حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

آیا می دانید بر اساس منابع اهل سنت، عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان میراث حضرت زهراء (س) از پیامبر (ص) را بر خلاف سیره ی ابوبکر به امیرالمومنین برگرداندند؟!


یکی از مسائل بحث بر انگیز و شبهات پرتکرار در مسائل مربوط به حضرت زهراء سلام الله علیها، ارث بردن ایشان از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می باشد.


مخالفین شیعه ضمن استدلال به روایتی ساختگی و باطل مبنی بر این که پیامبران از خود ارث بر جای نمی گذارند مدعی می شوند که اگر حضرت زهراء سلام الله علیها از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ارث و میراثی داشتند پس چرا امیرالمومنین علیه السلام آن را در زمان خلافت خویش برنگرداندند؟!


پاسخ این سوال با مراجعه به روایات صحیح مخالفین شیعه روشن می گردد.بر اساس روایات صحیح مخالفین شیعه و به اقرار یکی از دعوتگران وهابی مشهور معاصر، عمر بن الخطاب و عثمان بن عفان بر خلاف سیره و روش ابوبکر بن ابی قحافة میراث حضرت زهراء سلام الله علیها از پیامبر (ص) را برگرداندند و از آن پس نیز این اموال به شکل وراثتی منتقل شده است!


