامبر (ص) از این سخن منسوب به پیامبر بگذریم!)، بالاخره بعد از سخن ابوبکر که در نزد اهل سنت راستگو و امین است از این سخن پیامبر (ص) با خبر شدند و اینجا بر حضرت زهراء سلام الله علیها واجب شرعی بود تا راضی شده و سخن ابوبکر را قبول کنند نه آن که بر او غضب کرده و تا آخر عمر نیز با او صحبت نکنند! حال که حضرت زهراء (س) سخن ابوبکر به نقل از پیامبر (ص) را نپذیرفتند و بر وی غضب کردند، اهل سنت باید تبعات قبول نکردن سخن پیامبر (ص) از سوی حضرت زهراء (س) و اصرار بر خواسته ی خویش در مورد میراث را بر ایشان اعمال کنند که نتیجه ی آن نیز بر اساس قرآن و روایات روشن است و ما یک نمونه از روایات صحیح اهل سنت را کمی بالاتر نقل کردیم.


در نظر داشته باشید که بر اساس روایات معتبر اهل سنت و به اعتراف عائشة، حضرت فاطمه سلام الله علیها پس از پیامبر (ص) راستگو ترین فرد بوده اند.برای اطلاع از این موضوع به لینک زیر مراجعه کنید:


http://al-shia.blog.ir/post/140

حتی اگر از هر انسان عامی و حتی کم تقوا از اهل سنت بپرسیم که اگر شخص ابوبکر در مقابل شما ظاهر گردد و سخنی را از پیامبر برایتان نقل کند و آن سخن مخالف دیدگاه های شما باشد آیا آن را خواهید پذیرفت؟ قطعا پاسخ مثبت است! اکنون چگونه ممکن است که حضرت زهراء (س) ابوبکر را (طبق زعم اهل سنت) صادق و راستگو و امین بداند اما در مقابل نقل ابوبکر از پیامبر (ص) غضب کرده و آن را نپذیرد و بدان راضی نشود؟! یا حضرت زهراء (س) نقل ابوبکر را قبول نداشته و او را متهم به دروغ و جعل می دانسته و یا آن که العیاذ بالله عامدانه سخن پیامبر (ص) را خوش نداشته و نپذیرفته است! هر کدام از این دو مورد مخالف صریح و قطعی مبانی اهل تسنن می باشد.


بنا بر این راهی برای مسامحه و چشم پوشی نیست و اهل سنت بایستی صریح و بی پرده یا ابوبکر را محاکمه کرده و وی را متهم به دروغ بستن بر پیامبر و محروم کردن حضرت زهراء (س) از حق مسلم خویش کنند و یا آن که حضرت زهراء (س) را به دلیل نپذیرفتن سخن پیامبر (ص) و اصرار بر خواسته ی خویش اهل آتش بدانند! (العیاذ بالله)


شبهه ی هشتم: غضب حضرت زهراء (س) از ادراجات زهری در روایت است


وهذا أیضًا مدرج من کلام الراوی لیس من کلام عائشة کما یدل علیه لفظ قال فی أوله فالظاهر من تتبع الروایات أن قصة الغضب والهجران مدرجة فی هذا الحدیث من قبل الزهری ...


الهَرَری الشافعی، محمد الأمین بن عبد الله الأُرَمی، الکوکب الوهاج شرح صحیح مسلم (المسمَّى: الکوکب الوهَّاج والرَّوض البَهَّاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجاج)، ج19، ص175، مراجعة: لجنة من العلماء برئاسة البرفسور هاشم محمد علی مهدی المستشار برابطة العالم الإسلامی - مکة المکرمة، الناشر: دار المنهاج - دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م.


و این بخش نیز ادراج راوی است و سخن عائشه نیست همانطور که لفظ «قال» در ابتدای جمله بر آن دلالت می کند.پس با بررسی روایات مشخص است که ماجرای غضب و هجران از ادراجات زُهری است ...


پاسخ به شبهه ی هفتم


به شبهه ی ادراج زهری در روایت در لینک زیر پاسخ داده شده است:


http://al-shia.blog.ir/post/963

شبهه ی هشتم: ابوبکر بر پیکر حضرت زهراء (س) نماز خوانده است!


برخی از علمای اهل سنت با استدلال به برخی از روایات ادعا کرده اند که ابوبکر بر پیکر حضرت زهراء (س) نماز خوانده است.


پاسخ به شبهه ی هشتم


http://al-shia.blog.ir/post/965

سایر شبهات


قسطلانی (متوفای 923 هـ): امیر المؤمنین به ابوبکر خبر نداد چون گمان می کرد خبر دارد


(ولم یؤذن) بغیر همزة فی الیونینیة وبه فی الناصریة ولم یعلم (بها أبا بکر) لأنه ظن أن ذلک لا یخفى عنه ولیس فیه ما یدل على أنه لم یعلم بموتها ولا صلّى علیها ...


أحمد بن محمد بن أبى بکر، أبو العباس شهاب الدین القسطلانی (المتوفى 923 هـ)، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج6، ص376، الناشر: المطبعة الکبرى الأمیریة – مصر، الطبعة: السابعة، 1323 هـ .


[علی] به ابوبکر خبر نداد به این دلیل که گمان کرد این مساله بر او مخفی نمی ماند و در این روایت چیزی دال بر این که ابوبکر از درگذشت فاطمه با خبر نشد و بر او نماز نخواند وجود ندارد ...


پاسخ


ادعای قسطلانی آن است که چون امیر المومنین علیه السلام تصور می کرده این خبر از ابوبکر مخفی نمی ماند پس به وی خبر نداده است! این در حالی است که اساسا چه کسی به غیر از صاحب مجلس و نزدیکان حضرت زهراء (س) از این ماجرا خبر داشته اند و چه کسی غیر از ایشان بایستی به دیگران به منظور شرکت در مراسم خبر دهد؟! هرکس که قرار است از این ماجرا خبردار شود بایستی از جانب نزدیکان و صاحبان عزا خبردار شود.به خصوص آن که دفن حضرت زهراء (س) نیز شبانه صورت گرفت و بایستی به سرعت دیگران را خبردار می کردند اما هرگز افرادی چون ابوبکر و عمر از این ماجرا خبردار نشدند.


ابن قتیبه دینوری از علمای بزرگ اهل سنت در «تاویل مختلف الحدیث» چنین نقل می کند:


قَالُوا: "وَقَدْ طَالَبَتْ فَاطِمَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَبَا بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِمِیرَاثِ أَبِیهَا رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا لَمْ یُعْطِهَا إِیَّاهُ، حَلَفَتْ لَا تُکَلِّمُهُ أَبَدًا، وَأَوْصَتْ أَنْ تُدْفَنَ لَیْلًا، لِئَلَّا یَحْضُرَهَا، فَدُفِنَتْ لَیْلًا".


الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (المتوفی 276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ص427، تحقیق : محمد محیی الدین الأصفر، ناشر: المکتب الاسلامی - مؤسسة الإشراق، الطبعة: الطبعة الثانیة- مزیده ومنقحة 1419هـ - 1999م.


گفته اند: فاطمه رضی الله عنها ارث پدرش را از ابوبکر مطالبه کرد و ابوبکر آن را به او نداد و فاطمه سوگند خورد که با او هرگز صحبت نکند و وصیت کرد تا شبانه به خاک سپرده شود تا ابوبکر در تشییع جنازه اش حاضر نشود و به همین دلیل فاطمه شبانه به خاک سپرده شد.


در مورد نماز خواندن بر پیکر مطهر حضرت زهراء (س) نیز طبق روایات صحیح اهل سنت این امیر المومنین علیه السلام بوده اند که بر پیکر مطهر ایشان نماز خوانده اند و روایات مربوط به نماز خواندن ابوبکر بر پیکر حضرت زهراء (س) تماما باطل و جعلی می باشد.برای اطلاع کامل به لینک زیر مراجعه کنید:


http://al-shia.blog.ir/post/965

امیر صنعانی (متوفای 1182 هـ) و تشکیک در غضب حضرت زهراء


ولا یخفى أن هذا مبنی على صحة هجرها إیاه، على أنّا ننازع فی غضبها أیضاً فإنها - رضی الله عنها - أجلّ قدراً وأعظم تقوى وأوفر عقلاً أن تغضب فی منعها من أمر قد روی فیه مانعها عن النبی - صلى الله علیه وسلم - نصّاً سمعه منه.


الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (المتوفی 1182هـ)، التحبیر لإیضاح معانی التیسیر، ج3، ص764، حققه وعلق علیه وخرج أحادیثه وضبط نصه: محَمَّد صُبْحی بن حَسَن حَلّاق أبو مصعب، الناشر: مَکتَبَةُ الرُّشد، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


پوشیده نیست که این با فرض پذیرش صحت هجران فاطمه است در حالی که ما در صحت غضب فاطمه بر ابوبکر اشکال وارد می کنیم چرا که فاطمه رضی الله عنها بالاتر و با تقوا تر و عاقل تر از آن است که به دلیل منعش از چیزی که پیامبر (ص) آن را منع کرده غضب کند.


پاسخ


غضب حضرت زهراء (س) بر ابوبکر بر اساس روایات صحیح اهل سنت امری است ثابت و قطعی و برای اطلاع از این روایات می توانید به بخش مربوط به روایات مراجعه کنید.


هیچ کس به جز انسانی متعصب و بی انصاف در چنین حقیقتی تشکیک نمی کند.


امیر صنعانی (متوفای 1182 هـ): حضرت زهراء سخن ابوبکر را قبول کرد و جایی برای غضب و هجران باقی نماند (انکار غضب و هجران)


وغایة الواقع أن البتول - رضی الله عنها - طلبت میراثها فأخبرها من طلبته منه أنه نص - صلى الله علیه وسلم - بأنه لا یورث، وأن الذی ترکه صدقة فقبلت ذلک ولم تشتم - وحاشاها - أبا بکر ولا کذّبته فیما رواه ولا کررت الطلب بعد ذلک فما معنى غضبها وهجرها له، وإن کان الأمران قد صارا قطعیین عند المتعصبین، بل عند الناس أجمعین، حتى قال القائل من الآل:


أتموت البتول غضبى ونرضى ... ما کذا تفعل البنون الکرام


الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (المتوفی 1182هـ)، التحبیر لإیضاح معانی التیسیر، ج3، ص764، حققه وعلق علیه وخرج أحادیثه وضبط نصه: محَمَّد صُبْحی بن حَسَن حَلّاق أبو مصعب، الناشر: مَکتَبَةُ الرُّشد، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


نهایتا فاطمه رضی الله عنها ارثش را طلب کرد و ابوبکر به او خبر داد که پیامبر (ص) فرموده اند که ارث از خود بر جای نمی گذارند و آن چه باقی می ماند صدقه است.پس فاطمه سخن ابوبکر را قبول کرد و به ابوبکر ناسزا نگفت و حاشا که چنین کند و ابوبکر را در آن چه از پیامبر (ص) نقل کرد تکذیب نکرد و طلبش را پس از آن مجددا تکرار نکرد.پس معنای غضب و هجرانش چیست؟! اگر چه این دو مساله (غضب و هجران) در نزد متعصبین بلکه در نزد تمام مرد از قطعیات شده است تا جایی که گوینده ای می گوید:


آیا فاطمه با خشم و غضب از دنیا می رود و ما این چنین راضی می شویم؟ انسان های با کرامت و بزرگوار چنین نمی کنند.


پاسخ


این ادعا نیز بسیار مضحک است چرا که بر اساس صحیح ترین روایات، حضرت زهراء (س) پس از ادعای ابوبکر بر وی غضب کرده و تا آخر عمر نیز با وی صحبت نکردند.


امیر صنعانی (متوفای 1182 هـ)  و انکار اختلاف فاطمه و ابوبکر در تاویل حدیث/رد سخن ابن حجر/حضرت زهراء قانع شد و گفت در این موضوع صحبت نمی کنم


قال الحافظ ابن حجر: "أنها تأولت واختلفت هی وأبی بکر فی أمر محتمل" کلام غیر صحیح، فإنها بعد أن روى لها الحدیث أبو بکر لم تنازع، ولا وقع منها ما یدل على شیء مما ذکر، ولا طلبت بعد روایة الحدیث حتى یقال: تأولت، بل قنعت وقالت: لا أکلمک فی ذلک.


الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (المتوفی 1182هـ)، التحبیر لإیضاح معانی التیسیر، ج3، ص765، حققه وعلق علیه وخرج أحادیثه وضبط نصه: محَمَّد صُبْحی بن حَسَن حَلّاق أبو مصعب، الناشر: مَکتَبَةُ الرُّشد، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


حافظ ابن حجر گفته است: فاطمه اجتهاد کرد و او با ابوبکر در امری که اختلاف محتمل است اختلاف کرد.این سخن ابن حجر صحیح نیست چرا که فاطمه پس از آن که ابوبکر برای او حدیث پیامبر (ص) را روایت کرد منازعه نکرد و از وی چیزی که نشان دهنده ی صحت سخنابن حجر باشد صادر نشد و پس از روایت حدیث پیامر (ص) طلب ارث نکرد تا گفته شود وی اجتهاد کرد.بلکه فاطمه قانع شد و گفت در این مورد با تو صحبت نمی کنم.


پاسخ


به راستی اگر ایشان قانع شدند و سخن ابوبکر را پذیرفتند پس دلیل غضب بر ابوبکر و عدم تکلم با وی چیست؟! فقط تعصب و بی انصافی است که موجب صدور چنین نظرات شاذ و مضحکی می شود.


امیر صنعانی (متوفای 1182 هـ): عائشة در گفتن غضبت و هجرت اشتباه کرده! امکان ندارد حضرت زهراء بر ابوبکر غضب کند!


وقول عائشة "أنها غضبت وهجرت" محمول على فهمها ذلک من القرائن، والفهم منها یخطئ ویصیب، ولیس کالروایة بالمعنى، فإنها عن لفظ سمعه الراوی فعبّر عنه بلفظ مرادف له بخلاف هذه القصة، فإنه عبر عنها بما فهمه من القرائن، لا عن لفظ صدر من البتول دال على غضبها، وما کل قرینة صحیحة سیما عن الأمر الوجدانی القلبی، فلیتأمل من له إنصاف وإخلاص وکیف تغضب بضعة الرسول من الحق؟ - حاشا -.


الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (المتوفی 1182هـ)، التحبیر لإیضاح معانی التیسیر، ج3، ص765، حققه وعلق علیه وخرج أحادیثه وضبط نصه: محَمَّد صُبْحی بن حَسَن حَلّاق أبو مصعب، الناشر: مَکتَبَةُ الرُّشد، الطبعة: الأولى، 1433 هـ - 2012 م.


این سخن عائشة که: «فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و از او دوری گزید» محمول بر فهم عائشه از قرائن است و فهم یک نفر می تواند درست باشد و می تواند درست نباشد و مانند روایت به معنا نیست بلکه از لفظ است و راوی آن را شنیده است و از لفظی مترادف آن استفاده کرده است بر خلاف این داستان که بر اساس آن چه از قرائن دیده از تعابیر استفاده کرده نه از لفظی که از فاطمه صادر شده ودال بر غضبش باشد و هر قرینه ای صحیح نیست به خصوص در مورد یک امر وجدانی قلبی.پس هر آن کس که انصاف و اخلاص دارد تامل کند.چگونه ممکن است پاره ی تن پیامبر (ص) نسبت به حق خشمگین شود؟ حاشا که چنین باشد.


پاسخ


عجیب است که از دید فردی همچون امیر صنعانی کسی چون عائشة که راوی این داستان است و در آن زمان حاضر و ناظر بر وقایع بوده متوجه نشده اما وی در قرن دوازدهم پس از گذشت صد ها سال متوجه شده است! کلام عائشة صریح و واضح است و علاوه بر عائشة، ابوهریره نیز در روایتی صحیح اشاره به عدم تکلم حضرت زهراء (س) کرده است.بنا بر این جایی برای این توجیهات سخیف و غیر علمی نمی ماند و بر اساس روایات صحیح و صریح اهل سنت، حضرت زهراء (س) بر ابوبکر غضب کردند و تا پایان عمر با وی صحبت نکردند.


اتفاقا ما نیز مانند امیر صنعانی می گوییم چگونه ممکن است حضرت فاطمه سلام الله علیها نسبت به یک امر صحیح غضب کنند؟! همین غضب ایشان نشان دهنده ی عدم صحت ادعای ابوبکر می باشد.


دروغ محقق کتاب نهایة الایجاز در مورد عبارت «فلم تزل مهاجرته حتّى توفیت» و غضب حضرت زهراء (رفاعة الطهطاوی متوفای 1290 هـ)


فأبى أبو بکر أن یدفع إلى فاطمة شیئا؛ فوجدت فاطمة علی أبى بکر فی ذلک؛ فهجرته فلم تزل مهاجرته حتّى توفیت «1».


(1) قول الشیخ رحمه الله «فلم تزل مهاجرته حتّى توفیت» . افتراء محض من المؤرخین، والذى یستعرض موقف الصحابة عند موت رسول الله صلّى الله علیه وسلّم، ویعرف مدى المصیبة التى حلّت بهم، یعرف أیضا موقف السیدة فاطمة- رضى الله عنها- من هذه الصدمة. هذا أحدهم یدعو على نفسه بالعمی، حتى لا یرى أحدا بعد رسول الله صلّى الله علیه وسلّم ویستجاب له، وهذا سیدنا عمر قد حدث له ما حدث، حتى هاج فی الناس، وقال: «من یزعم أن محمدا قد مات قتلته بسیفى هذا» .وهذا أبو بکر رضى الله عنه وأرضاه، أخذ جسمه فی النقصان والنحول حتّى مات بعد عامین وأشهر من موت رسول الله صلّى الله علیه وسلّم. وهذا. وهذا، وعدد کبیر من الصحابة رضى الله عنهم حدث منهم ما ینکر لو لم یکن هذا الحادث، فما بالک بالسیدة فاطمة- رضى الله عنها- وأرضاها. مطالبتها بالمیراث صحیحة، ولکن غضبها من أبى بکر افتراء وکذب، نعم، إنها جلست فی بیتها ستة أشهر لم تکلمه،ولم تکلم أحدا؛ لما هى فیه من البلوى التى حلّت بها، وقد عبّرت عن هذا عند ما زارت أباها [بعد انتقاله بقولها:


صبّت علیّ مصائب لو أنها ... صبّت على الأیام عدن لیالیا


وأما حدیث «نحن معاشر الأنبیاء لا نورث: ما ترکناه صدقة» فقد رواه أبو بکر، وعمر، وعثمان، وعلی بن أبى طالب، وطلحة، والزبیر، وسعد بن أبى وقاص، وعبد الرحمن بن عوف، والعباس، وأزواج النبى صلّى الله علیه وسلّم، والروایة عنهم ثابتة فی الصحاح والمسانید. ولم تحرم السیدة فاطمة من المیراث واحدها، وإنما أیضا أزواجه صلّى الله علیه وسلّم، فلم لم یثر الشیعة الضجة بأن أزواجه صلّى الله علیه وسلّم: لم لم یورّثن أیضا؟ وهذا واحده أکبر دلیل علی أنها زوبعة مقصودة للإفساد، لا حبّا فی السیدة فاطمة رضى الله عنها- والله تعالى أعلم.


الطهطاوی، رفاعة رافع بن بدوی (المتوفى 1290 هـ)، نهایة الإیجاز فی سیرة ساکن الحجاز، ص415، الناشر: دار الذخائر، الطبعة: الأولى - 1419 هـ .


ترجمه ی دو بخش مشخص شده از کلام محقق کتاب:


قول شیخ (مولف کتاب) مبنی بر این که هجران حضرت فاطمه استمرار پیدا کرد تا از دنیا رفت، تهمت محض از جانب مورخین است.


اما غضب فاطمه بر ابوبکر دروغ و تهمت است.


پاسخ


محقق کتاب در سخنی عجیب ادعا کرده است که عبارت «فلم تزل مهاجرته حتّى توفیت» دروغ برخی از مورخین است!


این در حالی است که این عبارت در صحیح ترین روایات اهل سنت و از جمله صحیح بخاری وارد شده است!


حَدَّثَنَا عَبْدُ العَزِیزِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعْدٍ، عَنْ صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَیْرِ، أَنَّ عَائِشَةَ أُمَّ المُؤْمِنِینَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا أَخْبَرَتْهُ، أَنَّ فَاطِمَةَ - عَلَیْهَا السَّلاَمُ - ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، سَأَلَتْ أَبَا بَکْرٍ الصِّدِّیقَ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، أَنْ یَقْسِمَ لَهَا مِیرَاثَهَا، مِمَّا تَرَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهَا أَبُو بَکْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ»، فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَهَجَرَتْ أَبَا بَکْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ، قَالَتْ: وَکَانَتْ فَاطِمَةُ تَسْأَلُ أَبَا بَکْرٍ نَصِیبَهَا مِمَّا تَرَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ خَیْبَرَ، وَفَدَکٍ، وَصَدَقَتَهُ بِالْمَدِینَةِ، فَأَبَى أَبُو بَکْرٍ عَلَیْهَا ذَلِکَ، وَقَالَ: لَسْتُ تَارِکًا شَیْئًا، کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَعْمَلُ بِهِ إِلَّا عَمِلْتُ بِهِ، فَإِنِّی أَخْشَى إِنْ تَرَکْتُ شَیْئًا مِنْ أَمْرِهِ أَنْ أَزِیغَ فَأَمَّا صَدَقَتُهُ بِالْمَدِینَةِ فَدَفَعَهَا عُمَرُ إِلَى عَلِیٍّ، وَعَبَّاسٍ، وَأَمَّا خَیْبَرُ، وَفَدَکٌ، فَأَمْسَکَهَا عُمَرُ، وَقَالَ: هُمَا صَدَقَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، کَانَتَا لِحُقُوقِهِ الَّتِی تَعْرُوهُ وَنَوَائِبِهِ، وَأَمْرُهُمَا إِلَى مَنْ وَلِیَ الأَمْرَ، قَالَ: فَهُمَا عَلَى ذَلِکَ إِلَى الیَوْمِ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: «اعْتَرَاکَ افْتَعَلْتَ مِنْ عَرَوْتُهُ، فَأَصَبْتُهُ وَمِنْهُ یَعْرُوهُ وَاعْتَرَانِی».


البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (المتوفی 256هـ)، صحیح البخاری، ج4، ص79، ح3093، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ناشر: دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ .


ادعای عجیب دیگر این محقق، انکار صحت غضب حضرت زهراء (س) بر ابوبکر می باشد که با مراجعه به بخش روایات متوجه دروغ بودن این ادعای مضحک خواهید شد.


نتیجه ی بحث


کوتاه سخن آن که بر اساس روایات صحیح اهل سنت حضرت زهراء سلام الله علیها بر ابوبکر غضب کرده و ضمن نپذیرفتن ادعای ابوبکر، هرگز با وی صحبت نکرده و از دنیا رفتند.


- از آن جا که غضب حضرت زهراء غضب پیامبر (ص) و اذیت شدن ایشان اذیت شدن پیامبر (ص) است و کسانی که پیامبر (ص) را اذیت کنند مورد لعن خداوند هستند؛ ابوبکر نیز به دلیل آزردن حضرت زهراء (س) مشمول این حکم الهی است.


- حضرت زهراء (س) ابوبکر را «صدیق» نمی دانست چرا که اگر «صدیق» بودن ابوبکر را قبول داشت بایستی بدون چون و چرا سخن وی را می پذیرفت.
- حضرت زهراء (س) تا پایان عمر با ابوبکر قطع رابطه کرده و با وی صحبت یا دیدار نکردند.بر اساس روایات اهل سنت، این عمل (هجران) فقط تا سه روز نسبت به مسلمان جایز است و بیش از آن حرام است و اگر کسی بر آن حال از دنیا برود اهل آتش است!


این عمل (هجران) تنها نسبت به کفار و اهل بدعت و متجاهرین به گناهان کبیره جایز است.


اهل سنت یا بایستی حضرت زهراء (س) را اهل آتش بدانند (العیاذ بالله) و یا بپذیرند که ایشان ابوبکر را یکی از مصادیق اهل کفر یا اهل بدعت یا جزو متجاهرین به گناهان کبیره دانسته است.

مطالب مرتبط

روایات غضب حضرت زهراء سلام الله علیها بر ابوبکر و دفن شبانه ی ایشان (مصادر اهل سنت) [1] - مقدمه و روایات

روایات غضب حضرت زهراء سلام الله علیها بر ابوبکر و دفن شبانه ی ایشان (مصادر اهل سنت) [2] - اعترافات علمای اهل سنت

غضب حضرت زهراء (س) به منزله ی غضب پیامبر (ص) و مورد لعن خداوند قرار گرفتن است (مصادر اهل سنت)

پاسخ به شبهه ی ادراج زهری در روایات مربوط به غضب حضرت زهراء (س) بر ابوبکر در کتب اهل سنت

آیا بر اساس روایات اهل سنت حضرت زهراء (س) از ابوبکر راضی شدند؟!

آیا بر اساس روایات اهل سنت ابوبکر بر پیکر حضرت زهراء (س) نماز خواند؟!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter