هواپرستی خطیب بغدادی (عالم بزرگ اهل سنت) در برخورد با سند احادیث و توثیق و تضعیفِ سلیقه ای اشخاص از زبان ابن الجوزی (عالم سرشناس اهل سنت) [2]
هواپرستی خطیب بغدادی (عالم بزرگ اهل سنت) در برخورد با سند احادیث و توثیق و تضعیفِ سلیقه ای اشخاص از زبان ابن الجوزی (عالم سرشناس اهل سنت) [2]
بارها دیده ایم که مخالفین شیعه به چیزی که آن را «علم الحدیث» می نامند افتخار کرده و معتقدند از طریق آن می توانند احادیث را پالایش کرده و صحیح و سقیم را از یکدیگر تشخیص دهند !
این ادعا در شرایطی صورت می پذیرد که اگر ما به راستی آزمایی آن بپردازیم، خواهیم دید که بسیاری از علمای مخالفین آلوده به هواپرستی و نظر دادن های سلیقه ای و برخاسته از تعصبات شخصی بوده اند و از این رو نمی توان اساسا به اقوال رجالی آن ها اعتماد کرد.
این مساله فقط ادعای ما نیست و این خود علمای مخالفین هستند که به این موضوع اعتراف کرده اند.
در قسمت قبل در این مورد صحبت کردیم که می توانید آن را در لینک زیر مطالعه کنید :
http://al-shia.blog.ir/post/550
اکنون به ادامه ی مباحث می پردازیم.
ابن الجوزی در جایی دیگر می نویسد :
أَمَّا حَدِیثُ دِینَارٍ فَإِیرَادُ الْخَطِیبُ لَهُ مُحْتَجًّا بِهِ مَعَ السُّکُوتِ عَنِ الْقَدْحِ فِیهِ وَقَاحَةٌ عِنْدَ عُلَمَاء النَّقْل وعصبیة بارزة وَقِلَّةُ دِینٍ لِأَنَّهُ یَعْلَمُ أَنَّهُ بَاطِلٌ قَالَ أَبُو حَاتِمِ بْنُ حِبَّانَ دِینَارُ یَرْوِی عَنْ أَنَسٍ أَشْیَاءَ مَوْضُوعَةً لَا یَحِلُّ ذِکْرُهُ فِی الْکُتُبِ إِلَّا عَلَى سَبِیلِ الْقدح فِیهِ فوا عجبا لِلْخَطِیبِ أَمَا سَمِعَ فِی الْحَدِیثِ الصَّحِیحِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَنْ حَدَّثَ عَنِّی حَدِیثًا یَرَى أَنَّهُ کَذِبٌ فَهُوَ أَحَدُ الْکَاذِبِینَ وَهَلْ مِثْلُهُ إِلَّا کَمِثْلِ مَنْ أَنْفَقَ بَهْرَجًا وَدَلَّسَهُ فَإِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْرِفُونَ الْکَذِبَ مِنَ الصَّحِیحِ فَإِذَا أَوْرَدَ الْحَدِیثَ مُحَدِّثٌ حَافِظٌ وَقَعَ فِی النُّفُوسِ أَنَّهُ مَا احْتَجَّ بِهِ إِلَّا وَهُوَ صَحِیحٌ وَلَکِنَّ عَصَبِیَّتَهُ مَعْرُوفَةٌ وَمَنْ نَظَرَ مِنْ عُلَمَاءِ النَّقْلِ فِی کِتَابِهِ الَّذِی صَنَّفَهُ فِی الْقُنُوتِ وَکِتَابِهِ الَّذِی صنفه فِی الْجَهْر وَمَسْأَلَة العتم واحتجاجه بالأحادیث الَّتِی یعلم وهاها عَلِمَ فَرْطَ عَصَبِیَّتُهُ.
ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی (متوفای597هـ)، التحقیق فی أحادیث الخلاف،ج1، ص 464، تحقیق: مسعد عبد الحمید محمد السعدنی، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى- 1415 هـ .
اما در مورد حدیث دینار، این که خطیب بغدادی به این حدیث احتجاج کرده و در مورد طعن وارد بر آن سکوت کرده است در نزد علماء نقل حدیث نشان دهنده ی وقاحت و تعصب آشکار و قلت (کمی) دین است چرا که خطیب می داند این حدیث باطل است.ابو حاتم بن حبان گفته است که دینار روایات موضوع و جعلی از انس نقل می کند که ذکر آن در کتاب ها مگر برای طعن و قدح در آن جایز نیست و تعجب از خطیب است که آیا این حدیث صحیح از پیامبر را نشنید که ایشان فرمودند اگر کسی حدیثی را از من نقل کند که می داند دروغ است خودش از دروغگویان است ؟ و آیا خطیب مانند آن کسی نیست که چیزی تقلبی و بَدَلی را انفاق کرد ؟ چرا که اکثر مردم دروغ را از صحیح تشخیص نمی دهند.پس اگر یک محدث حافظ حدیثی را نقل کند مردم اینطور گمان می کنند که هرچه وی بدان استناد کند، صحیح است اما تعصب خطیب شناخته شده است و هرکس از علمای نقل حدیث در کتاب هایی که وی آن را در مورد قنوت و جهر تالیف کرده و مساله ی عتم نگاه کند و احتجاج خطیب بغدادی به احادیثی که او خودش بطلان و بی اساس بودن آن ها را می داند ببیند، به شدت تعصبش پی خواهد برد.
و در جایی دیگر می نویسد :
قَالَ الْخَطِیبُ فَفِی هَذَا الْحَدِیثُ کِفَایَةٌ عَنْ مَا سِوَاهُ قُلْتُ لَا تَکُونُ عَصَبِیَّةٌ أَبْلَغُ مِنْ هَذَا فَلَیْتَهُ رَوَى الْحَدِیثَ وَسَکَتَ فَأَمَّا أَنْ یَعْلَمَ عَیْبَهُ وَلَا یَذْکُرُهُ ثُمَّ یَمْدَحُهُ وَیُثْنِی عَلَیْهِ وَیَقُولُ فِیهِ کِفَایَةٌ عَنْ مَا سِوَاهُ فَهَذَا مِمَّا أَزْرَى بِهِ عَلَى عِلْمِهِ وَأَثَرَ بِهِ فِی دِینِهِ أَتُرَاهُ مَا عَلِمَ أَنَّ أَحَدًا یَعْرِفُ قُبْحَ مَا أَتَى کَیْفَ وَهَذَا الْأَمْرُ ظَاهِرٌ لِکُلِّ من شدا شَیْئًا مِنْ عِلْمِ الْحَدِیثِ فَکَیْفَ بِمَنْ أَوْغَلَ فِیهِ أَتُرَاهُ مَا عَلِمَ أَنَّهُ فِی الصَّحِیحِ عَنْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ مَنْ رَوَى حَدِیثًا یَرَى أَنَّهُ کَذِبٌ فَهُوَ أَحَدُ الْکَاذِبِینَ. وَهَذَا الْحَدِیثُ مَوْضُوعٌ عَلَى ابْنِ جَرَادٍ لَا أَصْلَ لَهُ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَلَا ذَکَرَهُ أَحَدٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ جَمَعُوا السُّنَنَ وَتَرَخَّصُوا فِی ذِکْرِ الْأَحَادِیثِ الضِّعَافِ وَإِنَّمَا هُوَ مَذْکُورٌ فِی تِسْعَة یَعْلَى بْنِ الْأَشْدَقِ عَنِ ابْنِ جَرَادٍ وَهِیَ نُسْخَةٌ مَوْضُوعَةٌ قَالَ أَبُو زرْعَة والرازی یَعْلَى بْنُ الْأَشْدَقِ لَیْسَ بِشَیْءٍ وَقَالَ أَبُو أَحْمَدَ بْنُ عَدِیٍّ الْحَافِظ روى یَعْلَى بْنُ الْأَشْدَقِ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَرَادٍ عَنِ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَحَادِیثَ کَثِیرَةً مُنْکَرَةً وَهُوَ وَعَمُّهُ غَیْرُ مَعْرُوفَیْنِ وَقَالَ الْبُخَارِیُّ یَعْلَى لایکتب حَدِیثُهُ وقَالَ أَبُو حَاتِمِ بْنُ حِبَّانَ الْحَافِظُ لَقِیَ یَعْلَى عَبْدَ اللَّهِ بْنَ جَرَادٍ فَلَمَّا کَبِرَ اجْتَمَعَ عَلَیْهِ مَنْ لَا دِینَ لَهُ فوضعوا لَهُ شَبِیها بِمَا فِی حَدِیثٍ نُسْخَةً عَنِ ابْنِ جَرَادٍ فَجَعَلَ یُحَدِّثُ بِهَا وَهُوَ لَا یدْرِی لَا یحل الرِّوَایَة عَنهُ قلت ومَا کَانَ هَذَا یَخْفَى عَلَى الْخَطِیبِ غَیْرَ أَنَّ الْعَصَبِیَّةَ تُغَطِّی عَلَى الدَّهْر وَإِنَّمَا یبهرج بِمَا یَخْفَى وَمِثْلُ هَذَا لَا یَخْفَى نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَلَبَاتِ الْهوى.
ابن الجوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن الجوزی (المتوفی 597هـ)، التحقیق فی أحادیث الخلاف،ج2، ص 77، تحقیق: مسعد عبد الحمید محمد السعدنی، دار النشر : دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى- 1415 هـ .
خطیب بغدادی گفته است که این حدیث کفایت از سایر احادیث می کند.من (ابن الجوزی) می گویم تعصبی بالاتر و واضح تر از این نیست.ای کاش خطیب بغدادی این حدیث را نقل می کرد و ساکت می شد اما این که او عیب این حدیث را بداند و آن عیب را نقل نمی کند و سپس حدیث را مورد مدح و ستایش هم قرار می دهد و می گوید کفایت از سایر احادیث می کند، این روش چیزی است که با تمسک به آن جایگاه علم خود را کوچک شمرده و پایین آورده و در دین او اثر منفی می گذارد.آیا گمان می کنی که او زشتی چنین کاری را ندانسته است ؟ چگونه چنین باشد در حالی که این امر برای هر کسی که مقداری علم حدیث بداند واضح و آشکار است چه برسد به کسی که غرق در آن است؟ آیا گمان می کنی که او ندانسته که در حدیث صحیح از پیامبر (ص) آمده است که ایشان فرموده اند هرکس حدیثی را که می داند دروغ است نقل کند، خود او نیز از دروغگویان است و این حدیث (حدیث مورد استناد خطیب) جعلی است و بر ابن جراد دروغ بسته شده و این حدیث ریشه و اصلی در کلام رسول الله (ص) ندارد و احدی از ائمه ای که کتاب های سنن را جمع آوری کرده اند و نقل احادیث ضعیف را اجازه داده اند، آن را نقل نکرده اند بلکه این حدیث در «تسعه» ی یعلی بن اشدق از ابن الجراد نقل شده است و این یک نسخه ی جعلی است و ابوزرعه و رازی گفته اند که : « یَعْلَى بْنُ الْأَشْدَقِ لَیْسَ بِشَیْءٍ» و ابن عدی گفته است که «یعلی بن الاشدق» از عمویش عبد الله بن جراد از پیامبر (ص) احادیث منکر زیادی نقل می کند و او و عمویش شماخته شده نیستند و بخاری در مورد «یعلی» گفته است که « لایکتب حَدِیثُهُ» و ابو حاتم بن حبان گفته است که «یعلی» ، «عبد الله بن جراد» را دید و هنگامی که وی به پیری رسید عده ای بی دین دور او جمع شدند و نسخه ای شبیه به آن چه در حدیث است از ابن جراد جعل کردند و او شروع به حدیث خواندن از آن کرد در حالی که نمی دانست نقل کردن حدیث از آن جایز نیست.من (ابن الجوزی) می گویم : این مساله بر خطیب بغدادی پوشیده و مخفی نبود الا این که تعصب موجب نادیده گرفته شدن انحراف و خطا و اشتباه می شود و خطیب چیزی را که مخفی است زینت می دهد (یعنی قصدش آن است که مساله را به گونه ی دیگری جلوه می دهد) در حالی که مانند چنین چیزی مخفی نمی ماند و ما از غلبه ی هوای نفس به خداوند پناه می بریم.
خلاصه ی اهم نکات در مورد خطیب بغدادی بر مبنای کلام ابن الجوزی :
1) تعصب شدید خطیب بغدادی تا جایی که وی حدیثی را با علم به این که ضعیف یا جعلی و باطل است و با علم به قبح و زشتی چنین عملی به دلیل موافقت با عقیده اش بدان استناد و احتجاج می کند.
2) شدت تعصب بالای خطیب بغدادی و تلاش وی برای مخفی نگاه داشتن عیوب و اشکالات استدلالات و استناداتش در احتجاج به احادیث
اکنون سوالی که باقی می ماند آن است که چگونه می توان به چنین شخصی به عنون یک عالم و محدث و رجالی اعتماد کرد و اقوال وی در مورد روات احادیث و توثیق و تضعیف روات را پذیرفت ؟! اساسا چنین شخصی آیا اهلیت دارد که از او علمی اخذ شود ؟! مخالفین شیعه چه پاسخی دارند ؟!
[نکته ی مختصر : وقتی علمای مخالفین شیعه نسبت به خودشان رحم نکرده اند ، در مورد نظرات آنان نسبت به افراد متهم به حب اهل بیت و متهم به تشیع و متهم به رفض جای بحث باقی نمی ماند!]