عَبد الرَّزَّاقِ، عَن مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَن مَالِکِ بنِ أَوْسِ بنِ الْحَدَثَانِ النَّصْرِیِّ قَالَ: أَرْسَلَ إِلَیَّ عُمَرُ بن الْخَطَّابِ أَنَّهُ قَدْ حَضَرَ المَدِینَةَ أَهْلُ أَبْیَاتٍ مِنْ قَوْمِکَ ... قَالَ: ثُمَّ مَکَثَ سَاعَةً، ثُمَّ جَاءَ فَقَالَ: هَذَا الْعَبَّاسُ وَعَلِیٌّ یَسْتَأْذِنَانِ عَلَیْکَ قَالَ: ائْذَنْ لَهُمَا قَالَ: ثُمَّ مَکَثَ سَاعَةً قَالَ: فَلَمَّا دَخَلَ الْعَبَّاسُ قَالَ: یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ اقْضِ بَیْنِی وَبَیْنَ هَذَا، وَهُمَا یَوْمَئِذٍ یَخْتَصِمَانِ فِیمَا أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم مِنْ أَمْوَالِ بَنِی النَّضِیرِ، فَقَالَ الْقَوْمُ: اقْضِ بَیْنَهُمَا یَا أَمِیرَ المُؤْمِنِینَ، وَأَرِحْ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِنْ صَاحِبِهِ، فَقَدْ طَالَتْ خُصُومَتُهُمَا، فَقَالَ عُمَرُ: أَنْشُدُکُمُ اللهَ الَّذِی بِإِذْنِهِ تَقُومُ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ، أَتَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم قَالَ: لاَ نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ؟ قَالَ: قَالُوا: قَدْ قَالَ ذَلِکَ، ثُمَّ قَالَ لَهُمَا مِثْلَ ذَلِکَ فَقَالاَ: نَعَمْ قَالَ لَهُمْ: فَإِنِّی سَأُخْبِرُکُمْ عَن هَذَا الْفَیْءِ: إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالَى، خَصَّ نَبِیَّهُ صَلى الله عَلَیه وسَلم مِنْهُ بِشَیْءٍ، لَمْ یُعْطِهِ غَیْرَهُ فَقَالَ: {مَا أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ} فَکَانَتْ هَذِهِ لِرَسُولِ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم خَاصَّةً، ثُمَّ وَاللهِ مَا احْتَازَهَا دُونَکُمْ، وَلاَ اسْتَأْثَرَ بِهَا عَلَیْکُمْ، لَقَدْ قَسَمَ [وَ] اللهِ بَیْنَکُمْ، وَبَثَّهَا فِیکُمْ حَتَّى بَقِیَ مِنْهَا هَذَا المَالُ، فَکَانَ یُنْفِقُ عَلَى أَهْلِهِ مِنْهُ سَنَةً، قَالَ: وَرُبَّمَا قَالَ: وَیَحْبِسُ قُوتَ أَهْلِهِ مِنْهُ سَنَةً، ثُمَّ یَجْعَلُ مَا بَقِیَ مِنْهُ مَجْعَلَ مَالِ اللهِ، فَلَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم قَالَ أَبو بَکْرٍ: أَنَا وَلِیُّ رَسُولِ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم بَعْدَهُ، أَعْمَلُ فِیهِ بِمَا کَانَ یَعْمَلُ رَسُولُ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم فِیهَا. ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَى عَلِیٍّ وَالْعَبَّاسِ فَقَالَ: وَأَنْتُمَا تَزْعُمَانِ أَنَّهُ فِیهَا ظَالِمٌ فَاجِرٌ، وَاللهُ یَعْلَمُ أَنَّهُ فِیهَا صَادِقٌ بَارٌّ تَابِعٌ لِلْحَقِّ، ثُمَّ وُلِّیتُهَا بَعْدَ أَبِی بَکْرٍ سَنَتَیْنِ مِنْ إِمَارَتِی، فَعَمِلَتُ فِیهَا بِمَا عَمِلَ رَسُولُ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم وَأَبو بَکْرٍ، وَأَنْتُمَا تَزْعُمَانِ أَنِّی فِیهَا ظَالِمٌ فَاجِرٌ، وَاللهُ یَعْلَمُ أَنِّی فِیهَا صَادِقٌ بَارٌّ تَابَعٌ لِلْحَقِّ، ثُمَّ جِئْتُمَانِی، جَاءَنِی هَذَا، یَعْنِی الْعَبَّاسَ، یَسْأَلُنِی مِیرَاثَهُ مِنِ ابنِ أَخِیهِ، وَجَاءَنِی هَذَا، یَعْنِی عَلِیًّا، یَسْأَلُنِی مِیرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِیهَا فَقُلْتُ لَکُمَا: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم قَالَ: لاَ نُوَرَّثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ ثُمَّ بَدَا لِی أَنْ أَدْفَعَهَا إِلَیْکُمَا، فَأَخَذْتُ عَلَیْکُمَا عَهْدَ اللهِ وَمِیثَاقَهُ لَتَعْمَلاَنِ فِیهَا بِمَا عَمِلَ فِیهَا رَسُولُ اللهِ صَلى الله عَلَیه وسَلم، وَأَبو بَکْرٍ وَأَنَا مَا وُلِّیتُهَا، فَقُلْتُمَا: ادْفَعْهَا إِلَیْنَا عَلَى ذَلِکَ، أَتُرِیدَانِ مِنَّا قَضَاءً غَیْرَ هَذَا؟ وَالَّذِی بِإِذْنِهِ تَقُومُ السَّمَاءُ وَالأَرْضُ، لاَ أَقْضِی بَیْنَکُمَا بِقَضَاءٍ غَیْرِ هَذَا، إِنْ کُنْتُمَا عَجَزْتُمَا عَنْهَا فَادْفَعَاهَا إِلَیَّ.


قَالَ: فَغَلَبَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهَا، فَکَانَتْ بِیَدِ عَلِیٍّ، ثُمَّ بِیَدِ حَسَنٍ، ثُمَّ بِیَدِ حُسَیْنٍ، ثُمَّ بِیَدِ عَلِیِّ بنِ حُسَیْنٍ، ثُمَّ بِیَدِ حَسَنِ بنِ حَسَنٍ، ثُمَّ بِیَدِ زَیْدِ بنِ حَسَنٍ.


قَالَ مَعْمَرٌ: ثُمَّ بِیَدِ عَبدِ اللهِ بنِ حَسَنٍ، ثُمَّ أَخَذَهَا هَؤُلاَءِ، یَعْنِی بَنِی الْعَبَّاسِ.


الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (المتوفى211هـ)، المصنف، ج5، ص104و105، ح10532، الناشر: دار التأصیل، الطبعة: الأولى، 1436 هـ - 2015 م.


الأموی المروزی، أبو بکر أحمد بن علی بن سعید (المتوفى 292 هـ)، مسند أبی بکر الصدیق، صص32-35، ح2، المحقق: شعیب الأرناؤوط، الناشر: المکتب الإسلامی. [تعلیق المحقق: إسناده صحیح]


المحاملی، أبو عبد الله الحسین بن إسماعیل بن محمد (المتوفى 330 هـ)، الأمالی - روایة ابن یحیى البیع، صص232 - 234، ح223، المحقق: د. إبراهیم القیسی، الناشر: المکتبة الإسلامیة , دار ابن القیم - عمان - الأردن , الدمام، الطبعة: الأولى، 1412 هـ . [تعلیق المحقق: إسناده صحیح ورواته ثقات]


التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (المتوفی 354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج14، صص575 - 578، ح6608، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414هـ ـ 1993م. [تعلیق المحقق: حدیث صحیح]


التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (المتوفى 354 هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج9، صص318 - 320، ح6574، تحقیق: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر : دار باوزیر، الطبعة: الأولى، 1424 هـ - 2003 م. [تعلیق المحقق: صحیح]


اوس بن حدثان می گوید: خادم عمر بن الخطاب ساعتی درنگ کرد و سپس آمد و گفت: عباس (عموی پیامبر (ص)) و علی بن ابی طالب از تو اجازه ی ورود می خواهند.عمر بن الخطاب گفت: به آن ها اجازه ی ورود بده.هنگامی که عباس وارد شد گفت: ای امیر مومنان، بین من و این شخص (علی بن ابی طالب) قضاوت کن و آن دو (عباس و علی بن ابی طالب) در آن زمان در مورد آن چه که خداوند از غنیمت های بنی نضیر به رسول خدا (ص) عطا کرده بود اختلاف داشتند.حاضران گفتند: ای امیر مومنان، بین آن ها قضاوت کن و هر دوی آن ها را از یکدیگر آسوده ساز چرا که اختلاف آن ها طولانی شده است.عمر بن الخطاب گفت: شما را به خداوندی که به اذن او آسمان ها و زمین استوار می گردد قسم می دهم آیا می دانید که رسول خدا (ص) فرمودند: ما از خود ارث بر جای نمی گذاریم و آن چه از ما باقی می ماند صدقه است؟ عباس و علی بن ابی طالب گفتند: بلی، رسول خدا (ص) چنین گفته است.سپس عمر بن الخطاب نیز به آنان مانند همین کلام رسول خدا (ص) را گفت و آن دو نیز گفتند: بله. عمر بن الخطاب به آن ها گفت: من در مورد این فیء به شما خبر خواهم داد.خداوند تبارک و تعالی چیزی را به پیامبرش اختصاص داد که به کسی دیگر نداده بود: «مَا أَفَاءَ اللهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلَکِنَّ اللهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ یَشَاءُ».بنا بر این، این فیء مختص رسول خدا (ص) بود و به خدا سوگند بدون شما به آن دست پیدا نکرد و آن را به شما اختصاص نداد.به خدا سوگند آن را بین شما تقسیم کرد و پراکنده ساخت تا جایی که این مال باقی ماند.رسول خدا (ص) از آن هر سال به خانواده اش انفاق می کرد و شاید عمر بن الخطاب در اینجا چنین گفت که: رسول خدا (ص) خورد و خوراک خانواده اش را از آن نمی داد و آن را به منزله ی مال خداوند قرار می داد.


هنگامی که رسول خدا (ص) از دنیا رفت، ابوبکر گفت: من ولی رسول خدا (ص) پس از او هستم.در مورد این مال همانند رسول خدا (ص) عمل می کنم.سپس عمر بن الخطاب به سمت عباس و علی بن ابی طالب آمد و به آن ها گفت: و شما دو نفر اعتقاد دارید که ابوبکر در این مورد ظالم و گناهکار است و خداوند می داند که او راستگو و درستکار و پیرو حق است.سپس من پس از ابوبکر در دو سال از خلافتم مسولیت آن مال را بر عهده گرفتم و در مورد آن همانند رسول خدا (ص) عمل کردم و شما دو نفر اعتقاد دارید که من در این مورد ظالم و گناهکارم و خداوند می داند که من در این مورد راستگو و درستکار و پیرو حق هستم.سپس شما دو نفر پیش من آمدید و این شخص پیش من آمده است (یعنی عباس) و ارثش از پسر بردارش را می خواهد و این شخص (یعنی علی بن ابی طالب) آمده است و ارث همسرش از پدرش را از من می خواهد و من به شما دو نفر می گویم: رسول خداوند (ص) فرمودند: ما از خود ارث بر جای نمی گذاریم.آن چه از ما باقی می ماند صدقه است.سپس به ذهنم رسید که آن مال را به شما بدهم و از شما عهد خداوند و پیمان او را بگیرم که در مورد این مال همانند رسول خدا (ص) و ابوبکر و من عمل کنید.سپسشما دو نفر به من گفتید: آن مال را با این شرط به ما بده.آیا شما دو نفر از ما چیزی غیر از این انتظار دارید و می خواهید؟ قسم به خداوندی که به اذن او آسمان و زمین استوار گشته من به غیر از این قضاوت و حکم نمی کنم و اگر شما دو نفر نمی توانید طبق این عهد و پیمان عمل کنید آن مال را به من بدهید.


علی بن ابی طالب در گرفتن این مال بر عباس غلبه کرد و آن در دست علی بن ابی طالب و سپس حسن و سپس حسین و سپس حسن بن حسن و سپس زید بن حسن بود.


معمر می گوید: سپس به دست عبدالله بن حسن بود و پس از وی بنی عباس آن را در اختیار گرفتند.


حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ رَجَاءٍ، عَنْ عُمَیْرٍ مَوْلَى الْعَبَّاسِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَاسْتُخْلِفَ أَبُو بَکْرٍ، خَاصَمَ الْعَبَّاسُ عَلِیًّا فِی أَشْیَاءَ تَرَکَهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: شَیْءٌ تَرَکَهُ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَلَمْ یُحَرِّکْهُ فَلا أُحَرِّکُهُ. فَلَمَّا اسْتُخْلِفَ عُمَرُ اخْتَصَمَا إِلَیْهِ، فَقَالَ: شَیْءٌ لَمْ یُحَرِّکْهُ أَبُو بَکْرٍ فَلَسْتُ أُحَرِّکُهُ، قَالَ: فَلَمَّا اسْتُخْلِفَ عُثْمَانُ اخْتَصَمَا إِلَیْهِ، قَالَ: فَأَسْکَتَ عُثْمَانُ وَنَکَّسَ رَأْسَهُ، قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: فَخَشِیتُ أَنْ یَأْخُذَهُ، فَضَرَبْتُ بِیَدِی بَیْنَ کَتِفَیِ الْعَبَّاسِ، فَقُلْتُ: یَا أَبَتِ، أَقْسَمْتُ عَلَیْکَ إِلَّا سَلَّمْتَهُ لِعَلِیٍّ، قَالَ: فَسَلَّمَهُ لَهُ.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج1، ص238و239، ح77، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م. [تعلیق المحقق: إسناده صحیح على شرط مسلم]


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل ، ج1، ص197و198، ح77، المحقق: أحمد محمد شاکر، الناشر: دار الحدیث – القاهرة، الطبعة: الأولى، 1416 هـ - 1995 م. [تعلیق المحقق: إسناده صحیح]


الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (المتوفی 321هـ)، شرح مشکل الآثار، ج2، ص161، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1408هـ - 1987م. [تعلیق المحقق: إسناده صحیح على شرط مسلم]


الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (المتوفی 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص591و592، ح7137، الناشر: دار المنهاج، المحقق: حسین سلیم اسد الدارانی، الطبعة: الأولى، 1436 هـ - 2015 م. [تعلیق المؤلف: رواه أحمد ورجاله ثقات]


ابن عباس می گوید: هنگامی که رسول خدا (ص) از دنیا رفتند و ابوبکر جانشین ایشان شدند، عباس (عموی پیامبر (ص)) با علی بن ابی طالب در مورد چیزهایی که رسول خدا (ص) از خویش بر جای گذاشته بودند دچار اختلاف شد.ابوبکر گفت: آن چه که رسول خدا (ص) از خود بر جای گذاشته و در مورد آن اقدامی نکرده و بدان دست نزده من نیز آن به آن دست نمی زنم و در مورد آن اقدامی نمی کنم.هنگامی که عمر بن الخطاب به خلافت رسید، عباس و علی بن ابی طالب اختلافشان را به نزد او بردند و او گفت: چیزی که ابوبکر در مورد آن اقدامی نکرده و به آن دستی نزده من نیز در مورد آن اقدامی نمی کنم و به آن دست نمی زنم.هنگامی که عثمان بن عفان به خلافت رسید عباس و علی بن ابی طالب اختلاف خود را پیش او بردند.عثمان بن عفان سکوت کرد و سرش را به زیر انداخت.ابن عباس می گوید: ترسیدم که عباس تمامی آن اموال را بگیرد و به همین دلیل با دستم به پشت سر عباس (پدرم) زدم و گفت: پدرم، تو را به خداوند قسم می دهم که این اموال را به علی بن ابی طالب بدهی و پدرم آن را به علی بن ابی طالب داد.


عثمان الخمیس - دعوتگر مشهور وهابی - نیز چنین می نویسد:


ثم أن الصحیح فی ذلک أن فدک کانت وقفا لما کان یحتاجه النبی صلى الله علیه وآله وسلم لنفسه وأزواجه وآل بیته وکان أبو بکر رضی الله عنه یدیرها بعد وفاة النبی صلى الله علیه وآله وسلم ثم عمر فی خلافته ثم أعطاها علی لیدیرها وظلت فی ید علی رضی الله عنه فی خلافة عمر وخلافة عثمان وخلافته رضی الله عنهم أجمعین قرابة من عشرین سنة أو یزید حتى توفی (أعنی علی) فأستلمها الحسن فظلت فی یده حتى توفی رضی الله عنه فأخذها الحسین وکانت فی یده حتى توفی رضی الله عنه فکانت بعد ذلک فی ید الحسن بن الحسن المشهور بالحسن المثنی وعلی بن الحسین المشهور بزین العابدین ثم صارت بعد وفاتیهما بید زید بن الحسن بن الحسن.


الخمیس، عثمان بن محمد، من القلب إلى القلب، ص53، الطبعة: الأولى، 1430 هـ - 2009 م.


صحیح آن است که فدک وقفی بود که پیامبر به آن برای خودش و همسرانش و اهل بیتش نیاز داشت و ابوبکر پس از وفات پیامبر آن را اداره می کرد و سپس عمر در دوران خلافتش آن را اداره می کرد و فدک را به علی داد تا آن را اداره کند و در دوران خلافت عمر و عثمان و خلافت علی نزدیک به بیست سال یا بیشتر فدک در دست علی بود تا اینکه از دنیا رفت و سپس فدک در دست حسن بود تا اینکه از دنیا رفت و سپس حسین آن را در اختیار گرفت تا اینکه از دنیا رفت و پس از آن در دست حسن بن حسن مشهور به حسن مثنی و علی بن الحسین مشهور به زین العابدین بود و پس از آن ها در دست زید بن حسن بن حسن بود.

مطالب مرتبط


اعتراف عثمان الخمیس در مورد فدک: عمر فدک را به علی بن ابی طالب داد تا آن را مدیریت کند و سپس فدک در بین اهل بیت منتقل شد


برگرداندن ارث حضرت زهراء (س) از پیامبر (ص) از سوی عمر بن الخطاب به امیرالمومنین (ع) بر اساس روایت صحیح اهل سنت


برگشت دادن میراث پیامبر (ص) از سوی عثمان بن عفان به امیرالمومنین (ع) بر اساس روایت صحیح مصادر اهل سنت




نظرات  (۲)

سلام 

اینجا نوشته برای اداره نه به منظور ارث به حضرت علی واگذار شد

پس حضرت علی قبول کردن که ارث نباشه و دقیقا مثل ابوبکر. عمل نکنید حتی خود عمر هم میگه اگر به مثل ابوبکر و پیامبر. عمل میکنید به شما میدهم این اموال رو

پاسخ:
وعلیکم السلام. کجا گفته شده برای اداره؟! در متن صراحتا اومده «فکانت بید علی» یعنی مالکیت تام و تمام و نه صرفا اداره! ضمن این که ادئامه این مالکیت کاملا ارثی بوده طبق روایت و نه در اختیار حاکمان سیاسی! و این یعنی دقیقا اثبات کذب ابوبکر!

خودتون ترجمه کردید
فدک را به علی داد تا آن را اداره کند
تمام شارحان این حدیث از ملا علی قاری تا ابن حجر و.... گفتند منظور اداره فدک به شیوه پیامبر هست
تازه این فدک نیست اموال بنی نضیر هست
خود عمر در حدیث میگه فقط به شرطی میدم که مانند پیامبر عمل کنید
(از شما عهد خداوند و پیمان او را بگیرم که در مورد این مال همانند رسول خدا (ص) و ابوبکر و من عمل کنید)
این هم ترجمه خودتون عمر میگه به شرطی که طبق رفتار ابوبکر عمل کنید

 

پاسخ:
ظاهرا یا کامل نخوندید و یا نمیخواهید کامل روایت رو بخونید! در روایت صریحا چنین اومده:

قَالَ: فَغَلَبَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهَا، فَکَانَتْ بِیَدِ عَلِیٍّ، ثُمَّ بِیَدِ حَسَنٍ، ثُمَّ بِیَدِ حُسَیْنٍ، ثُمَّ بِیَدِ عَلِیِّ بنِ حُسَیْنٍ، ثُمَّ بِیَدِ حَسَنِ بنِ حَسَنٍ، ثُمَّ بِیَدِ زَیْدِ بنِ حَسَنٍ.

قَالَ مَعْمَرٌ: ثُمَّ بِیَدِ عَبدِ اللهِ بنِ حَسَنٍ، ثُمَّ أَخَذَهَا هَؤُلاَءِ، یَعْنِی بَنِی الْعَبَّاسِ.

علی بن ابی طالب در گرفتن این مال بر عباس غلبه کرد و آن در دست علی بن ابی طالب و سپس حسن و سپس حسین و سپس حسن بن حسن و سپس زید بن حسن بود.

معمر می گوید: سپس به دست عبدالله بن حسن بود و پس از وی بنی عباس آن را در اختیار گرفتند.

روایت داره صریحا از «تملک» صحبت میکنه و جالب این که دقیقا به صورت موروثی این مال منتقل شده! (کانت بید علی = تملک و نه صرفا اداره + انتقال موروثی)

نکته دیگه این که شما فکر کردید چون این روایت از اموال بنی نضیر هست پس دیگه مشکل حل شد! اتفاقا مشکل شما بیشتر میشه و غاصب بودن ابوبکر رو بیش از پیش ثابت میکنه! چرا؟! چوت در روایات معتبر شما اومده که ابوبکر در مقابل حضرت زهراء (س) که «فدک» و «اموال خیبر/ بنی نضیر» رو مطالبه کرد هیچ کدوم رو به حضرت زهراء (س) نداد! حالا سوال اینه که چرا عمر این کار رو کرد؟! و چرا فدک هم بعدا در زمان دیگران به اهل بیت و به صورت خاص آل حسن تسلیم شد و موروثی بین ایشان منتقل شد؟! یا مثلا عثمان بن عفان هم برخی اموال رو بر خلاف ابوبکر و عمر به امیر مومنان برگردوند! مطالب بیشتر اینجا ذکر شده:

https://al-shia.blog.ir/post/1076



بنا بر این تصور نکنید که اینجا چیزی به سود شماست! بلکه بحث بر سر «فدک» + «اموالی از خیبر و بنی نصیر» است که حضرت زهراء (س) آن را از ابوبکر طلب کرد و حق خود می‌دانست اما ابوبکر با ادعایی باطل آن را منع کرد و بعدا عمر و عثمان و دیگران آن را برگرداندند!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter