بن عثیمین (عالم سرشناس وهابی - سَلَفی) : مخالفت عُمَر با درخواست پیامبر (ص) برای نوشتن وصیت ، رحمت خداوند بود تا ابوبکر پس از ایشان خلیفه شود !!!
بن عثیمین (عالم سرشناس وهابی - سَلَفی) : مخالفت عُمَر با درخواست پیامبر (ص) برای نوشتن وصیت ، رحمت خداوند بود تا ابوبکر پس از ایشان خلیفه شود !!!
یکی از تلخ ترین حقائق صدر اسلام، اتفاقی است که در روزهای پایانی عمر مبارک پیامبر - صلی الله علیه وآله وسلم - رخ داد.
ایشان درخواست کاغذی کردند تا وصیتی را بنویسند که پس از آن احدی از امت گمراه نشود و در این هنگام جمعی از صحابه که در راس آنان «عمر بن الخطاب» بود مانع از این کار شدند.
بن عثیمین - عالم مشهور وهابی - سَلَفی در شرح بخشی از حدیث رزیة الخمیس می نویسد :
وإن کان المعنى کتابا لا تضلوا بعده بالنسبة للخلافة ، وأن الرسول لما رأى نفسه ثقل به المرض ، واشتد به أراد أن یکتب کتابا فی الخلافة، فإن من رحمة الله أن الله تعالى یسر أو قدر أن عمر یعارض حتى یکون انتخاب أبی بکر برضا من الصحابة، مع أن الرسول أشار إلى خلافته .....
بن عثیمین، محمد بن صالح (المتوفى 1421 هـ)، شرح صحیح البخاری،ج1، ص 300، الناشر : النبلاء للکتاب - المکتبة الإسلامیة، الطبعة : الأولى، 1428 هـ - 2008 م.
اگر مقصود پیامبر از «نوشته ای برایتان بنویسم که گمراه نشوید» خلافت پس از اوست و این که پیامبر زمانی که دید بیماری بر او سنگینی کرده و شدت گرفته خواست تا نوشته ای در مورد خلافت بنویسد، پس این از رحمت خداوند است که مقدر کند تا عُمَر با پیامبر مخالفت کند تا انتخاب ابوبکر به عنوان خلیفه با رضایت صحابه صورت بگیرد با این که پیامبر به خلافت او اشاره کرده است .....
- به راستی کسی که چنین کلامی از او صادر می شود «پیامبر» را معصوم و افضل می داند یا «عُمَر» را ؟!
- اگر پیامبر قصد نوشتن مطلبی در مورد خلیفه ی پس از خود را داشته اند ، نظر ایشان مهم تر است و بایستی نوشته شود یا این که بایستی از آن جلوگیری شود ؟!
- در اینجا عمل پیامبر - که مرتبط با هدایت و ضلالت است - قطعا مرتبط با وحی و دستور الهی می باشد.چگونه ممکن است عمل عُمَر که مانع هدایت می شود مصداق رحمت الهی باشد ؟!
- اگر پیامبر قبلا - به زعم بن عثیمین - به خلافت ابوبکر اشاره کرده بود ، چه اشکالی دارد که باز هم اشاره کند ؟!
- وقتی پیامبر قصد مکتوب کردن وصیت یا وصایایی را دارد ، مگر جایی برای اظهار نظر سایرین می ماند که ما بگوییم چنین شد تا خلیفه بر اساس نظر صحابه و با رضایت آنان تعیین گردد ؟! نظر خداوند و پیامبر و رضایت ایشان مهم تر است یا صحابه ؟!
خدا قوت
مطالب بسیار خوب و تحقیقی دارید . خدا خیرتون بده
جالب است که ابن عثیمین در ادامه ، نیابت ابوبکر در حج سال نهم هجری را دلیل بر اشاره ی پیامبر صلی الله علیه وآله به خلافت او دانسته است ؛
مع أن الرسول أشار إلى خلافته ، فهو نائبه فی الحج عام تسع فإنّ أبابکر حجّ بالنّاس فی السنة التاسعة بالاتفاق . و تخلیفه فی امامة الناس فی الحجّ إشارة إلی أنّه هو الخلیفة من بعده فی إمامة الناس فی مسائل الخلافة
حال آنکه در همان ماجرا وحی آمد و به پیامبر (ص) دستور داد که یا باید خودت به حج بروی و سوره ی برائت را بر مشرکین بخوانی و یا باید مردی از خودت و همانند خودت را برای این کار بفرستی !
لذا این مطلب نه تنها به خلافت ابوبکر اشاره ندارد ، بلکه دقیقا عکس آن صادق است و خلافت امیر المومنین علیه السلام و عدم شایستگی ابوبکر برای خلافت را اثبات می کند .
عن أنس أن النبی صلى الله علیه وسلم بعث ببراءة مع أبی بکر الصدیق إلى أهل مکة ، فقال النبی صلى الله علیه وسلم : ردوه . فردوه ، فقال أبو بکر ، رضی الله عنه ، ما لی أأنزل فی شیء ؟ قال : لا ، ولکنی أمرت أن لا یبلغها إلا أنا أو رجل منی ، فدفعها إلى علی بن أبی طالب رضی الله عنه
از أنس بن مالک روایت شده است که رسول خدا (ص) ابوبکر را برای خواندن سوره برائت به سوی اهل مکه فرستاد، سپس رسول خدا به او گفت: آن را برگردان، ابوبکر نیز برگرداند، ابوبکر گفت: چه اتفاقی برای من افتاده، آیا چیزی در باره من نازل شده؟ فرمود: خیر، ولی به من دستور داده شده که آن را تبلیغ نکند؛ مگر خودم یا مردی که از من است؛ پس آن را به علی بن أبی طالب علیه السلام داد
معجم ابن الأعرابی ج 5 ص 159 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناد حسن
... حدثنا عمرو بن میمون قال إنی لجالس إلى ابن العباس إذ أتاه تسعة رهط فقالوا إما أن تقوم معنا وإما أن تخلونا یا هؤلاء وهو یومئذ صحیح قبل أن یعمى قال أنا أقوم معکم فتحدثوا فلا أدری ما قالوا فجاء وهو ینفض ثوبه وهو یقول أف وتف یقعون فی رجل له عشر وقعوا فی رجل ... وبعث أبا بکر بسورة التوبة وبعث علیا خلفه فأخذها منه فقال لا یذهب بها إلا رجل هو منی وأنا منه
عمرو بن میمون مىگوید: با عبد اللَّه بن عباس نشسته بودم، افرادى که در نه گروه بودند نزد او آمدند و گفتند: یا برخیز و با ما بیا و یا شما ما را با ابن عباس تنها گذارید. این ماجرا زمانى بود که ابن عباس بینا بود و هنوز کور نشده بود. ابن عباس گفت: من با شما مىآیم [آنان به گوشهاى رفتند و] با ابن عباس مشغول گفت و گو شدند. من نمىفهمیدم چه مىگویند. پس از مدتى عبد اللَّه بن عباس در حالى که لباسش را تکان مىداد تا غبارش فروریزد آمد و گفت: اف و تف بر آنان، به مردى دشنام مىدهند و از او عیبجویى مىکنند که ده ویژگى براى اوست؛
ابن عباس گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله ابوبکر را برای خواندن سوره توبه فرستاد، سپس علی را به دنبال او فرستاد و سوره را از او گرفت و رسول خدا فرمود: برای خواندن آن غیر از کسی که از من است و من از او هستم، کس دیگری شایستگی ندارد
خصائص الامام علی (ع) للنسائی ، ص 34-36 ح 23 قال ابو اسحاق الحوینی : إسناده حسن
فتح الباری ج 7 ص 15 قال العسقلانی: اخرجهما أحمد والنسائی ورجالهما ثقات
همین روایت را تعداد دیگری از علمای اهل سنت نقل کرده اند ولی به جای ابوبکر ، فلانی نوشته اند ؛
المستدرک علی الصحیحین بتعلیق الذهبی ، ج 3 ص 143 ح 4652 با تصحیح حاکم و ذهبی
المسند للإمام أحمد ، ج 3 ص 331-333 ح 3062 قال احمد محمد شاکر: إسناده صحیح
فضائل الصحابة لاحمد ، ص 849-852 ح 1168 قال وصی الله بن محمد عباس: إسناده حسن