چهارشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۱۶ ب.ظ
ابن حجر هیتمی (از علمای اهل سنت) و اعتقاد به عصمت صحابه !
بسیاری از مواقع مشاهده می کنیم که مخالفین شیعه ادعا می کنند ما اعتقادی به عصمت صحابه نداریم و از این طری قدر پی توجیه بسیاری از اعمال قبیح و ناشایست برخی از صحابه بر می آیند. جدای از خطا بودن چنین استدلالی، اصل این ادعا نیز کذبی است صریح چرا که بسیاری از علمای اهل سنت قائل به عصمت تمامی صحابه بوده اند و قبلا نیز مطالب مختلفی در این مورد مطرح کرده ایم و در این مطلب نیز به اعتقاد ابن حجر هیتمی به عصمت صحابه اشاره می کنیم.
وَمَا ذکره من حُرْمَة رِوَایَة قتل الْحُسَیْن وَمَا بعْدهَا لَا یُنَافِی ماذکرته فِی هَذَا الْکتاب لِأَن هَذَا الْبَیَان الْحق الَّذِی یجب اعْتِقَاده من جلالة الصَّحَابَة وبراءتهم من کل نقص بِخِلَاف مَا یَفْعَله الوعاظ الجهلة فَإِنَّهُم یأْتونَ بالأخبار الکاذبة الْمَوْضُوعَة وَنَحْوهَا .....
الصواعق المحرقة،ج2،ص640 ط دار الوطن
و آن چه غزالی در مورد حرمت روایت قتل [امام] حسین و پس از آن گفته منافاتی با آن چه که در این کتاب گفته ام ندارد چرا که بیان حقی که که اعتقاد به آن واجب است از جلالت صحابه و برائت آنان از هر نقصی بر خلاف آن چیزی است که واعظان جاهل انجام می دهند و آنان اخبار دروغ و جعلی و مانند آن را مطرح می کنند ......
ملاحظه می کنید که ابن حجر هیتمی اعتقاد به مبرا بودن صحابه از هر نقصی را به عنوان اعتقادی که قبول آن واجب می باشد مطرح کرده است ! ظاهرا ادعای عصمت برای صحابه خرافه و غلو به حساب نمی آید !!! نکته ی جالب دیگر آن که همین افراد وقتی مفاضح برخی از صحابه مطرح شود می گویند ما اعتقادی به عصمت صحابه نداریم !!!
الحمد لله علی نعمة العقل والولایة




رونوشت :
ندای سنت | پایگاه رسمی حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان سراوان
اسلام تکس | بانک مقالات اسلامی و پاسخ به شبهات
کتابخانه عقیده
۳
۰
۹۴/۰۹/۱۱
فرشید شرفی | Farshid Sharafi
پاسخ:
وعلیکم السلام
اعتقاد قطعی شیعه که مبتنی بر روایات و قرآن کریم
هست اینه که اصلا خدا جسم نیست که بخواد رویت بشه و قابل رویت نیست و تمام
این مطالب جدای از سند تاویل میشن. حتی در یکی از متون هم دقیقا محل تاویل
در بعضی جاها مشخص شده مثل :
ﻓﺈﺫﺍ ﺍﺟﺘﻤﻌﻮﺍ ﺗﺠﻠﻰ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﺮﺏ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭﺗﻌﺎﻟﻰ ﻓﺈﺫﺍ ﻧﻈﺮﻭﺍ ﺇﻟﻴﻪ – ﺃﻱ ﺇﻟﻰ ﺭﺣﻤﺘﻪ - ﺧﺮﻭﺍ ﺳﺠﺪﺍ
از
نظر شیعه ی امامیه تمام این عبارات دلالت بر غیر معنا ظاهری دارن به دلیل
آیه ی " لیس کمثله شیء " و این آیه ی محکم قرآنی ناظر بر تمام آیات و
روایات در بحث توحید هست.
ان شاء الله در آینده احادیث مرتبط با توحید رو قرار خواهم داد تا کلام ائمه هم واضح بشه در این مورد.
پاسخ:
وعلیکم السلام
اعتقاد قطعی شیعه که مبتنی بر روایات و قرآن کریم
هست اینه که اصلا خدا جسم نیست که بخواد رویت بشه و قابل رویت نیست و تمام
این مطالب جدای از سند تاویل میشن. حتی در یکی از متون هم دقیقا محل تاویل
در بعضی جاها مشخص شده مثل :
ﻓﺈﺫﺍ ﺍﺟﺘﻤﻌﻮﺍ ﺗﺠﻠﻰ ﻟﻬﻢ ﺍﻟﺮﺏ ﺗﺒﺎﺭﻙ ﻭﺗﻌﺎﻟﻰ ﻓﺈﺫﺍ ﻧﻈﺮﻭﺍ ﺇﻟﻴﻪ – ﺃﻱ ﺇﻟﻰ ﺭﺣﻤﺘﻪ - ﺧﺮﻭﺍ ﺳﺠﺪﺍ
از
نظر شیعه ی امامیه تمام این عبارات دلالت بر غیر معنا ظاهری دارن به دلیل
آیه ی " لیس کمثله شیء " و این آیه ی محکم قرآنی ناظر بر تمام آیات و
روایات در بحث توحید هست.
ان شاء الله در آینده احادیث مرتبط با توحید رو قرار خواهم داد تا کلام ائمه هم واضح بشه در این مورد.
پاسخ:
به احمد بن حنبل گفته شد که یحیی بن معین در مورد شافعی اشکال می کند (او را تضعیف می کند) ؟ احمد بن حنبل گفت : یحیی بن معین از کجا شافعی را می شناسد؟ او شافعی را نمی شناسد و آن چه که شافعی گفته را نمی گوید (یا مانند این) و هرکس نسبت به چیزی جهل داشته باشد با آن دشمنی می کند.
ابو عمر می گوید : احمد بن حنبل راست گفته است. یحیی بن معین آن چه که شافعی می گفته را نمی دانسته است.
و از یحیی بن معین حکایت شده که از او مساله ای در مورد تیمم پرسیدند و او آن را نمی دانست.
پاسخ:
منتظر دلیل مخالفین هستیم. اسم عمر کجا اومده ؟؟؟!!! منتظر دلیل هستیم ....
پاسخ:
اصلا ما کاری به سند نداریم. الدلیل علی المدعی. باید دلیل بیارن که منظور عمر هست.
پاسخ:
" ابی کهمس " مجهول هست (الهیثم بن عبد الله أبو کهمس : عربی کوفی - مجهول | المفید من معجم رجال الحدیث ص657) و تحسین علامه ی مامقانی هم بر مبنای ظن و حدس هست و نه بر مبنای حس و از دید بسیاری از رجالیون مانند آیت الله خوئی توثیق بر مبنای حدس مورد قبول واقع نمیشه و توثیق بایستی بر مبنای قرائن و ادله ی قطعیه باشه. | نکته ی دیگه این که این خبر مرسلا نقل شده و ما اصلا نمیدونیم چه کسی این رو به مهزم ابی کهمس نسبت داده ؟! چه طور به چنین روایتی میشه استدلال کرد ؟؟؟!!! راویان واسطه بین قطب راوندی (رض) و ابی کهمس چه کسانی هستند ؟؟!! | نکته ی دیگه این که لفظ " حال کردم " در متن روایت وجود نداره و از تدلیس نواصب هست.
نکته ی دیگه این که مدلس ناصبی ادامه ی حدیث که امام بدون این که در اون جا حضور داشته باشه اون فرد رو سرزنش میکنه بهش اشاره نمیکنه ! این حدیث خودش دلالت بر علم غیب امام معصوم داره که بدون این که در اون جا حاضر بوده باشند این فرد مجهول رو سرزنش میکنن و می فرمایند ولایت ما فقط به صاحب ورع و تقوا میرسه.
نکته ی دیگه ای این ناصبی مدلس بهش اشاره نکرده - که اگر اشاره میکرد اساس استدلالش بر هوا میرفت - این هست که خود راوی داره میگه بعد از این که امام این رو گفت من با خدا عهد بستم که همچین کاری نکنم (ِ فَأَعْطَیْتُ اللَّهَ عَهْداً أَنِّی لَا أَعُودُ إِلَى مِثْلِهَا أَبَدا) و این یعنی توبه و توبه هم باعث میشه فرد از عدالت ساقط نشه.
مخالفین بهتر هست در مورد رضاعه ی کبیر عائشة و خواهرانش و این که به باسن زن عثمان در مقابل او دست زدند و عثمان هیچ کاری نکرد و نمونه های مشابه تحقیق کنند تا شاید کمی متنبه بشن.
=====
نتیجه ی کلی به صورت خلاصه :
* این روایت مرسلا نقل شده و انتساب این عمل به " ابو کهمس " ثابت نیست پس استدلال نواصب به این خبر مردود هست.
* " مهزم ابی کهمس " مجهول هست.
* طبق متن روایت هم علم غیب امام ثابت میشه و هم تویه ی همین " مهزم ".
پاسخ:
وعلیکم السلام.
اولا : این روایت از نظر سندی مرفوع است و در نتیجه ضعیف.
ثانیا :
توضیح استاد کمره ای : منظور از شدید السود کسى است که موى سر و ریشش هیچ سفید نشود هر چه هم پیر گردد و این گونه شخص را غربیب گویند.شاید منظور از شدید السواد اشخاص معینى باشد که کفر و فساد آنان ثابت بوده، قدرى بجبرى و مفوضه هر دو تفسیر شده.
توضیح استاد مدرس گیلانی : ظاهرا این حدیث از ساخته هاى زنادقه است که به پیامبر یا امام نسبت داده اند.زیرا علت و سبب امریست که از اختیار مکلف خارج است. و این تکلیف ما لا یطاق است. و اللَّه اعلم.
روایتی که مخالف قرآن باشه از دید شیعه ی امامیه باطل هست.
پاسخ:
یکی از روایات رو در نظر قبلی درست ندیده بودم که الان دیدم و پاسخ قبلی رو هم اصلاح کردم که به اون مراجعه کنید مجددا. (پوزش میطلبم - به دلیل نزدیک بودن متن ها جا به جا خوندم)
سعید بن هبة الله الراوندی فی ( الخرائج والجرائح ) عن أبی
کهمس قال : کنت نازلا فی المدینة وکان فیها وصیفة وکانت تعجبنی فانصرفت
لیله ممسیا فافتتحت الباب ففتحت لی ( فقبضت على ثدیها ) ، فلما کان من الغد
دخلت على أبى عبد الله ( علیه السلام ) فقال : تب إلى الله مما صنعت
البارحة .
ابی کهمس می گوید در مدینه بودم و در آن یک زن زیبا رو
بود که از آن خوشم می آمد و شب رفتم و صبح آمدم و در را باز کرد و سینه ی
او را لمس کردم.فردا که به نزد امام صادق رفتم گفت از آن چه که صبح انجام
دادی توبه کن.
در مورد این روایت و پاسخش به نظر قبلی مراجعه کنید. (روایت مرسل هست و در نتیجه قابل احتجاج نیست)
روی أن إبراهیم بن مهزم الأسدی قال : قدمت المدینة ، فأتیت
باب أبی عبد الله علیه السلام أستفتحه فدنت جاریة لفتح الباب ، فقرصت ثدیها
، ودخلت فقال : یا ابن مهزم أما علمت أن ولایتنا لا تنال إلا بالورع ،
فأعطیت الله عهدا أنی لا أعود إلى مثلها أبد
روایت شده ابراهیم بن مهزم اسدی گفته به مدینه رفتم و به خانه ی امام صادق رفتم و در را زدم و جاریه ای برای باز کردن در آمد و سینه ی او را گرفتم و وارد خانه شدم و امام فرمود : ای ابن مهزم. آیا نمیدانی که ولایت ما به کسی نمی رسد مگر با ورع. پس من با خدا عهد کردم که دیگر چنین کاری نکنم.
این روایت هم مرسل هست و در نتیجه قابل احتجاج نیست. به علاوه در متن روایت تصریح شده که این فرد توبه کرده.
نتیجه ی کلی این که هر دو روایت ضعیف هست و اصلا سند نداره و مرسلا نقل شده و قابل احتجاج نیست. همچنین در روایت دوم راوی توبه کرده و در روایت اول هم امام شخص رو سرزنش کرده و گفته توبه کن.
پاسخ:
ابی کهمس همان هیثم بن عبد الله است که علامه مامقانی او را در نتایج تنقیح تحسین کرده و ذکر کرده که علامه مجلسی او را در وجیزه تحسین کرده.
نکته ی مهم این هست که این توثیق ها هم توثیق متاخر هست و هم مبتنی بر حدس و ظن هست و بر ما حجت نیست. همچنین برای توثیق و تضعیف باید دلیل و قرینه ی قطعی باشه اما دو روایتی که ذکر شده بود هر دو بدون سند بودند و به هیچ وجه نمیتونه مبنا قرار بگیره.
پاسخ:
خواهش میکنم.
همونطوری که اشاره کردم ابی کهمس اولا یک کنیه ی مشترک بین چند نفر هست.. ثانیا مجهول هست. ثالثا حتی اگر فرض رو بذاریم اصحاب خاص هم باشه اون روایتی که ناصبی بهش استدلال کرده اصلا سند نداره !!! چه جوری با یک خبر بی سند میخوان خاص بودن یک نفر رو بهش خدشه وارد کنن ؟؟!! این از جهالات و حماقات محبین رضاعه ی کبیر هست که " ام المومنین " اون ها مرد های غریبه در خونه اش محتلم میشدن ....
پاسخ:
در مورد ابی کهمس که گفته شد که مجهول هست و آیت الله خوئی همین رو اشاره کرده اند و قرار داده شد نظر از المفید من معجم رجال الحدیث.
در مورد مهزم هم اشاره شد که در متن خرائج صریحا اومده که توبه کرده و همچنین امام هم همین توصیه رو کرده اند و سرزنش کردند.
مگه ما اعتقاد به عصمت اصحاب معصومین داریم ؟؟!! این مخالفین هستند که در مورد صحابه ادعای عصمت کرده اند !
اما چون ناصبی جهل خودش رو روی اون اصرار داره روایاتی رو میاریم که ابن عمر وقتی میخواسته جاریه بخره خوب یه دور باهاش حال میکرده !!!
13205 - عبد الرزاق عن بن جریج عن نافع أن بن عمر کان یکشف عن ظهرها وبطنها وساقها ویضع یده على عجزها
المصنف لعبد الرزاق الصنعانی،ص287
13202 - عبد الرزاق عن معمر عن عمرو بن دینار عن مجاهد قال مر بن عمر على قوم یبتاعون جاریة فلما رأوه وهم یقلبونها أمسکوا عن ذلک فجاءهم بن عمر فکشف عن ساقها ثم دفع فی صدرها وقال اشتروا قال معمر وأخبرنی بن أبی نجیح عن مجاهد قال وضع بن عمر یده بین ثدییها ثم هزها .
13204 - عبد الرزاق عن بن عیینة قال وأخبرنی بن أبی نجیح عن مجاهد قال وضع بن عمر یده بین ثدییها ثم هزها.
13199 - أخبرنا عبد الرزاق قال أخبرنا بن جریج قال أخبرنی عمرو أو أبو الزبیر عن بن عمر أنه وجد تجارا مجتمعین على أمة فکشف عن بعض ساقها ووضع یده على بطنها.
13198 - عبد الرزاق عن بن جریج عن عطاء قال قلت له الرجل یشتری الأمة أینظر إلى ساقیها وقد حاضت أو إلى بطنها قال نعم قال عطاء کان بن عمر یضع یده بین ثدییها وینظر إلى بطنها وینظر إلى ساقیها أو یأمر به .
این روایات صحیح میگه ابن عمر وقتی جاریه ای میدید که میفروشن میرفت و شکم و پای اون ها رو برهنه میکرد (!!!) و دستش رو بر باسن (!!!) اون میذاشت و دستش رو بین دو سینه ی اون جاریه میذاشت و تکونش میداد !!!! این هست ابن عمر !!! ابن عمر صحابی عادل !!! اما ما گفتیم که هم ابی کهمش مجهول هست و هم این که مهزم مورد سرزنش امام قرار گرفت و در متن دیگه هم اومده که گفته توبه کردم از اون کار. به علاوه ما چیزی به نام عصمت یا عدالت اصحاب معصومین نداریم !
پاسخ:
اونپاسخ اولی که دادم اصلاح شد بنده بخشی از متن رو اشتباه دیده بودم در کامنت اولتون. به پاسخ اول مراجعه کنید. (اصلاح شده)
پاسخ:
ما اینجا اصلا کاری به سند نداریم. تدلیس و قیچی مخالفین ناصبی احمق باز هم این جا دیده میشه. بخش هایی از ترجمه ی فارسی روایت به صورت کامل :
حدیث کرد ما را على بن احمد، گفت: حدیث کرد ما را ابو العباس احمد بن محمّد بن یحیى از عمرو بن مقدام و زیاد بن عبد اللَّه، گفتند: مردى خدمت امام صادق علیه السّلام آمد و به او گفت: خدا رحمت کند، آیا مىشود جنازه را در نور آتش تشییع کرد و یا با آتش و قندیل و یا چیز دیگرى که روشنایى مىدهد، همراه جنازه رفت؟ گفت: رنگ امام صادق علیه السّلام از این سخن دگرگون شد و مرتّب نشست، و سپس گفت: شقیّى از اشقیا به نزد فاطمه دختر پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمد و به او گفت: آیا مىدانى که على علیه السّلام از دختر ابو جهل خواستگارى کرده است؟ فاطمه گفت:
حقیقت را مىگویى؟ آن مرد سه بار گفت: آنچه مىگویم حقیقت است. پس غیرت فاطمه تحریک شد به طورى که نتوانست مالک احساسات خود شود و این بدان جهت بود که خداوند براى زنان غیرت و براى مردان جهاد را نوشته است و براى زنانى که خویشتن دارى و صبر کنند پاداش کسى را که نگهبان مرزها و مهاجر در راه خدا باشد نوشته است.
گفت: اندوه فاطمه از این جریان بیشتر شد و او در اندیشه بود، تا اینکه شب شد و او شبانه حسن را در شانه راست و حسین را در شانه چپ خود قرار داد و دست چپ ام کلثوم را به دست خود گرفت و به خانه پدرش رفت، و پس على علیه السّلام آمد و وارد خانه شد و فاطمه علیها السّلام را ندید و از این جهت به شدّت اندوهگین شد و بر او گران آمد، در حالى که نمىدانست که قضیّه از چه قرار است. او از اینکه فاطمه را از خانه پدرش صدا بزند، خجالت مىکشید، پس به مسجد در آمد و به تعدادى که خدا مىخواست نماز خواند و پس از آن مقدارى از ریگهاى مسجد را جمع کرد و بر آن تکیه داد.
چون پیامبر اندوه فاطمه را دید قدرى آب به او داد، سپس لباسش را پوشید و وارد مسجد شد، او همچنان نماز مىخواند و در حال رکوع و سجود بود و هر گاه که دو رکعت نماز مىخواند، از خدا مىخواست که اندوه فاطمه را برطرف کند، چون وقتى از پیش او بیرون آمد او بسیار ناراحت بود.
زیرا پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فاطمه را دید که خواب به چشمش نمىرود و آرام و قرار ندارد، به او گفت: دخترم برخیز و او برخاست و پیامبر حسن را برداشت و فاطمه حسین را برداشت و دست ام کلثوم را گرفت تا اینکه نزد على علیه السّلام رسیدند، پیامبر پاى خود را روى پاى على گذاشت و او را بیدار کرده و گفت: برخیز اى ابو تراب که دل آرامى را بىقرار ساختهاى. ابو بکر را از خانهاش و عمر را از مجلسش و نیز طلحه را صدا بزن، على (ع) بیرون رفت و آنها را از منزلهایشان صدا زد و همگى نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله گرد آمدند. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله گفت: اى على! آیا نمىدانى که فاطمه پاره تن من است و من از او هستم؟ هر کس او را اذیّت کند مرا اذیّت کرده و هر کس مرا اذیّت کند خدا را اذیّت کرده و هر کس او را پس از مرگ من اذیّت کند مانند این است که در حال حیات من اذیّت کرده است و هر کس او را در حال حیات من اذیّت کند مانند این است که او را پس از مرگ من اذیّت کرده است.
مىگوید: على علیه السّلام گفت: آرى، اى پیامبر خدا. پیامبر گفت: پس چه چیزى باعث شد که آن کار را کردى؟ على گفت: سوگند به کسى که تو را به حقّ به پیامبرى برگزید آنچه به او رسیده، هرگز از من واقع نشده است و حتى فکر آن را هم به خود راه نداده ام. پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: راست گفتى، راست گفتى. پس فاطمه علیها السّلام خوشحال شد و تبسّمى کرد، به طورى که دندانهایش دیده شد. پس یکى از آن دو نفر به رفیقش گفت: جاى تعجّب است، ما را در این وقت براى چه خواسته بود؟
به علاوه متن این روایت مخالف قرآن هم هست چرا که در متن این روایت عمل بر مبنای خبر دروغ به پیامبر و حضرت فاطمه نسبت داده شده که این مخالف قرآن هست و در قرآن داریم که : اذا جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا
لعنت خدا بر نواصب احمق مدلس
پاسخ:
وعلیکم السلام
وقتی نه متن روایت اون چیزی هست که نواصب میگن و هم این که متن روایت مخالف قرآن هست جایی برای بحث دیگه ای نمیمونه هرچند که سند هم ضعیف بود. باید یاد بگیریم که بر مبنای مبانی شیعه بحث کنیم نه بر مبنای مبانی مخالفین.
روایت کافی هم از جهت متن معارض و مخالف تاریخ هست چرا که یزید در دوره ی حکومتش اصلا از شام خارج نشد پس چه طور اومده مدینه ؟؟؟!!!
روایت در مورد حضرت فاطمه سلام الله علیها هم جدای از این که مرسل هست و ضعیف باز هم حماقت ناصبی به لغات و اصطلاحات عربی رو نشون میده که نمیدونه در زبان عربی وقتی میگن مثلا " بین عینیک " به این معنی نیست که بین دو چشمان بلکه به معنی پیشانی هست. این که میگن بین ثدیی یعنی زیر گلو.
پاسخ:
اولا : لباس سیاه نماد و نشانه ی اندوه و عزاداری هست و برای اهل بیت اگر باشه ثواب و اجر هم داره همونطوری که فقهاء فتوا داده اند.
ثانیا : پوشیدن لباس سیاه فی نفسه کراهت داره. (به جز برای عزای اهل بیت)
ثالثا : این روایات بسیاریش ناظر به دوره ی زمانی خاصی هست که لباس سیاه نماد حاکمان جائر شده بوده و چون تشبه به کفار حرام هست ائمه منع کرده اند و منع ناظر به شرائط هست نه منع مطلق.
رابعا : بعضی از روایاتی که ناصبی به اون ها احتجاج کرده اصلا ربطی به لباس سیاه نداره ! مثلا ناصبی گفته : لا تصلّ فیها فإنّها لباس أهل النار | در حالی که به قدری کذاب هست که روایت رو کامل نیاورده :
وَ سُئِلَ الصَّادِقُ ع- عَنِ الصَّلَاةِ فِی الْقَلَنْسُوَةِ السَّوْدَاءِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ فِیهَا فَإِنَّهَا لِبَاسُ أَهْلِ النَّار.
در مورد " قلنسوة " که سیاه باشه این رو فرموه اند امام. (قلنسوة : باشلق یا کلا ه مخصوص کشیشان , روسری،گونه اى کلاه که در گذشته از آن استفاده مى شده و هم اکنون کاهنان بعضى از معابد بر سر مى نهند)
خامسا : لباس و پوشش سیاه در منابع مخالفینلإ هم به عنوان نماد عزا و هم در غیر عزا به کار رفته و پیامبر و اهل بیت استفاده کرده اند :
حَدَّثَنَا أَبُو دَاوُدَ قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «دَخَلَ یَوْمَ فَتْحِ مَکَّةَ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.
حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، حَدَّثَنَا مُسَاوِرٌ الْوَرَّاقُ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ أَبِیهِ، " أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَطَبَ النَّاسَ وَعَلَیْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ.
امام حسن علیه السلام هم در عزای امیر المومنین عمامه ی سیاه بر سر داشته اند :
http://s6.picofile.com/file/8198758700/000.jpg
http://s6.picofile.com/file/8198758718/001.png
http://s6.picofile.com/file/8198758834/005.png
پاسخ:
وعلیکم السلام. خیلی ممنون
پاسخ:
وعلیکم السلام. این روایت ناظر به مکان و زمان خاص هست و جنبه ی مطلق نداره.(بر فرض صحت صدور)
پاسخ:
این جا شیخ مفید - رض - سخنش متوجه ابوحنیفه نیست و متوجه اون شیخ اهل رأیی هست که کتاب رو در پاسخ به ادعاهای اون نوشته.
ابوحنیفه رو هم بسیاری از علمای مخالفین شیعه خارج از اسلام دونسته اند و اون رو لعن کرده اند که قبلا اشاره کرده ایم.
پاسخ:
این جا هم مقصود از جهل، جهل از سر عمد هست و نه مطلق جهل و تکفیر قواعد و ضوابط مخصوص خودش رو داره و هیچ کس به مجرد جهل ابتدائی تکفیر نمیشه و بر ظاهر اسلام باقی میمونه تا این که قصور عمدی و جحودش ثابت بشه. ما در روایات معتبره داریم که از اهل سنتی که محب اهل بیت باشن هم در آخرت پس از قبول ولایت اهل بیت وارد بهشت میشن :
ِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ: إِنَّ لِلْجَنَّةِ ثَمَانِیَةَ أَبْوَابٍ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ النَّبِیُّونَ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ خَمْسَةُ أَبْوَابٍ یَدْخُلُ مِنْهَا شِیعَتُنَا وَ مُحِبُّونَا فَلَا أَزَالُ وَاقِفاً عَلَى الصِّرَاطِ أَدْعُو وَ أَقُولُ رَبِّ سَلِّمْ شِیعَتِی وَ مُحِبِّی وَ أَنْصَارِی وَ مَنْ تَوَلَّانِی فِی دَارِ الدُّنْیَا فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکَ وَ شُفِّعْتَ فِی شِیعَتِکَ وَ یُشَفَّعُ کُلُّ رَجُلٍ مِنْ شِیعَتِی وَ مَنْ تَوَلَّانِی وَ نَصَرَنِی وَ حَارَبَ مَنْ حَارَبَنِی بِفِعْلٍ أَوْ قَوْلٍ فِی سَبْعِینَ أَلْفَ مِنْ جِیرَانِهِ وَ أَقْرِبَائِهِ وَ بَابٌ یَدْخُلُ مِنْهُ سَائِرُ الْمُسْلِمِینَ مِمَّنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَمْ یَکُنْ فِی قَلْبِهِ مِقْدَارُ ذَرَّةٍ مِنْ بُغْضِنَا أَهْلَ الْبَیْت.
پاسخ:
اشکالی در این کلام نیست. مشکل از فکر بسته و محدود نواصب هست.
پاسخ:
این روایت ارتباطی با ادعای وهابیت نداره و خود همین قرآن امر به پیروی از سنت پیامبر و کلام پیامبر و اولی الامر و ولایت اهل بیت کرده. به علاوه خود اهل بیت فرموده اند همه چیزی مردود به کتاب الله سبحانه وتعالی هست و معیار سنجش قرآن کریم هست و احادیث اهل بیت هم به دستور ایشان بر قرآن عرضه میشه.
پاسخ:
اولا : " جبل " نیست و " جمل " هست. ثانیا : " عاری الجسم " صفت اون شتر هست.یعنی شتر هیچ پالان و هودج و زینی نداشته.
پاسخ:
اولا : کجای متن روایت آمده که امام صادق (ع) با عصبانیت فرموده اند ؟ نواصب بایستی این مطلب را ثابت کنند و لفظ عصبانیت را از متن روایت بیاورند.
ثانیا : تمام حرف روایت این است که تحقیق در مورد متاهل بودن و نبودن زن وظیفه ی مرد نیست و شهادت خود زن کافیست. همانطور که در مورد عده ی زن و سایر مسائل مشابه نیز چنین نظری وجود دارد.
حنابله حتی بر این مبنا ازدواج با خواهر را هم حلال کرده اند !!! :
http://al-shia.blog.ir/post/334
پاسخ:
این همه آسمون ریسمون بافتن برای یک شبهه ی پوچ و مسخره ارزشی نداره !!! جمع قابل توجهی از افرادی که مثلا در جنگ صفین در لشکر امیر المومنین بودند از معتقدین به خلافت ابوبکر و عمر بودند و به دلیل بغض معاویه و همسو شدن اهدافشون با عمل امیر المومنین (ع) در لشکر ایشون بودن. (در لشکر امیر المومنین بودن و حتی منصوب ایشون بودن دلیلی بر عصمت و پاکی و مقبول بودن نیست)
به علاوه این ناصبی کالکرابی نمیدونه که کسی قصاص قبل از جنایت نمیکنه و معصومین ولو با وجود علم غیب مامور به عمل به ظاهر هستن نه عمل بر مبنای اخبار غیبی.
نکته ی دیگه این که خدا علم غیب داره یا نه ؟ اگر خدا علم غیب داره پس چرا سی روز غیبت حضرت موسی رو مثلا اجازه داد 40 روز بشه تا جمع کثیری گمراه بشن ؟!
پاسخ:
این تعبیر و تشبیه فاقد هر نوع اشکالی هست. بهتره قبل از پذیرفتن چیزی با عنوان شبهه اصلا بررسی کنیم ببینیم شبهه هست یا نه ؟؟!!
پاسخ:
تا وقتی حدیثی مشکلی نداره نیازی به تضعیف و رد کلام نداریم. متن هم داره به صورت تشبیهی مطلبی رو بیان میکنه.
ضمنا همین روایت در منابع مخالفین هم وارد شده !
پاسخ:
[التاسع والعشرون: عند العطاس] استحبّها جماعة؛ لما جاء بسند ضعیف: «من عطس فقال: الحمد لله على کل حال ما کان من حال، وصلّى الله على محمد وعلى أهل بیته.. أخرج الله من منخره الأیسر طائرا یقول: اللهمّ؛ اغفر لقائلها» . وفی روایة- سندها لا بأس به إلا أن فیها راویا ضعّفه کثیرون، وأخرج له مسلم متابعة-: « ... طیرا أکبر من الذباب، وأضعف من الجراد یرفرف تحت العرش یقول: اللهم؛ اغفر لقائلها.
الدر المنضود فی الصلاة والسلام على صاحب المقام المحمود،ص236 ط دار المنهاج
ابن حجر هیثمی هم در مورد یکی از سند ها گفته " لا باس به " و هم تصریح کرده که علمای اهل سنت بر خلاف ضعیف بودن سند بر مبنای همین حدیث حکم استحباب هم صادر کرده اند !
پاسخ:
جدای از بحث سندی اصلا ارتباطی به ایران نداره !!! داره مجوس رو میگه ! چه ربطی به ایران داره ؟؟؟!!! بی سوادی هم حدی داره .....
پاسخ:
این فرد دانشمند شیعه نبوده و از ملعونین و کذابین و غلاة هست.
محمد بن نصیر النمیری : ادعى النبوة وان علی بن محمد العسکری ( ع ) أرسله ، وکان یقول بالتناسخ ، والغلو فی أبی الحسن وکان یقول فیه بالربوبیة ، ویقول بإباحة المحارم ، ویحلل نکاح الرجال بعضهم بعضا - لا یبعد اتحاده مع محمد بن الحصین الفهری " الملعون المتقدم 10615 ".
المفید من معجم رجال الحدیث،ص584
پاسخ:
1 - ارجلکم عطف به وامسحوا هست.
2 - این روایت مخالف روایات صحیح و متواتر هست و در نتیجه در حکم شاذ بوده و الشاذ کالنادر والنادر کالمعدوم.
3 - اولا عقل در نزد مخالفین در چنین مواردی حجت نیست. ثانیا در اون زمان اگر قرار بود پا رو بشویند با توجه به خاکی بودن مساجد و زمین ها همیشه باید پاهاشون گلی می بود !!!
پاسخ:
متن روایت ارتباطی با ادعای وهابیون ندارد.