يكشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۵ ب.ظ
ابن عساکر (از علمای شافعی مذهب) : حنبلی مذهب ها عده ای اوباش هستند که معتقدند خداوند در صورت یک جوان بر پشت الاغی سوار می شود و به زمین می آید !
یکی از مطالبی که امروزه سلفیون و وهابی ها آن را به عنوان عقیده ی ثابت خود پذیرفته اند، اعتقاد به دست و پا و چشم و حس بویایی و ... برای الله سبحانه و تعالی می باشد و با وجود چنین اعتقادات باطل و شرک آمیزی خود را اهل توحید نیز می نامند ! جالب آن که ریشه ی این اعتقادات به برخی از حنبلی مذهب ها بر می گردد که ابن عساکر دمشقی (از علمای شافعی مذهب اهل سنت) شدیدا به آن ها حمله کرده و نکات جالبی را در مورد حقیقت اعتقادات این عده بیان می کند.
وی می نویسد :
إِن جمَاعَة من الحشویة والأوباش الرعاع المتوسمین بالحنبلیة أظهرُوا بِبَغْدَادَ من الْبدع الفظیعة والمخازی الشنیعة مالم یتسمح بِهِ ملحد فضلا عَن موحد وَلَا تجوز بِهِ قَادِح فِی أصل الشَّرِیعَة وَلَا معطل ونسبوا کل من ینزه الْبَارِی تَعَالَى وَجل عَن النقائص والآفات وینفى عَنهُ الْحُدُوث والتشبیهات ویقدسه عَن الْحُلُول والزوال ویعظمه عَن التَّغَیُّر من حَال إِلَى حَال وَعَن حُلُوله فِی الْحَوَادِث وحدوث الْحَوَادِث فِیهِ إِلَى الْکفْر والطغیان ومنَافاة أهل الْحق وَالْإِیمَان وتنَاهوا فِی قذف الْأَئِمَّة الماضین وثلب أهل الْحق وعصابة الدّین ولعنهم فِی الْجَوَامِع والمشاهد والمحافل والمساجد والأسواق والطرقات وَالْخلْوَة وَالْجَمَاعَات ثمَّ غرهم الطمع والإهمال ومدهم فِی طغیانهم الغی والضلال إِلَى الطعْن فِیمَن یعتضد بِهِ أَئِمَّة الْهدى وَهُوَ للشریعة العروة الوثقى وَجعلُوا أَفعاله الدِّینِیَّة معاصی دنیة وترقوا من ذَلِک إِلَى الْقدح فِی الشَّافِعِی رَحْمَة الله عَلَیْهِ وَأَصْحَابه .....
تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری،ص310و311 ط دار الفکر
گروهی از حشویه [1] و اوباش و افراد پست که موسوم به حنبلی ها هستند در بغداد بدعت های شنیع و مسائل زشتی را ظاهر کردند که حتی فرد ملحد چنین نمی کند چه برسد به شخص موحد و هیچ فرد طعن زننده ای به شریعت و هیچ فرد معطَلی [2] هم آن را جایز نمی داند و به خداوند همه ی آن چه را که او از آن ها منزه است نسبت دادند و حال آن که خداوند از نقائص و آفات منزه است و حدوث و تشبیهات نسبت به او منتفی است و از حلول و زوال پاک است و از تغییر حالات و حلول در حوادث و حدوث حوادث منزه است و این اقوال کفر و طغیان و منافات با اهل حق و ایمان است و [حنابله] بدگویی و اهانت به ائمه ی گذشته و بدگویی از اهل حق و اهل الدین و لعن آن ها در جوامع و مشاهد و محافل و مساجد و بازار و راه ها و خلوت و اجتماعات را به نهایت خود رساندند و سپس طمع و اهمال آنان را فریفت و در طغیان گمراهی و عقیده ی فاسدشان بیشتر فرو رفتند تا این که به فردی که ائمه ی هدی از او کمک می گیرند و وی برای شریعت به منزله ی عروه ی وثقی (ریسمان محکم) است طعن زدند و افعال دینی وی را گناهانی پست برشمردند و از این حال به طعن به شافعی و اصحابش رسیدند .....
[1] حشویه بر فرقه ای از عامّه اطلاق میشود که به هر خبری، هرچند متناقض عمل میکنند و به ظواهر قرآن، هرچند مخالف با دلیل قطعی تمسک میجویند.
[2] معطله (اهل تعطیل) عقل را از شناخت اوصاف الهى یکسره ناتوان مىشمارند و معتقدند عقل نمی تواند به معرفت اوصاف خداوند برسد.
وی در ادامه در مورد حنابله می نویسد :
وتمادت الحشویة فِی ضلالتها والإصرار على جهالتها وَأَبُو إِلَّا التَّصْرِیح بِأَن المعبود ذُو قدم وأضراس ولهوات وأنَامل وَأَنه ینزل بِذَاتِهِ ویتردد على حمَار فِی صُورَة شَاب أَمْرَد بِشعر قطط وَعَلِیهِ تَاج یلمع وَفِی رجلَیْهِ نَعْلَانِ من ذهب وَحفظ ذَلِک عَنْهُم وعللوه ودونوه فِی کتبهمْ وَإِلَى الْعَوام ألقوه .....
تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری،ص311 ط دار الفکر
و حشویه در گمراهیشان و اصرار بر جهالتشان ماندند و لجاجت کردند و تصریح کردند بر این که خداوند پا و دندان و گوشت و سر انگشت دارد و خودش در حالی که سوار بر الاغی است در صورت یک جوان بدون ریش با موی فری به زمین می آید در حالی که تاجی نورانی بر سر دارد و دو پایش در کفشی از طلاست و این اعتقاد از آنان حفظ شده و آنان این عقیده را ثابت کرده اند و در کتبشان تدوین کرده اند و به عوام القاء کرده اند .....
رونوشت :
ندای سنت | پایگاه رسمی حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان سراوان
اسلام تکس | بانک مقالات اسلامی و پاسخ به شبهات
کتابخانه عقیده
۲
۰
۹۴/۰۹/۰۱
فرشید شرفی | Farshid Sharafi
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
اولا : روایتی که آورده اند از نظر سندی ضعیف هست. (ابی جمیله و سعد بن طریف از عوامل ضعف سند هستند)
ثانیا : در این روایت کوچک ترین اشکالی بر شیعه وارد نیست چرا که طبق اعتقاد قطعی شیعه تمامی مطالبی که در مورد الله سبحانه وتعالی باشه در صورتی که مخالف آیه ی محکم " لیس کمثله شیء " باشه یا باید تاویل بشه به یک مفهوم ممکن و صحیح برسیم و در غیر این صورت روایت رو کنار میذاریم و این دقیقا خلاف عقیده ی مخالفین به خصوص اهل الحدیث هست که تاویل رو در این مواقع باطل میدونن و میگن باید به ظاهر اعتنا کرد. به همین دلیل علامه ی مجلسی اینجا توضیح داده اند که منظور از یضحک الله چیه :
قوله علیه السلام:" یضحک الله" الضحک کنایة عن الإثابة و اللطف .....
این قول امام علیه السلام که " یضحک الله " کنایه از پاداش و لطف است .....
پاسخ:
این خبر ضعیف هست و غیر قابل احتجاج :
یُوسُفَ: قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بَقَّاحٍ، عَنْ عَمِّهِ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ التَّشَهُّدِ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، قُلْتُ التَّحِیَّاتُ الصَّلَوَاتُ قَالَ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ، فَلَمَّا خَرَجْتُ قُلْتُ إِنْ لَقِیتُهُ لَأَسْأَلَنَّهُ غَداً، فَسَأَلْتُهُ مِنَ الْغَدِ عَنِ التَّشَهُّدِ فَقَالَ کَمِثْلِ ذَلِکَ، قُلْتُ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ قَالَ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ، قُلْتُ أَلْقَاهُ بَعْدَ یَوْمٍ لَأَسْأَلَنَّهُ غَداً، فَسَأَلْتُهُ عَنِ التَّشَهُّدِ فَقَالَ کَمِثْلِهِ، قُلْتُ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ قَالَ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ، فَلَمَّا خَرَجْتُ ضَرَطْتُ فِی لِحْیَتِهِ وَ قُلْتُ لَا یُفْلِحُ أَبَدا.
یوسف بن السخت البصری : ضعیف | علی بن أحمد بن بقاح : مجهول لیس له ترجمة فی کتب الشیعة | عمه : مجهول لیس له ترجمة فی کتب الشیعة
پاسخ:
مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ، دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ مَتَى عَهْدُکَ بِزُرَارَةَ قَالَ، قُلْتُ مَا رَأَیْتُهُ مُنْذُ أَیَّامٍ، قَالَ لَا تُبَالِ وَ إِنْ مَرِضَ فَلَا تَعُدْهُ وَ إِنْ مَاتَ فَلَا تَشْهَدْ جَنَازَتَهُ! قَالَ، قُلْتُ زُرَارَةُ مُتَعَجِّباً مِمَّا قَالَ، قَالَ: نَعَمْ زُرَارَةُ، زُرَارَةُ شَرٌّ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ مَنْ قَالَ إِنَّ مَعَ اللَّهِ ثَالِثَ ثَلَاثَة.
روایت مرسل است و وجود " عن بعض رجاله " باعث ارسال هست.
پاسخ:
بِهَذَا الْإِسْنَادِ [ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، عَنْ جِبْرِیلَ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى] عَنْ یُونُسَ، عَنْ مِسْمَعٍ کِرْدِینٍ أَبِی سَیَّارٍ قَالَ سَمِعْت أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ بُرَیْداً وَ لَعَنَ زُرَارَة.
جبرئیل بن محمد : مجهول
پاسخ:
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ [مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنِ الْعُبَیْدِی] عَنْ یُونُسَ، عَنْ خَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَةَ عَنْ لَیْثٍ الْمُرَادِیِّ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ لَا یَمُوتُ زُرَارَةُ إِلَّا تَائِها.
سند خبر ضعیف هست :
جبرئیل بن احمد : مجهول | عبیدی : مجهول (ضعیف)
پاسخ:
بِهَذَا الْإِسْنَادِ [َ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنِ الْعُبَیْدِی] عَنْ یُونُسَ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْمُؤْمِنِ، عَنْ عِمْرَانَ الزَّعْفَرَانِیِّ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ لِأَبِی بَصِیرٍ یَا أَبَا بَصِیرٍ وَ کَنَّى اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا مَا أَحْدَثَ أَحَدٌ فِی الْإِسْلَامِ مَا أَحْدَثَ زُرَارَةُ مِنَ الْبِدَعِ، عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، هَذَا قَوْلُ أَبِی عَبْدِ اللَّه.
جبرئیل بن احمد : مجهول | ابراهیم المومن : مجهول | عمران الزعفرانی : مجهول
پاسخ:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْقَصِیرِ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، قَالَ اسْتَأْذَنَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْیَنَ وَ أَبُو الْجَارُودِ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ یَا غُلَامُ أَدْخِلْهُمَا فَإِنَّهُمَا عَجَّلَا الْمَحْیَا وَ عَجَّلَا الْمَمَات.
جبرئیل بن احمد : مجهول | موسی بن جعفر بن وهب : مجهول | علی بن القصیر : مجهول | عن بعض رجاله : مجهول
پاسخ:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَشْیَمَ، قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ، عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ، قَالَ نَزَلْتُ مَنْزِلًا فِی طَرِیقِی مَکَّةَ لَیْلَةً فَإِذَا أَنَا بِرَجُلٍ قَائِمٍ یُصَلِّی صَلَاةً مَا رَأَیْتُ أَحَداً صَلَّى مِثْلَهَا وَ دَعَا بِدُعَاءٍ مَا رَأَیْتُ أَحَداً دَعَا بِمِثْلِهِ، فَلَمَّا أَصْبَحْتُ نَظَرْتُ إِلَیْهِ فَلَمْ أَعْرِفْهُ فَبَیْنَا أَنَا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) جَالِساً إِذْ دَخَلَ الرَّجُلُ فَلَمَّا نَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِلَى الرَّجُلِ، قَالَ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ یَأْتَمِنَهُ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ عَلَى حُرْمَةٍ مِنْ حُرْمَتِهِ فَیَخُونَهُ فِیهَا! قَالَ فَوَلَّى الرَّجُلُ، فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَا عَمَّارُ أَ تَعْرِفُ هَذَا الرَّجُلَ قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا أَنِّی نَزَلْتُ ذَاتَ لَیْلَةٍ فِی بَعْضِ الْمَنَازِلِ فَرَأَیْتُهُ یُصَلِّی صَلَاةً مَا رَأَیْتُ أَحَداً صَلَّى مِثْلَهَا وَ دَعَا بِدُعَاءٍ مَا رَأَیْتُ أَحَداً دَعَا بِمِثْلِهِ، فَقَالَ لِی هَذَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْیَنَ، هَذَا مِنَ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ: وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا.
سند خبر ضعیف هست.===> جبریل بن احمد : مجهول | موسى بن جعفر بن وهب : مجهول | علی بن [احمد بن] اشیم : مجهول | رجل : مجهول
عامه و نواصب مبارکشون باشه که همیشه به همچین روایاتی استناد میکنن و ما وقتی به روایات صحیح استناد میکنیم فرار میکنن !
پاسخ:
خب الان این چه اشکالی داره ؟؟؟!!! اشکالش کجاست ؟؟؟!!! زراره کسی بود که بعد از تحقیقات مفصل، شیعه ی امام صادق (ع) شد و به مرتبه ای رسید که بسیاری از مسلمان زاده ها نرسیدند و این افتخاری است برای مکتب تشیع بر خلاف بسیاری از مخالفین که به عنوان نمونه عمر در برخی مواقع نژاد پرستی رو ترویج میداد و از بعضی اقوام مثل فارس ها کراهت داشت.
پاسخ:
این روایت مرسل هست و به همین دلیل ضعیف هست و هرکس هم اون رو تصحیح کرده باشه قطعا اشتباه کرده چرا که واسطه ی بین ماجیلویه و زیاد بن ابی الحلال حذف شده و ماجیلویه نمیتونه مستقیما از زیاد بن ابی الحلال نقل کنه و در کتاب تاریخ آل زراره هم به همین مطلب اشاره شده :
قلت وهو ضعیف بحذف الواسطة بین ماجیلویه ، وبین زیاد بن أبی الحلال.
به علاوه اگر این روایت و مشابهش رو بر تقیه هم حمل کنیم اتفاقا کاملا وارد و صحیح هست و الزاما وقتی حکم و احکام اهل سنت بیان میشه تقیه نمیکنن بلکه زراره محل شک و اتهام بدخواهان بود و اگر امام صادق در مقابل اعداء و جاسوس ها زراره رو تایید میکرد باعث میشد تا زراره جونش در خطر بیفته پس وجه تقیه هم در این روایات کاملا صحیح و وارد و قابل قبول هست و مخالفین باز هم در این مورد حماقت و جهل به خرج داده اند.
پاسخ:
چه اشکالی داره این روایت ؟؟؟!!! اشکالش کجاست ؟؟؟!!! روایت داره میگه انتظار و میل زراره این بوده که جواب " لا " بشنوه اما اینطور نشده. به علاوه " فیروی " ممکن هست صیغه ی مجهول باشه یعنی این که زراره این رو بشنوه و بعد جاهای دیگه این رو روایت کنند. (که احتمال قوی تر هم همینه چون زراره خودش از اصحاب خاص بوده و کسی نبوده که اهل افشای سر و مسائل این چنینی باشه و همین احتمال رو محقق المکاسب المحرمه امام خمینی هم مطرح کرده : لا یبعد أن یکون بصیغة المجهول)
به هر جهت اشکالی در این روایت نیست.
به علاوه روایت بدون هیچ حذفی در کتاب تاریخ آل زراره نقل شده و به قدری مخالفین احمق هستن و تدلیس میکنند که نمیدونن کتاب تاریخ آل زراره مخصوص زراره و خاندانش هست و حذف اسم معنی نداره اصلا ! هرچند که روایت به صورت کامل اونجا هم نقل شده.
پاسخ:
البته فکر کنم این آقای ایرانی شبهات نواصب و مخالفین رو مطرح میکنن برای پاسخ. به هر جهت همیشه استنادات مخالفین از این جنس هست.