حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

ابن عساکر (از علمای شافعی مذهب) : حنبلی مذهب ها عده ای اوباش هستند که معتقدند خداوند در صورت یک جوان بر پشت الاغی سوار می شود و به زمین می آید !


یکی از مطالبی که امروزه سلفیون و وهابی ها آن را به عنوان عقیده ی ثابت خود پذیرفته اند، اعتقاد به دست و پا و چشم و حس بویایی و ... برای الله سبحانه و تعالی می باشد و با وجود چنین اعتقادات باطل و شرک آمیزی خود را اهل توحید نیز می نامند ! جالب آن که ریشه ی این اعتقادات به برخی از حنبلی مذهب ها بر می گردد که ابن عساکر دمشقی (از علمای شافعی مذهب اهل سنت) شدیدا به آن ها حمله کرده و نکات جالبی را در مورد حقیقت اعتقادات این عده بیان  می کند.
وی می نویسد :

إِن جمَاعَة من الحشویة والأوباش الرعاع المتوسمین بالحنبلیة أظهرُوا بِبَغْدَادَ من الْبدع الفظیعة والمخازی الشنیعة مالم یتسمح بِهِ ملحد فضلا عَن موحد وَلَا تجوز بِهِ قَادِح فِی أصل الشَّرِیعَة وَلَا معطل ونسبوا کل من ینزه الْبَارِی تَعَالَى وَجل عَن النقائص والآفات وینفى عَنهُ الْحُدُوث والتشبیهات ویقدسه عَن الْحُلُول والزوال ویعظمه عَن التَّغَیُّر من حَال إِلَى حَال وَعَن حُلُوله فِی الْحَوَادِث وحدوث الْحَوَادِث فِیهِ إِلَى الْکفْر والطغیان ومنَافاة أهل الْحق وَالْإِیمَان وتنَاهوا فِی قذف الْأَئِمَّة الماضین وثلب أهل الْحق وعصابة الدّین ولعنهم فِی الْجَوَامِع والمشاهد والمحافل والمساجد والأسواق والطرقات وَالْخلْوَة وَالْجَمَاعَات ثمَّ غرهم الطمع والإهمال ومدهم فِی طغیانهم الغی والضلال إِلَى الطعْن فِیمَن یعتضد بِهِ أَئِمَّة الْهدى وَهُوَ للشریعة العروة الوثقى وَجعلُوا أَفعاله الدِّینِیَّة معاصی دنیة وترقوا من ذَلِک إِلَى الْقدح فِی الشَّافِعِی رَحْمَة الله عَلَیْهِ وَأَصْحَابه .....

تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری،ص310و311 ط دار الفکر

گروهی از حشویه [1] و اوباش و افراد پست که موسوم به حنبلی ها هستند در بغداد بدعت های شنیع و مسائل زشتی را ظاهر کردند که حتی فرد ملحد چنین نمی کند چه برسد به شخص موحد و هیچ فرد طعن زننده ای به شریعت و هیچ فرد معطَلی [2] هم آن را جایز نمی داند و به خداوند همه ی آن چه را که او از آن ها منزه است نسبت دادند و حال آن که خداوند از نقائص و آفات منزه است و حدوث و تشبیهات نسبت به او منتفی است و از حلول و زوال پاک است و از تغییر حالات و حلول در حوادث و حدوث حوادث منزه است و این اقوال کفر و طغیان و منافات با اهل حق و ایمان است و [حنابله] بدگویی و اهانت به ائمه ی گذشته و بدگویی از اهل حق و اهل الدین و لعن آن ها در جوامع و مشاهد و محافل و مساجد و بازار و راه ها و خلوت و اجتماعات را به نهایت خود رساندند و سپس طمع و اهمال آنان را فریفت و در طغیان گمراهی و عقیده ی فاسدشان بیشتر فرو رفتند تا این که به فردی که ائمه ی هدی از او کمک می گیرند و وی برای شریعت به منزله ی عروه ی وثقی (ریسمان محکم) است طعن زدند و افعال دینی وی را گناهانی پست برشمردند و از این حال به طعن به شافعی و اصحابش رسیدند .....

[1] حشویه بر فرقه‏ ای از عامّه اطلاق می‏شود که به هر خبری، هرچند متناقض عمل می‏کنند و به ظواهر قرآن، هرچند مخالف با دلیل قطعی تمسک می‏جویند.

[2] معطله (اهل تعطیل) عقل را از شناخت اوصاف الهى یکسره ناتوان مى‌شمارند و معتقدند عقل نمی تواند به معرفت اوصاف خداوند برسد.

وی در ادامه در مورد حنابله می نویسد :

وتمادت الحشویة فِی ضلالتها والإصرار على جهالتها وَأَبُو إِلَّا التَّصْرِیح بِأَن المعبود ذُو قدم وأضراس ولهوات وأنَامل وَأَنه ینزل بِذَاتِهِ ویتردد على حمَار فِی صُورَة شَاب أَمْرَد بِشعر قطط وَعَلِیهِ تَاج یلمع وَفِی رجلَیْهِ نَعْلَانِ من ذهب وَحفظ ذَلِک عَنْهُم وعللوه ودونوه فِی کتبهمْ وَإِلَى الْعَوام ألقوه .....

تبیین کذب المفتری فیما نسب الی الامام ابی الحسن الاشعری،ص311 ط دار الفکر

و حشویه در گمراهیشان و اصرار بر جهالتشان ماندند و لجاجت کردند و تصریح کردند بر این که خداوند پا و دندان و گوشت و سر انگشت دارد و خودش در حالی که سوار بر الاغی است در صورت یک جوان بدون ریش با موی فری به زمین می آید در حالی که تاجی نورانی بر سر دارد و دو پایش در کفشی از طلاست و این اعتقاد از آنان حفظ شده و آنان این عقیده را ثابت کرده اند و در کتبشان تدوین کرده اند و به عوام القاء کرده اند .....

رونوشت :

ندای سنت | پایگاه رسمی حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان سراوان

اسلام تکس | بانک مقالات اسلامی و پاسخ به شبهات

کتابخانه عقیده

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۰۱
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۱۵)

خدا اینها رو شفاء بده.کسی که به خداوند ایمان داشته باشه بعیده که یک همچین عباراتی به زبان بیاره.
۰۱ آذر ۹۴ ، ۱۴:۴۷ ❤منتـــظر المـهـدی❤
سبحان الله !!!!
خندیدن خدا در کتاب های روافض
عدة من أصحابنا ، عن أحمد بن محمد بن خالد ، عن ابن فضال ، عن أبی جمیلة ، عن سعد بن طریف ، عن الأصبغ بن نباتة قال قال أمیر المؤمنین صلوات الله علیه یضحک الله عز وجل إلى رجل فی کتیبة یعرض لهم سبع أو لص فحماهم أن یجوزوا

لکافی ج5ص54
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم

اولا : روایتی که آورده اند از نظر سندی ضعیف هست. (ابی جمیله و سعد بن طریف از عوامل ضعف سند هستند)

ثانیا : در این روایت کوچک ترین اشکالی بر شیعه وارد نیست چرا که طبق اعتقاد قطعی شیعه تمامی مطالبی که در مورد الله سبحانه وتعالی باشه در صورتی که مخالف آیه ی محکم " لیس کمثله شیء " باشه یا باید تاویل بشه به یک مفهوم ممکن و صحیح برسیم و در غیر این صورت روایت رو کنار میذاریم و این دقیقا خلاف عقیده ی مخالفین به خصوص اهل الحدیث هست که تاویل رو در این مواقع باطل میدونن و میگن باید به ظاهر اعتنا کرد. به همین دلیل علامه ی مجلسی اینجا توضیح داده اند که منظور از یضحک الله چیه :

قوله علیه السلام:" یضحک الله" الضحک کنایة عن الإثابة و اللطف‏ .....

این قول امام علیه السلام که " یضحک الله " کنایه از پاداش و لطف است .....
توهن زراره به امام صادق ع
فلما خرجت ضرطت فی لحیته و قلت لا یفلح أبدا رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۷).
در مورد تشهد از ابا عبدالله پرسیدم: ….. وقتی زراره خارج شد گفت: ((ببخشید معذرت میخوام گفت)): در ریشش گوزیدم و گفتم او هر گز پیروز می شود .و( در روایتی به ریش تو و خودم گوزیدم تو هرگز پیروز نمی شوی)
پاسخ:
این خبر ضعیف هست و غیر قابل احتجاج :

یُوسُفَ: قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بَقَّاحٍ، عَنْ عَمِّهِ، عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ التَّشَهُّدِ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، قُلْتُ التَّحِیَّاتُ الصَّلَوَاتُ قَالَ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ، فَلَمَّا خَرَجْتُ قُلْتُ إِنْ لَقِیتُهُ لَأَسْأَلَنَّهُ غَداً، فَسَأَلْتُهُ مِنَ الْغَدِ عَنِ التَّشَهُّدِ فَقَالَ کَمِثْلِ ذَلِکَ، قُلْتُ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ قَالَ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ، قُلْتُ أَلْقَاهُ بَعْدَ یَوْمٍ لَأَسْأَلَنَّهُ غَداً، فَسَأَلْتُهُ عَنِ التَّشَهُّدِ فَقَالَ کَمِثْلِهِ، قُلْتُ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ قَالَ التَّحِیَّاتُ وَ الصَّلَوَاتُ، فَلَمَّا خَرَجْتُ ضَرَطْتُ فِی لِحْیَتِهِ وَ قُلْتُ لَا یُفْلِحُ أَبَدا.

یوسف بن السخت البصری : ضعیف  علی بن أحمد بن بقاح : مجهول لیس له ترجمة فی کتب الشیعة   |   عمه : مجهول لیس له ترجمة فی کتب الشیعة
وان مرض فلا تعده وان مات فلا تشهد جنازته اختیار معرفه الرجال – (ج ۲ / ص ۱۸۲) اگر زراره مریض شد به عیادتش نروید و اگر مرد بر جنازه اش نماز نخوانید.
   قال نعم زراره، زراره شر من الیهود و النصارى و من قال إن مع الله ثالث ثلاثه. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۷) بله زراره از یهود و نصاری و کسانی که بگویند خدای سه تاست بدتر است.
پاسخ:
مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ، دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ مَتَى عَهْدُکَ بِزُرَارَةَ قَالَ، قُلْتُ مَا رَأَیْتُهُ مُنْذُ أَیَّامٍ، قَالَ لَا تُبَالِ وَ إِنْ مَرِضَ فَلَا تَعُدْهُ وَ إِنْ مَاتَ فَلَا تَشْهَدْ جَنَازَتَهُ! قَالَ، قُلْتُ زُرَارَةُ مُتَعَجِّباً مِمَّا قَالَ، قَالَ: نَعَمْ زُرَارَةُ، زُرَارَةُ شَرٌّ مِنَ الْیَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ مَنْ قَالَ إِنَّ مَعَ اللَّهِ ثَالِثَ ثَلَاثَة.

روایت مرسل است و وجود " عن بعض رجاله " باعث ارسال هست.


وان مرض فلا تعده وان مات فلا تشهد جنازته اختیار معرفه الرجال – (ج ۲ / ص ۱۸۲) اگر مریض شد به عیادتش نروید و اگر مرد بر جنازه اش نماز نخوانید.
  عن کردین أبی سیار، قال : سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول لعن الله بریدا و لعن الله زراره. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۸) شنیدم از ابا عبدالله که می گفت: خداوند برید و زراره را لعن کند.
پاسخ:
 بِهَذَا الْإِسْنَادِ [ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، عَنْ جِبْرِیلَ بْنِ أَحْمَدَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى‏] عَنْ یُونُسَ، عَنْ مِسْمَعٍ کِرْدِینٍ أَبِی سَیَّارٍ قَالَ سَمِعْت‏ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ بُرَیْداً وَ لَعَنَ زُرَارَة.

جبرئیل بن محمد : مجهول
عن خطاب بن مسلمه عن لیث المرادی، قال : سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول لا یموت زراره إلا تائها. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۹) ابا عبدالله می گفت: زاره نمی میرد مگر سرگردان و حیران
پاسخ:
وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ [مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنِ الْعُبَیْدِی‏] عَنْ یُونُسَ، عَنْ خَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَةَ عَنْ لَیْثٍ الْمُرَادِیِّ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ لَا یَمُوتُ زُرَارَةُ إِلَّا تَائِها.

سند خبر ضعیف هست :

جبرئیل بن احمد : مجهول  |  عبیدی : مجهول (ضعیف)
عن عمران الزعفرانی، قال : سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول لأبی بصیر یا أبا بصیر و کنى اثنی عشر رجلا ما أحدث أحد فی الإسلام ما أحدث زراره من البدع، علیه لعنه الله، هذا قول أبی عبد الله. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۹) شنیدم ازامام جعفر صادق که به ابی بصیر می گفت: ای ابا بصیر ۱۲ نفری که در اسلام بدعت ایجاد کردند کسی مانند زراره بدعت ایجاد نکرد خداوند او را لعنت کند.
پاسخ:
 بِهَذَا الْإِسْنَادِ [َ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنِ الْعُبَیْدِی‏] عَنْ یُونُسَ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ الْمُؤْمِنِ، عَنْ عِمْرَانَ الزَّعْفَرَانِیِّ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ لِأَبِی بَصِیرٍ یَا أَبَا بَصِیرٍ وَ کَنَّى اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا مَا أَحْدَثَ أَحَدٌ فِی الْإِسْلَامِ مَا أَحْدَثَ زُرَارَةُ مِنَ الْبِدَعِ، عَلَیْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ، هَذَا قَوْلُ أَبِی عَبْدِ اللَّه‏.

جبرئیل بن احمد : مجهول  |  ابراهیم المومن : مجهول  |  عمران الزعفرانی : مجهول
قال : استأذن زراره بن أعین و أبو الجارود على أبی عبد الله (علیه السلام) قال یا غلام أدخلهما فإنهما عجلا المحیا و عجلا الممات. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۰)
زراره و ابو جارود اجازه ورود گرفتند ابی عبدالله گفت: ای غلام آندو را وارد کن چرا که آندو گوساله زندگی و مرگ هستند.
پاسخ:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْقَصِیرِ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ، قَالَ اسْتَأْذَنَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْیَنَ وَ أَبُو الْجَارُودِ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ یَا غُلَامُ أَدْخِلْهُمَا فَإِنَّهُمَا عَجَّلَا الْمَحْیَا وَ عَجَّلَا الْمَمَات‏.

جبرئیل بن احمد : مجهول  |  موسی بن جعفر بن وهب : مجهول  |  علی بن القصیر : مجهول  | عن بعض رجاله : مجهول
  فقال لی هذا زراره بن أعین، هذا من الذین وصفهم الله عز و جل فی کتابه فقال وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. الفرقان:۲۳] رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۰) گفت: این زراره بن اعین است این از کسانی است که الله عزوجل آنها را در کتابش وصف کرده و گفته: و بسوی انجه انجام داده می رویم و آن را زره زره می گردانیم: این ایه برای مشرکین آمده کسانی که اعمالشان حبط می شود
پاسخ:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی جِبْرِیلُ بْنُ أَحْمَدَ، عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَشْیَمَ، قَالَ حَدَّثَنِی رَجُلٌ، عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ، قَالَ نَزَلْتُ مَنْزِلًا فِی طَرِیقِی مَکَّةَ لَیْلَةً فَإِذَا أَنَا بِرَجُلٍ قَائِمٍ یُصَلِّی صَلَاةً مَا رَأَیْتُ أَحَداً صَلَّى مِثْلَهَا وَ دَعَا بِدُعَاءٍ مَا رَأَیْتُ أَحَداً دَعَا بِمِثْلِهِ، فَلَمَّا أَصْبَحْتُ نَظَرْتُ إِلَیْهِ فَلَمْ أَعْرِفْهُ فَبَیْنَا أَنَا عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) جَالِساً إِذْ دَخَلَ الرَّجُلُ فَلَمَّا نَظَرَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِلَى الرَّجُلِ، قَالَ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ یَأْتَمِنَهُ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ عَلَى حُرْمَةٍ مِنْ حُرْمَتِهِ فَیَخُونَهُ فِیهَا! قَالَ فَوَلَّى الرَّجُلُ، فَقَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَا عَمَّارُ أَ تَعْرِفُ هَذَا الرَّجُلَ قُلْتُ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا أَنِّی نَزَلْتُ ذَاتَ لَیْلَةٍ فِی بَعْضِ الْمَنَازِلِ فَرَأَیْتُهُ یُصَلِّی صَلَاةً مَا رَأَیْتُ أَحَداً صَلَّى مِثْلَهَا وَ دَعَا بِدُعَاءٍ مَا رَأَیْتُ أَحَداً دَعَا بِمِثْلِهِ، فَقَالَ لِی هَذَا زُرَارَةُ بْنُ أَعْیَنَ، هَذَا مِنَ الَّذِینَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ فَقَالَ: وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُورا.

سند خبر ضعیف هست.===>  جبریل بن احمد : مجهول  |  موسى بن جعفر بن وهب : مجهول  |  علی بن [احمد بن] اشیم : مجهول  |  رجل : مجهول

عامه و نواصب مبارکشون باشه که همیشه به همچین روایاتی استناد میکنن و ما وقتی به روایات صحیح استناد میکنیم فرار میکنن !
زراره او اصلیتش مسیحی بود و پدر او برده رومی بود. الشیخ الطوسی می گوید:إن زراره من أسره نصرانیه، وإن جده (سنسن وقیل سبسن) کان راهباً نصرانیاً، وکان أبوه عبداً رومیاً لرجل من بنی شیبان) (الفهرست ۱۰۴)زراره از خانواده نصرانی بود و جدش (سنسن یا سبسن) یک راهبه نصرانی بود، و پدرش برده رومی بود که برای بنی شعبان کار می کرد.
پاسخ:
خب الان این چه اشکالی داره ؟؟؟!!! اشکالش کجاست ؟؟؟!!! زراره کسی بود که بعد از تحقیقات مفصل، شیعه ی امام صادق (ع) شد و به مرتبه ای رسید که بسیاری از مسلمان زاده ها نرسیدند و این افتخاری است برای مکتب تشیع بر خلاف بسیاری از مخالفین که به عنوان نمونه عمر در برخی مواقع نژاد پرستی رو ترویج میداد و از بعضی اقوام مثل فارس ها کراهت داشت.
حدثنی أبو جعفر محمد بن قولویه، قال حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بماجیلویه، عن زیاد بن أبی الحلال، قال : قلت لأبی عبد الله (علیه السلام) إن زراره روى عنک فی الاستطاعه شیئا فقبلنا منه و صدقناه و قد أحببت أن أعرضه علیک فقال هاته قلت فزعم أنه سألک عن قول الله عز و جل وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا، فقلت : من ملک زادا و راحله، فقال کل من ملک زادا و راحله فهو مستطیع للحج و إن لم یحج فقلت نعم. فقال لیس هکذا سألنی و لا هکذا قلت، کذب علی و الله کذب علی و الله، لعن الله زراره لعن الله زراره، لعن الله زراره، إنما قال لی من کان له زاد و راحله فهو مستطیع للحج قلت و قد وجب علیه، قال فمستطیع هو، فقلت لا حتى یؤذن له، قلت فأخبر زراره بذلک، قال نعم.
قال زیاد فقدمت الکوفه فلقیت زراره فأخبرته بما قال أبو عبد الله (علیه السلام) و سکت عن لعنه، فقال أما إنه قد أعطانی الاستطاعه من حیث لا یعلم، و صاحبکم هذا لیس له بصیره بکلام الرجال. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۷)
حدثنی أبو جعفر محمد بن قولویه، قال: حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بماجیلویه، عن زیاد بن أبی الحلال، قال: قلت لابی عبد الله – قوله: حدثنی أبو جعفر إلى قوله حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بما جیلویه طریق هذا الحدیث صحیح بلا امتراء اتفاقا اختیار معرفه الرجال – (ج ۲ / ص ۱۶۰ )
رسیدن این حدیث از طریق سند این حدیث به اتفاق و بدون شک و تردید صحیح است.
زیاد بن ابی حلال (یکی از نزدیکان امام صادق) روایت می کند که به ابو عبدالله گفتم: زراره از تو چیزهایی را در استطاعت نقل میکند ما از او قبول کردیم و او را تصدیق کردیم ولی دوست داشتم آنها را بر شما عرضه کنم امام فرمودند: بگو. گفتم: ایشان گمان می کند که از شما در مورد آیه و لله علی الناس حج البیت من … سوال کرده و شما گفته اید. ( من استطاع علیه سبیلا یعنی کسی که مالک زاد و راحله باشه سپس گفت از شما سوال کرده آیا کسی که زاد و راحله داشته باشد مستطیع حج است و اگر چه حج نکند.( اینجا میخواهد به اسم امام ترویج بی دینی کند) و شما گفته اید: بله. امام صادق فرمودند: نه او چنین از من سوال کرده و نه من چنین گفتم. بر من دروغ گفته بخدا قسم بر من دروغ گفته خدا او را لعنت کند(سه بار) او از من سوال کرد که کسی که زاد و راحله داشته باشد آیا او مستطیع حج است من گفتم: بلکه بر او واجب است (اگر هم مالک ان زاد و توشه نباشد) بعد او گفت: ایا او مستطیع است. گفتم: نه مگر زمانیکه اجازه از صاحب آن داشته باشد. زیاد می گوید. زراره را به ان خبر بدهم؟ امام فرمود: بله. زیاد گفت به کوفه بر گشتم و زراره را ملاقات کردم سپس به او خبر دادم به آنچه که امام فرموده بودند. و از لعن او سکوت کردم. گفت: او به من استطاعت داده از جایی که نمی فهمید!!!. و صاحب شما( امام صادق) آگاهی به کلام مردان ندارد.
بعضی خواستند این روایت را به تقیه و حفظ جان زراره توجیه کنند در حالیکه سیاق جمله این را نمی رساند و تقیه زمانیست که حکمی بیان شود که در ان توهین به عقاید اهل سنت باشد نه چنین مسالی ای که هم سنی و هم شیعه اتفاق بر ان دارند و از جهتی تقیه در جلو حکام باید صورت گیرد نه در جلو دوست و یاور مطمئن. حال اگر بگوییم امام تقیه کرده پس چرا زراره این بی ادبی کرده.!!!
پاسخ:
این روایت مرسل هست و به همین دلیل ضعیف هست و هرکس هم اون رو تصحیح کرده باشه قطعا اشتباه کرده چرا که واسطه ی بین ماجیلویه و زیاد بن ابی الحلال حذف شده و ماجیلویه نمیتونه مستقیما از زیاد بن ابی الحلال نقل کنه و در کتاب تاریخ آل زراره هم به همین مطلب اشاره شده :

قلت وهو ضعیف بحذف الواسطة بین ماجیلویه ، وبین زیاد بن أبی الحلال.


به علاوه اگر این روایت و مشابهش رو بر تقیه هم حمل کنیم اتفاقا کاملا وارد و صحیح هست و الزاما وقتی حکم و احکام اهل سنت بیان میشه تقیه نمیکنن بلکه زراره محل شک و اتهام بدخواهان بود و اگر امام صادق در مقابل اعداء و جاسوس ها زراره رو تایید میکرد باعث میشد تا زراره جونش در خطر بیفته پس وجه تقیه هم در این روایات کاملا صحیح و وارد و قابل قبول هست و مخالفین باز هم در این مورد حماقت و جهل به خرج داده اند.
زراره کارش اختلاف بین مسلمانان بود و میخواست از زبان امامان چیزهای را بین مردم منتشر کند تا اینکه امت اسلامی را بجان هم بیندازد. مجلسی روایت میکند:
عن الولید بن صبیح قال : دخلت على أبی عبدالله علیه السلام فاستقبلنی زراره خارجا من عنده ، فقال لی أبوعبدالله علیه السلام : یا ولید أما تعجب من زراره یسألنی عن أعمال هؤلاء أی شئ کان یرید ؟ أیرید أن أقول له : لا ، فیروی ذلک عنی ، ثم قال : یا ولید متى کانت الشیعه تسأل عن أعمالهم إنما کانت الشیعه تقول : من أکل من طعامهم وشرب من شرابهم واستظل بظلهم . . متى کانت الشیعه
تسأل عن مثل هذا بحار الأنوار – (ج ۷۴ / ص ۳۸۲)
ولید بن صبیح گفت: بر ابی عبدالله وارد شدم با زراره در حالی که خانه را ترک می کرد ملاقات کردم. ابو عبدالله به من گفت: ای ولید آیا تعجب نمی کنید از زراره! از من در مورد اعمال( اهل سنت ) هر چه خود می خواهد سوال می کند ایا او میخواهد من بگویم نه. سپس ان را از من روایت کند؟ و…. در تاریخ ال زراه همین داستان امده اما بجای زراره اسم را حذف کرده است.
پاسخ:
چه اشکالی داره این روایت ؟؟؟!!! اشکالش کجاست ؟؟؟!!! روایت داره میگه انتظار و میل زراره این بوده که جواب " لا " بشنوه اما اینطور نشده. به علاوه " فیروی " ممکن هست صیغه ی مجهول باشه یعنی این که زراره این رو بشنوه و بعد جاهای دیگه این رو  روایت کنند. (که احتمال قوی تر هم همینه چون زراره خودش از اصحاب خاص بوده و کسی نبوده که اهل افشای سر و مسائل این چنینی باشه و همین احتمال رو محقق المکاسب المحرمه امام خمینی هم مطرح کرده :  لا یبعد أن یکون بصیغة المجهول)

به هر جهت اشکالی در این روایت نیست.

به علاوه روایت بدون هیچ حذفی در کتاب تاریخ آل زراره نقل شده و به قدری مخالفین احمق هستن و تدلیس میکنند که نمیدونن کتاب تاریخ آل زراره مخصوص زراره و خاندانش هست و حذف اسم معنی نداره اصلا ! هرچند که روایت به صورت کامل اونجا هم نقل شده.
آقا یا خانم ایرانی.به جای قطار کردن روایات که به خیال خام خودت میخوای از شیعه ایراد بگیری.لطف کن با سند صحیح حرف بزن.شیعیان وقتی مطلبی میزارن فقط با سند صحیح یا معتبر.وای به حال اون روزی که شیعه بخواد روایات ضعیفه شما رو هم مطرح کنه.اون وقت به جای ایراد به شیعه، توی انسان بودن خودتم شک میکنی
پاسخ:
البته فکر کنم این آقای ایرانی شبهات نواصب و مخالفین رو مطرح میکنن برای پاسخ. به هر جهت همیشه استنادات مخالفین از این جنس هست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter