حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

نوع نگرش علامه امینی (رض) به تقریب مذاهب اسلامی از زبان استاد احمد امینی (فرزند علامه امینی رحمه الله)

قبلا در مورد دو رویکرد غلط افراطی و تفریطی در باب تقریب مذاهب اسلامی نوشتیم که می توانید مطلب مربوطه را در لینک زیر مطالعه بفرمایید:

http://al-shia.blog.ir/post/887

استاد احمد امینی در مصاحبه ای مفصل ضمن اشاره به نکات مهم فراوان در مورد علامه امینی (رض) به نوع نگرش ایشان نسبت به مقوله ی تقریب مذاهب اسلامی نیز اشاره کرده اند که ما ضمن قرار دادن متن بخش مربوطه، کلیپ را نیز قرار می دهیم.

استاد احمد امینی: حالا چرا خداوند این را به دل امینی انداخت؟ چون به امینی مزه ی امامت را چشاند.امینی می گفت امام روح الارواح است.اگر مساله ی امامت را کسی می خواهد مطرح کندباید محبت به خلق خدا داشته باشد نه برای اظهار فضل! نه برای تحکم! نه برای برتری جویی! برای این که ولایت چشمه ی زلالی است که دعوت کنیم خودمان را و دیگران را هم عزیز خودمان بدانیم و دعوت کنیم به یک چشمه ی زلال و به همین جهت ایشان اگر چنانچه در مورد وحدت ذکر می کردند ...


مجری: خود علامه امینی خیلی جلودار بحث و گفت و گو با بزرگان اهل سنت بودند ...


استاد احمد امینی: این مطلب که دارم عرض می کنم بسیار مهم است.ایشان در صحیفة المکتبة به طور صریح ذکر کرده است.چه گفته است؟ گفته است ... الان ما برای چه هر چه وحدت وحدت می کنیم می گویند این ها منافقند و این ها دروغ می گویند؟! این ها دروغ می گویند ! این ها می روند ما را لعن می کنند و جلوی ما می آیند و می گویند نه ما با شما رفیقیم و برادریم! امینی میگفت آقا جان! پنهان نکن، عشق داشته باش به خلق خدا، حقایق را کتمان نکن، با ادب حرف بزن.از روی دلسوزی حرف بزن.کتمان نباید کرد.به عنوان ائتلاف به عنوان نمی دانم [هر چه] ... ولی بی ادبی هم نباید کرد.عواطف کسی را نباید تحریک کرد.برای همین اکثر رفقای امینی غیر شیعه بودند.ما زندگی کردیم.اکثر رفقایش غیر مسلمان و غیر شیعه بودند.حتی در شیعه ها هم اکثر [رفقایش] ریش تراش بودند! یعنی با همه ی آدم ها و خلق خدا [رفیق بود].سخنرانی هایش [موجود است].ده تا جمله می گوید پانزده تایش قربان صدقه به مردم است!


مجری اعتقاداتشان را محکم داشتند اما ...


استاد احمد امینی: بله، ببینید وقتی کسی امامش روح الارواح است یعنی همه ی خلق خدا جان امام او هستند.فضیلت که نیست، این مقام است و حقیقت است.انا و علی ابوا هذه الامة.یعنی هرکس را در این جامعه می بینی جگرگوشه ی محمد و علی هستند برای همین باید جگرگوشه ی من هم باشند.


مجری: در تکمیل بخش قبلی شما که در مورد نوع مواجهه ی علامه امینی (رض) با دیگران از غیر شیعیان، اگر علامه امینی (رض) الان در بین ما حضور داشتند با توجه به فضای کنونی چه روش و منشی داشتند؟


استاد احمد امینی: الان و آن روز تفاوت چندانی ندارد به خاطر این که فقط فرق آن روز [با الان] این است که [در آن روز] می رفتند با تمام ملل، مسیحی ها و ...، ارتباط داشتند و جامعه آرام بود و این تنش ها را نداشت.این تنش ها و پیدایش این جنگ ها به خاطر این است که بزرگان دین و مذهب ارتباط ندارند.در خانه هایشان هستند.فقط یاد گرفته اند مردم بروند دستشان را ببوسند و کارهای دیگر بکنند.خودشان را گذاشته اند به جای معصوم نوشته اند هرگونه ... این ها درد است ... آن موقع جامع آرام بود به خاطر این که افرادی مثل آقای شیخ عبد الحسین امینی و آقای سید عبد الحسین شرف الدین و بزرگان می رفتند و با بزرگان ادیان و مذاهب [دیدار و گفت و گو می کردند].مرحوم موسی صدر،آن موقع بسیار جوان بود و پدرم او را دوست داشت.می رفتند و می جوشیدند.شما وقتی سطوح بالای جامعه تان با همدیگر باشند این تسری پیدا می کند.همه ی این ها با همدیگر رفاقت دارند و انس و الفت دارند.ما تا همین عراق با خانم والده مان نور الله مرقدها، روحش شاد، ما دو تا بچه را برد به سامرا.سامرا که الان به این آتش عجیب و غریب [افتاده است].ما به سامرا می رفتیم تفریح می کردیم! با این که بچه ی هفت هشت ده ساله بودیم و آن جا هم تمام سُنّی بودند.اصلا خدام آن جا سُنّی بودند.یک صحن بزرگی داشت.[مادرم می گفت] احمد برو کباب بگیر بیار! به همین راحتی! یعنی سامرا می رفتیم ما بچه ها اصلا آنجا تفریحمان بود.چرا؟ به خاطر این که نوع ارتباط بزرگان ... مرحوم آقای شیخ محمد جواد بلاغی با بزرگان یهود و مسیحیت [چنان] ارتباطی داشت که وقتی از دنیا رفت داخل کلیساها برایش فاتحه گذاشتند! بزرگان ما در آن موقع واقعا بزرگ بودند.


مجری: و این تسری پیدا می کرد به سطح جامعه.


استاد احمد امینی: بله، [این کاها] هویت حرف های شما را می رساند.


ایشان در منبر اولش می گوید رسمی نیست این جلسه ی ما.بعد می گوید تک تک شما جان من هستید! تک تک شما روح من هستید! ما شما را رها نمی کنیم! این حالش بوده است نسبت به همه ی خلق خدا! این حال یعنی اگر صحبتی می کرده است از دل بوده است.اگر با کسی صحبتی می کرده است قصد این را نداشته است که اظهار فضلی بکند یا عواطف کسی را جریح دار کند.اگر هم بعضی مواقع شما می بینید یک قطعه دارد که ایشان تصوشان بر این است که خیلی ها تحت عنوان وحدت،تحت عنوان تقریب، از خیلی از حقایق دین می گذرند.ایشان می گفت آقا، این ها را وجه المصالحه نکنید.آقا جان، امیر المؤمنین ناموس ماست ! حیف است! مقصودشان این نبوده است که بیاییم مخالفت و دشمنی بکنیم.مقصودشان این بوده است که برای دوستی نیایید یک حقیقتی را کتمان کنید.


اغلب اوقات هم نوع بحث هایشان این گونه بود ... اخوی ما حاج آقا رضا نقل می کردند با یک شیخی در اتوبوس نشستند.با اتوبوس داشتیم از بغداد به سامرا می رفتیم.اتفاقا پدرمان کنار یک شیخ نشسته بود.شروع کردند به صحبت کردن.آن شیخ بزرگوار سنی از راننده خواست بین راه جایی بایستد من می خواهم با این شیخ چند کلمه صحبت کنم.خلاصه [علامه امینی] مطالبی را در مورد امیر المؤمنین روحی له الفدا ذکر کرد.امینی گفته بود علی بن ابی طالب نه صحابی بوده است ... شما برای صحابه چه شانی قائلید؟ علی بن ابی طالب آن شان را برایش به عنوان صحابی قائل نشدند.حتی به عنوان مسلمان برایش ارزش قائل نشدند.شصت سال بر منبرها بعد از نماز سب و لعن می کردند و علامه امینی با گفتن این ها گریه می کرد.یعنی با سوز.این شیخ منقلب شد.علامه امینی به او گفت محمد حنفیه - این مطلب در جلد دهم الغدیر هم هست - وقتی که به علی بن ابی طالب گفت پدرجان آرزویت چیست؟ گفت آرزویم این است که به اندازه ی یک آدم مسلمان عادی برایم ارزش قائل بشوند.برای همین پیامبر به ایشان خطاب می کرد: باب الوحید المظلوم.کسی که آن سابقه را از جهات مختلف در بقاء دین و شروع آن و بیان و تبلیغش داشته به این روزگار افتاده است.[علامه امینی] اینگونه صحبت می کرد.یعنی با سوز و برای این که کسی که با او دارد صحبت می کند متوجه بشود نه برای این که بخواهد با او بحث کند تا از جهت علمی بخواهد او را محکوم کند و آن بنده خدا منقلب شده بود.پدر ما را در آغوش گرفته بود ...

لینک مشاهده ی کلیپ:

https://www.aparat.com/v/4SlJB

لینک مشاهده ی مصاحبه ی کامل:

https://www.aparat.com/v/CAgSO


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter