حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات


پاسخ به شبهه ی رضایت حضرت زهراء سلام الله علیها از ابوبکر بر اساس روایات اهل سنت


مقدمه


غضب حضرت زهراء سلام الله علیها بر ابوبکر و قطع ارتباط و عدم تکلم با وی یکی از حقایق تاریخی است که در صحیح ترین روایات اهل سنت وارد شده و ما قبلا در این مورد صحبت کرده ایم.


به دلیل وجود این روایات صحیح، برخی از علمای اهل سنت و به تبعیت از آنان برخی از عوامشان با استناد به روایاتی نا معتبر به دنبال اثبات رضایت حضرت زهراء (س) از ابوبکر رفته اند.


در این مطلب قصد داریم تا ضمن نقل تمامی این روایات به آن ها پاسخ داده و عدم صحت این روایات را ثابت کنیم.


طرح شبهه


بر اساس روایات اهل سنت، حضرت زهراء (س) از ابوبکر راضی شده است.


روایت به نقل از شعبی


نقل ابن سعد از شعبی


أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ عَنْ عَامِرٍ قَالَ: " جَاءَ أَبُو بَکْرٍ إِلَى فَاطِمَةَ حِینَ مَرِضَتْ فَاسْتَأْذَنَ فَقَالَ عَلِیٌّ: هَذَا أَبُو بَکْرٍ عَلَى الْبَابِ فَإِنْ شِئْتِ أَنْ تَأْذَنِی لَهُ، قَالَتْ: وَذَلِکَ أَحَبُّ إِلَیْکِ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَدَخَلَ عَلَیْهَا وَاعْتَذَرَ إِلَیْهَا وَکَلَّمَهَا فَرَضِیَتْ عَنْهُ ".


البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله (المتوفى230 هـ)، الطبقات الکبرى، ج8، ص27،  المحقق: إحسان عباس، دار النشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة: الأولى، 1968 م.


شعبی می گوید: ابوبکر هنگامی که فاطمه بیمار شد به نزد او آمد و از علی اجازه خواست.علی [به فاطمه] گفت: ابوبکر اجازه ی ورود می خواهد.اگر می خواهی به او اجازه ی ورود بده.فاطمه گفت: تو این چنین بیشتر دوست داری؟ علی گفت: بله.بنا بر این ابوبکر بر فاطمه وارد شد و از او عذرخواهی کرد و با او سخت گفت و فاطمه از او راضی شد.


نقل ابن شاهین از شعبی


وروى ابن شاهین فی کتاب "الخمس" عن الشعبی: أن الصدیق قَالَ لفاطمة: یا بنت رسول الله - صلى الله علیه وسلم -، ما خیر عیش حیاة أعیشها وأنت علیَّ ساخطة، فإن کان عندک من رسول الله - صلى الله علیه وسلم - عهد فأنت الصادقة المصدقة المأمونة على ما قلت. قَالَ: فما قام حَتَّى رضیت، ورضی.


ابن الملقن، أبو حفص عمر بن علی (المتوفى 804 هـ)، التوضیح لشرح الجامع الصحیح، ج18، ص385، المحقق: دار الفلاح للبحث العلمی وتحقیق التراث، الناشر: دار النوادر، دمشق - سوریا، الطبعة: الأولى، 1429 هـ - 2008 م.


العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (المتوفى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج15، ص20، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.


ابن شاهین در کتاب الخمس از شعبی روایت کرده است که ابوبکر به فاطمه گفت: ای دختر رسول خدا، خیری نیست در آن زندگی که من آن را بگذرانم و تو بر من خشمگین باشی.اگر تو با رسول الله (ص) عهدی داری، در مورد آن چه گفتی راستگو و مورد اعتماد هستی.شعبی می گوید: ابوبکر از جایش برنخاست تا هر دو راضی شدند.


نقل بیهقی از شعبی


أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ , ثنا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ، مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْحَافِظُ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ , ثنا عَبْدَانُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَتَکِیُّ، بِنَیْسَابُورَ، أنا أَبُو حَمْزَةَ , عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ , عَنِ الشَّعْبِیِّ، قَالَ: لَمَّا مرِضَتْ فَاطِمَةُ أَتَاهَا أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَیْهَا فَقَالَ: یَا فَاطِمَةُ، هَذَا أَبُو بَکْرٍ یَسْتَأَذِنُ عَلَیْکَ، فَقَالَتْ: أَتُحِبُّ أَنْ آذَنَ لَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَأَذِنَتْ لَهُ فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَتَرَضَّاهَا وَقَالَ: وَاللَّهِ مَا تَرَکْتُ الدَّارَ وَالْمَالَ وَالْأَهْلَ وَالْعشیرَةَ إِلَّا ابْتغَاءَ مرْضاةِ اللَّهِ وَمرضاةِ رَسُولِهِ وَمرضاتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ ثُمَّ تَرَضَّاهَا حَتَّى رَضِیتْ.


البیهقی، أحمد بن الحسین (المتوفى458هـ)، الاعتقاد والهدایة إلى سبیل الرشاد على مذهب السلف وأصحاب الحدیث، ص353، تحقیق: أحمد عصام الکاتب، دار النشر: دار الآفاق الجدیدة – بیروت، الطبعة: الأولى، 1401 هـ .


البیهقی، الحافظ أبی بکر أحمد بن الحسین (المتوفى458هـ)، السنن الکبرى، ج6، ص491، ح12735، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت - لبنات، الطبعة: الثالثة، 1424 هـ - 2003 م.


البیهقی، أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی (المتوفی 458هـ)، دلائل النبوة ومعرفة أحوال صاحب الشریعة، ج7، ص281، الناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى - 1405 هـ .


شعبی می گوید: هنگامی که فاطمه رضی الله عنها بیمار شد ابوبکر به نزد او آمد و از او اجازه ی ورود خواست.علی گفت: ای فاطمه، ابوبکر از تو اجازه ی ورود می خواهد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله.پس فاطمه به ابوبکر اجازه ی ورود داد و ابوبکر وارد شد در حالی که از فاطمه طلب رضایت می کرد و گفت: به خدا سوگند خانه و مال و اهل و عشیره را رها نکردم مگر برای رضایت خدا و رسولش و شما اهل بیت.سپس ابوبکر از فاطمهطلب رضایت کرد تا این که فاطمه راضی شد.


روایت به نقل از اوزاعی


وعن الأوزاعی قال: بلغنی أن فاطمة بنت رسول الله -صلى الله علیه وسلم- غضبت على أبی بکر, فخرج أبو بکر حتى قام على بابها فی یوم حار ثم قال: لا أبرح مکانی حتى ترضى عنی بنت رسول الله -صلى الله علیه وسلم- فدخل علیها علی فأقسم علیها لترضى فرضیت, خرجه ابن السمان فی الموافقة.


الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (المتوفى 694هـ)، الریاض النضرة فی مناقب العشرة، ج1، ص176، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الثانیة.


اوزاعی می گوید به من خبر رسیده است که فاطمه دختر رسول الله (ص) بر ابوبکر غضب کرد و ابوبکر از خانه اش خارج شد تا این که در روزی گرم دَم در خانه ی فاطمه آمد و گفت: از این جا نمی روم تا این که دختر رسول الله (ص) از من راضی شود.پس بر فاطمه وارد شد و او را قسم داد تا از وی راضی شود و فاطمه راضی شد.این روایت را ابن السمان در کتاب الموافقه نقل کرده است.


سخنان و ادعاهای علمای اهل سنت


بیهقی (متوفای 458 هـ) و ادعای صحت روایت


هَذَا مُرْسَلٌ حَسَنٌ بِإِسْنَادٍ صَحِیحٍ.


البیهقی، الحافظ أبی بکر أحمد بن الحسین (المتوفى458هـ)، السنن الکبرى، ج6، ص491، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت - لبنات، الطبعة: الثالثة، 1424 هـ - 2003 م.


این روایت مرسل حسن با سند صحیح است.


ابن کثیر (متوفای 774 هـ) و ادعای صحت روایت


قَالَ الْحَافِظُ أَبُو بَکْرٍ الْبَیْهَقِیُّ: أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحَافِظُ، أَنْبَأَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ، ثَنَا عَبْدَانُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَتَکِیُّ بِنَیْسَابُورَ، أَنْبَأَنَا أَبُو حَمْزَةَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ، عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ: لَمَّا مَرِضَتْ فَاطِمَةُ أَتَاهَا أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ فَاسْتَأْذَنَ عَلَیْهَا، فَقَالَ عَلِیٌّ: یَا فَاطِمَةُ، هَذَا أَبُو بَکْرٍ یَسْتَأْذِنُ عَلَیْکِ. فَقَالَتْ: أَتُحِبُّ أَنْ آذَنَ لَهُ؟ قَالَ: نَعَمْ. فَأَذِنَتْ لَهُ، فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَتَرَضَّاهَا فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا تَرَکْتُ الدَّارَ وَالْمَالَ وَالْأَهْلَ وَالْعَشِیرَةَ إِلَّا ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ، وَمَرْضَاةِ رَسُولِهِ، وَمَرْضَاتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ. ثُمَّ تَرَضَّاهَا حَتَّى رَضِیَتْ. وَهَذَا إِسْنَادٌ جَیِّدٌ قَوِیٌّ. وَالظَّاهِرُ أَنَّ عَامِرًا الشَّعْبِیَّ سَمِعَهُ مِنْ عَلِیٍّ، أَوْ مِمَّنْ سَمِعَهُ مِنْ عَلِیٍّ.


ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (المتوفى 774هـ)، البدایة والنهایة، ج8، ص196، تحقیق: عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: دار هجر للطباعة والنشر والتوزیع والإعلان، سنة النشر: 1424هـ / 2003م.


بیهقی از شعبی نقل کرده است که هنگامی که فاطمه رضی الله عنها بیمار شد ابوبکر به نزد او آمد و از او اجازه ی ورود خواست.علی گفت: ای فاطمه، ابوبکر از تو اجازه ی ورود می خواهد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله.پس فاطمه به ابوبکر اجازه ی ورود داد و ابوبکر وارد شد در حالی که از فاطمه طلب رضایت می کرد و گفت: به خدا سوگند خانه و مال و اهل و عشیره را رها نکردم مگر برای رضایت خدا و رسولش و شما اهل بیت.سند این روایت قوی است و ظاهرا شعبی آن را از علی یا از کسی که از علی شنیده، شنیده است.


ابن حجر عسقلانی (متوفای 852 هـ) و ادعای صحت روایت همراه با تشکیک


نَعَمْ رَوَى الْبَیْهَقِیُّ مِنْ طَرِیقِ الشَّعْبِیِّ أَنَّ أَبَا بَکْرٍ عَادَ فَاطِمَةَ فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ هَذَا أَبُو بَکْرٍ یَسْتَأْذِنُ عَلَیْکِ قَالَتْ أَتُحِبُّ أَنْ آذَنَ لَهُ قَالَ نَعَمْ فَأَذِنَتْ لَهُ فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَتَرَضَّاهَا حَتَّى رَضِیَتْ وَهُوَ وَإِنْ کَانَ مُرْسَلًا فَإِسْنَادُهُ إِلَى الشَّعْبِیِّ صَحِیحٌ وَبِهِ یَزُولُ الْإِشْکَالُ فِی جَوَازِ تَمَادِی فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلَامُ عَلَى هَجْرِ أَبِی بَکْرٍ ..... فَإِنْ ثَبَتَ حَدِیثُ الشَّعْبِیِّ أَزَالَ الْإِشْکَالَ وَأَخْلَقُ بِالْأَمْرِ أَنْ یَکُونَ کَذَلِکَ لِمَا عُلِمَ مِنْ وُفُورِ عَقْلِهَا وَدِینِهَا عَلَیْهَا السَّلَامُ.


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفاى852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج6، ص202،  تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.


بیهقی از طریق شعبی روایت کرده است که ابوبکر فاطمه را عیادت کرد و علی به فاطمه گفت این ابوبکر است که اجازه ی ورود برای دیدارت را می خواهد.فاطمه گفت:آیا دوست داری به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله.بنا بر این فاطمه به ابوبکر اجازه داد و ابوبکر بر او وارد شد و از او طلب رضایت می کرد تا این که فاطمه راضی شد.این روایت اگر چه مرسل است اما سندش تا شعبی صحیح است و بدین ترتیب اشکال هجران فاطمه علیها السلام و دوری گزینی از ابوبکر برطرف می شود ... پس اگر حدیث شعبی ثابت گردد اشکال برطرف می شود و با توجه به وفور عقل و دین فاطمه علیها السلام سزاوارتر در این مساله هم همین است ...


بدر الدین عینی (متوفای 855 هـ) و ادعای صحت روایت


وروى الْبَیْهَقِیّ عَن الشّعبِیّ قَالَ: لما مَرضت فَاطِمَة، رَضِی الله تَعَالَى عَنْهَا، أَتَاهَا أَبُو بکر، رَضِی الله تَعَالَى عَنهُ، فَاسْتَأْذن عَلَیْهَا فَقَالَ عَلیّ، رَضِی الله تَعَالَى عَنهُ: یَا فَاطِمَة هَذَا أَبُو بکر یسْتَأْذن عَلَیْک فَقَالَت: أَتُحِبُّ أَن آذن لَهُ؟ قَالَ: نعم، فَأَذنت لَهُ فَدخل عَلَیْهَا یَتَرَضَّاهَا، فَقَالَ: وَالله مَا ترکت الدَّار وَالْمَال والأهل وَالْعشیرَة إلاَّ ابْتِغَاء مرضاة الله ومرضاة رَسُوله ومرضاتکم أهل الْبَیْت، ثمَّ ترضاها حَتَّى رضیت، وَهَذَا قوی جید، وَالظَّاهِر أَن الشّعبِیّ سَمعه من عَلیّ، رَضِی الله تَعَالَى عَنهُ، أَو مِمَّن سَمعه من عَلیّ.


العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (المتوفى 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج15، ص20، الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.


بیهقی از شعبی نقل کرده است که هنگامی که فاطمه رضی الله عنها بیمار شد ابوبکر به نزد او آمد و از او اجازه ی ورود خواست.علی گفت: ای فاطمه، ابوبکر از تو اجازه ی ورود می خواهد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله.پس فاطمه به ابوبکر اجازه ی ورود داد و ابوبکر وارد شد در حالی که از فاطمه طلب رضایت می کرد و گفت: به خدا سوگند خانه و مال و اهل و عشیره را رها نکردم مگر برای رضایت خدا و رسولش و شما اهل بیت.سند این روایت قوی است و ظاهرا شعبی آن را از علی یا از کسی که از علی شنیده، شنیده است.


سمهودی (متوفای 911 هـ) و استناد به روایت


ویؤید ذلک ما رواه البیهقی بإسناد صحیح إلى الشعبی مرسلا أن أبا بکر عاد فاطمة فقال لها علی: هذا أبو بکر یستأذن علیک، قالت: أتحبّ أن آذن له؟ قال: نعم، فأذنت له، فدخل علیها فرضّاها حتى رضیت علیه.


الحسنی السمهودی، علی بن عبد الله بن أحمد (المتوفى911هـ)، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج3، ص155، الناشر: دار الکتب العلمیة، الطبعة: الأولى، 1419 هـ .


و آن چه بیهقی با سند صحیح تا شعبی به صورت مرسل نقل کرده مبنی بر این که «ابوبکر از فاطمه عیادت کرد و علی به فاطمه گفت: ابوبکر برای ورود از تو اجازه می گیرد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه بدهم؟ علی گفت: بله.پس فاطمه اجازه داد و ابوبکر بر فاطمه وارد شد در حالی که از او طلب رضایت می کرد تا فاطمه راضی شد» این مساله را تایید می کند.


استدلال ناصر بن علی به روایت بیهقی


ولم تطب نفس الإمام الأکبر والصدیق الأعظم أبو بکر رضی الله عنه أن تبقى سیدة نساء العالمین عاتبه علیه بل ترضاها وتلاینها قبل موتها فرضیت ـ رضی الله عنها ـ على رغم أنف کل رافضی على وجه الأرض فقد روى الحافظ أبو بکر بإسناده إلى إسماعیل بن أبی خالد عن الشعبی قال: لما مرضت فاطمة أتاها أبو بکر الصدیق فاستأذن علیها فقال علی: یا فاطمة هذا أبو بکر یستأذن علیک فقالت: أتحب أن آذن له؟ قال: نعم! فأذنت له فدخل علیها یترضاها فقال: والله ما ترکت الدار والمال والأهل والعشیرة إلا ابتغاء مرضات الله ومرضات رسول الله صلى الله علیه وسلم ومرضاتکم أهل البیت ثم ترضاها حتى رضیت.


ففی هذا الأثر صفعة قویة للرافضة الذین فتحوا على أنفسهم شراً عریضاً وجهلاً طویلاً وأدخلوا أنفسهم فیما لا یعنیهم بسبب ما ذکر من هجران فاطمة رضی الله عنها لأبی بکر ولو تفهموا الأمور على ما هی علیه لعرفوا للصدیق فضله، وقبلوا منه عذره الذی یجب على کل أحد قبوله، ولکنهم طائفة مخذولة وفرقة مرذولة یتمسکون بالمتشابه ویترکون الأمور المحکمة المقدرة عند أئمة الإسلام من الصحابة والتابعین فمن بعدهم من العلماء المعتبرین فی سائر الأعصار والأمصار رضی الله عنهم وأرضاهم أجمعین.


حسن الشیخ، ناصر بن علی عائض، عقیدة أهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام رضی الله عنهم، ج2، ص529، الناشر: مکتبة الرشد، الطبعة: الثالثة، 1421هـ/2000م.


ابوبکر دوست نداشت که سرور زنان جهان ناراحت از او باقی بماند بلکه قبل از درگذشت فاطمه از او طلب رضایت کرد و از وی دلجویی کرد و فاطمه رضی الله عنها بر خلاف میل هر رافضی بر روی کره ی زمین راضی شد.بیهقی با سندش از اسماعیل بن ابی خالد از شعبی روایت کرده است که هنگامی که فاطمه بیمار شد، ابوبکر به نزد او آمد و از او اجازه ی ورود خواست.علی گفت: فاطمه، ابوبکر از تو اجازه ی ورود می خواهد.فاطمه گفت: آیا دوست داری تا به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله! پس فاطمه به ابوبکر اجازه ی ورود داد و ابوبکر وارد شد در حالی که از فاطمه طلب رضایت می کرد و گفت: به خدا سوگند خانه و مال و اهل و عشیره را فقط برای رضایت خداوند و رسول خدا (ص) و شما اهل بیت رها کردم و سپس از فاطمه طلب رضایت کرد تا این که فاطمه راضی شد.


در این اثر سیلی محکمی است بر روافض که باب شر بزرگی را بر خودشان گشوده اند و به سبب آن خودشان را به چیزی که برای آن ها سودی ندارد وارد کرده اند و اگر روافض امور را آن طور که هست می فهمیدند، فضل و برتری ابوبکر را در می یافتند و عذر او را که قبولش بر همه لازم است می پذیرفتند اما روافض گروهی خوار و پست هستند که به متشابه چنگ می زنند و امور محکم و مقرر و ثابت در نزد ائمه ی اسلام از صحابه و تابعین و علمای معتبر و مورد قبول پس از ایشان در دوره ها و مکان های مختلف را رها می کنند.


وقد دخل أبو بکر الصدیق على فاطمة فی مرض موتها وترضاها حتى رضیت عنه ...


حسن الشیخ، ناصر بن علی عائض، عقیدة أهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام رضی الله عنهم، ج2، ص553، الناشر: مکتبة الرشد، الطبعة: الثالثة، 1421هـ/2000م.


ابوبکر هنگام بیماری فاطمه بر او وارد شد و از طلب رضایت کرد تا اینکه فاطمه از او راضی شد ...


سخنان ابراهیم الرحیلی در استناد به روایت


الوجه السابع: أنه ثبت عن فاطمة -رضی الله عنها- أنها رضیت عن أبی بکر بعد ذلک، وماتت وهی راضیة عنه، على ماروى البیهقی بسنده عن الشعبی أنه قال: (لما مرضت فاطمة أتاها أبو بکر الصدیق فاستأذن علیها، فقال علی: یافاطمة هذا أبو بکر یستأذن علیک؟ فقالت: أتحب أن آذن له؟ قال: نعم، فأذنت له فدخل علیها یترضاها، فقال: والله ما ترکت الدار والمال، والأهل والعشیرة، إلا إبتغاء مرضاة الله، ومرضاة رسوله، ومرضاتکم أهل البیت، ثم ترضاها حتى رضیت).


قال ابن کثیر: «وهذا إسناد جید قوی والظاهر أن عامر الشعبی سمعه من علی أو ممن سمعه من علی».


وقال ابن حجر: «وهو وإن کان مرسلاً فاسناده إلى الشعبی صحیح، وبه یزول الإشکال فی جواز تمادی فاطمة علیها السلام على هجر أبی بکر».


وقال أیضاً: «فإن ثبت حدیث الشعبی أزال الإشکال وأخلق بالأمر أن یکون کذلک، لما علم من وفور عقلها ودینها، علیها السلام».


وبهذا تندحض مطاعن الرافضة على أبی بکر التی یعلقونها على غضب فاطمة علیه، فلئن کانت غضبت على أبی بکر فی بدایة الأمر فقد رضیت عنه بعد ذلک وماتت علیه، ولا یسع أحد صادق فی محبته لها، إلا أن یرضی عمن رضیت عنه، ولا یعارض ... هذا ما ثبت فی حدیث عائشة المتقدم (أنها وجدت على أبی بکر فلم تکلمه حتى توفیت) فإن هذا بحسب علم عائشة -رضی الله عنها- راویة الحدیث، وفی حدیث الشعبی زیادة علم، وثبوت زیارة أبی بکر لها وکلامها له ورضاها عنه، فعائشة -رضی الله عنها- نفت والشعبی أثبت، ومعلوم لدى العلماء أن قول المثبت مقدم على قول النافی، لأن احتمال الثبوت قد حصل بغیر علم النافی، خصوصاً فی مثل هذه المسألة فإن عیادة أبی بکر لفاطمة -رضی الله عنها- لیست من الأحداث الکبیرة التی تشیع فی الناس، ویطلع علیها الجمیع، وإنما هی من الأمور العادیة التی تخفى على من لم یشهدها، والتی لا یعبأ بنقلها لعدم الحاجة لذکرها.


الرحیلی، إبراهیم بن عامر بن علیّ، الانتصار للصحب والآل من افتراءات السماوی الضال، ص308، الناشر: مکتبة العلوم والحکم، المدینة المنورة، الطبعة: الثالثة، 1423 هـ - 2003 م.


ترجمه ی بخش های مشخص شده:


ثابت شده است که فاطمه رضی الله عنها از ابوبکر راضی شد و با راضیت از ابوبکر از دنیا رفت.


[روایت غضب حضرت زهراء] با این روایت (روایت شعبی) تعارضی ندارد.در حدیث عائشه که از نظرتان گذشت ثابت شد که فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و با او صحبت نکرد تا از دنیا رفت و این بر حسب علم و اطلاع عائشه راوی حدیث است و در حدیث شعبی زیاده ی علم و اطلاع [از ماجرا] وجود دارد و ثابت شده است که ابوبکر به دیدار فاطمه رفته است و با او سخن گفته و فاطمه از او راضی شده است.بنا بر این عائشه [رضایت را] نفی کرده و شعبی [رضایت را] ثابت کرده است و در نزد علماء مشخص است که قول مثبت مقدم بر قول نافی است چرا که احتمال ثبوت با علم کسی غیر از نفی کننده حاصل شده است.


پاسخ به شبهه


پاسخ به ادعای بیهقی و ابن کثیر و ابن حجر و عینی و سایرین در مورد صحت روایت شعبی


مرسل بودن روایت


روایت شعبی همانطور که خود علمای اهل سنت نیز اعتراف کرده اند «مرسل» است و شعبی اصلا علی بن ابی طالب علیه السلام و ماجرای غضب حضرت زهراء (س) را درک نکرده تا بخواهد در مورد آن چیزی نقل کند.


بنا بر این روایت به دلیل ارسال قابل استناد نیست و حتی افرادی چون بیهقی و ابن حجر نیز به مرسل بودن این روایت اعتراف کرده اند اما از آن جا که «حب الشیء یعمی و یصم» به منظور دفاع از ابوبکر بدان استناد کرده اند!


تضعیف مراسیل شعبی از سوی علمای اهل سنت


خود علمای اهل سنت به دفعات روایات مرسل شعبی را در کتب خویش تضعیف کرده اند.به چند نمونه اشاره می کنیم:


وبناء على هذه الضوابط التی قعدها ابن رجب نحکم على مرسلات الزهرى والشعبی بالضعف، کما نحکم على مرسلات کل من عرفنا له روایة عن الضعفاء.


الحنبلی، الإمام الحافظ ابن رجب (المتوفى795هـ) ، شرح علل الترمذی، ص187، تحقیق : الدکتور همام عبد الرحیم سعید، دار النشر : مکتبة المنار - الزرقاء – الأردن، الطبعة : الأولى ، 1407هـ - 1987م.


حَدَّثَنَا سَعِیدٌ، قَالَ: نا خَالِدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ بَیَان، عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبی قَالَ: نَسَخَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {وَإِنْ (1) تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ} مَا بَعْدَهَا: {لَهَا مَا کَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اکْتَسَبَتْ}.


[479] سنده صحیح إلى الشعبی، لکنه مرسل کما یتضح من الروایة الآتیة برقم [480] فیکون ضعیفًا لإرساله.


الجوزجانی، أبو عثمان سعید بن منصور بن شعبة الخراسانی (المتوفى 227 هـ)، التفسیر من سنن سعید بن منصور، ج3، ص1016، ح479، دراسة وتحقیق: د سعد بن عبد الله بن عبد العزیز آل حمید، الناشر: دار الصمیعی للنشر والتوزیع، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1997 م.


حَدَّثَنَا سَعِیدٌ، قَالَ: نا هُشَیْمٌ قَالَ: نا زَکَرِیَّا بْنُ أَبِی زَائِدة، قَالَ: نا الشَّعْبی، قَالَ: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هم الکافرون} فِی أَهْلِ الْإِسْلَامِ، {وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِکَ هم الظالمون} قَالَ: نَزَلَتْ فِی الْیَهُودِ، {فَأُولَئِکَ هم الفاسقون} ، قال: نزلت فی النصارى.


[751] سنده ضعیف لإرساله، وهو صحیح إلى مرسِلِه الشعبی.


الجوزجانی، أبو عثمان سعید بن منصور بن شعبة الخراسانی (المتوفى 227 هـ)، التفسیر من سنن سعید بن منصور، ج4، ص1487، ح751، دراسة وتحقیق: د سعد بن عبد الله بن عبد العزیز آل حمید، الناشر: دار الصمیعی للنشر والتوزیع، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1997 م.


حدثنا یحیى عن إسماعیل حدثنا عامر، وحدثنا محمد بن عبید حدثنا إسماعیل بن أبی خالد عن رجل عن الشعبی قال: مر عمر بطلحة ...


(252) إسناده فی ظاهره ضعیف، لانقطاعه. فإن عامرا الشعبى لم یدرک عمر ولا طلحة، روایته عنهما مرسلة.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج1، ص272، ح252، المحقق: أحمد محمد شاکر، الناشر: دار الحدیث – القاهرة، الطبعة: الأولى، 1416 هـ - 1995 م.


وهذا إسناده ضعیف، رجاله کلهم ثقات؛ وعلّته: الانقطاع ببن الشعبی وعائشة؛ وقال المنذری فی " مختصره ": " هذا مرسل؛ الشعبی لم یسمع من عائشة ".


الأشقودری الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین (المتوفى 1420 هـ)، ضعیف أبی داود - الأم، ج1، ص96، ح34، دار النشر : مؤسسة غراس للنشر و التوزیع، الطبعة : الأولى - 1423 هـ .


وقد أورد المصنف أثراً عن عامر بن شراحیل الشعبی أنه قال: (کان للنبی صلى الله علیه وسلم سهم یدعى الصفی، إن شاء عبداً، وإن شاء أمة، وإن شاء فرساً یختاره قبل الخمس)، یعنی: من أصل الغنیمة، ثم بعد ذلک تخمس الغنیمة، وهذا الحدیث مرسل؛ لأن عامر الشعبی من التابعین، وقد أخبر بشیء حصل لرسول الله صلى الله علیه وسلم؛ فهو غیر متصل بل منقطع، والمرسل غیر حجة؛ لأنه یحتمل أن یکون الساقط صحابیاً أو تابعیاً، وعلى فرض أنه تابعی یحتمل أن یکون ضعیفاً أو یکون ثقة، فلأجل احتمال کونه تابعیاً ضعیفاً رد المرسل، ولو کان الساقط صحابیاً لم یذکر اسمه فلا إشکال؛ لأن الصحابة رضی الله عنهم وأرضاهم المجهول فیهم فی حکم المعلوم؛ ولکن الإشکال فی احتمال أن یکون من غیرهم، وهو إما أن یکون ثقة وإما أن یکون ضعیفاً، فهذا هو الذی یؤثر فی الحدیث.


http://shamela.ws/browse.php/book-37052#page-10027

بنا بر این مرسل شعبی ضعیف بوده و قابل احتجاج نیست.


آیا شعبی فقط از ثقات نقل می کند؟!


ممکن است برخی ادعا کنند شعبی جز از ثقه نقل نمی کند.چنانچه برخی از علمای اهل سنت چنین گفته اند:


تَتِمَّةٌ: مِمَّنْ کَانَ لَا یَرْوِی إِلَّا عَنْ ثِقَةٍ إِلَّا فِی النَّادِرِ: الْإِمَامُ أَحْمَدُ، وَبَقِیُّ بْنُ مَخْلَدٍ، وَحُرَیْزُ بْنُ عُثْمَانَ، وَسُلَیْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، وَشُعْبَةُ،[والشعبی] وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ، وَمَالِکٌ، وَیَحْیَى بْنُ سَعِیدٍ الْقَطَّانُ.


السخاوی، شمس الدین محمد بن عبد الرحمن (المتوفی 902هـ)، فتح المغیث شرح ألفیة الحدیث، ج2، ص45، المحقق: علی حسین علی، الناشر: مکتبة السنة، الطبعة: الأولى، 1424هـ / 2003م.


تتمه: کسانی که جز در موارد معدود فقط از ثقه نقل می کنند: احمد بن حنبل، بقی بن مخلد، حریز بن عثمان، سلیمان بن حرب، شعبه، شعبی، عبد الرحمن بن مهدی، مالک و یحیی بن سعید القطان.


نا عبد الرحمن قال ذکره أبی عن إسحاق بن منصور عن یحیى بن معین انه قال الشعبى ثقة، ثنا عبد الرحمن أنا أبو بکر بن أبی خیثمة فیما کتب إلی، قال سمعت یحیى بن معین یقول إذا حدث الشعبى عن رجل فسماه فهو ثقة یحتج بحدیثه.


ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (المتوفى 327هـ)، الجرح والتعدیل، ج6، ص323و324، الناشر: مجلس دائرة المعارف العثمانیة، الطبعة: الأولى، 1271هـ ـ 1952م.


ابن ابی حاتم می گوید: ابن ابی خیثمه در نوشته ای به من گفت از یحیی بن معین شنیدم که می گفت هرگاه شعبی از شخصی برای تو حدیث نقل کرد و نام او را برد، آن شخص ثقه است و به حدیثش احتجاج می شود.


پاسخ آن است که با کمی جست و جو در می یابیم که شعبی از راوی ضعیف و حتی متهم به کذب نیز نقل کرده است و معروف ترین آن ها حارث اعور می باشد.


الحَارِثُ الأَعْوَرُ أَبُو زُهَیْرٍ بنُ عَبْدِ اللهِ الهَمْدَانِیُّ: هُوَ العَلاَّمَةُ، الإِمَامُ، أَبُو زُهَیْرٍ الحَارِثُ بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ کَعْبِ بنِ أَسَدٍ الهَمْدَانِیُّ، الکُوْفِیُّ، صَاحِبُ عَلِیٍّ وَابْنِ مَسْعُوْدٍ.کَانَ فَقِیْهاً، کَثِیْرَ العِلْمِ، عَلَى لِیْنٍ فِی حَدِیْثِهِ. حَدَّثَ عَنْهُ: الشَّعْبِیُّ ...


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (المتوفى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج4، ص152، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .


وَقَال أَبُو مُعَاوِیَةَ الضریر، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شَیْبَة الضبی، عَن أَبِی إِسْحَاقَ: زعم الحارث الأَعور وکَانَ کذابا.


وَقَال أبوبکر بْنُ أَبی خیثمة: قال أَبُو بَکْرِ بْنُ عیاش: لم یکن الحارث بأرضاهم، کَانَ غیره أرضى منه، وکانوا یقولون: إنه صاحب کتب کذاب.


المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذیب الکمال، ج5، ص247، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.


وکَانَ ابن مهدی قد ترک حدیث الحارث.


وَقَال بندار : أخذ یَحْیَى، وعبد الرحمن العلم من یدی فضربا على نحو أربعین حدیثا من حدیث الحارث عن علی.


وَقَال إبراهیم بْن یعقوب الجوزجانی : سألت علی بْن المدینی عن عاصم والحارث، فَقَالَ: یا أبا إسحاق، مثلک یسأل عن ذا! الحارث کذاب.


وَقَال أَبُو بَکْر بْن أَبی خیثمة: سمعت أبی یقول: الحارث الأَعور کذاب.


المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفاى742هـ)، تهذیب الکمال، ج5، ص248، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.


همچنین ابن حجر عسقلانی این ادعا که شعبی جز از ثقه نقل نمی کند را رد کرده است:


قال القاضی أبو بکر: "من المعلوم المشاهد أن المحدثین لم یتطابقوا على أن لا یحدثوا إلا عن عدل. بل نجد الکثیر منهم یحدثون عن رجال، فإذا سئل الواحد منهم عن ذلک الرجل قال: لا أعرف حاله بل ربما جزم بکذبه فمن أین یصح الحکم على الراوی أنه لا یرسل إلا عن ثقة عنده". انتهى کلامه.
.
.
.
وما قاله القاضی صحیح فإن کثیرا من الأئمة وثقوا خلقا من الرواة بحسب اعتقادهم فیهم وظهر لغیرهم فیهم الجرح المعتبر، وهذا بیّن واضح فی کتب الجرح والتعدیل.


فإذا کان مع التصریح بالعدالة فکیف مع السکوت عنها.


و فتشت کثیرا من المراسیل فوجدت عن غیر العدول.


بل سئل کثیر منهم عن مشایخهم، فذکروهم بالجرح کقول أبی حنیفة: "ما رأیت أکذب من جابر الجعفی وحدیثه عنه موجود".


وقول الشعبی: "حدثنی الحارث الأعور وکان کذابا وحدیثه عنه موجود".


فمن أین یصح حکم (على) الراوی أنه لا یرسل إلا عن ثقة عنده على الإطلاق.


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (المتوفى852 هـ)، النکت على کتاب ابن الصلاح، ج2، ص549و550، المحقق: ربیع بن هادی عمیر المدخلی، الناشر: عمادة البحث العلمی بالجامعة الإسلامیة، الطبعة: الأولى، 1404هـ/1984م.


قاضی ابوبکر گفته است مشخص است که محدثین قرار نگذاشته اند تا فقط از شخص عادل حدیث نقل کنند بلکه می بینیم که بسیاری از محدثین از افرادی روایت نقل می کنند که اگر از یکی از آن محدثان در مورد این روایان سوال شود می گوید او را نمی شناسم و چه بسا جزما به دروغ گو بودن آن راوی تصریح کند.پس از کجا حکم به این می شود که راوی جز از شخص ثقه در نزدش ارسال نمی کند؟
.
.
.
(ابن حجر عسقلانی می گوید) آن چه قاضی گفته صحیح است چرا که بسیاری از ائمه روایانی را به دلیل دیگاهشان نسبت به آن روات توثیق کرده اند و برای افرادی دیگر جرح معتبر در آن روات ظاهر گشته و این در کتب جرح و تعدیل مشخص است.


وقتی با وجود تصریح به عدالت راوی چنین است چه انتظاری از سکوت نسبت به راوی می رود؟


من بسیاری از روایات مرسل را بررسی کرده ام و دیده ام که از افراد غیر عادل نقل شده است.


بلکه بسیاری از آن راویان از مشایخ و اساتیدشان سوال شده و آن ها مشایخشان را با جرح ذکر کرده اند مانند این سخن ابوحنیفه که «کسی را دروغ گو تر از جابر جعفی ندیدم و حدیث من از او موجود است».


و این سخن شعبی که «حارث اعور برایم حدیث نقل کرد و او شخصی دروغگو بود و حدیث شعبی از حارث موجود است».


پس از کجا و چگونه حکم بر راوی مبنی بر این که او علی الاطلاق فقط از ثقه نقل می کند صحیح است؟


آیا شعبی امکان نقل روایت از امیرالمومنین علیه السلام را دارد؟!


ابن کثیر و بدر الدین عینی ادعا کرده اند که ظاهر آن است که شعبی این روایت را از امیرالمومنین علیه السلام یا کسی که از امیرالمومنین علیه السلام شنیده نقل کرده است در حالی که به شهادت علماء و محققین مخالفین شیعه شعبی اصلا امیرالمومنین علیه السلام را درک نکرده و ندیده و از ایشان حدیثی هم نشنیده است! طبق نظر آن افرادی که شعبی امیرالمومنین را درک کرده نیز تنها یک حدیث از ایشان نقل کرده که ارتباطی به بحث ما ندارد.


وَأَنَّ الشَّعْبِیَّ لَمْ یَسْمَعْ مِنْ صَحَابِیٍّ غَیْرِ أَنَسٍ، وَأَنَّ الشَّعْبِیَّ لَمْ یَسْمَعْ مِنْ عَائِشَةَ، وَلَا مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، وَلَا مِنْ أُسَامَةَ بْنِ زَیْدٍ، وَلَا مِنْ عَلِیٍّ إِنَّمَا رَآهُ رُؤْیَةً، وَلَا مِنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ، وَلَا مِنْ زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ ...


النیسابوری، أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاکم (المتوفى405 هـ)، معرفة علوم الحدیث، ص111، تحقیق: السید معظم حسین،‌ الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت،‌ الطبعة : الثانیة، 1397هـ - 1977م.


شعبی به جز انس بن مالک از هیچ صحابی روایت نشنیده است و شعبی از عائشه و عبد الله بن مسعود و اسامه بن زید و علی روایت نشنیده است بلکه علی را دیده است و از معاذ بن جبل و زید بن ثابت هم روایت نشنیده است ...


وَالشَّعْبِیِّ لَمْ یَسْمَعْ عَلِیًّا.


الظاهری، علی بن أحمد بن سعید بن حزم أبو محمد (المتوفى456هـ)، المحلى، ج6، ص188، الناشر: دار الفکر.


شعبی از علی روایت نشنیده است.


ثُمَّ هِیَ مُرْسَلَةٌ، لِأَنَّ الشَّعْبِیَّ لَمْ یَسْمَعْ مِنْ عَلِیٍّ قَطُّ حَدِیثًا.


الظاهری، علی بن أحمد بن سعید بن حزم أبو محمد (المتوفى456هـ)، المحلى، ج9، ص92، الناشر: دار الفکر.


این روایت مرسل است چرا که شعبی از علی هیچ حدیثی نشنیده است.


رُوِیَ هَذَا الْقَوْلُ عَنْ عَلِیٍّ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) وَلَا یَصِحُّ لِأَنَّ الشَّعْبِیَّ لَمْ یَلْقَ عَلِیًّا.


النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار فی شرح الموطأ، ج8، ص168، تحقیق: سالم محمد عطا - محمد علی معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 2000م.


این سخن از علی نقل شده و صحیح نیست چرا که شعبی علی را ندیده است.


رَوَى هَذَا الشَّعْبِیُّ عَنْ عَلِیٍّ، وَلَا یَصِحُّ، لِأَنَّ الشَّعْبِیَّ لَمْ یَلْقَ عَلِیًّا.


الأنصاری القرطبی، ابوعبد الله محمد بن أحمد (متوفاى671هـ)، الجامع لأحکام القرآن، ج2، ص248، تحقیق: أحمد البردونی وإبراهیم أطفیش، الناشر: دار الکتب المصریة – القاهرة، الناشر: دار الکتب المصریة – القاهرة، الطبعة: الثانیة، 1384هـ - 1964 م.


این را شعبی از علی نقل کرده است و صحیح نیست چرا که شعبی علی را ندیده است.


هذا الحدیث ضعیف بهذا الإِسناد؛ لأن الشعبی لم یسمع من علی رضی الله عنه سوى ما فی الصحیح، والله أعلم.


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (المتوفی 852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص82، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، الناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولى، السعودیة - 1419هـ .


این حدیث با این سند ضعیف است چرا که شعبی به جز آن حدیثی که در صحیح بخاری است، چیزی از علی نشنیده است.والله اعلم.


وهذا مرسل، الشعبی لم یدرک علیا.


البغوی، الحسین بن مسعود (متوفاى516هـ)، تفسیر البغوی = معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج1، ص583، المحقق : عبد الرزاق المهدی، الناشر : دار إحیاء التراث العربی -بیروت، الطبعة : الأولى ، 1420 هـ .


این روایت مرسل است و شعبی علی را درک نکرده است.


مراسیل الشعبی
18-إبریل- 2003 میلادیة
التاریخ
مراسیل الشعبی
عنوان السؤال
السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته نحبک فی الله یا شیخ . سؤالی : هل مراسیل الشعبی رحمه الله مقبولة؟ وهل تُقبل روایته عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه ؟
نص السؤال
الشعبى لم یدرک علیا ومراسیله لیست صحیحة على المشهور من أقوال أهل العلم
الجواب
عدد القراء : 926
القسم: متفرقات عامة


http://shamela.ws/rep.php/book/2811

عنوان سوال
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته.سوالم این است که مراسیل شعبی قابل قبول است یا خیر؟ و آیا روایت شعبی از علی قبول می شود؟
پاسخ عثمان الخمیس
شعبی علی را درک نکرده است و مراسیل او بنا بر قول مشهور علماء صحیح نیست.


تعارض متن روایت با روایات صحیح اهل سنت


گذشته از بحث در مورد ارسال روایت و عدم نقل شعبی از امیرالمومنین علیه السلام، متن روایت منقول از شعبی با روایات صحیح اهل سنت در تعارض است.


بر اساس روایات صحیح اهل سنت، حضرت زهراء (س) بر ابوبکر غضب کردند و تا آخر عمر با وی صحبت نکردند و از دنیا رفتند.ما قبلا به صورت مفصل این روایات را بررسی کرده ایم و به شبهات مطرح شده در مورد آن نیز پاسخ داده ایم.برای اطلاع بیشتر می توانید به لینک های زیر مراجعه کنید:


http://al-shia.blog.ir/post/960


http://al-shia.blog.ir/post/961


http://al-shia.blog.ir/post/962

پاسخ به استدلال به روایت شعبی و استفاده از قاعده ی «المثبت مقدم علی النافی»


برخی از علمای مخالفین ضمن استدلال به روایت شعبی، با ادعای استفاده از قاعده ی «المثبت مقدم علی النافی» ادعا کرده اند که روایت عائشة در اثبات غضب حضرت زهراء (س) در حکم «نافی» و روایت شعبی در اثبات رضایت حضرت زهراء (س) در حکم «مثبت» می باشد و از آن جا که «مثبت» مقدم بر «نافی» است پس روایت شعبی مقدم بر روایت عائشة است و رضایت ضرت زهرا (س) ثابت می گردد و تعارض متن روایت شعبی با روایت عائشه نیز این چنین حل می گردد!


به عنوان مثال ابراهیم الرحیلی چنین ادعا کرده است:


ولا یعارض ... هذا ما ثبت فی حدیث عائشة المتقدم (أنها وجدت على أبی بکر فلم تکلمه حتى توفیت) فإن هذا بحسب علم عائشة -رضی الله عنها- راویة الحدیث، وفی حدیث الشعبی زیادة علم، وثبوت زیارة أبی بکر لها وکلامها له ورضاها عنه، فعائشة -رضی الله عنها- نفت والشعبی أثبت، ومعلوم لدى العلماء أن قول المثبت مقدم على قول النافی، لأن احتمال الثبوت قد حصل بغیر علم النافی ...


الرحیلی، إبراهیم بن عامر بن علیّ، الانتصار للصحب والآل من افتراءات السماوی الضال، ص308، الناشر: مکتبة العلوم والحکم، المدینة المنورة، الطبعة: الثالثة، 1423 هـ - 2003 م.


[روایت غضب حضرت زهراء] با این روایت (روایت شعبی) تعارضی ندارد.در حدیث عائشه که از نظرتان گذشت ثابت شد که فاطمه بر ابوبکر غضب کرد و با او صحبت نکرد تا از دنیا رفت و این بر حسب علم و اطلاع عائشه راوی حدیث است و در حدیث شعبی زیاده ی علم و اطلاع [از ماجرا] وجود دارد و ثابت شده است که ابوبکر به دیدار فاطمه رفته است و با او سخن گفته و فاطمه از او راضی شده است.بنا بر این عائشه [رضایت را] نفی کرده و شعبی [رضایت را] ثابت کرده است و در نزد علماء مشخص است که قول مثبت مقدم بر قول نافی است چرا که احتمال ثبوت با علم کسی غیر از نفی کننده حاصل شده است.


پاسخ آن است که قاعده ی «المثبت مقدم علی النافی» در شرایطی اعمال می شود که یک سری ضوابط و قواعدی رعایت گردد و یک سری شروط برقرار شود نه اینکه به صورت مطلق و بی قید و شرط در همه جا این قاعده جاری گردد.


اولین و اساسی ترین شروط آن است که «مثبت» و «نافی» در شرایط نسبتا برابری باشند.این در حالی است که روایت شعبی «مرسل» و روایت عائشة «متصل» است و «مرسل» نمی تواند بر «متصل» مقدم شود.


شرط دیگر آن است که «نافی» و «مثبت» از جهت عدالت و اتقان در یک سطح باشند چنان که ابن عبد البر عالم مشهور اهل سنت می نویسد:


فَأَثْبَتَ قَوْمٌ شَیْئًا وَنَفَاهُ آخَرُونَ کَانَ الْقَوْلُ قَوْلَ الْمُثْبِتِ دُونَ النَّافِی لِأَنَّ النَّافِیَ لَیْسَ بِشَاهِدٍ هَذَا إِذَا اسْتَوَیَا فِی الْعَدَالَةِ وَالْإِتْقَانِ ...


النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (المتوفی 463هـ)، التمهید لما فی الموطأ من المعانی والأسانید، ج15، ص317، تحقیق: مصطفی بن أحمد العلوی، ‏محمد عبد الکبیر البکری، ناشر: وزارة عموم الأوقاف والشؤون الإسلامیة - المغرب – 1387هـ .


پس گروهی آن را ثابت دانسته و گروهی آن را نفی کرده اند و در این حالت قول کسانی که آن را ثابت دانسته اند مورد قبول است نه سخن کسانی که آن را نفی کرده اند چرا که نافی شاهد نیست و این در صورتی است که مثبت و نافی در عدالت و اتقان مساوی باشند ...


بدیهی است که از نظر اهل سنت شعبی با عائشة از جهت اتقان و عدالت قابل مقایسه نیست.گذشته از آن، شعبی بر خلاف عائشة اصلا این واقعه (اختلاف حضرت زهراء (س) با ابوبکر را درک نکرده تا بخواهد در مورد آن در سطحی همسان با عائشة اظهار نظر کند.


بنا بر این تمسک به قاعده ی اصولی «المثبت مقدم علی نافی» در اینجا از نظر قواعد علمی صحیح نیست و مشکلی را از اهل سنت حل نمی کند.


شیخ عبد المتعال الصعیدی (عالم الازهر - متوفای 1386 هـ): روایت رضایت حضرت زهراء (س) از ابوبکر قابل قبول نیست


شیخ عبد المتعال صعیدی (عالم الازهر) در مقاله ای در مورد فدک که در برخی مجلات به چاپ رسیده است تصریح می کند که روایت رضایت حضرت زهراء (س) از ابوبکر قابل قبول نیست.


وروى بعضهم أن أبا بکر عاد فاطمة فی مرضها، فقال لها علی: هذا أبو بکر یستأذن علیک. قالت: أتحب أن آذن له؟ قال: نعم. فأذنت له فدخل علیها فترضاها حتى رضیت، ولکنها روایة مرسلة لا تقوى على معارضة ما سبق من أنها ماتت وهی مغاضبة له.


مجلة الرسالة (العدد: 594)، ص14.


برخی از علماء نقل کرده اند که ابوبکر از فاطمه در هنگام بیماریش عیادت کرد و علی به فاطمه گفت: ابوبکر از تو اجازه ی ورود می خواهد.فاطمه گفت: آیا دوست داری به او اجازه ی ورود بدهم؟ علی گفت: بله.پس فاطمه به ابوبکر اجازه ی ورود داد و ابوبکر بر او وارد شد و از او طلب رضایت کرد تا این که فاطمه راضی شد.اما این روایت مرسل است و در مقابل روایت معارضش مبنی بر این که فاطمه در حالی که بر ابوبکر غضبناک بود از دنیا رفت تاب مقاومت ندارد.


پاسخ به روایت منقول از اوزاعی


محب الدین طبری (متوفای 694 هـ) در کتابش روایتی را بدون هیچ سندی از اوزاعی (متوفای 157 هـ) به نقل از ابن السمان (متوفای 445 هـ) از کتاب ان السمان نقل کرده است.


اولا: از آن جا که نه محب الدین طبری (متوفای 694 هـ) و نه ابن السمان (متوفای 445 هـ) اوزاعی (متوفای 157 هـ) را درک نکرده اند و سندی نیز تا این قول اوزاعی وجود ندارد، انتساب این روایت به اوزاعی ثابت نیست.


ثانیا:اوزاعی (متوفای 157 هـ) این واقعه (غضب حضرت زهراء (س) بر ابوبکر) را اصلا درک نکرده است.بنا بر این حتی اگر انتساب چنین قولی به اوزاعی صحیح هم می بود از آن جا که روایت متصل صحیح (قول عائشة) وجود دارد، قول اوزاعی نیز مانند ادعای شعبی مورد قبول قرار نمی گرفت.


بنا بر این نه این سخن از اوزاعی ثابت است و نه در صورت ثابت بودن مورد قبول قرار نمی گرفت.


نتیجه


اولا: روایت شعبی مرسل است و از آن جا که شعبی این واقعه را درک نکرده، روایت قابل استناد نیست.


ثانیا: روایت شعبی از جهت متنی با روایت صحیح متصل منقول از عائشة در تعارض است و این نیز دلیل دیگری بر رد روایت شعبی است.


رابعا: روایت منقول از اوزاعی فاید سند تا اوزاعی است و از این جهت انتساب این قول به اوزاعی ثابت نیست.


خامسا: اوزاعی این واقعه را درک نکرده و حتی اگر این قول از او صادر شده باشد در بهترین حالت روایتش مانند شعبی خواهد بود که واقعه را درک نکرده است.


سادسا: روایت منسوب به اوزاعی از جهت متنی با روایت صحیح متصل منقول از عائشة در تعارض است و این نیز دلیل دیگری بر رد کلام منسوب به اوزاعی می باشد.


سابعا: بر اساس روایات صحیح اهل سنت، حضرت زهراء (س) بر ابوبکر غضب کردند و تا پایان عمر با وی صحبت نکردند.


مطالب مرتبط


غضب حضرت زهراء (س) به منزله ی غضب پیامبر (ص) و مورد لعن خداوند قرار گرفتن است (مصادر اهل سنت)


http://al-shia.blog.ir/post/959

غضب حضرت زهراء (س) بر ابوبکر و دفن شبانه ی ایشان در روایات اهل سنت


http://al-shia.blog.ir/post/960


http://al-shia.blog.ir/post/961


http://al-shia.blog.ir/post/962

پاسخ به شبهه ی ادراج زهری در روایات مربوط به غضب حضرت زهراء (س) بر ابوبکر در کتب اهل سنت


http://al-shia.blog.ir/post/963

آیا بر اساس روایات اهل سنت ابوبکر بر پیکر حضرت زهراء (س) نماز خواند؟!


http://al-shia.blog.ir/post/965


نظرات  (۱)

سلام علیکم.
ضمن تشکر از زحماتتون، یه مطلبی رو هم در مورد مراسیل شعبی اضافه کنم و آن اینکه مراسیل او در هنگام داشتن شاهد، صحیح می شوند.
عبد الله بن یوسف الجدیع می نویسد:
وقوى العجلی مراسیل عامر الشعبی، وهو من أوساط التابعین، فقال: " مرسل الشعبی صحیح، لا یکاد یرسل إلا صحیحاً " (3).
قلت: وهذا مفید فی قوة الاعتبار بها لذاتها، ولا یصح أن یکون حکماً بصحة أفراد روایاته المرسلة دون شاهد، وظاهر العبارة أن العجلی تتبع مراسیل الشعبی فوجد أکثرها صحیحاً من وجوه أخرى، فعُلمت صحتها بأمر خارج عن نفس المرسل، ولذا قال: (لا یکاد)، ففیه أن ما لم تشهد له الشواهد أنه صحیح، فهو باق على الضعف.

الکتاب: تحریر علوم الحدیث المؤلف: عبد الله بن یوسف الجدیع الناشر: مؤسسة الریان للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت - لبنان الطبعة: الأولى، 1424 هـ - 2003 م
http://shamela.ws/browse.php/book-1416#page-901
پاسخ:
وعلیکم السلام.

تشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter