حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

ابن حجر هیتمی (از علمای اهل سنت) و اعتقاد به عصمت صحابه !




بسیاری از مواقع مشاهده می کنیم که مخالفین شیعه ادعا می کنند ما اعتقادی به عصمت صحابه نداریم و از این طری قدر پی توجیه بسیاری از اعمال قبیح و ناشایست برخی از صحابه بر می آیند. جدای از خطا بودن چنین استدلالی، اصل این ادعا نیز کذبی است صریح چرا که بسیاری از علمای اهل سنت قائل به عصمت تمامی صحابه بوده اند و قبلا نیز مطالب مختلفی در این مورد مطرح کرده ایم و در این مطلب نیز به اعتقاد ابن حجر هیتمی به عصمت صحابه اشاره می کنیم.

وَمَا ذکره من حُرْمَة رِوَایَة قتل الْحُسَیْن وَمَا بعْدهَا لَا یُنَافِی ماذکرته فِی هَذَا الْکتاب لِأَن هَذَا الْبَیَان الْحق الَّذِی یجب اعْتِقَاده من جلالة الصَّحَابَة وبراءتهم من کل نقص بِخِلَاف مَا یَفْعَله الوعاظ الجهلة فَإِنَّهُم یأْتونَ بالأخبار الکاذبة الْمَوْضُوعَة وَنَحْوهَا .....

الصواعق المحرقة،ج2،ص640 ط دار الوطن

و آن چه غزالی در مورد حرمت روایت قتل [امام] حسین و پس از آن گفته منافاتی با آن چه که در این کتاب گفته ام ندارد چرا که بیان حقی که که اعتقاد به آن واجب است از جلالت صحابه و برائت آنان از هر نقصی بر خلاف آن چیزی است که واعظان جاهل انجام می دهند و آنان اخبار دروغ و جعلی و مانند آن را مطرح می کنند ......

ملاحظه می کنید که ابن حجر هیتمی اعتقاد به مبرا بودن صحابه از هر نقصی را به عنوان اعتقادی که قبول آن واجب می باشد مطرح کرده است ! ظاهرا ادعای عصمت برای صحابه خرافه و غلو به حساب نمی آید !!! نکته ی جالب دیگر آن که همین افراد وقتی مفاضح برخی از صحابه مطرح شود می گویند ما اعتقادی به عصمت صحابه نداریم !!!

الحمد لله علی نعمة العقل والولایة

رونوشت :

ندای سنت | پایگاه رسمی حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان سراوان

اسلام تکس | بانک مقالات اسلامی و پاسخ به شبهات

کتابخانه عقیده

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۱۱
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۳۵)

اونوقت امثال این ملعون به عصمت ائمه علیهم السلام شک هم میکنند.واقعا جالبه...
سلام برادر.نگاه کن ببین جواب اینو چی بدیم

    📘ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻷ‌ﻧﻮﺍﺭ ﺍﻟﻨﻌﻤﺎﻧﻴﺔ ﺍﻟﺠﺰﺀ4ﺻﻔﺤﻪ249ﻭﻓﻲ ﻧﻔﺲ ﺍﻟﺪﻋﺎﺀ  ﺻﻔﺤﻪ29
ﻳﻘﻮﻝ

⬅"ﻭﺷﻮﻗﺘﻪ ﺇﻟﻰ ﻟﻘﺎﺋﻚ ﻭﺭﺿﻴﺘﻪ ﺑﻘﻀﺎﺋﻚ ﻭﻣﻨﺤﺘﻪ ﺑﺎﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻰ ﻭﺟﻬﻚ"

📘 ﺩﻋﺎﺀ ﻣﻨﺎﺟﺎﺓ ﺍﻟﻌﺎﺭﻓﻴﻦ ﺻﻔﺤﻪ299

⬅ﻭﺍﻧﺤﺴﺮﺕ ﺍﻻ‌ﺑﺼﺎﺭ ﺩﻭﻥ ﺍﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻰ ﺳﺒﺤﺎﺕ ﻭﺟﻬﻚ"


📘 ﺩﻋﺎﺀ ﻣﻨﺎﺟﺎﺓ ﺍﻟﻤﻔﺘﻘﺮﻳﻦ ﺻﻔﺤﻪ298ﺣﻴﺚ 

⬅ ﻭﺷﻮﻗﻲ ﺇﻟﻴﻚ ﻻ‌ ﻳﺒﻠﻪ ﺇﻻ‌ ﺍﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻰ ﻭﺟﻬﻚ"


📘 "ﻻ‌ﻟﺊ ﺍﻷ‌ﺧﺒﺎﺭ ﺍﻟﺠﺰﺀ4ﺻﻔﺤﺔ410-411

🔹ﻟﻤﺤﻤﺪ ﺍﻟﺘﻮﺳﻴﺮﻛﺎﻧﻲ


📝ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ-ﻭﻫﻮ ﺣﺪﻳﺚ ﻃﻮﻳﻞ-ﻭﻧﺼﻪ

⬅ﺃﻥ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﺠﻨﺔ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ ﺻﻮﺗﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻭﻳﺨﺎﻃﺒﻬﻢ ﻭﻳﻨﻈﺮﻭﻥ ﺇﻟﻴﻪ ﻭﻫﻤﺎ ﺃﻟﺬ ﺍﻷ‌ﺷﻴﺎﺀ ﻋﻨﺪﻫﻢ
ﻗﺎﻝ(ﻋﻠﻴﻪ ﻟﺴﻼ‌ﻡ)ﻓﻲ ﺣﺪﻳﺚ ﻳﺬﻛﺮ ﻓﻴﻪ ﺇﺷﺘﻐﺎﻝ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﺑﻨﻌﻴﻢ ﺍﻟﺠﻨﺔ ﻓﺒﻴﻨﻤﺎ ﻫﻢ ﻛﺬﻟﻚ ﺇﺫ ﻳﺴﻤﻌﻮﻥ ﺻﻮﺗﺎً ﻣﻦ ﺗﺤﺖ ﺍﻟﻌﺮﺵ: ﻳﺎ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﺠﻨﺔ ﻛﻴﻒ ﺗﺮﻭﻥ ﻣﻨﻘﻠﺒﻜﻢ؟ ﻓﻴﻘﻮﻟﻮﻥ:ﺧﻴﺮ ﺍﻟﻤﻨﻘﻠﺐ ﻣﻨﻘﻠﺒﻨﺎ ﻭﺧﻴﺮ ﺍﻟﺜﻮﺍﺏ ﺛﻮﺍﺑﻨﺎ ﻗﺪ ﺳﻤﻌﻨﺎ ﺍﻟﺼﻮﺕ ﻭﺍﺷﺘﻬﻴﻨﺎ ﺍﻟﻨﻈﺮ ﻭﻫﻮ ﺃﻋﻈﻢ ﺛﻮﺍﺑﻨﺎ . ﻓﻴﺄﻣﺮ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺠﺎﺏ ﻓﻴﻘﻮﻡ ﺳﺒﻌﻮﻥ ﺃﻟﻒ ﺣﺎﺟﺐ ﻓﻴﺮﻛﺒﻮﻥ ﻋﻠﻰ ﺍﻟﻨﻮﻕ ﻭﺍﻟﺒﺮﺍﺯﻳﻦ ﻭﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺤﻠﻰ ﻭﺍﻟﺤﻠﻞ ﻓﻴﺴﻴﺮﻭﻥ ﻓﻲ ﻇﻞ ﺍﻟﻌﺮﺵ ﺣﺘﻰ ﻳﻨﺘﻬﻮﺍ ﺇﻟﻰ ﺩﺍﺭ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻭﻫﻲ ﺩﺍﺭ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺍﺭ ﺍﻟﺒﻬﺎﺀ ﻭﺍﻟﻨﻮﺭ ﻭﺍﻟﺴﺮﻭﺭ ﻭﺍﻟﻜﺮﺍﻣﺔ ﻓﻴﺴﻤﻌﻮﻥ ﺍﻟﺼﻮﺕ ﻓﻴﻘﻮﻟﻮﻥ ﻳﺎ ﺳﻴﺪﻧﺎ ﺳﻤﻌﻨﺎ ﻟﺬﺍﺫﺓ ﻣﻨﻄﻘﻚ ﻭﺃﺭﻧﺎ ﻭﺟﻬﻚ ﻓﻴﺘﺠﻠﻰ ﻟﻬﻢ ﺳﺒﺤﺎﻧﻪ ﻭﺗﻌﺎﻟﻰ ﺣﺘﻰ ﻳﻨﻈﺮﻭﻥ ﺇﻟﻰ ﻭﺟﻬﻪ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭﺗﻌﺎﻟىﺍﻟﻤﻜﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﻛﻞ ﻋﻴﻦ ﻧﺎﻇﺮ ﻓﻼ‌ ﻳﺘﻤﺎﻟﻜﻮﻥ ﺣﺘﻰ ﻳﺨﺮﻭﺍ ﻋﻠﻰ ﻭﺟﻮﻫﻬﻢ ﺳﺠﺪﺍ ﻓﻴﻘﻮﻟﻮﻥ ﺳﺒﺤﺎﻧﻚ ﻣﺎ ﻋﺒﺪﻧﺎﻙ ﺣﻖ ﻋﺒﺎﺩتک

📘 ﻛﺘﺎﺏ ﺩﻋﺎﺀ ﺍﻟﺴﺠﺎﺩ -ﻗﺎﻝ ﻓﻲ ﺩﻋﺎﺀ ﺍﻟﻤﺘﻮﺳﻠﻴﻦ ﺻﻔﺤﻪ297

⬅ﺣﻴﺚ ﻗﺎﻝ ﻭﺃﻗﺮﺭﺕ ﺃﻋﻴﻨﻬﻢ ﺑﺎﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻴﻚ ﻳﻮﻡ ﻟﻘﺎﺋﻚ


 📘 ﺩﻋﺎﺀ ﺍﻟﻤﺤﺒﻴﻦ ﺻﻔﺤﻪ296.


⬅ﻭﻻ‌ ﺗﺼﺮﻑ ﻋﻨﻲ ﻭﺟﻬﻚ

📝ﻭﻓﻲ ﻧﻔﺲ ﺍﻟﺪﻋﺎﺀ ﺍﻟﺴﺎﺑﻖ ﺻﻔﺤﻪ294 ﻳﻘﻮﻝ

⬅ﻭﺷﻮﻗﺘﻪ ﺇﻟﻰ ﻟﻘﺎﺋﻚ ﻭﺭﺿﻴﺘﻪ ﺑﻘﻀﺎﺋﻚ ﻭﻣﻨﺤﺘﻪ ﺑﺎﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻰ ﻭﺟﻬﻚ

📘 ﺩﻋﺎﺀ ﻣﻨﺎﺟﺎﺓ ﺍﻟﺰﺍﻫﺪﻳﻦ ﺻﻔﺤﻪ305

⬅ﻭﺃﻗﺮﺭ ﺃﻋﻴﻨﻨﺎ ﻳﻮﻡ ﻟﻘﺎﺋﻚ ﺑﺮﺅﻳﺘـﻚ


📘ﺩﻋﺎﺀ ﻣﻨﺎﺟﺎﺓ ﺍﻟﻤﻔﺘﻘﺮﻳﻦ ﺻﻔﺤﻪ298ﺣﻴﺚ 

⬅ﻭﺷﻮﻗﻲ ﺇﻟﻴﻚ ﻻ‌ ﻳﺒﻠﻪ ﺇﻻ‌ ﺍﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻰ ﻭﺟﻬﻚ

📘 ﺩﻋﺎﺀ ﻣﻨﺎﺟﺎﺓ ﺍﻟﺬﺍﻛﺮﻳﻦ ﺻﻔﺤﻪ302

⬅ﻭﻻ‌ ﺗﺴﻜﻦ ﺍﻟﻨﻔﻮﺱ ﺇﻻ‌ ﻋﻨﺪ ﺭﺅﻳﺎﻙ

📘 ﺩﻋﺎﺀ ﻣﻨﺎﺟﺎﺓ ﺍﻟﻌﺎﺭﻓﻴﻦ ﺻﻔﺤﻪ299ﺣﻴﺚ ﻗﺎﻝ

⬅ ﻭﺍﻧﺤﺴﺮﺕ ﺍﻻ‌ﺑﺼﺎﺭ ﺩﻭﻥ ﺍﻟﻨﻈﺮ ﺇﻟﻰ ﺳﺒﺤﺎﺕ ﻭﺟﻬﻚ
پاسخ:
وعلیکم السلام

اعتقاد قطعی شیعه که مبتنی بر روایات و قرآن کریم هست اینه که اصلا خدا جسم نیست که بخواد رویت بشه و قابل رویت نیست و تمام این مطالب جدای از سند تاویل میشن. حتی در یکی از متون هم دقیقا محل تاویل در بعضی جاها مشخص شده مثل :

ﻓﺈﺫﺍ ﺍﺟﺘﻤﻌﻮﺍ ﺗﺠﻠﻰ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﺮﺏ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭﺗﻌﺎﻟﻰ ﻓﺈﺫﺍ ﻧﻈﺮﻭﺍ ﺇﻟﻴﻪ – ﺃﻱ ﺇﻟﻰ ﺭﺣﻤﺘﻪ - ﺧﺮﻭﺍ ﺳﺠﺪﺍ

از نظر شیعه ی امامیه تمام این عبارات دلالت بر غیر معنا ظاهری دارن به دلیل آیه ی " لیس کمثله شیء " و این آیه ی محکم قرآنی ناظر بر تمام آیات و روایات در بحث توحید هست.

ان شاء الله در آینده احادیث مرتبط با توحید رو قرار خواهم داد تا کلام ائمه هم واضح بشه در این مورد.
      
       ﻳﻘﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﺰ ﻭﺟﻞﻭُﺟُﻮﻩٌ ﻳَﻮْﻣَﺌِﺬٍ ﻧَّﺎﺿِﺮَﺓٌ{22} ﺇِﻟَﻰ ﺭَﺑِّﻬَﺎ ﻧَﺎﻇِﺮَﺓٌ{23}

👈🏾ﻭﺍﻟﻨﻈﺮ ﻫﻨﺎ ﻳﻌﻨﻰ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻟﺮﺅﻳﺔ

وثیقة🔹
http://img441.imageshack.us/img441/4416/8891xi8.gif

📘ﺗﻔﺴﻴﺮ ﺍﻟﻘﻤﻲ - ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺇﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻟﻘﻤﻲﺝ 2 ﺹ 168:ﻭﻗﻮﻟﻪ( ﺗَﺘَﺠَﺎﻓَﻰ ﺟُﻨُﻮﺑُﻬُﻢْ ﻋَﻦ
ِ ﺍﻟْﻤَﻀَﺎﺟِﻊِ ﻳَﺪْﻋُﻮﻥَ ﺭَﺑَّﻬُﻢْ ﺧَﻮْﻓﺎً ﻭَﻃَﻤَﻌﺎً ﻭَﻣِﻤَّﺎ ﺭَﺯَﻗْﻨَﺎﻫُﻢْ ﻳُﻨْﻔِﻘُﻮﻥَ )

⬅ﻓﺎﻧﻪ ﺣﺪﺛﻨﻲ ﺃﺑﻲ ﻋﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻧﺠﺮﺍﻥ ﻋﻦ ﻋﺎﺻﻢ ﺑﻦ ﺣﻤﻴﺪ ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡﻗﺎﻝ:

👈🏾ﻣﺎ ﻣﻦ ﻋﻤﻞ ﺣﺴﻦ ﻳﻌﻤﻠﻪ ﺍﻟﻌﺒﺪ ﺇﻻ‌ ﻭﻟﻪ ﺛﻮﺍﺏ ﻓﻲ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺇﻻ‌ ﺻﻼ‌ﺓ ﺍﻟﻠﻴﻞﻓﺈﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻟﻢ ﻳﺒﻴﻦ ﺛﻮﺍﺑﻬﺎ ﻟﻌﻈﻢ ﺧﻄﺮﻫﺎ ﻋﻨﺪﻩ ﻓﻘﺎﻝ( ﺗَﺘَﺠَﺎﻓَﻰ ﺟُﻨُﻮﺑُﻬُﻢْ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﻤَﻀَﺎﺟِﻊِ ﻳَﺪْﻋُﻮﻥَ ﺭَﺑَّﻬُﻢْ ﺧَﻮْﻓﺎً ﻭَﻃَﻤَﻌﺎً ﻭَﻣِﻤَّﺎ ﺭَﺯَﻗْﻨَﺎﻫُﻢْ ﻳُﻨْﻔِﻘُﻮﻥَ – ﺇﻟﻰ ﻗﻮﻟﻪ - ﻳﻌﻤﻠﻮﻥ )

ﻭﺭﻭﻯ ﺍﻟﻘﻤﻲ ﻫﺬﻩ ﺍﻟﺮﻭﺍﻳﺔ

👈🏾«ﻓﺈﺫﺍ ﺍﺟﺘﻤﻌﻮﺍ ﺗﺠﻠﻰ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﺮﺏ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭﺗﻌﺎﻟﻰ ﻓﺈﺫﺍ ﻧﻈﺮﻭﺍ ﺇﻟﻴﻪ – ﺃﻱ ﺇﻟﻰ ﺭﺣﻤﺘﻪ - ﺧﺮﻭﺍ ﺳﺠﺪﺍ».

🔴ﻭﻗﺪ ﺣﻜﻢ ﺍﻟﺨﻮﺋﻲ ﺑﺼﺤﺔ ﺟﻤﻴﻊ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﻣﺸﺎﻳﺦ ﺍﻟﻘﻤﻲ ﻓﻲ ﺗﻔﺴﻴﺮﻩ(ﻣﻌﺠﻢ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ1/49).

⬅ﻋﻦ ﺍﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻧﺠﺮﺍﻥ ﻋﻦ ﻋﺎﺻﻢ ﺑﻦ ﺣﻤﻴﺪ ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻗﺎﻝ«.. ﻓﺈﺫﺍ ﺍﺟﺘﻤﻌﻮﺍ ﺗﺠﻠﻰ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﺮﺏ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭ ﺗﻌﺎﻟﻰ، ﻓﺈﺫﺍ ﻧﻈﺮﻭﺍ ﺇﻟﻴﻪ ﺧﺮﻭﺍ ﺳﺠﺪﺍ...».


♻ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻹ‌ﺳﻨﺎﺩ:

1⃣ﻋﻠﻲ ﺑﻦ ﺇﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻟﻘﻤﻲ:

👈🏾ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻨﺠﺎﺷﻲ« ﺛﻘﺔ ﻓﻲ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ ﺛﺒﺖ ﻣﻌﺘﻤﺪ ﺻﺤﻴﺢ ﺍﻟﻤﺬﻫﺐ»

📘(ﻣﻌﺠﻢ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ12/212).


2⃣ﻋﺒﺪ ﺍﻟﺮﺣﻤﻦ ﺑﻦ ﺃﺑﻲ ﻧﺠﺮﺍﻥ:

👈🏾ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻨﺠﺎﺷﻲ« ﺛﻘﺔ ﺛﻘﺔ ﻣﻌﺘﻤﺪﺁ ﻋﻠﻰ ﻣﺎ ﻳﺮﻭﻳﻪ ﻟﻪ ﻛﺘﺐ ﻛﺜﻴﺮﺓ»

📘(ﻣﻌﺠﻢ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ10/328).

3⃣ﻋﺎﺻﻢ ﺑﻦ ﺣﻤﻴﺪ:

👈🏾ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻨﺠﺎﺷﻲ« ﺛﻘﺔ، ﻋﻴﻦ، ﺻﺪﻭﻕ»

📘(ﻣﻌﺠﻢ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ10/197).
پاسخ:
وعلیکم السلام

اعتقاد قطعی شیعه که مبتنی بر روایات و قرآن کریم هست اینه که اصلا خدا جسم نیست که بخواد رویت بشه و قابل رویت نیست و تمام این مطالب جدای از سند تاویل میشن. حتی در یکی از متون هم دقیقا محل تاویل در بعضی جاها مشخص شده مثل :

ﻓﺈﺫﺍ ﺍﺟﺘﻤﻌﻮﺍ ﺗﺠﻠﻰ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﺮﺏ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭﺗﻌﺎﻟﻰ ﻓﺈﺫﺍ ﻧﻈﺮﻭﺍ ﺇﻟﻴﻪ – ﺃﻱ ﺇﻟﻰ ﺭﺣﻤﺘﻪ - ﺧﺮﻭﺍ ﺳﺠﺪﺍ

از نظر شیعه ی امامیه تمام این عبارات دلالت بر غیر معنا ظاهری دارن به دلیل آیه ی " لیس کمثله شیء " و این آیه ی محکم قرآنی ناظر بر تمام آیات و روایات در بحث توحید هست.

ان شاء الله در آینده احادیث مرتبط با توحید رو قرار خواهم داد تا کلام ائمه هم واضح بشه در این مورد.
ممنون.اینو برام لطفا دقیق بگو چی میگه
وقیل لأحمد بن حنبل: إن یحیى بن معین یتکلم فی الشافعی؟ فقال أحمد: ومن أین یعرف یحیى الشافعی، هو لا یعرف الشافعی، ولا یقول ما یقول الشافعی أو نحو هذا ومن جهل شیئا عاداه.
- قال أبو عمر: صدق أحمد بن حنبل رحمه الله إن ابن معین کان لا یعرف ما یقول الشافعی.
وقد حکی عن ابن معین أنه سئل عن مسألة من التیمم فلم یعرفها.

پاسخ:
به احمد بن حنبل گفته شد که یحیی بن معین در مورد شافعی اشکال می کند (او را تضعیف می کند) ؟ احمد بن حنبل گفت : یحیی بن معین از کجا شافعی را می شناسد؟ او شافعی را نمی شناسد و آن چه که شافعی گفته را نمی گوید (یا مانند این) و هرکس نسبت به چیزی جهل داشته باشد با آن دشمنی می کند.

ابو عمر می گوید : احمد بن حنبل راست گفته است. یحیی بن معین آن چه که شافعی می گفته را نمی دانسته است.

و از یحیی بن معین حکایت شده که از او مساله ای در مورد تیمم پرسیدند و او آن را نمی دانست.
ممنون
برادر توی این حکمت نهج البلاغه میگن حضرت علی از عمر تعریف کرده.درست میگن؟لطفا دقیق و زود به این مطلب جواب بدین
467 - وقال علیه السلام ( فی کلام له ) : وولیهم وال فأقام واستقام حتى ضرب الدین بجرانه
برآنان فرمانروایی حاکم شد که کارها را به پا داشت و استقامت ورزید تا دین استوار شد
و اینکه نهج البلاغه تصحیح سندی میخاد؟
ممنون
پاسخ:
منتظر دلیل مخالفین هستیم. اسم عمر کجا اومده ؟؟؟!!! منتظر دلیل هستیم ....
نهج البلاغه سندش صحیحه؟
اصلا سند داره که بخواهیم ببینیم صحیح هست یا نه.اعتبارش به چیه
پاسخ:
اصلا ما کاری به سند نداریم. الدلیل علی المدعی. باید دلیل بیارن که منظور عمر هست.
     این قضیه راسته؟اعصابمو ریخته بهم.سندش چطوره؟
             - روایتست که ابی کهمس صحابی معروف حضرت ابی عبدالله در شهر مدینه وارد خانه ی حضرت می شود که با کنیز آن جضرت حال می کند و به اندام زنانه اش دست می زند!!!


( 25413 ) 2 - سعید بن هبة الله الراوندی فی ( الخرائج والجرائح ) عن أبی کهمس قال : کنت نازلا فی المدینة وکان فیها وصیفة وکانت تعجبنی فانصرفت لیله ممسیا فافتتحت الباب ففتحت لی ( فقبضت على ثدیها ) ، فلما کان من الغد دخلت على أبى عبد الله ( علیه السلام ) فقال : تب إلى الله مما صنعت البارحة .
الخرائج : روی أن إبراهیم بن مهزم الأسدی قال : قدمت المدینة ، فأتیت باب أبی عبد الله علیه السلام أستفتحه فدنت جاریة لفتح الباب ، فقرصت ثدیها ، ودخلت فقال : یا ابن مهزم أما علمت أن ولایتنا لا تنال إلا بالورع ، فأعطیت الله عهدا أنی لا أعود إلى مثلها أبد
بحار النوار ج 48 ص 101

ترجمه ی ابی کهمس
لاّ أبی کهمس و هو الهیثم بن عبد اللّه حسّنه العلامة المامقانی قدّس سرّه فی نتائج التنقیح و ما ذکر فی الموسوعة الرجالیة المیسرة من أنّ العلامة المجلسی حسّنه فی الوجیزة
 الآراء الفقهیة- جلد:٢ص 365نویسنده:نجفی، هادینویسنده:انصاری، مرتضی بن محمدامینناشر:مهر قایممحل نشر:اصفهانسال نشر:1387

 ابی کهمس میگه: من به مدینه وارد شدم و درب خانه ی ابی عبدالله را زدم، کنیزش در را باز کرد، زن زیبائی بود من هم با دست سینه اش را گرفتم و حال کردم، فردایش ابی عبدالله من را دید و گفت ای ابی کهمس از کار دیشبت توبه کن

 ابی کهمس صحابی خاص حضرت ابی عبدالله هست
پاسخ:
" ابی کهمس " مجهول هست (الهیثم بن عبد الله أبو کهمس : عربی کوفی - مجهول | المفید من معجم رجال الحدیث ص657) و تحسین علامه ی مامقانی هم بر مبنای ظن و حدس هست و نه بر مبنای حس و از دید بسیاری از رجالیون مانند آیت الله خوئی توثیق بر مبنای حدس مورد قبول واقع نمیشه و توثیق بایستی بر مبنای قرائن و ادله ی قطعیه باشه. | نکته ی دیگه این که این خبر مرسلا نقل شده و ما اصلا نمیدونیم چه کسی این رو به مهزم ابی کهمس نسبت داده ؟! چه طور به چنین روایتی میشه استدلال کرد ؟؟؟!!! راویان واسطه بین قطب راوندی (رض) و ابی کهمس چه کسانی هستند ؟؟!! | نکته ی دیگه این که لفظ " حال کردم " در متن روایت وجود نداره و از تدلیس نواصب هست.

نکته ی دیگه این که مدلس ناصبی ادامه ی حدیث که امام بدون این که در اون جا حضور داشته باشه اون فرد رو سرزنش میکنه بهش اشاره نمیکنه ! این حدیث خودش دلالت بر علم غیب امام معصوم داره که بدون این که در اون جا حاضر بوده باشند این فرد مجهول رو سرزنش میکنن و می فرمایند ولایت ما فقط به صاحب ورع و تقوا میرسه.

نکته ی دیگه ای این ناصبی مدلس بهش اشاره نکرده - که اگر اشاره میکرد اساس استدلالش بر هوا میرفت - این هست که خود راوی داره میگه بعد از این که امام این رو گفت من با خدا عهد بستم که همچین کاری نکنم (ِ فَأَعْطَیْتُ اللَّهَ عَهْداً أَنِّی لَا أَعُودُ إِلَى مِثْلِهَا أَبَدا) و این یعنی توبه و توبه هم باعث میشه فرد از عدالت ساقط نشه.

مخالفین بهتر هست در مورد رضاعه ی کبیر عائشة و خواهرانش و این که به باسن زن عثمان در مقابل او دست زدند و عثمان هیچ کاری نکرد و نمونه های مشابه تحقیق کنند تا شاید کمی متنبه بشن.

=====

نتیجه ی کلی به صورت خلاصه :

* این روایت مرسلا نقل شده و انتساب این عمل به " ابو کهمس " ثابت نیست پس استدلال نواصب به این خبر مردود هست.


* " مهزم ابی کهمس " مجهول هست.

* طبق متن روایت هم علم غیب امام ثابت میشه و هم تویه ی همین " مهزم ".
برادر عزیز سلام.این قضیه حقیقت داره که میگن شیعه روایت داره که سیاه پوست ها وارد بهش نمیشن؟
أبی وابن الولید معا، عن أحمد بن إدریس ومحمد العطار معا عن
الاشعری، عن محمد بن الحسین رفعه قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: لا یدخل
الجنة مدمن خمر ولا سکیر ولا عاق ولا شدید السواد
بحارالانوار ج69ص179
پاسخ:
وعلیکم السلام.

اولا : این روایت از نظر سندی مرفوع است و در نتیجه ضعیف.

ثانیا :

توضیح استاد کمره ای : منظور از شدید السود کسى است که موى سر و ریشش هیچ سفید نشود هر چه هم پیر گردد و این گونه شخص را غربیب گویند.شاید منظور از شدید السواد اشخاص معینى باشد که کفر و فساد آنان ثابت بوده، قدرى بجبرى و مفوضه هر دو تفسیر شده‏.

توضیح استاد مدرس گیلانی :  ظاهرا این حدیث از ساخته‏ هاى زنادقه است که به پیامبر یا امام نسبت داده‏ اند.زیرا علت و سبب امریست که از اختیار مکلف خارج است. و این تکلیف ما لا یطاق است. و اللَّه اعلم‏.

روایتی که مخالف قرآن باشه از دید شیعه ی امامیه باطل هست.
برادر عزیز
خیلی ممنونم از پاسخ شما

فقط برادری کنید ترجمه روایت ابی کهنس که بالا بهتون دادم برام بکنید دقیق.
چون میخام به وهابی بفهمونم درست ترجمه نکرده.
و اینکه ترجمه توثیق مامقانی که متن عربی اش رو بالا دادم.اونم دقیق برام ترجمه کن تا بدم به وهابی و بفهمونمش اون ابی کهمس نیست.ممنون.
پاسخ:
یکی از روایات رو در نظر قبلی درست ندیده بودم که الان دیدم و پاسخ قبلی رو هم اصلاح کردم که به اون مراجعه کنید مجددا. (پوزش میطلبم - به دلیل نزدیک بودن متن ها جا به جا خوندم)


سعید بن هبة الله الراوندی فی ( الخرائج والجرائح ) عن أبی کهمس قال : کنت نازلا فی المدینة وکان فیها وصیفة وکانت تعجبنی فانصرفت لیله ممسیا فافتتحت الباب ففتحت لی ( فقبضت على ثدیها ) ، فلما کان من الغد دخلت على أبى عبد الله ( علیه السلام ) فقال : تب إلى الله مما صنعت البارحة .

ابی کهمس می گوید در مدینه بودم و در آن یک زن زیبا رو بود که از آن خوشم می آمد و شب رفتم و صبح آمدم و در را باز کرد و سینه ی او را لمس کردم.فردا که به نزد امام صادق رفتم گفت از آن چه که صبح انجام دادی توبه کن.

در مورد این روایت و پاسخش به نظر قبلی مراجعه کنید. (روایت مرسل هست و در نتیجه قابل احتجاج نیست)


روی أن إبراهیم بن مهزم الأسدی قال : قدمت المدینة ، فأتیت باب أبی عبد الله علیه السلام أستفتحه فدنت جاریة لفتح الباب ، فقرصت ثدیها ، ودخلت فقال : یا ابن مهزم أما علمت أن ولایتنا لا تنال إلا بالورع ، فأعطیت الله عهدا أنی لا أعود إلى مثلها أبد

روایت شده ابراهیم بن مهزم اسدی گفته به مدینه رفتم و به خانه ی امام صادق رفتم و در را زدم و جاریه ای برای باز کردن در آمد و سینه ی او را گرفتم و وارد خانه شدم و امام فرمود : ای ابن مهزم. آیا نمیدانی که ولایت ما به کسی نمی رسد مگر با ورع. پس من با خدا عهد کردم که دیگر چنین کاری نکنم.

این روایت هم مرسل هست و در نتیجه قابل احتجاج نیست. به علاوه در متن روایت تصریح شده که این فرد توبه کرده.

نتیجه ی کلی این که هر دو روایت ضعیف هست و اصلا سند نداره و مرسلا نقل شده و قابل احتجاج نیست. همچنین در روایت دوم راوی توبه کرده و در روایت اول هم امام شخص رو سرزنش کرده و گفته توبه کن.
خدا خیرت بده.این قسمت رو هم برام ترجمه کن ممنونت میشم

لاّ أبی کهمس و هو الهیثم بن عبد اللّه حسّنه العلامة المامقانی قدّس سرّه فی نتائج التنقیح و ما ذکر فی الموسوعة الرجالیة المیسرة من أنّ العلامة المجلسی حسّنه فی الوجیزة
پاسخ:
ابی کهمس همان هیثم بن عبد الله است که علامه مامقانی او را در نتایج تنقیح تحسین کرده و ذکر کرده که علامه مجلسی او را در وجیزه تحسین کرده.


نکته ی مهم این هست که این توثیق ها هم توثیق متاخر هست و هم مبتنی بر حدس و ظن هست و بر ما حجت نیست. همچنین برای توثیق و تضعیف باید دلیل و قرینه ی قطعی باشه اما دو روایتی که ذکر شده بود هر دو بدون سند بودند و به هیچ وجه نمیتونه مبنا قرار بگیره.
خدا عزت و دنیا و آخرت بهت بده
میگم ابی کهمس اینکه ناصبی گفته ابی کهمس ار اصحاب خاص امام بوده جی؟راست میگه؟هرچند که گفتید اینا دو تا هستن.کلا پرسیدم
پاسخ:
خواهش میکنم.

همونطوری که اشاره کردم ابی کهمس اولا یک کنیه ی مشترک بین چند نفر هست.. ثانیا مجهول هست. ثالثا حتی اگر فرض رو بذاریم اصحاب خاص هم باشه اون روایتی که ناصبی بهش استدلال کرده اصلا سند نداره !!! چه جوری با یک خبر بی سند میخوان خاص بودن یک نفر رو بهش خدشه وارد کنن ؟؟!! این از جهالات و حماقات محبین رضاعه ی کبیر هست که " ام المومنین " اون ها مرد های غریبه در خونه اش محتلم میشدن ....
وهابی دو تا سند از بحارالانوار برای این مطلب آورده.جوابشو چی بدیم؟

سند اول:

 یر: إبراهیم بن هاشم، عن أبی عبد الله البرقی، عن إبراهیم بن محمد الاشعری عن أبی کهمس قال: کنت نازلا بالمدینة فی دار فیها وصیفة کانت تعجبنی فانصرفت لیلا ممسیا فاستفتحت الباب ففتحت لی فمددت یدی فقبضت على ثدیها، فلما کان من الغد دخلت على أبی عبد الله علیه السلام فقال: یا أبا کهمس تب إلى الله مما صنعت البارحة (3).


سند دوم:


29 - یر: محمد بن عبد الجبار، عن أبی القاسم، عن محمد بن سهل، عن إبراهیم ابن أبی البلاد، عن مهزم قال: کنا نزولا بالمدینة، وکانت جاریة لصاحب المنزل تعجبنی وإنی أتیتک أتیت الباب فاستفتحت، ففتحت لی الجاریة، فغمزت ثدیها، فلما کان من الغذ دخلت على أبی عبد الله علیه السلام فقال: یا مهزم أین کان أقصى أثرک الیوم ؟ فقلت له: ما برحت المسجد، فقال: أما تعلم أن أمرنا هذا لا ینال إلا بالورع
پاسخ:
در مورد ابی کهمس که گفته شد که مجهول هست و آیت الله خوئی همین رو اشاره کرده اند و قرار داده شد نظر از المفید من معجم رجال الحدیث.

در مورد مهزم هم اشاره شد که در متن خرائج صریحا اومده که توبه کرده و همچنین امام هم همین توصیه رو کرده اند و سرزنش کردند.

مگه ما اعتقاد به عصمت اصحاب معصومین داریم ؟؟!! این مخالفین هستند که در مورد صحابه ادعای عصمت کرده اند !

اما چون ناصبی جهل خودش رو روی اون اصرار داره روایاتی رو میاریم که ابن عمر وقتی میخواسته جاریه بخره خوب یه دور باهاش حال میکرده !!!

13205 - عبد الرزاق عن بن جریج عن نافع أن بن عمر کان یکشف عن ظهرها وبطنها وساقها ویضع یده على عجزها

المصنف لعبد الرزاق الصنعانی،ص287

13202 - عبد الرزاق عن معمر عن عمرو بن دینار عن مجاهد قال مر بن عمر على قوم یبتاعون جاریة فلما رأوه وهم یقلبونها أمسکوا عن ذلک فجاءهم بن عمر فکشف عن ساقها ثم دفع فی صدرها وقال اشتروا قال معمر وأخبرنی بن أبی نجیح عن مجاهد قال وضع بن عمر یده بین ثدییها ثم هزها .

13204 - عبد الرزاق عن بن عیینة قال وأخبرنی بن أبی نجیح عن مجاهد قال وضع بن عمر یده بین ثدییها ثم هزها.

13199 - أخبرنا عبد الرزاق قال أخبرنا بن جریج قال أخبرنی عمرو أو أبو الزبیر عن بن عمر أنه وجد تجارا مجتمعین على أمة فکشف عن بعض ساقها ووضع یده على بطنها.

13198 - عبد الرزاق عن بن جریج عن عطاء قال قلت له الرجل یشتری الأمة أینظر إلى ساقیها وقد حاضت أو إلى بطنها قال نعم قال عطاء کان بن عمر یضع یده بین ثدییها وینظر إلى بطنها وینظر إلى ساقیها أو یأمر به .

این روایات صحیح میگه ابن عمر وقتی جاریه ای میدید که میفروشن میرفت و شکم و پای اون ها رو برهنه میکرد (!!!) و دستش رو بر باسن (!!!) اون میذاشت و دستش رو بین دو سینه ی اون جاریه میذاشت و تکونش میداد !!!! این هست ابن عمر !!! ابن عمر صحابی عادل !!! اما ما گفتیم که هم ابی کهمش مجهول هست و هم این که مهزم مورد سرزنش امام قرار گرفت و در متن دیگه هم اومده که گفته توبه کردم از اون کار. به علاوه ما چیزی به نام عصمت یا عدالت اصحاب معصومین نداریم !
فرق مهزم ابی کهمس و هیثم بن عبد الله أبو کهمس چیه؟
چون هر دو رو گفتید " مجهول هست.
به نظرم اونی که توی روایته مهزم هست نه هیثم
نیازی فکر کنم به ترجمه کردن هیثم بن عبدالله ابوکهمس نبود
پاسخ:
اونپاسخ اولی که دادم اصلاح شد بنده بخشی از متن رو اشتباه دیده بودم در کامنت اولتون. به پاسخ اول مراجعه کنید. (اصلاح شده)

   📚شیعیان جهان جواب دهید📚    👇👇👇👇👇👇👇👇ما  حدیث از کتب شما داریم  که علی رض باعث ناراحتی فاطمه ر ض شده  چون هنگام خبر خواستگاری دختر ابوجهل توسط علی رض به فاطمه رض رسید قهر کرد وناراحت شدو رفت حسن و حسین و ام کلثوم را هم با خود برد پیش پیامبر ص شکایت کرد و شدیدا پیامبر ص از ناراحتی فاطمه رض ناراحت شد روایت اینه👇👇👇 حدثنا علی بن أحمد قال حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن یحیى
عن عمر بن ابی المقدام وزیاد بن عبد الله قالا اتى رجل ابا عبد الله فقال له یرحمک الله هل تشیع الجنازة بنار ویمشی معها بمجمرة أو قندیل أو غیر ذلک مما یضاء به قال فتغیر لون ابی عبد الله من ذلک واستوى جالسا ثم قال انه جاء شقی من الاشقیاء الى فاطمة بنت محمد فقال لها اما علمت ان علیا قد خطب بنت أبی جهل فقالت حقا حقا ما تقول فقال حقا ما اقول ثلث مرات فدخلها من الغیرة مالا تملک نفسها وذلک ان الله تبارک وتعالى کتب على النساء غیرة وکتب على الرجال جهادا وجعل للمحتسبة الصابرة منهن من الاجر ما جعل للمرابط المهاجر فی سبیل الله قال فاشتد غم فاطمة من ذلک فبقیت متفکرة هی حتى امست وجاء اللیل حملت الحسن على عاتقها الایمن وعلى عاتقها الایسر واخذت بید ام کلثوم الیسرى بیدها الیمنى ثم تحولت الى حجرة أبیها فجاء علی فدخل فی حجرته فلم یر فاطمة فاشتد لذلک غمه وعظم علیه ولم یعلم القصة ما هی فاستحى ان یدعوها من منزل أبیها فخرج الى المسجد یصلی فیه ما شاء الله ثم جمع شیئا من کثیب المسجد واتکى علیه فلما رأى النبی ما بفاطمة افاض علیه من الماء ثم لبس ثوبه ودخل المسجد فلم یزل یصلی من راکع وساجد وکلما صلى رکعتین دعى الله ان یذهب ما بفاطمة من الحزن والغم وذلک انه خرج من عندها وهی تتقلب وتتنفس الصعداء فلما رأها النبی انها لا یهناها النوم ولیس لها قرار وقال لها قومی یا بنیة فقامت وحمل النبی الحسن وحملت فاطمة الحسین واخذت بید أم کلثوم فانتهى الى علی وهو نائم فوضع النبی رجله على رجله فغمزه وقال قم یا ابا تراب فکم ساکن ازعجته ادع لی أبا بکر من داره وعمر من مجلسه وطلحة فخرج علی فاستخرجهما من منزلهما واجتمعوا عند رسول الله فقال رسول الله یا علی ما علمت 👈ان فاطمة بضعة منی وانا منها فمن اذاها فقد اذانی ومن اذاها بعد موتی کان کمن اذاها فی حیوتی ومن اذاها فی حیوتی کان کمن اذاها بعد موتی قال فقال علی بلى یارسول الله قال قال فما دعاک الى ما صنعت فقال علی والذی بعثک بالحق نبیا ما کان منی مما بلغها شئ ولا حدثت ((  مجمع النورین ج 1 ص 156)) منتظر جواب از طرف شیعیان که مدام ابوبکر رض را متهم به اذیتی فاطمه رض می کنند هستیم.


برادر سند روایت رو لطفا برام بررسی کن
پاسخ:
ما اینجا اصلا کاری به سند نداریم. تدلیس و قیچی مخالفین ناصبی احمق باز هم این جا دیده میشه. بخش هایی از ترجمه ی فارسی روایت به صورت کامل :

 حدیث کرد ما را على بن احمد، گفت: حدیث کرد ما را ابو العباس احمد بن محمّد بن یحیى از عمرو بن مقدام و زیاد بن عبد اللَّه، گفتند: مردى خدمت امام صادق علیه السّلام آمد و به او گفت: خدا رحمت کند، آیا مى‏شود جنازه را در نور آتش تشییع کرد و یا با آتش و قندیل و یا چیز دیگرى که روشنایى مى‏دهد، همراه جنازه رفت؟ گفت: رنگ امام صادق علیه السّلام از این سخن دگرگون شد و مرتّب نشست، و سپس گفت: شقیّى از اشقیا به نزد فاطمه دختر پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمد و به او گفت: آیا مى‏دانى که على علیه السّلام از دختر ابو جهل خواستگارى کرده است؟ فاطمه گفت:
حقیقت را مى‏گویى؟ آن مرد سه بار گفت: آنچه مى‏گویم حقیقت است. پس غیرت فاطمه تحریک شد به طورى که نتوانست مالک احساسات خود شود و این بدان جهت بود که خداوند براى زنان غیرت و براى مردان جهاد را نوشته است و براى زنانى که خویشتن دارى و صبر کنند پاداش کسى را که نگهبان مرزها و مهاجر در راه خدا باشد نوشته است.

گفت: اندوه فاطمه از این جریان بیشتر شد و او در اندیشه بود، تا اینکه شب شد و او شبانه حسن را در شانه راست و حسین را در شانه چپ خود قرار داد و دست چپ ام کلثوم را به دست خود گرفت و به خانه پدرش رفت، و پس على علیه السّلام آمد و وارد خانه شد و فاطمه علیها السّلام را ندید و از این جهت به شدّت اندوهگین شد و بر او گران آمد، در حالى که نمى‏دانست که قضیّه از چه قرار است. او از اینکه فاطمه را از خانه پدرش صدا بزند، خجالت مى‏کشید، پس به مسجد در آمد و به تعدادى که خدا مى‏خواست نماز خواند و پس از آن مقدارى از ریگ‏هاى مسجد را جمع کرد و بر آن تکیه داد.

چون پیامبر اندوه فاطمه را دید قدرى آب به او داد، سپس لباسش را پوشید و وارد مسجد شد، او همچنان نماز مى‏خواند و در حال رکوع و سجود بود و هر گاه که دو رکعت نماز مى‏خواند، از خدا مى‏خواست که اندوه فاطمه را برطرف کند، چون وقتى از پیش او بیرون آمد او بسیار ناراحت بود.

زیرا پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فاطمه را دید که خواب به چشمش نمى‏رود و آرام و قرار ندارد، به او گفت: دخترم برخیز و او برخاست و پیامبر حسن را برداشت و فاطمه حسین را برداشت و دست ام کلثوم را گرفت تا اینکه نزد على علیه السّلام رسیدند، پیامبر پاى خود را روى پاى على گذاشت و او را بیدار کرده و گفت: برخیز اى ابو تراب که دل آرامى را بى‏قرار ساخته‏اى. ابو بکر را از خانه‏اش و عمر را از مجلسش و نیز طلحه را صدا بزن، على (ع) بیرون رفت و آنها را از منزل‏هایشان صدا زد و همگى نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله گرد آمدند. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله گفت: اى على! آیا نمى‏دانى که فاطمه پاره تن من است و من از او هستم؟ هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده و هر کس او را پس از مرگ من اذیّت کند مانند این است که در حال حیات من اذیّت کرده است و هر کس او را در حال حیات من اذیّت کند مانند این است که او را پس از مرگ من اذیّت کرده است.

مى‏گوید: على علیه السّلام گفت: آرى، اى پیامبر خدا. پیامبر گفت: پس چه چیزى باعث شد که آن کار را کردى؟ على گفت: سوگند به کسى که تو را به حقّ به پیامبرى برگزید آنچه به او رسیده، هرگز از من واقع نشده است و حتى فکر آن را هم به خود راه نداده‏ ام. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: راست گفتى، راست گفتى. پس فاطمه علیها السّلام خوشحال شد و تبسّمى کرد، به طورى که دندان‏هایش دیده شد. پس یکى از آن دو نفر به رفیقش گفت: جاى تعجّب است، ما را در این وقت براى چه خواسته بود؟

به علاوه متن این روایت مخالف قرآن هم هست چرا که در متن این روایت عمل بر مبنای خبر دروغ به پیامبر و حضرت فاطمه نسبت داده شده که این مخالف قرآن هست و در قرآن داریم که : اذا جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا

لعنت خدا بر نواصب احمق مدلس
   سلام.اگه سند اون روایت ناراحتی فاطمه س رو بررسی هم بکنید خوب میشه

اما شبهه ایی دیگه بیان کردن مخالفین.یعنی دو تا شبهه است.یکی غلام شدن امام هست و دیگری زبانم لال در مورد سینه حضرت فاطمه است.ممنون
     توهین ها و روایات زشتی که در کتب شیعه به رسول اللهﷺ و ائمه به دروغ نسبت داده شده :

کلینی روایت می کند که:

« یزید بن معاویه از امام زین العابدین خواست که غلام او باشد و اما زین العابدین پذیرفت و در جوابش فرمود :( قد أقررت لک بما سألت ، أنا عبد مکره فإن شئت فأمسک و إن شئت فبع ) آنچه از من خواستی قبول کردم، من اکنون غلام بی اختیار تو ام ، اگر خواستی مرا نگهدار و اگر خواستی بفروش!!! »

روضة الکافی 8/235

عجیب ! آیا شخصیتی همچون امام زین العابدین به یزید می گوید من غلام بی اختیار توام ، اگر خواستی از من کار بگیر اگر نخواستی مرا بفروش؟!!

اگر خواسته باشیم همه آنچه که در باره اهل بیت آمده جمع آوری کنیم سخن بسیار به درازا میکشد چون هیچ فردی از آنان نیست که کلمه زشت یا کردار بدی به او نسبت داده نشده باشد ، مصادر و مراجع بزرگ شیعه متأسفانه از اینگونه اهانت ها و الفاظ رکیک و پوچ در باره اهل بیت اطهار پر است ، که باز هم قسمتی از آن را ملاحظه فرمائید:

چه میخواهند ؟! :

از امام جعفر صادق روایت است که:

« رسول خدا –صلی الله علیه وآله- تا صورت فاطمه را نمی بوسیدند نمی خوابیدند‍‍‍ »

بحار الانوار 43-44

« حضرت صورتشان را بین پستانهای او میگذاشتند، (و کان یضع وجهه بین ثدییها!)

بحار الانوار 43/87

فاطمه –سلام الله علیها - زن بالغه ای بود آیا باعقل جور در می آید که رسول الله- صلی الله علیه وآله وسلم- صورتشان را بین پستانهای او بگذارند ؟! اگر این حال پیامبر و فاطمه باشد پس بقیه باید چکار کنند ؟!!
پاسخ:
وعلیکم السلام

وقتی نه متن روایت اون چیزی هست که نواصب میگن و هم این که متن روایت مخالف قرآن هست جایی برای بحث دیگه ای نمیمونه هرچند که سند هم ضعیف بود. باید یاد بگیریم که بر مبنای مبانی شیعه بحث کنیم نه بر مبنای مبانی مخالفین.

روایت کافی هم از جهت متن معارض و مخالف تاریخ هست چرا که یزید در دوره ی حکومتش اصلا از شام خارج نشد پس چه طور اومده مدینه ؟؟؟!!!

روایت در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها هم جدای از این که مرسل هست و ضعیف باز هم حماقت ناصبی به لغات و اصطلاحات عربی رو نشون میده که نمیدونه در زبان عربی وقتی میگن مثلا " بین عینیک " به این معنی نیست که بین دو چشمان بلکه به معنی پیشانی هست. این که میگن بین ثدیی یعنی زیر گلو.
  
    در کتب معتبر عزیزان شیعه لباس مشکی را به اینصورت معرفی نموده اند: لباس دوزخیان - لباس فرعون- لباس دشمنان  اهل بیت، به این روایات توجه فرمایید: روایت اول: ((قال امیر المومنین (ع): لاتلبسوا السواد فانه لباس فرعون)) ترجمه : لباس سیاه نپوشید زیرا لباس فرعون است. .. روایت دوم : عن آبی عبدالله (ع) لا تصلّ فیها فإنّها لباس أهل النار ))ترجمه : (( ابی عبدالله علبه السلام فرمود در لباس سیاه نماز نخوان زیرا لباس اهل جهنم است)) آدرس دقیق روایات از کتب معتبر عزیزان شیعه :من لایحضره الفقیه ج/1 ص:251...علل الشرائع ج/2 ص: 346....الخصال : ص: 615 ...کافی ج/2 ص: 449...عیون اخبار الرضا ج/2 ص: 23
پاسخ:
اولا : لباس سیاه نماد و نشانه ی اندوه و عزاداری هست و برای اهل بیت اگر باشه ثواب و اجر هم داره همونطوری که فقهاء فتوا داده اند.

ثانیا : پوشیدن لباس سیاه فی نفسه کراهت داره. (به جز برای عزای اهل بیت)

ثالثا : این روایات بسیاریش ناظر به دوره ی زمانی خاصی هست که لباس سیاه نماد حاکمان جائر شده بوده و چون تشبه به کفار حرام هست ائمه منع کرده اند و منع ناظر به شرائط هست نه منع مطلق.

رابعا : بعضی از روایاتی که ناصبی به اون ها احتجاج کرده اصلا ربطی به لباس سیاه نداره ! مثلا ناصبی گفته : لا تصلّ فیها فإنّها لباس أهل النار | در حالی که به قدری کذاب هست که روایت رو کامل نیاورده :

 وَ سُئِلَ الصَّادِقُ ع- عَنِ الصَّلَاةِ فِی الْقَلَنْسُوَةِ السَّوْدَاءِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّار.

در مورد " قلنسوة " که سیاه باشه این رو فرموه اند امام. (قلنسوة :
باشلق یا کلا ه مخصوص کشیشان , روسری،گونه اى کلاه که در گذشته از آن استفاده مى شده و هم اکنون کاهنان بعضى از معابد بر سر مى نهند)

خامسا : لباس و پوشش سیاه در منابع مخالفینلإ هم به عنوان نماد عزا و هم در غیر عزا به کار رفته و پیامبر و اهل بیت استفاده کرده اند :

حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «دَخَلَ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.

حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، حَدَّثَنَا مُسَاوِرٌ الْوَرَّاقُ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ أَبِیهِ، " أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَطَبَ النَّاسَ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.

امام حسن علیه السلام هم در عزای امیر المومنین عمامه ی سیاه بر سر داشته اند :

http://s6.picofile.com/file/8198758700/000.jpg

http://s6.picofile.com/file/8198758718/001.png

http://s6.picofile.com/file/8198758834/005.png
سلام
خدا قوت 
لذت بردم از مطالب وبلاگ
پاسخ:
وعلیکم السلام.  خیلی ممنون
سلام برادر
این روایت رو وهابی ها گفتن که پیامبر دستور داد به هدم قبور
عدة من أصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن جعفر بن محمد الاشعری، عن ابن القداح عن أبی عبدالله علیه السلام قال: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام بعثنی رسول الله صلى الله علیه وآله فی هدم القبور وکسر الصور.
اصول کافی
تمام روات هم ثقه هستند.الا سهل بن زیاد که اونم مختلف فیه هست.و ثقه علی التحقیق
به هرحال ممنون میشم پاسخی جامع و کامل ارائه بدید
پاسخ:
وعلیکم السلام. این روایت ناظر به مکان و زمان خاص هست و جنبه ی مطلق نداره.(بر فرض صحت صدور)
آیا شیخ مفید فرموده: ابوحنیفه کافره ؟

فأما قول أبی حنیفة الذی یأتم به هذا الشیخ الضال وأضرابه من الاغمار الکفار فی أصول الدین، فهو أیضا من أسخف مقال، وأبعده عن الصواب.
المسائل الصاغانیة .... الشیخ المفید
ممنون میشم ترجمه اش کنید متن رو.

پاسخ:
این جا شیخ مفید - رض - سخنش متوجه ابوحنیفه نیست و متوجه اون شیخ اهل رأیی هست که کتاب رو در پاسخ به ادعاهای اون نوشته.

ابوحنیفه رو هم بسیاری از علمای مخالفین شیعه خارج از اسلام دونسته اند و اون رو لعن کرده اند که قبلا اشاره کرده ایم.
یک وهابی سوال پرسید که شما نسبت به کسی که قائل به امامت نباشه،اون شخص رو،کافر می دونی؟ گفتم نه.کسی که مطلب بهش رسیده باشه و عمدا انکار کنه،بله کافره...ولی کسی که جهل داشته باشه و خبر و روایات بهش نرسیده باشه،کافر نیست
وهابی گفت: علمای شما حتی کسی که جهل به امامت داشته باشه هم،کافر می دونن! بعد یه متن داد اینه متنش:

لان الجهل بالإمام یخرج عن الإیمان ، و من صحَّت عقیدته وحسنت أعماله ، واخطأ فی ترک الوصیة لا یخرج بذلک عن الإیمان ، فما الکلام فی ذلک إذا اتفقت العبارتان واختلفتا فی المعنى ؟ . الجواب : الجهل بالامام کفر وقد استفسروا عنه فقالوا هو میته کفر و ضلال

 نام کتاب : الرسائل العشر نویسنده : الشیخ الطوسی    جلد : 1  صفحه : 103

http://lib.eshia.ir/15059/1/103

ممنون میشم پاسخ بدید


پاسخ:
این جا هم مقصود از جهل، جهل از سر عمد هست و نه مطلق جهل و تکفیر قواعد و ضوابط مخصوص خودش رو داره و هیچ کس به مجرد جهل ابتدائی تکفیر نمیشه و بر ظاهر اسلام باقی میمونه تا این که قصور عمدی و جحودش ثابت بشه. ما در روایات معتبره داریم که از اهل سنتی که محب اهل بیت باشن هم در آخرت پس از قبول ولایت اهل بیت وارد بهشت میشن :

ِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِیُّونَ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ یَدْخُلُ مِنْهَا شِیعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِیعَتِی وَ مُحِبِّی وَ أَنْصَارِی وَ مَنْ تَوَلَّانِی فِی دَارِ الدُّنْیَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکَ وَ شُفِّعْتَ فِی شِیعَتِکَ وَ یُشَفَّعُ کُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِیعَتِی وَ مَنْ تَوَلَّانِی وَ نَصَرَنِی وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِی بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِی سَبْعِینَ أَلْفَ مِنْ جِیرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِینَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ فِی قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْت‏.
   
    😰خمینی که امامت روافض را در این قرن بر عهده داشت ، در کتابش الحکومه الاسلامیه می نویسد:
ان لائمتنا قوة تکوینیه تخضع لسیطرتها جمیع ذرات الکون. 
یعنی :امامان ما دارای قدرت در کائنات هستند و تمام ذرات کائنات در برابر امامان ما فروتن می شوند. 😕
آیا این جمله شرک در ربوبیت الله نیست؟
آیا الله پروردگار کائنات به تنهائی نیست؟
آیا چنین شرک عظیمی در حق الله قابل بخشش است؟

😱😱😱😱👆👆👆
پاسخ:
اشکالی در این کلام نیست. مشکل از فکر بسته و محدود نواصب هست.
  
   در تصویر زیر که برایتان می گذارم نمونه اهانتهای روافض به سیده فاطمه زهرا می باشد .الله اکبر چقدر دردناک و زشت است این اهانتها . ایا این دوستی و محبت به اهل بیت ؟؟؟
در روایت بحارالانوار آمده است که:فقال (علیه السلام): یا سلمان أئت منزل فاطمة بنت رسول الله (صلى الله علیه وآله) فإنها إلیک مشتاقة ترید أن تتحفک بتحفة قد اتحفت بها من الجنة، قلت لعلی (علیه السلام)، قد اتحفت فاطمة (علیها السلام) بشئ من الجنة بعد وفاة رسول الله (صلى الله علیه وآله) ؟ قال: نعم بالامس. قال سلمان الفارسی: فهرولت إلى منزل فاطمة (علیها السلام) بنت محمد (صلى الله علیه وآله)، فإذا هی جالسة وعلیها قطعة عباء إذا خمرت رأسها انجلى ساقها وإذا غطت ساقها انکشف رأسها، فلما نظرت إلی اعتجرت ثم قالت: یا سلمان جفوتنی بعد وفاة أبی (صلى الله علیه وآله) قلت: حبیبتی أأجفاکم ؟ قالت: فمه اجلس واعقل ما أقول لک.

علی علیه السلام گفت: ای سلمان برو خانه فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه و آله چرا که او مشتاق دیدنت است میخواهد به تو تحفه ای از تحفه های بهشت بدهد، به علی علیه السلام گفتم، آیا فاطمه به من تحفه میدهد از چیزی در بهشت بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله؟ گفت: بله. سلمان گفت: پس با دویودن رفتم منزل فاطمه علیه السلام دختر محمد صلیه الله علیه و آله، ىیىم که او نشسته است و قطعه عبایی بر روی خودش انداخته بود وقتی که روسری را بر سرش گذاشت ساق پایش آشکار شد و هنگامی که ساق پایش را میپوشاند سرش آشکار میشد، پس هنگامی که به سرش نگاه کردم سرش را پوشاند سپس گفت: ای سلمان بعد از وفات پدرم با ما جفا کار و رویگران شده ای گفتم: ای محبوبه من آیا من بیوفا شده ام؟ فاطمه گفت پس چی. بشین ببین چه میگویم
چقدر صحنه ی زشتی است . الله اکبر .ما اهل سنت بخاطر این اهانتها از درگاه خدا طلب بخشش می کنیم
پاسخ:
این را قبلا پاسخ داده ایم :

http://al-shia.blog.ir/post/164
: حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور رضی‌الله‌عنه ، قال : حدثنا محمد بن عبد الله ابن جعفر الحمیری ، عن أبیه ، عن إبراهیم بن هاشم ، عن الریان بن الصلت ، قال :

قلت للرضا علیه‌السلام : ما تقول فی القرآن؟ فقال : کلام الله لا تتجاوزوه ، ولا تطلبوا الهدى فی غیره فتضلوا.

التوحید شیخ صدوق ج ۱ ص ۲۲۴

http://lib.eshia.ir/15046/1/224

سلام علیکم.وهابی در اینجا میگه:امام معصوم گفته از کلام خدا تجاوز نکنید و هدایت رو در غیرش نبینید
اینو آوردن برای رد اهل بیت و رد حدیث ثقلین.
پاسخ:
این روایت ارتباطی با ادعای وهابیت نداره و خود همین قرآن امر به پیروی از سنت پیامبر و کلام پیامبر و اولی الامر و ولایت اهل بیت کرده. به علاوه خود اهل بیت فرموده اند همه چیزی مردود به کتاب الله سبحانه وتعالی هست و معیار سنجش قرآن کریم هست و احادیث اهل بیت هم به دستور ایشان بر قرآن عرضه میشه.
  
  ـ وعنه ، عن أحمد ، عن ابن محبوب ، عن عبدالله بن غالب ، عن جابر الجعفی ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) قال : خرج رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) یوم النحر إلى ظهر المدینة على جبل عاری الجسم فمر بالنساء فوقف علیهن
حضرت باقر فرمودند که پیامبر روز نحر خارج شدند به سمت پشت مدینه مشرف به کوه، لخت و از نزد زنان و پیش زنان ایستاد.


15مجلسی صحیح13/138 - بهبودی صحیح1/197)
پاسخ:
اولا : " جبل " نیست و " جمل " هست. ثانیا : " عاری الجسم " صفت اون شتر هست.یعنی شتر هیچ پالان و هودج و زینی نداشته.
  
      ازدواج صیغه با زن متاهل از کتب معتبر شیعه :
یکی از جنایات آخوندهای هوس باز در طول تاریخ ارضای شهوت به نام اهل بیت علیهم السلام است و بر هر مسلمان غیور واجب است: برای دفاع از شرف امامان علیهم السلام این روایات را محکوم نماید.
عن فضل مولى محمد بن راشد عن أبی عبد الله ع قال: قلت أنی تزوجت امرأة متعة فوقع فی نفسی أن لها زوجا ففتشت عن ذلک فوجدت لها زوجا قال: ولم فتشت ؟ !آدرس: تهذیب الأحکام للطوسی (460 هـ) الجزء7 صفحة253 باب 23 ضروب النکاح
ترجمه: فضل مولای محمد بن راشد می گوید از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم: من با زنی ازدواج صیغه کردم، پس از ازدواج در ذهنم آمد شاید این زن متاهل باشد، و رفتم تحقیق کردم، متوجه شدم که این زن متاهل هست، ابوعبدالله ( با عصبانیت) پاسخ داد: چرا تحقیق کردی!.
شبیه این روایت که هوس بازان، ظالمانه به امام جعفر صادق و دیگر امامان نسبت می دهند بسیار زیاد است آدرس دقیق بخشی از این روایات :
1- الکافی للکلینی (329 هـ) الجزء 5 صفحة 462 باب أنها مصدقة على نفسها.
2-خلاصة الإیجاز للمفید (413 هـ) صفحة56.
3-رسالة المتعة للمفید (413 هـ) صفحة14.
4-وسائل الشیعة للحر العاملی (1104 هـ) الجزء21 صفحة 30 باب 10 تصدیق المرأة فی نفی الزوج.
5-بحار الأنوار للمجلسی (1111 هـ) الجزء100 صفحة310.
6-جامع أحادیث الشیعة للبروجردی (1383 هـ) الجزء20 صفحة157.
7-الحدائق الناضرة للمحقق البحرانی (1186 هـ) الجزء25 صفحة350.
8-مستدرک الوسائل للمیرزا النوری (1320 هـ) الجزء14 صفحة458.

پاسخ:
اولا : کجای متن روایت آمده که امام صادق (ع) با عصبانیت فرموده اند ؟ نواصب بایستی این مطلب را ثابت کنند و لفظ عصبانیت را از متن روایت بیاورند.

ثانیا : تمام حرف روایت این است که تحقیق در مورد متاهل بودن و نبودن زن وظیفه ی مرد نیست و شهادت خود زن کافیست. همانطور که در مورد عده ی زن و سایر مسائل مشابه نیز چنین نظری وجود دارد.

حنابله حتی بر این مبنا ازدواج با خواهر را هم حلال کرده اند !!! :

http://al-shia.blog.ir/post/334

     آخوندهای شیعه معتقد هستند هر کسی با قاتلین حضرت حسین علیه السلام همکاری کند کافر است، به یقین همکاری با قاتلین حضرت حسین علیه السلام گناهی بسیار بزرگی است، اما جالب اینجاست که در کتب معتبر شیعه آمده است: حضرت علی علیه السلام علم غیب دارد و با وجودیکه علم غیب داشت شخصی به نام شبث بن ربعی که یکی از قاتلین حضرت حسین علیه السلام بود را به عنوان پرچمدار لشکر خود در جنگ نهروان علیه خوارج قرار داد، پس حکم همکاری حضرت علی علیه السلام با قاتل حضر حسین علیه السلام چیست؟
متن روایت در کتب شیعه چنین آمده است:
حضرت حسین علیه السلام خطاب به شبث بن ربعی  فرمود: «یا شبث بن ربعى، و یا حجار بن ابجر و یا قیس بن اشعث و یا یزید بن الحارث الم تکتبوا الى أن قد اینعت الثمار، و أخضر الجناب و انما تقدم على جند لک مجنده؟
اى شبث بن ربعى! و اى حجار بن ابجر و اى قیس بن اشعث و اى زید بن حارث! مگر شما نبودید براى من نامه نوشتید که: میوه‌هایمان رسیده، و درختانمان سرسبز و خرم شده، در کوفه بر لشکریانى مجهز و آماده به خدمت وارد خواهى شد. (در انتظار تو دقیقه شمارى می‌کنیم)؟!
و آمده است : (( آمر علی بالنداء فی الناس .... فولی المیمنه حجر بن عدی وولی المیسره شبث بن ربعی.....))

ترجمه: حضرت علی فرمان جنگ را در بین مردم صادر نمود .... و فرماندهی سمت راست لشکر را به حجر بن عدی و فرماندهی سمت چپ را به شبث بن ربعی سپرد...))
آدرس دقیق از کتب شیعه:
1- الارشاد ج/2، ص:98.
2-بحار الانوار ج/45، ص:4.
3-معجم رجال خوئی ج/10، ص:14.

پاسخ:
این همه آسمون ریسمون بافتن برای یک شبهه ی پوچ و مسخره ارزشی نداره !!! جمع قابل توجهی از افرادی که مثلا در جنگ صفین در لشکر امیر المومنین بودند از معتقدین به خلافت ابوبکر و عمر بودند و به دلیل بغض معاویه و همسو شدن اهدافشون با عمل امیر المومنین (ع) در لشکر ایشون بودن. (در لشکر امیر المومنین بودن و حتی منصوب ایشون بودن دلیلی بر عصمت و پاکی و مقبول بودن نیست)

به علاوه این ناصبی کالکرابی نمیدونه که کسی قصاص قبل از جنایت نمیکنه و معصومین ولو با وجود علم غیب مامور به عمل به ظاهر هستن نه عمل بر مبنای اخبار غیبی.

نکته ی دیگه این که خدا علم غیب داره یا نه ؟ اگر خدا علم غیب داره پس چرا سی روز غیبت حضرت موسی رو مثلا اجازه داد 40 روز بشه تا جمع کثیری گمراه بشن ؟!
   
         دانشمندان بزرگوار شیعه معتقد هستند در هنگام عطسه ملخ از سوراخ چپ بینی انسان به بیرون پرتاب می شود: متن روایت در معتبرترین کتاب یعنی کافی باینصورت امده است(( عن أبی عبد الله قال "من عطس ثم وضع یده على قصبة أنفه ثم قال: الحمد لله رب العالمین الحمد لله حمدا کثیرا کما هو أهله وصلى الله على محمد النبی الأمی وآله وسلم: خرج من منخره الأیسر طائر أصغر من الجراد وأکبر من الذباب حتى یسیر تحت العرش یستغفر الله له إلى یوم القیامة" (الکافی 2/481) مختصر ترجمه : (ابوعبدالله فرمودند: اگر انسانی عطسه نمود و بعد از عطسه دست بر بینی خود گذاشت و دعای مخصوص را خواند از سوراخ چپ بینیش پرنده ایی کوچکتر از ملخ و بزرگتر از مگس به بیرون پرواز می کند و تا زیر عرش صعود می کند و تا پرنده تا روز قیامت برای شخصی که عطسه زده است استغفار می کند)!!! آدرس دقیق: کتاب کافی کلینی ج /2. ص
پاسخ:
این تعبیر و تشبیه فاقد هر نوع اشکالی هست. بهتره قبل از پذیرفتن چیزی با عنوان شبهه اصلا بررسی کنیم ببینیم شبهه هست یا نه ؟؟!!
به احتمال زیاد منظورشون تمسخر شیعه است
به هرحال اگر مشکل سندی چیزی داره یا اگر نکته ایی در این مورد به ذهنتون میرسه بیان کنید
پاسخ:
تا وقتی حدیثی مشکلی نداره نیازی به تضعیف و رد کلام نداریم. متن هم داره به صورت تشبیهی مطلبی رو بیان میکنه.

ضمنا همین روایت در منابع مخالفین هم وارد شده !
لطفا روایت رو ذکر کنید منتظرم
پاسخ:
[التاسع والعشرون: عند العطاس] استحبّها جماعة؛ لما جاء بسند ضعیف: «من عطس فقال: الحمد لله على کل حال ما کان من حال، وصلّى الله على محمد وعلى أهل بیته.. أخرج الله من منخره الأیسر طائرا یقول: اللهمّ؛ اغفر لقائلها» . وفی روایة- سندها لا بأس به إلا أن فیها راویا ضعّفه کثیرون، وأخرج له مسلم متابعة-: « ... طیرا أکبر من الذباب، وأضعف من الجراد یرفرف تحت العرش یقول: اللهم؛ اغفر لقائلها.

الدر المنضود فی الصلاة والسلام على صاحب المقام المحمود،ص236 ط دار المنهاج

ابن حجر هیثمی هم در مورد یکی از سند ها گفته " لا باس به " و هم تصریح کرده که علمای اهل سنت بر خلاف ضعیف بودن سند بر مبنای همین حدیث حکم استحباب هم صادر کرده اند !

        چرا هیچکدام از امامان یازده گانه از شیعیان  زمان خود همسر انتخاب نکردند و یا به شیعیان زمان خود دختر نمی دادند؟ آیا این شیعیان لیاقت نداشتند یا شیعیان امامان را لایق نمی دانستند در حالیکه این امامان دختران خود را به عقد ازدواج اهل سنت در زمان خود در می آوردند و از اهل سنت زمان خود همسر انتخاب می کردند، به عنوان مثال: حضرت علی دختر خود را به عقد ازدواج حضرت عمر در آورد و خود حضرت علی همسر ابوبکر صدیق را پس از وفات به عقد ازدواج خود در آورد و همچنین حضرت حسین علیه السلام دختران خود را به عقد ازدواج فرزندان حضرت عثمان در آورد و حضرت حسن نیز دختران خود را به عقد ازدواج فرزندان طلحه در آورد و همه امامان این روند را در پیش می گرفتند.
بخشی از منابع شیعه در این باره:
- کافى ج/6 ص:115-ج5 ص:346.

2-  تهذیب الاحکام ج8 ص:148..

3-الاستبصار ج3 ص:356.

4- مناقب آل ابى طالب ج3ص ص:162
پاسخ:
شیخ ابو یوسف قبلا این رو کامل پاسخ داده اند و نیازی به پاسخ ما نیست :

https://www.youtube.com/watch?v=2bEMc1ZHedU

          ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻓﻘﺎﻫﺖ - ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻷﻧﻮﺍﺭ - ﻁ ﻣﺆﺳﺴﺔﺍﻟﻮﻓﺎﺀ - ﺍﻟﻌﻼﻣﺔ
ﺍﻟﻤﺠﻠﺴﻲ
http://lib.eshia.ir/11008/8/286
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺮ ﺭﻭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻌﺼﺐ ﺗﺮﺟﻤﻪ
ﮐﻨﻪ !؟
١٤ ـ ﻥ : ﻓﻲ ﺧﺒﺮﺍﻟﺸﺎﻣﻲ ﺃﻧﻪ ﺳﺄﻝ ﺃﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ 7 ﻋﻦ ﺷﺮ ﻭﺍﺩ ﻋﻠﻰ
ﻭﺟﻪ ﺍﻻﺭﺽ ، ﻓﻘﺎﻝ : ﻭﺍﺩﺑﺎﻟﻴﻤﻦ ﻳﻘﺎﻝ ﻟﻪ ﺑﺮﻫﻮﺕ ، ﻭﻫﻮ ﻣﻦ ﺃﻭﺩﻳﺔ
ﺟﻬﻨﻢ ، ﻭﺳﺄﻟﻪ ﻋﻦ ﻛﻼﻡ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﺠﻨﺔ ، ﻓﻘﺎﻝ : ﻛﻼﻡ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﺠﻨﺔ ﺑﺎﻟﻌﺮﺑﻴﺔ ،
ﻭﺳﺄﻟﻪ ﻋﻦ ﻛﻼﻡ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﻨﺎﺭ ، ﻓﻘﺎﻝ : ﺑﺎﻟﺠﻮﺳﻴﺔ . . ‏« ﺹ ١٣٥ ـ ١٣٦
پاسخ:
جدای از بحث سندی اصلا ارتباطی به ایران نداره !!! داره مجوس رو میگه ! چه ربطی به ایران داره ؟؟؟!!! بی سوادی هم حدی داره .....

       علامه ملا باقر مجلسی در کتاب بحار الانوار   جلد 25 صفحه 261 در مورد یکی از دانشمندان  سرشناس شیعه به نام محمد بن نصیر آورده است : 
که او هم جنس بازی را جزو مباحات و از لذتهای حلال به شمار آورده است تا جاییکه محمد بن نصیر یکی در ملا عام اقدام به این عمل می کرد و مدعی بود همجنسبازی زمینه تواضع و فروتنی در انسان را ایجاد می کند به متن عربی کتاب بحار الانوار دقت فرمایید:
((أنه رأى بعض الناس محمد بن نصیر عیانا و غلام له على ظهره و أنه عاتبه على ذلک فقال: إن هذا من اللذات و هو من التواضع لله و ترک التجبر)).
ترجمه: برخی از مردم محمد بن نصیر را ملا عام در حالی دیدند که جوانی بر پشت او خوابیده بود و مردم او را سرزنش کردند او در پاسخ به مردم فرمود: این عمل از لذتهای مباح و تواضع و فروتنی در مقابل الله محسوب می شود.
آدرس دقیق: کتاب بحار الانوار ج/ 25 ص: 261    

هنچنین لطف کنید اون کلیپ شیخ ابویوسف رو از آپارات یا جایی دیگه لینک بدین چون فیلتره یوتوب نمیتونم بازش کنم
پاسخ:
این فرد دانشمند شیعه نبوده و از ملعونین و کذابین و غلاة هست.

محمد بن نصیر النمیری : ادعى النبوة وان علی بن محمد العسکری ( ع ) أرسله ، وکان یقول بالتناسخ ، والغلو فی أبی الحسن وکان یقول فیه بالربوبیة ، ویقول بإباحة المحارم ، ویحلل نکاح الرجال بعضهم بعضا - لا یبعد اتحاده مع محمد بن الحصین الفهری " الملعون المتقدم 10615 ".

المفید من معجم رجال الحدیث،ص584

       چرا دروضوبایدپاهارا بشوییم؟
به سه دلیل:
 1- چون طبق قواعد عطف در ادبیات زبان عرب این آیه به معنای شستن پا می آید و آقایون جهت مخالفت با عموم مسلمانان جهان به پیروانشان دستور دادند تا پاها را در هنگام وضو مسح بکشند و اگر با دقت قرآن را مطالعه فرمایید و سراغ ترجمه های تحریف شده قرآن نرویید، ملاحظه می فرمایید : که طبق قانون عطف غیر ممکن است که عطف ومعطوف در حرکت( فتحه و ضمه) با هم تفاوت داشته باشد، مانند این قانون در سوره توبه آیه 3 چنین آمده است( ان الله بری من المشرکین و رسوله) اگر قرار باشد این آیه را طبق ترجمه آقایون در آیه وضو ترجمه کنیم معنا والعیاذبالله چنین می شود: ( خداوند از مشرکین و پیامبرش بیزار است) در حالیکه در این آیه نیز بایستی مانند آیه وضو قانون عطف را در نظر بگیریم وترجمه چنین می شود: ( خداوند وپیامبرش از مشرکین بیزارند)، و خداوند جهت پاها را پس از مسح بر سر آورد تا ترتیب در وضو به شکل و روش کنونی صورت گیرد.
 2- حضرت علی در هنگام وضو پاهایش را می شستند بنابه روایتی که عزیزان شیعه در معتبرترین کتاب خود آورده اند: ((  إن نسیت مسح رأسک حتى تغسل رجلیک فامسح رأسک ثم اغسل رجلیک)) ترجمه :اگر در هنگام وضو مسح سر فراموش کردی تا پاهایت را شستی پس دوباره سرت را مسح کن وسپس پاهایت را بشو. آدرس دقیق: الکافی للکلینی:35/3 و مجلسی این روایت را تصحیح نموده است 13/113 - الاستبصار (1/ 65) و تهذیب الأحکام (1/93) ووسائل الشیعة  (1/ 296).
3- دلیل عقلی: شما جامعه 1400 سال پیش را در نظر بگیرید که خیلی از مردم یا کفش نداشتند و یا اینکه پاهاشون همیشه با نجاست حیوانات ارتباط داشت، خداوند ( طبق ادعای آخوندها ) می فرماید: مسح بکشید اما دست تا آرنج، که آنوقت لباس آستین بلند می پوشیدند می فرماید باید ششسته شود.

پاسخ:
1 - ارجلکم عطف به وامسحوا هست.

2 - این روایت مخالف روایات صحیح و متواتر هست و در نتیجه در حکم شاذ بوده و الشاذ کالنادر والنادر کالمعدوم.

3 - اولا عقل در نزد مخالفین در چنین مواردی حجت نیست. ثانیا در اون زمان اگر قرار بود پا رو بشویند با توجه به خاکی بودن مساجد و زمین ها همیشه باید پاهاشون گلی می بود !!!

      ✏امام باقر رحمه الله میگوید هرچه خواهید از خدا بخواهید✏
💯ﻋﻦ ﺟﺎﺑﺮ ﺑـﻦ ﻳﺰﻳـﺪ ﺍلجعفی«ﻗـﺎﻝ: ﺧـﺪﻣﺖ 
ﺳﻴﺪﻧﺎ ﺍﻹﻣﺎﻡ ﺃﺑﺎ ﺟﻌﻔﺮ محمد ﺑﻦ علی ثمان عشرة ﺳـﻨﺔ فلما ﺃﺭﺩﺕ ﺍلخرﻭﺝ ﻭﺩﻋﺘـﻪ ﻭﻗﻠﺖ ﺃﻓﺪنی ﻓﻘﺎﻝ: ﺃﺑﻌﺪ ثمانیة عشرة ﺳﻨﺔ ﻳﺎ ﺟﺎﺑﺮ؟ ﻗﻠﺖ ﻧﻌﻢ ﺇﻧﻜﻢ ﺑﺤﺮ ﻻ ﻳﻨﺰﻑ ﻭﻻ ﻳﺒﻠﻎ ﻗﻌﺮﻩ ﻓﻘﺎﻝ: ﻳﺎ ﺟﺎﺑﺮ ﺑﻠﻎ ﺷﻴﻌﺘﻲ ﻋﻨﻲ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻭﺃﻋﻠﻤﻬﻢ ﺃﻧﻪ ﻻ ﻗﺮﺍﺑﺔ ﺑﻴﻨﻨﺎ ﻭبین ﷲ ﻋﺰ ﻭﺟـﻞ 
ﻭﻻ ﻳﺘﻘﺮﺏ ﺇلی ﷲ ﺇﻻ ﺑﺎﻟﻄﺎﻋﺔ،ﻳﺎ ﺟﺎﺑﺮ ﻣﻦ ﺃﻃﺎﻉ ﺍﷲ ﻭﺃﺣﺒﻨﺎ ﻓﻬـﻮ ﻭﻟﻴﻨـﺎ،ﻣـﻦ عصی ﷲ لا ﻳﻨﻔﻌﻪ ﺣﺒﻨﺎ،ﻳﺎ ﺟﺎﺑﺮ ﻣﻦ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺬﻱ ﻳﺴﺄﻝ ﷲ ﻓﻠﻢ ﻳﻄﻌﻪ ﺃﻭ ﺗﻮﻛﻞ ﻋﻠﻴﻪ ﻓﻠﻢ ﻳﻜﻔﻪ ﺃﻭ ﻭﺛﻖ ﺑـﻪ ﻓﻠﻢ ﻳﻨﺠﻪ؟».
🔰ﻳﻌﻨﻲ:«ﺍﺯ ﺟﺎﺑﺮﺑﻦ ﻳﺰﻳﺪ ﺟﻌﻔﻲ ﻛـﻪ ﺍﺯ ﺍﺻـﺤﺎﺏ ﺣﻀـﺮﺕ ﺍﻣـﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ ﺍﺳﺖ: ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﻔـﺖ: ﻣـﻦ ﻣـﺪﺕ ﻫﻴﺠـﺪﻩ ﺳـﺎﻝ به ﺁﻗـﺎﻱ ﻣـﺎ 
ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮﺟﻌﻔﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﺤﻤﺪﺑﺎﻗﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﻛﺮﺩﻡ ﻫﻤﻴﻨﻜﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺁﻧﺤﻀﺮﺕ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﻮﻡ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﻭﺩﺍﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻋﺮﺿﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺑﻤﻦ ﻓﺎﺋﺪﻩ ﺑﺮﺳﺎﻥ (ﻣﻮﻋﻈـﻪ ﻛﻦ ﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻓﺮﻣﺎ) ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺟﺎﺑﺮ ﺁﻳﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﻴﺠـﺪﻩ ﺳـﺎﻝ ﺑـﺎﺯ ﻫـﻢ 
ﻓﺎﺋﺪﻩ؟ (ﻳﻌﻨﻲ ﺁﻳﺎ ﺍﺯ ﻋﻠﻢ ﻻﺯﻡ ﺑﻲ ﻧﻴﺎﺯ ﻧﺸﺪﻩﺍﻱ؟) ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﺭﻱ ﻫﻤﺎﻧـﺎ ﻛـﻪ ﺷـﻤﺎ ﺩﺭﻳـﺎﺋﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﻘﻌﺮ ﺁﻥ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﺭﺳﻴﺪ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻱ ﺟﺎﺑﺮ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻧـﺐ ﻣـﻦ 
ﺳﻼﻡ ﺑﺮﺳﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﻋﻼﻡ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺑﻴﻦ ﻣـﺎ ﻭ ﺧـﺪﺍ ﻫـﻴﭻ ﻗﺮﺍﺑـﺖ ﻭ ﺧﻮﻳﺸـﺎﻭﻧﺪﻱ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺑﺤﻀﺮﺕ ﺍﺣﺪﻳﺖ ﺗﻘﺮﺏ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﮕـﺮ ﺑﻄﺎﻋـﺖ ﻭ ﻓﺮﻣـﺎﻧﺒﺮﺩﺍﺭﻱ ﻭﻱ. ﺍﻱ 
ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻭ ﻭﻟﻲ ﻣﺎﺳﺖ، ﻭ ﻛﺴﻴﻜﻪ ﺧـﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﻛﻨﺪ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺍﻭ ﻧﻔﻌﻲ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ! ﺍﻱ ﺟﺎﺑﺮ ﭼﻪ ﻛﺴـﻲ ﺍﺯ ﺧـﺪﺍ 
ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺩ ﻳﺎ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻛﻔﺎﻳﺖ ﻧﻜﺮﺩ؟ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﺛﻮﻕ ﻭ ﺍﻃﻤﻴﻨـﺎﻥ ﻧﻤـﻮﺩ ﻭﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﻧﺪﺍﺩ؟» [امالی طوسی ص۲۹۶ح۵۸۲ المجلس الحادی عشر]
💯⏬💯⏬💯⏬💯⏬💯⏬💯
👈در این روایت کمی تأمل کنید کسانی که میروند بالای قبر ائمه و مدد خواهی میکنند را خطاب قرار داده میگوید: هیچ عملی باعث تقرب الی الله نمیشود مگر اطاعت الله تعالی.
📚همچنین وقتی میگوید چه کسی از خدا خواست و به او نداد یعنی از خدا بخواهید که بخشنده مطلق است
پاسخ:
متن روایت ارتباطی با ادعای وهابیون ندارد.

هیچ اهل راه و روشت پیامبری نیست که عصمت صحابه را قبول نداشته باشد جز شیعه و وهابی. اهل تسنن که بیشینه امت اسلام اند اعتقاد به عصمت صحابه دارند و لکن جُهال از روی عداوت حرفهایی میزنند 

احمُق النّاسِ شیعةٌ

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter