عائشة : بعد از پیامبر،هیچ کس را راستگوتر و برتر از فاطمه (س) ندیدم
عائشة : بعد از پیامبر،هیچ کس را راستگوتر و برتر از فاطمه (س) ندیدم
یکی از صفات مشهور حضرت فاطمه سلام الله علیها " صدیقه " است که کسی جز حضرت فاطمه سلام الله علیها شایستگی ملقب شدن به آن را ندارد.
یکی از روایاتی که این مدعا را ثابت می کند،قول عائشة در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیهاست که با یکدیگر می خوانیم :
حَدَّثَنَا أُمَیَّةُ بْنُ بِسْطَامٍ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ زُرَیْعٍ، حَدَّثَنَا رَوْحُ بْنُ الْقَاسِمِ، عَنْ عَمْرِو بْنِ دِینَارٍ قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: مَا رَأَیْتُ أَحَدًا قَطُّ أَصَدَقَ مِنْ فَاطِمَةَ غَیْرَ أَبِیهَا، وَکَانَ بَیْنَهُمَا شَیْءٌ فَقَالَتْ: یَا رَسُولَ اللَّهِ سَلْهَا؛ فَإِنَّهَا لَا تَکْذِبُ.
مسند ابی یعلی،ج4،ص363،ح4681 ط دار القبلة
المستدرک علی الصحیحین،ج3،ص175،ح4756 ط دار الکتب العلمیة (حاکم : صحیح ذهبی : صحیح)
مرقاة المفاتیح،ج11،ص292 ط دار الکتب العلمیة (متفق علیه)
مجمع الزوائد و منبع الفوائد،ج9،ص201 ط مکتبة القدسی (نور الدین هیثمی : صحیح)
المطالب العالیة،ج16،ث177،ح3957 ط دار العاصمة (صحیح)
سمط النجوم العوالی،ج1،ص526 ط دار الکتب العلمیة (صحیح)
اتحاف السائل بما لفاطمة من المناقب و الفضائل،ص28 ط مکتبة القرآن (صحیح)
سبل الهدی و الرشاد،ج11،ص47 ط دار الکتب العلمیة (صحیح)
المعجم الاوسط،ج3،ص137 ط دار الحرمین
حلیة الاولیاء،ج2،ث41 ط دار الکتاب العربی
اتحاف الخیرة المهرة،ج7،ص235،ح6745 ط دار الوطن
اتحاف المهرة لابن حجر،ج16،ص1137،ح21771 ط مجمع الملک فهد
اسمی المطالب فی سیرة امیر المومنین علی بن ابی طالب،ج1،ث113 ط مکتبة الصحابة
الاستیعاب فی معرفة الاصحاب،ج4،ص1896 ط دار الجیل
سیر اعلام النبلاء،ج2،ص131 ط موسسة الرسالة
http://dorar.net/h/751fd9f1223885d96d0bd745445736c8
عائشة می گوید : بعد از پیامبر هیچ کس را راستگوتر { در بعضی متون لفظ "افضل" به معنای برتر وارد شده است } از فاطمه ندیدم و بین عائشه و فاطمه (س) اختلافی بود و عائشه گفت : ای رسول خدا،از او بپرس که او دروغ نمی گوید.
سند روایت صد در صحیح است و همانطور که از نظرتان گذشت حداقل هشت تصحیح از جانب علمای اهل سنت و محققین وهابی همچون حاکم نیشابوری،ذهبی،نور الدین هیثمی،مناوی،صالحی شامی،عبد الملک شافعی عاصمی،ملا علی قاری و محقق وهابی کتاب المطالب العالیه دارد.
با این حساب،لقب صدیقه تنها شایسته ی حضرت فاطمه سلام الله علیهاست و خود عائشه نیز بر این امر تصریح کرده است.
شبهه ی وهابیون در مورد سند و پاسخ به آن :
"حسین سلیم اسد" محقق کتاب مسند ابی یعلی و "سید کسروی حسن" محقق کتاب المقصد العلی فی زوائد ابی یعلی سند روایت را ضعیف دانسته و می گویند :
اسناده ضعیف، عمرو بن دینار لم یسمع من عائشة.
مسند ابی یعلی،ج8،ص153،ح4700 ط دار المامون للتراث
سند روایت ضعیف است زیرا عمرو بن دینار از عائشه نشنیده است.
اسناده ضعیف لانقطاعه ..... قلت : عمرو بن دینار لم یسمع من عائشة.
المقصد العلی فی زوائد ابی یعلی الموصلی،ج3،ص203،ح1372 ط دار الکتب العلمیة
سند روایت ضعیف است ..... می گویم : عمرو بن دینار از عائشه نشنیده است.
همانطور که ملاحظه نمودید،این دو محقق مدعی شده اند که عمرو بن دینار از عائشه نشنیده است و بنا بر این روایت منقطع است.اما لازم است بدانید که عمرو بن دینار عائشه را درک کرده است.عائشه در سال 57 هجری از دنیا رفته است و عمرو بن دینار در سال 46 هجری متولد شده است.بنا بر این عمرو بن دینار 11 سال عائشه را درک کرده که برای اطمینان می توانید به دو لینک زیر مراجعه کنید :
عائشة :
http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=4049
عمرو بن دینار :
http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=6123
اگر هم منظور محققین از انقطاع سندی،صغر سنی و کم سن و سال بودن عمرو بن دینار باشد،باز هم وارد نخواهد بود چرا که یازده سالگی سن مناسبی برای حفظ و ثبت و ضبط روایت است و در بین روایات تصحیح شده و معتبر مخالفین شیعه حتی مواردی وجود دارد که اگر بخواهیم دقیق حساب کنیم،راوی بایستی از داخل شکم مادرش !!! روایت را نقل کرده باشد (مثل روایت مسور بن مخرمه) که البته خودش ادعا کرده در زمانی که هنوز به بلوغ نرسیده روایت را نقل کرده است ! چگونه است که روایت یک فردی که به بلوغ نرسیده (البته به ادعای خودش و الا ظاهرا در شکم مادرش روایت را شنیده است!) صحیح است اما این روایت منقطع ؟!
تقدم فی الفصل السابق بیان صحة تحمل الصغیر إذا کان ممیزاً، وضبط ما تحمله، فالقدح فی الراوی بسبب صغر السن لا أثر له بمجرده، ولا یصلح أن یکون سبباً للجرح.
تحریر علوم الحدیث،ج1،ص367 ط موسسة الریان
در فصل سابق صحت حمل حدیث از جانب صغیر ( فرد کم سن و سال ) و ضبط آن در صورتی که ممیز باشد،بیان شد بنا بر این قدح راوی و جرح آن به دلیل کمی سن به خودی خود موثر نیست و شایسته نیست که دلیلی برای جرح راوی باشد.
به علاوه این روایت را حاکم نیشابوری با سندی دیگر که صحیح است و ذهبی نیز بر صحت آن تصریح می کند و در نتیجه صحت انتساب اصل اینقول به عائشه،یقینی و بدون کوچک ترین شکی ثابت است.
لازم است به نکته ی دیگری هم در مورد سند اشاره کنیم تا وهابیون جاهل به آن استناد نکنند و گاف ندهند !
در سند روایتی که حاکم نیشابوری نقل کرده است، " محمد بن اسحاق " وجود دارد که روایت را به صورت معنعن از یحیی بن عباد نقل کرده است.ممکن است وهابیون به تدلیس ابن اسحاق اشکال کنند اما تدلیس ابن اسحاق و عنعنه ی او ضرری به صحت سندی وارد نمی کند و مورد قبول علمای اهل سنت واقع شده است و عنعنه ی او در صحیح مسلم هم موجود است (هر چند که وجود روایت با سند دیگر در مسند ابی یعلی که صحت سندی آن را هم ثابت نمودیم،شک و شبهه در مورد تدلیس را از بین می برد) :
وحَدَّثَنِیهِ فَضْلُ بْنُ سَهْلٍ، حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، عَنْ نَافِعٍ، وَعُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ .....
صحیح مسلم،ج2،ص859،ح1199 ط دار احیاء التراث العربی
بنا بر این روایت ذکر شده از قول عائشة با سند هایی که ارائه شد صد در صد صحیح بوده و جای شکی هم در صحت آن نیست و بسیاری از علمای اهل سنت نیز آن را تصحیح کرده اند.