حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

 

 

ابن عباس (رض) : عائشة از علی بن ابی طالب (ع) بدش می آید !

 

یکی از مسائل مسلم تاریخی، بغض عائشة نسبت به امیر المؤمنین (ع) می باشد که مخالفین شیعه همواره برای مخفی نگه داشتن آن تلاش کرده اند اما مطالب موجود در کتب آنان، این مساله را ثابت می کند.یکی از مواردی که نشان دهنده ی بغض عائشة نسبت به امیر المؤمنین (ع) می باشد، کراهت عائشة از بردن نام ایشان است که حتی عائشة دوست نداشته نام ایشان را به زبان بیاورد !

یکی از مسائل مسلم طبق کتب اهل سنت آن است که وقتی پیامبر در آخرین روز های عمرشان بیمار شدند و نمی توانستند به خوبی راه بروند، یکی از کسانی که زیر شانه های ایشان را گرفته بودند، امیر المومنین بوده اند اما وقتی به متن روایاتی که عائشة در این مساله نقل کرده مراجعه می کنیم، عائشة اسم شخص دیگری که زیر شانه های پیامبر (ص) را گرفته اند می برد اما به جای نام بردن از امیر المومنین از " رجل " استفاده می کند ! جالب آن که صحابی جلیل القدر ابن عباس (رض) تصریح می کند که عائشة چون از امیر المومنین (ع) خوشش نمی آمده ،نام او را نبرده است.یعنی بغض عائشة نسبت به امیر المومنین تا حدی بوده که دوست نداشته حتی نام امیر المومنین را هم ببرد !

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْأَعْلَى، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: مَرِضَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى

اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی بَیْتِ مَیْمُونَةَ، فَاسْتَأْذَنَ نِسَاءَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ رَسُولُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ

وَسَلَّمَ مُعْتَمِدًا عَلَى الْعَبَّاسِ، وَعَلَى رَجُلٍ آخَرَ، وَرِجْلَاهُ تَخُطَّانِ فِی الْأَرْضِ، وَقَالَ عُبَیْدُ اللهِ: فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَتَدْرِی

مَنْ ذَلِکَ الرَّجُلُ؟ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لَا تَطِیبُ له نَفْسًا، قَالَ الزُّهْرِیُّ: فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ

وَسَلَّمَ: وَهُوَ فِی بَیْتِ مَیْمُونَةَ لِعَبْدِ اللهِ بْنِ زَمْعَةَ: " " مُرِ النَّاسَ فَلْیُصَلُّوا " "، فَلَقِیَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَقَالَ: یَا عُمَرُ،

صَلِّ بِالنَّاسِ، فَصَلَّى بِهِمْ، فَسَمِعَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَوْتَهُ فَعَرَفَهُ، وَکَانَ جَهِیرَ الصَّوْتِ، فَقَالَ رَسُولُ

اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: " " أَلَیْسَ هَذَا صَوْتَ عُمَرَ؟ " " قَالُوا: بَلَى، قَالَ: " " یَأْبَى اللهُ جَلَّ وَعَزَّ ذَلِکَ وَالْمُؤْمِنُونَ،

مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ" قَالَ عُبَیْدُ اللهِ بْنُ عَبْدِ اللهِ، عَنْ عَائِشَةَ إِنَّهُ لَمَّا دَخَلَ بَیْتَ عَائِشَةَ قَالَ: " مُرُوا أَبَا بَکْرٍ

فَلْیُصَلَّ بِالنَّاسِ " قَالَتْ عَائِشَةُ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ رَقِیقٌ لَا یَمْلِکُ دَمْعَهُ، وَإِنَّهُ إِذَا قَرَأَ الْقُرْآنَ بَکَى، قَالَتْ :

" وَمَا قُلْتِ ذَلِکَ إِلَّا کَرَاهِیَةَ، أَنْ یَتَشَاءَمَ النَّاسُ بِأَبِی بَکْرٍ أَنْ یَکُونَ أَوَّلَ مَنْ قَامَ مَقَامَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ

وَسَلَّمَ " " فَقَالَ: " " مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ " " فَرَاجَعَتْهُ، فَقَالَ: " " مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ بِالنَّاسِ، إِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ

یُوسُفَ.

مسند احمد،ج40،ص67و68و69،ر24061 ط موسسة الرسالة (ت أرنؤوط)

مسند احمد،ج43،ص86و87،ر25914 ط موسسة الرسالة (ت أرنؤوط)

مسند احمد، ج17،ص220،ر23943 ط دار الحدیث (ت شاکر)

الطبقات الکبری،ج2،ص232 ط دار صادر

مصنف عبد الرزاق،ج5،ص297 ط دار الکتب العلمیة

صحیح السیرة النبویة،ص564 ط دار النفائس

 

ترجمه ی قسمت مشخص شده :

عبید الله گفته است که ابن عباس گفت : آیا می دانی آن مرد کیست ؟ او علی بن ابی طالب است اما عائشة از او خوشش نمی آید.(از بردن نام او کراهت دارد)

 

سند این روایت صحیح است و شعیب الأرنؤوط در مورد آن می گوید :

(2) إسناده صحیح على شرط الشیخین .....

مسند احمد،ج40،ص69 ط موسسة الرسالة

" احمد محمد شاکر " نیز در تحقیق خودش بر مسند احمد، این روایت با همین متن را تصحیح می کند :

(23943) إسناده صحیح

مسند احمد،ج17،ص220،ر23943 ط دار الحدیث

" ألبانی " هم همین روایت با همین متن را از نظر سندی صحیح می داند :

ورواه أحمد (6/228) مختصرا. وزاد فى آخره: " ولکن عائشة لا تطیب له نفسا ". وسنده صحیح.

إرواء الغلیل،ج1،ص178 ط المکتب الاسلامی

" ابراهیم العلی " که از علمای معاصر مخالفین شیعه می باشد، این روایت را در کتاب " صحیح السیرة النبویة " که در ابتدای آن شرط کرده فقط مطالب و اقوال صحیح را می آورد ذکر کرده است :

صحیح السیرة النبویة،ص564 ط دار النفائس

ترجمه ی " ابراهیم العلی " را می توانید از طریق لینک زیر مطالعه کنید :

http://shamela.ws/index.php/author/2735

همچنین نرم افزار " جوامع الکلم " این روایت را تصحیح و تحسین کرده است.

" شعیب الأرنؤوط " وهابی می نویسد :

لا تطیب له، أی: لعلی، على اشتهار فَضْله وخیره، وذلک لما جرى بینهما.

مسند احمد،ج40،ص70 ط موسسة الرسالة

" از او خوشش نمی آید " یعنی از " علی "، علی فضل و خیرش مشهور شده و این { کراهت عائشة } به دلیل آن چیزی است که بین عائشة و علی رخ داده است.

 

دکتر " عبد المعطی قلعجی " نیز در مورد علت این که عائشة نام امیر المومنین (ع) را نبرده است، می نویسد :

لم تسمّه عائشة، فهی لا تقدر على ان تذکره بخیر وهی تستطیع.

دلائل النبوة للبیهقی،ج7،ص170 ط دار الکتب العلمیة

عائشة نام او (علی بن ابی طالب) را نبرده است چون عائشة نمی تواند از علی به نیکی یاد کند { یعنی چون عائشة از علی بن ابی طالب خوشش نمی آید، نمی تواند از ایشان به خوبی و نیکی یاد کند } در حالی که توانایی بر انجام این کار دارد.


و در ادامه می نویسد که این اختلاف بین عائشة و علی بن ابی طالب به مسائل گذشته بر می گردد :

وتعود هذه المسألة الى الماضی الذی نختزن فیه ذکریاتنا وآلامنا وتسیرنا هذه الذکریات والآلام فیما نستقبل من اعمال من حیث نشعر أو لا نشعر.

دلائل النبوة للبیهقی،ج7،ص170 ط دار الکتب العلمیة

" سعید الأفغانی " از علما و مؤلفین برجسته ی معاصر اهل سنت می باشد که در کتاب " عائشة والسیاسة " بر این مطلب تصریح می کند که عائشة از علی بن ابی طالب بدش می آمده است :

 

وهنا نجد الأمر مختلفا کل الاختلاف عما کان بین عائشة وعثمان قبل خلافته، فلئن کانت عائشة منطویة لعثمان

على خیر ومحبة وتوقیر،.. وبالجملة على الرضى، إنها لعلى خلاف ذلک مع علی، إنها لم تکن تطیب نفسها له

بخیر .....

عائشة والسیاسة،ص60

و این جا امر را بسیار متفاوت می بینیم از آن چه که بین عائشة و عثمان قبل از خلافتش بوده است.پس اگر عائشة برای عثمان خیر و محبت و احترام قائل بود و در کل از او راضی بود، برای علی بن ابی طالب خلاف آن بود و عائشة از خوشش نمی آمد (خوش نداشت از او به نیکی یاد کند) .....

نکته ی جالب آن که خود " سعید الأفغانی " و کتاب " عائشة والسیاسة " جایگاه بالایی در نزد مخالفین شیعه دارد تا جایی که محب الدین خطیب می گوید :

وقد نشر اخیرا اثناء مقامه بیننا فی مصر کتابا نفیسا من تالیفه بعنوان (عائشة والسیاسة).

علماء ومفکرون معاصرون (سعید الأفغانی)،ص59 ط دار القلم

همانطور که ملاحظه می کنید، محب الدین خطیب از این کتاب به عنوان " کتاب نفیس " نام می برد.ترجمه ی " سعید الأفغانی " را می توانید از لینک زیر مطالعه کنید :

http://shamela.ws/index.php/author/1107

همچنین می توانید کتاب "عائشة والسیاسة " را به صورت آنلاین از لینک زیر مطالعه کنید :

http://www.kutubpdf.net/onlineread.html?rid=6226

حذف و تحریف عبارت " ولکن عائشة لا تطیب له نفسا بخیر " (عائشة از علی بن ابی طالب خوشش نمی آمد) به وسیله ی دستان امانت دار بخاری و مسلم !!!

بخاری و مسلم وقتی نتوانتسه اند چنین دیدگاهی از عائشة نسبت به امیر الومنین (که دلالت بر بغض عائشة نسبت به امیر المومنین دارد) را در صحیحین ثبت کنند، دست به تحریف زده و آن را حذف کرده اند ! یعنی صورت قضیه را به طور کلی پاک کرده اند ! جالب آن که روایت را با همان متن و همان سند نقل کرده اند اما فقط " ولکن عائشة لا تطیب له نفسا بخیر " را حذف کرده اند !

حذف عبارت در صحیح بخاری :

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى، قَالَ: أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ یُوسُفَ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ

اللَّهِ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: «لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی،

فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ العَبَّاسِ وَرَجُلٍ آخَرَ» قَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لِابْنِ

عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ، فَقَالَ لِی: وَهَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ؟ قُلْتُ: لاَ، قَالَ: هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی

طَالِبٍ. ( .......... حذف عبارت .......... )

 

صحیح البخاری،ص166،ر665 ط دار ابن کثیر

ملاحظه می کنید که این روایت از طریق " عن معمر عن الزهری قال اخبرنی عبید الله بن عبد الله قال قالت عائشة " نقل شده که دقیقا همان طریقی است که در " مصنف عبد الرزاق " و " مسند احمد " وجود دارد (تنها با تفاوت در واسطه ی اول و دوم ولی اصل طریق حفظ شده است) اما در بخاری عبارتی که دلالت بر کراهت عائشة نسبت امیر المومنین (ع) دارد حذف شده است !

حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُوسَى، أَخْبَرَنَا هِشَامٌ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَتْ

عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: «لَمَّا ثَقُلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَاشْتَدَّ وَجَعُهُ اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی،

فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ الأَرْضَ، وَکَانَ بَیْنَ العَبَّاسِ وَبَیْنَ رَجُلٍ آخَرَ»، فَقَالَ عُبَیْدُ اللَّهِ: فَذَکَرْتُ لِابْنِ

عَبَّاسٍ مَا قَالَتْ عَائِشَةُ، فَقَالَ لِی: وَهَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ؟ قُلْتُ: لاَ، قَالَ: هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی

طَالِبٍ. ( .......... حذف عبارت .......... )

صحیح البخاری،ص628،ر2588 ط دار ابن کثیر


این روایت نیز مشابه قبلی است و عبارت از آن حذف شده است !

حَدَّثَنَا بِشْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، وَیُونُسُ: قَالَ الزُّهْرِیُّ: أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ:

أَنَّ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، زَوْجَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَتْ: لَمَّا ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ

وَاشْتَدَّ وَجَعُهُ، اسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ فِی أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ بَیْنَ رَجُلَیْنِ تَخُطُّ رِجْلاَهُ فِی الأَرْضِ، بَیْنَ

عَبَّاسٍ وَآخَرَ، فَأَخْبَرْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ، قَالَ: هَلْ تَدْرِی مَنِ الرَّجُلُ الآخَرُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ؟ قُلْتُ: لاَ، قَالَ: هُوَ عَلِیٌّ،

( ..... حذف عبارت ..... ) قَالَتْ عَائِشَةُ: فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَعْدَ مَا دَخَلَ بَیْتَهَا، وَاشْتَدَّ بِهِ وَجَعُهُ:

«هَرِیقُوا عَلَیَّ مِنْ سَبْعِ قِرَبٍ لَمْ تُحْلَلْ أَوْکِیَتُهُنَّ، لَعَلِّی أَعْهَدُ إِلَى النَّاسِ» قَالَتْ: فَأَجْلَسْنَاهُ فِی مِخْضَبٍ لِحَفْصَةَ زَوْجِ

النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ طَفِقْنَا نَصُبُّ عَلَیْهِ مِنْ تِلْکَ القِرَبِ، حَتَّى جَعَلَ یُشِیرُ إِلَیْنَا: «أَنْ قَدْ فَعَلْتُنَّ» قَالَتْ:

وَخَرَجَ إِلَى النَّاسِ، فَصَلَّى لَهُمْ وَخَطَبَهُمْ.

صحیح البخاری،ص1448،ر5714 ط دار ابن کثیر

طریق این روایت عین طریق روایت در کتاب " الطبقات الکبری " می باشد (أخبرنا عبد الله بن المبارک قال أخبرنا معمر ویونس عن الزهری أخبرنی عبید الله بن عبد الله بن عتبة أن عائشة قالت) اما در متن " الطبقات الکبری " عبارت " قال ابن عباس : هو علی ! إن عائشة لا تطیب له نفسا بخیر " وجود دارد و در بخاری، دستان امانت دار محمد بن اسماعیل بخاری فقط " هو علی " را آورده و " إن عائشة لا تطیب له نفسا بخیر " را حذف کرده است !!!

حذف عبارت در صحیح مسلم :

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ، وَعَبْدُ بْنُ حُمَیْدٍ، - وَاللَّفْظُ لِابْنِ رَافِعٍ -، قَالَا: حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، قَالَ: قَالَ

الزُّهْرِیُّ: وَأَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللهِ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ عَائِشَةَ أَخْبَرَتْهُ قَالَتْ: " أَوَّلُ مَا اشْتَکَى رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ

عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی بَیْتِ مَیْمُونَةَ فَاسْتَأْذَنَ أَزْوَاجَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِهَا وَأَذِنَّ لَهُ قَالَتْ: فَخَرَجَ وَیَدٌ لَهُ عَلَى الْفَضْلِ بْنِ

عَبَّاسٍ وَیَدٌ لَهُ عَلَى رَجُلٍ آخَرَ، وَهُوَ یَخُطُّ بِرِجْلَیْهِ فِی الْأَرْضِ " فَقَالَ عُبَیْدُ اللهِ: فَحَدَّثْتُ بِهِ ابْنَ عَبَّاسٍ فَقَالَ: أَتَدْرِی مَنِ

الرَّجُلُ الَّذِی لَمْ تُسَمِّ عَائِشَةُ هُوَ عَلِیٌّ. (..... حذف عبارت .....)

صحیح مسلم،ج1،ص312،ر91 ط دار احیاء الکتب العربیة

ملاحظه می کنید که این طریق عین طریق مصنف عبد الرزاق و مسند احمد می باشد (حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، قَالَ: قَالَ الزُّهْرِیُّ: وَأَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللهِ بْنُ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ عَائِشَةَ أَخْبَرَتْهُ قَالَتْ ) اما دستان امانت دار مسلم بن الحجاج عبارت " هو علی ولکن عائشة لا تطیب له نفسا " را بریده و فقط " هو علی " را آورده است !!!

البته " محمد فؤاد عبد الباقی " ،محقق صحیح مسلم چاپ " دار احیاء التراث العربیة " تعلیق جالبی بر روایت می زند که بر خشم و غضب عائشة نسبت به امیر المومنین تصریح می کند :

(لم تسم عائشة) أی لم تذکر اسمه ولم ترد ذکره وکانت رضی الله عنها واجدة علیه لما بلغها من قوله حین استشاره النبی صلى الله علیه وسلم فی حدیث الإفک النساء سواها کثیر.

صحیح مسلم،ج1،ص312 ط دار احیاء التراث العربی

(لم تسم عائشة) یعنی عائشة اسم او را ذکر نکرد و عائشة بر علی به خاطر آن چه که از علی در مشورتش با پیامبر در قضیه ی افک که گفته بود زن به غیر او زیاد است غضبناک بود.

افتضاح (!!!) وبسایت اسلام وب در توجیه عمل بخاری و مسلم :

وبسایت اسلام وب در پاسخ به این که چرا بخاری و مسلم این عبارت را نقل نکرده اند، تلویحا به این مطلب اعتراف می کند که چون نقل چنین مطالبی باعث ایجاد شک و بحث در مطالبی می شود که به آن نیازی نیست و باعث بحث در اختلافات و خصومت های صحابه می شود، بخاری و مسلم آن را نقل نکرده اند !

الدلیل على ذلک أن هذه الزیادة فتحت على السائل نفسه بابا للارتیاب والبحث فی ما هو غنی عنه! فإن البحث فی ذلک قد یستتبع الحدیث عن شیء مما جرى بین الصحابة الکرام من الخلاف والخصومة !!


http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=231190

دلیل بر آن این است که این زیاده { منظور همان عبارتی است که دلالت بر کراهت عائشة از امیر المومنین می کند } بابی را برای شک و بحث و جست و جو در مورد چیزی که سوال کننده به آن نیاز ندارد باز می کند ! پس بحث و جست و جو در مورد آن سخن گفتن در مورد اختلاف و خصومت صحابه را به دنبال می آورد !!


این اعترافی است زیبا و صریح از وبسایت اسلام وب که چرا بخاری و مسلم (و به تبعیت از آن ها برخی از علمای دیگر مخالفین) این روایت را ناقص نقل کرده اند و دست به حذف عبارت مورد بحث زده اند !

کذب و تدلیس " یاسین الخلیفة " وهابی و پاسخ به او :

" یاسین الخلیفة " وهابی در کتابی تحت عنوان " إجلاء الحقیقة فی سیرة عائشة الصِّدِّیقة " به زعم باطل خویش این روایت را رد کرده است ! او می نویسد :

أولاً: هذه الزیادة شاذة لا تصح: "فإعراض الشیخین عن هذه الزیادة، وعدم اتفاق أصحاب الزهری علیها یجعل فی

القلب منها شیء. فسفیان وعقیل وشعیب لم یذکروها فی الحدیث، وذکرها معمر ورواها ابن المبارک عن معمر

ویونس جمعهما فی حدیث واحد وقد أعرض الشیخان عن الزیادة مع روایتهما للحدیث من طریق ابن المبارک عن

معمر، زد على هذا أن موسى بن أبی عَائِشَة لم یتابع الزهری على هذه الزیادة. کذلک ممن حدث به عن

الزهری بغیر الزیادة: إبراهیم بن سعد وهو فی الطبقات قبل الحدیث محل السؤال مباشرة، وقد روى البیهقی

فی الدلائل الحدیث من مغازی ابن إسحاق بروایة یونس بن بکیر (وهو طریق ابن حجر للمغازی) فرواه ابن

إسحاق عن یعقوب بن عتبة عن الزهری ولیس فیه هذه اللفظة، وقد صرح ابن إسحاق بالتحدیث. ورواه بن

إسحاق عن الزهری بغیر واسطة بدون تلک اللفظة أیضًا، وهذا عند أبی یعلى وإسناده جید وصرح ابن إسحاق

بالتحدیث، فصار من روى الحدیث. بغیر الزیادة سفیان بن عیینة وشعیب وعقیل وإبراهیم بن سعد ویعقوب بن

عتبة وابن إسحاق وتفرد بالزیادة معمر. وقد أخرج الشیخان الحدیث واتفقا على الإعراض عن تلک الزیادة مع أنهما

یرویاها من طریق معمر، فلعل هذه اللفظة لا تصح فی الحدیث"؛ ولذلک فقد مال بعض طلبة العلم المعاصرین إلى

شذوذ هذه الروایة.

إجلاء الحقیقة فی سیرة عائشة الصِّدِّیقة،ص163و164 ط مؤسسة الدرر السنیة

اولا : این زیاده { منظور همان عبارت " هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لَا تَطِیبُ له نَفْسًا " می باشد }

شاذ است و صحیح نیست.اعراض شیخین (بخاری و مسلم) از این زیاده و عدم اتفاق اصحاب زهری بر این زیاده

باعث می شود تا نسبت به این زیاده شک کنیم.سفیان و عقیل و شعیب آن را در حدیث ذکر نکرده اند و معمر

آن را ذکر کرده و ابن المبارک آن را از معمر و یونس در یک حدیث روایت کرده است و شیخین (بخاری و مسلم) با

این که روایت را از طریق ابن المبارک از معمر نقل کرده اند از ذکر زیاده خودداری کرده اند.اضافه بر این موسی

بن ابی عائشة در نقل این زیاده از زهری پیروی نکرده است.همچنین از جمله ی کسانی که از زهری بدون این

زیاده نقل کرده اند ابن سعد در الطبقات قبل از حدیث مورد بحث و بیهقی در دلائل که حدیث از مغازی ابن

اسحاق و روایت یونس بن بکیر است و ابن اسحاق از یعقوب بن عتبة از زهری نقل کرده و این زیاده در آن

نیست و ابن اسحاق بر سماع تصریح کرده است و ابن اسحاق بدون واسطه از زهری نقل کرده و این زیاده در

آن نیست و این روایت در نزد ابی یعلی است و سندش جید است و ابن اسحاق تصریح بر سماع کرده است و

در نتیجه کسانی که این روایت را بدون زیاده نقل کرده اند سفیان بن عیینة و شعیب و عقیل و ابراهیم بن سعد

و یعقوب بن عتبة و ابن اسحاق می باشند و معمر به نقل زیاده تفرد کرده است و بخاری و مسلم حدیث را نقل

کرده اند و هر دو این زیاده را نقل نکرده اند با این که آن را از طریق معمر روایت کرده اند پس شاید این زیاده در

حدیث صحیح نیست و به همین دلیل بعضی از طلبه ی علم معاصر به شذوذ این روایت عقیده دارند.

پاسخ به " یاسین الخلیفة " :

ابتدا بایستی عرض کنیم که حتی خود این وهابی هم به استدلال خودش اطمینان ندارد و بر یقینی بودن آن اطمینان ندارد تا جایی که در پایان استدلالش می گوید " فلعل هذه اللفظة لا تصح فی الحدیث " !!!
نکته ی دیگر آن که این وهابی جاهل هنوز نمی داند که این عبارت نه تنها زیاده نیست بلکه در طرق متعدد و معتبر تثبیت شده و این بخاری و مسلم هستند که آن را عمدا نقل نکرده اند ! جالب آن که خود وبسایت اسلام وب هم تلویحا اعتراف کرده است که بخاری و مسلم به دلیل آن که اختلافات و خصومت های صحابه مطرح نشود از نقل چنین زیاده ای خودداری کرده اند ! نکته ی مهم آن است که عین همان طریقی که در بخاری و مسلم وجود دارد، در مسند احمد و مصنف عبد الرزاق و الطبقات الکبری هم موجود است اما این بخاری و مسلم هستند که آن را نقل نکرده اند و با دستان امانت دار خویش آن را حذف کرده اند ! پس استدلال به این که بخاری و مسلم آن را نقل کرده اند پس در نتیجه این زیاده صحیح نخواهد بود استدلالی است صد در صد باطل چرا که عین همان طریق در دو کتاب (یا چند کتاب) موجود است و فقط بخاری و مسلم آن را نیاورده اند و این خیانت آنان را نشان می دهد !

 

نکته ی دیگر این که حتی اگر زیاده بودن این عبارت را بپذیریم (که گفتیم این عبارت زیاده نیست و در چند طریق صحیح تثبیت شده و جزو متن روایت است) ، این زیاده نه شاذ است و نه غیر صحح بلکه صد در صد صحیح و قطعی بوده و جزو متن روایت است.برای اطمینان از این مطلب، ما طرقی را که این زیاده در آن ها وجود دارد برای شما نقل می کنیم تا از ثبوت این عبارت در متن روایت اطمینان حاصل کنید :

عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ الزُّهْرِیُّ: وَأَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ أَنَّ عَائِشَةَ أَخْبَرَتْهُ قَالَتْ .....


مصنف عبد الرزاق،ج5،ص297 ط دار الکتب العلمیة

حَدَّثَنَا عَبْدُ الْأَعْلَى، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ .....

مسند احمد،ج40،ص67،ر24061 ط موسسة الرسالة

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَجَّاجِ قَالَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَکِ قَالَ: أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ عَنِ الزُّهْرِیِّ، أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ

اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ أَنَّ عَائِشَةَ زَوْجُ النَّبِیِّ صلّى الله علیه وسلم قَالَتْ .....

 

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَجَّاجِ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُبَارَکِ قَالَ: أَخْبَرَنَا َیُونُسُ عَنِ الزُّهْرِیِّ أَخْبَرَنِی عُبَیْدُ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ

اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ أَنَّ عَائِشَةَ زَوْجُ النَّبِیِّ صلّى الله علیه وسلم قَالَتْ .....

الطبقات الکبری،ج2،ص232 ط دار صادر

با وجود این طرق متعدد که همگی صحیح می باشند، جایی برای شک در ثبوت این عبارت که عائشة از امیر المومنین بدش می آمده نمی ماند و جز کسی که نسبت به مبانی علم الحدیث جهل داشته باشد (همچون یاسین الخلیفة) آن را انکار نمی کند !

نکته ی دیگر آن که " یاسین الخلیفة " گفته که " معمر " به نقل زیاده تفرد کرده است و این دروغی است واضح از این شخص چرا که مطابق طریقی که از الطبقات الکبری نقل کردیم، علاوه بر " معمر " ، " یونس بن یزید " هم این عبارت را نقل کرده و غالبا در بین مولفین رسم بوده که برای جلوگیری از طولانی شدن و عدم تکرار روایت و صرفه جویی در زمان، سند ها را به اختصار نقل می کرده اند و سند روایت موجود در الطبقات الکبری نیز بدین شکل است. (در بالا به آن اشاره کردیم)

نکته ی دیگر آن که حتی اگر بر فرض محال نظر یاسین الخلیفه را درست هم بدانیم، هیچ دلیلی برای رد این عبارت نخواهد بود چرا که هم تفردات راوی ثقة مورد قبول است و هم زیادات راوی ثقة  و این مطلب تیر خلاصی است بر کل استدلالات باطل " یاسین الخلیفة " ! ( هر چند که ما ثابت نمودیم " معمر " به نقل این عبارت تفرد نکرده و " یونس بن یزید " نیز آن را نقل کرده است )

در مورد قبول تفردات راوی ثقة :

وقال الإمام النووی فی بحث الشاذ: (فإن لم یخالف الراوی بتفرده غیره وإنما روى أمرا لم یروه غیره فإن کان عدلا

حافظا موثوقا بضبطه کان تفرده صحیحا .....

 

المسح على الجوربین والنعلین، ص35 ط المکتب الإسلامی

امام نووی در بحث شاذ گفته است : اگر راوی با تفردش با دیگران مخالفت نکرده باشد و امری را نقل کرده

باشد که دیگران نقل نکرده اند اگر راوی عدل و حافظ باشد و ضبطش مورد اعتماد باشد، تفردش صحیح است .....

ذهبی نیز تفرد ثقه ی متقن را صحیح غریب می داند :

وإن تفرد الثقة المتقن یعد صحیحا غریبا.

میزان الاعتدال،ج3،ص140 ط دار المعرفة

وذلک لأن تفرد الثقة بحدیث لم یخالف فیه غیره لا یعد ضعیفا، بل هو صحیح اذا استوفى بقیة الشروط.

أثر علل الحدیث فی اختلاف الفقهاء،ص282 ط دار عمار للنشر

و این برای آن است که تفرد ثقة به حدیثی که در آن با دیگران مخالفت نکرده باشد ضعیف به حساب نمی آید بلکه اگر بقیه ی شروط را داشته باشد صحیح است.


پس ملاحظه نمودید که حتی اگر فقط " معمر " بع این عبارت تفرد کرده بود هم دنه تنها دلیلی بر ضعف نمی بود بلکه چون همه ی شروط در طرق و سند های ذکر شده برقرار است، قطعا روایات ذکر شده صحیح می بودند.

البته ما به این مطلب اشاره کردیم که معمر به نقل این عبارت تفرد نکرده و یونس بن یزید هم آن را نقل کرده است.

در مورد قبول زیاده ی ثقة :

وزیادة الثقة مقبولة عندنا .....

الإلزامات والتتبع للدارقطنی،ص370 ط دار الکتب العلمیة

ومجموع ما فی زیادة الثقة ستة أقوال : أحدها: قبولها مطلقا حکاه الخطیب عن الجمهور من الفقهاء والمحدثین

سواء تعلق بها حکم شرعی أم لا وسواء غیرت الحکم الثابت أم لا وسواء أوجبت نقصا من أحکام ثبتت بخبر

لیست فیه تلک الزیادة أم لا وسواء أکان من شخص واحد أم لا على ما ذکره. قال ابن طاهر ولا خلاف تجده بین

أهل الصنعة أن الزیادة من الثقة مقبولة وشرط أبو بکر الصیرفی والخطیب أن یکون راویها حافظا.

الشذا الفیاح من علوم ابن الصلاح،ج1،ص194 ط مکتبة الرشد

وَمذهب الْجُمْهُور من الْفُقَهَاء والمحدثین قبُول زِیَادَة الثِّقَة مُطلقًا.


المقنع فی علوم الحدیث،ج1،ص191 ط دار فواز للنشر

وزیادة الثقة مقبولة عند الأکثر وعلیه العمل .....

مسند الإمام الشافعی – ترتیب السندی،ج1،ص251 ط دار الکتب العلمیة

قلنا: والذین زادوا الوصل ثقات، وزیادةُ الثقة مقبولة.

مسند احمد،ج25،ص106 ط موسسة الرسالة

وزیادة الثقة مقبولة.

سنن الدارمی،ج2،ص909 ط دار المغنی (ت حسین سلیم اسد)

وزیادة الثقة مقبولة.

مسند احمد،ج7،ص249 ط دار الحدیث (ت شاکر)

 

ملاحظه می نمایید که طبق قول جمهور علماء و محققین مخالفین، زیاده ی ثقة نیز مورد قبول است.

نکته ی پایانی ای که خطاب به " یاسین الخلیفة " بایستی به آن اشاره کنیم این است که افرادی همچون " شعیب الأرنؤوط " و " ألبانی " متن روایت را با وجود عبارت مورد بحث تصحیح کرده اند و با این حساب جایی برای نقد و رد غیر علمی و باطل از افرادی همچون " یاسین الخلیفة " باقی نمی ماند.

برای درک بهتر ثبوت عبارت " وَلَکِنَّ عَائِشَةَ لَا تَطِیبُ له نَفْسًا " می توانید از نمودار زیر استفاده کنید :



 

توجیه و تدلیس نووی و برخی محبین بی خرد (!!!) و پاسخ به آن :

نووی در توجیهی خنده دار و باطل در مورد این که چرا عائشة نام امیر المومنین را نبرده می نویسد :

وَأَبْهَمَتِ الرَّجُلَ الْآخَرَ إِذْ لَمْ یَکُنْ أَحَدَ الثَّلَاثَةِ الْبَاقِینَ مُلَازِمًا فِی جَمِیعِ الطَّرِیقِ وَلَا مُعْظَمِهِ بِخِلَافِ الْعَبَّاسِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ.


المنهاج شرح صحیح مسلم بن الحجاج،ج4،ص138 ط دار إحیاء التراث العربی

و عائشة مرد دیگر را به صورت مبهم مطرح کرده است چون که هیچ کدام از سه نفر باقی مانده در همه ی راه یا بیشتر راه همراه پیامبر نبوده است بر خلاف عباس والله اعلم.

قال أبو عاصم: بعض المحبین یقول: لا یجوز أن یظن هذا بعائشة .....

فتح المنان،ج6،ص204 ط دار البشائر الاسلامیة

ابو عاصم گفته است : بعضی از محبین می گویند جایز نیست که در مورد عائشة اینطور تصور شود .....

در مورد توجیه و تدلیس نووی و برخی محبین بی خرد (!!!) لازم نیست تا ما پاسخی بدهیم بلکه خود علمای

اهل سنت از جمله ابن حجر عسقلانی پاسخ محکمی داده اند :

وَلَمْ یَقِفِ الْکِرْمَانِیُّ عَلَى هَذِهِ الزِّیَادَةِ فَعَبَّرَ عَنْهَا بِعِبَارَةٍ شَنِیعَةٍ وَفِی هَذَا رَدٌّ عَلَى مَنْ تَنَطَّعَ فَقَالَ لَا یَجُوزُ أَنْ یُظَنَّ

ذَلِکَ بِعَائِشَةَ وَرَدٌّ عَلَى مَنْ زَعَمَ أَنَّهَا أَبْهَمَتِ الثَّانِیَ لِکَوْنِهِ لَمْ یَتَعَیَّنْ فِی جَمِیعِ الْمَسَافَةِ إِذْ کَانَ تَارَةً یَتَوَکَّأُ عَلَى

الْفَضْلِ وَتَارَةً عَلَى أُسَامَةَ وَتَارَةً عَلَى عَلِیٍّ وَفِی جَمِیعِ ذَلِکَ الرَّجُلُ الْآخَرُ هُوَ الْعَبَّاسُ وَاخْتُصَّ بِذَلِکَ إِکْرَامًا لَهُ وَهَذَا

تَوَهُّمٌ مِمَّنْ قَالَهُ وَالْوَاقِعُ خِلَافُهُ لِأَنَّ بن عَبَّاسٍ فِی جَمِیعِ الرِّوَایَاتِ الصَّحِیحَةِ جَازِمٌ بِأَنَّ الْمُبْهَمَ عَلِیٌّ فَهُوَ الْمُعْتَمَدُ

وَاللَّهُ أَعْلَمُ وَدَعْوَى وُجُودِ الْعَبَّاسِ فِی کُلِّ مَرَّةٍ وَالَّذِی یَتَبَدَّلُ غَیْرُهُ مَرْدُودَةٌ بِدَلِیلِ رِوَایَةِ عَاصِمٍ الَّتِی قَدَّمْتُ الْإِشَارَةَ

إِلَیْهَا وَغَیْرُهَا صَرِیحٌ فِی أَنَّ الْعَبَّاسَ لَمْ یَکُنْ فِی مَرَّةٍ وَلَا فِی مَرَّتَیْنِ مِنْهَا وَاللَّهُ أَعْلَمُ.

فتح الباری لابن حجر،ج2،ص156 ط دار المعرفة

کرمانی (از شارحان صحیح بخاری) به این زیادی آگاهی پیدا نکرده است و از آن به عنوان عبارتی شنیع تعبیر

کرده است و در این ردی است بر کسی که خوش زبانی کرده و گفته است که جایز نیست در مورد عائشة

اینطور تصور شود و ردی است بر کسی که گمان کرده که عائشة به این دلیل شخص دوم را مبهم اسم برده

است که در تمامی راه پیامبر یک مرتبه به فضل و یک مرتبه به اسامة و یک مرتبه به علی تکیه کرده و در

تمامی این ها شخص دیگر ،عباس است و این به عنوان یک کرامت به او اختصاص داده شده است و این قول

توهمی است از جانب کسی که آن را گفته و حقیقت، مخالف آن است چرا که ابن عباس در تمامی روایات

صحیح جزما می گوید که شخص دوم علی است و این قول مورد اعتماد است والله اعلم.و ادعای وجود عباس

در تمام دفعات و اینکه شخص دیگر تغییر می کند به دلیل روایت عاصم که به آن اشاره شد و غیر از آن که

تصریح دارد که عباس نه یک مرتبه و نه دو مرتبه با پیامبر نبوده، مردود است والله اعلم.

ملاحظه می فرمایید که ابن حجر با یک ردیه ی محکم هم ادعای نووی را رد کرده و او را متوهم خوانده است و هم ادعای محبین بی خرد را !!! را رد کرده است.جالب آن که بدر الدین عینی در " عمدة القاری " به این مطلب اشاره کرده و می گوید قصد ابن حجر این بوده تا بر نووی ردیه بزند :

قلت: أَشَارَ بِهَذَا إِلَى الرَّد على النَّوَوِیّ، وَلکنه مَا صرح باسمه لاعتنائه بِهِ ومحاماته لَهُ.


عمدة القاری،ج5،ص192 ط دار الفکر

من { بدر الدین عینی } می گویم : ابن حجر با این قول به رد بر نووی اشاره کرده است اما به اسم او به دلیل

رعایت حال او و توجه به او تصریح نکرده است.

اللهم العن النواصب ....

 

 






























































































































موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۹
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۲)

راست میگن یکی اگر هزار سال عبادت کنه اما  به علی چپ نگاه کنه شیعه ریشه شو میکنه و شبانه روز لعنش میکنه...
پاسخ:
اگر ما مبغض و دشمن و کسی که امیر المومنین رو محبتش رو در دل نداره بغضش رو در دل داریم به دلیل کلام پیامبر (ص) هست که در صحیح مسلم هم وارد شده است که این فقط یک منافق است که بغض امیر المومنین رو در دل داره ! ما بغض منافقین رو در دل داریم.

131 - (78) حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، وَأَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، ح وَحَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ یَحْیَى، وَاللَّفْظُ لَهُ، أَخْبَرَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ عَدِیِّ بْنِ ثَابِتٍ، عَنْ زِرٍّ، قَالَ: قَالَ عَلِیٌّ: وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ، وَبَرَأَ النَّسَمَةَ، إِنَّهُ لَعَهْدُ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَیَّ: «أَنْ لَا یُحِبَّنِی إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَلَا یُبْغِضَنِی إِلَّا مُنَافِقٌ».

صحیح مسلم،ج1،ص86 ط دار إحیاء التراث العربی
حالا اگر یک نفر محترم و پایبند انسانیت باشه و خودش به قول شما حق الناس رو رعایت کنه اما حضرت علی رو به عنوان امام و برگزیده قبول نداشته باشه تکلیف چیه؟شیعه دربارش چی میگه؟
پاسخ:
ما نمی تونیم در موردانسان ها حکم کنیم چون در مقام خداوند نیستیم.ما با چنین شخصی بحث علمی می کنیم و حجت رو بر او تموم می کنیم.بعد از اون، لا اکراه فی الدین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter