پاسخ:
وعلیکم السلام
اولا : در مورد کلام سید مرتضی رحمه الله، آیت الله خوئی توضیح خیلی دقیقی داده اند :
و
المتلخص مما ذکرناه: أن عبد الله بن مسعود لم یثبت أنه والى علیا ع و قال
بالحق، و الله العالم. ثم إنه قد اعتنى علماء العامة بشأنه، و هو متسالم
علیه عندهم فی الفضل و التقى، قال ابن حجر فی تقریبه: «عبد الله بن مسعود
بن غافل (بمعجمة و فاء) ابن حبیب الهذلی أبو عبد الرحمن، من السابقین
الأولین، و من کبار العلماء من الصحابة، مناقبه جمة و أمره عمر على الکوفة،
و مات سنة اثنتین و ثلاثین أو فی التی بعدها بالمدینة». أقول: على هذا
الأساس أثنى علیه السید المرتضى فی الشافی، و استدل بروایاته على المخالفین
جدلا. (معجم رجال الحدیث ج 11 ص 346)
خلاصه ی
آنچه ذکر کردیم این است که : ثابت نشده است که عبد الله بن مسعود از
موالیان امیر المومنین و قائلین به عقیده ی حقه باشد والله العالم.علمای
عامه به عبد الله بن مسعود توجه خاصی کرده اند و وی در نزد آنان در فضل و
تقوی مورد قبول و اتفاق است و ابن حجر در کتاب تقریبش چنین گفته است : عبد
الله بن مسعود بن حبیب الهذلی، ابو عبد الرحمن، از سابقین اولین است و از
بزرگان علمای صحابه است و مناقبش فراوان است و عمر بن الخطاب وی را امیر
کوفه قرار داد و در سال 32 هجری یا پس از آن در مدینه از دنیا رفت.من (آیت
الله خوئی) می گویم : سید مرتضی در کتاب شافی بر همین اساس وی را ستوده است
و به روایاتش از باب جدل در مقابل مخالفین استناد کرده است.
پس
ملاحظه می فرمایید که آیت الله خوئی هم تصریح دارن که استدلال سید مرتضی
به عبد الله بن مسعود و مدح وی از باب الزام خصم و جدل در برابر مخالفین
است.
ثانیا : در کتب امامیه روایاتی وارد شده و
اقوالی از بزرگان وارد شده که دال بر ذم و نکوهش عبد الله بن مسعود
هست.مثلا از فضل بن شاذان رحمه الله در رجال کشی چنین نقل شده :
و سئل عن ابن مسعود و حذیفة؟ فقال: لم یکن حذیفة مثل ابن مسعود.لان حذیفة کان
رکنا و ابن مسعود خلط و والى القوم و مال معهم و قال بهم. (رجال کشی ص
177)
از فضل بن شاذان در مورد عبد الله بن مسعود و حذیفه سوال شد.وی
پاسخ داد : حذیفة مانند عبد الله بن مسعود نبود چرا که حذیفة رکنی از
ارکان بود [منظور در دفاع از امیر المومنین و اعتقاد به ایشان است] اما ابن
مسعود دچار خلط شد و موالات قوم [منظور خلفای جور و غاصبین است] را در پیش
گرفت و به آنان گرایش پیدا کرد و قائل به حقانیت و خلافت آنان شد.
البته برخی معتقدند که ابن مسعود بعدا توبه کرده اما بنده تا الان دلیل معتبری برای این مساله پیدا نکرده ام و ادله ای هم که اون افراد بهش استناد کرده اند معتبر نیست و دارای ضعفه.
ثالثا : حضور عبد الله بن مسعود در تشییع جنازه ی حضرت زهراء (س) ثابت نیست.به علاوه حتی بر فرض این رو قبول کنیم باز هم دلیلی نمیشه بر ممدوح بودن ! چرا که بر اساس برخی نقل ها زبیر هم در تشییع جنازه ی حضرت زهراء (س) حضور داشته اما نهایتا در نزد امامیه شخصیتی مذموم و از دشمنان امیر المومنین (ع) هست.
رابعا : این کلام علامه مامقانی که عبد الله بن مسعود چون این روایت را نقل کرده پس نمی تواند به ائمه معتقد نباشد از نظر علمی صحیح نیست و خطاست.چرا که احادیث فروانی در کتب شیعه و اهل تسنن وجود داره که دلالت بر حقانیت مکتب اهل بیت در موضوعات مختلف داره و از طریق راویان فاسد العقیده نقل شده که به اون اعتقاد نداشته اند.
به علاوه، اون چیزی که از عبد الله بن مسعود نقل شده، صرفا اشاره به وجود خلفای دوازده گانه هست و در روایات معتبر از عبد الله بن مسعود اشاره ای به این نشده که مصداقش اهل بیت هستند و این هم خطای دیگری هست از علامه مامقانی رحمه الله. (اساسا علامه مامقانی رحمه الله دارای منهجی هستند که مبتنی بر تساهل هست)
چند نکته ی پایانی و مهم این که :
الف) وثاقت یک بحث است و مقبول بودن شخصیت یک بحث دیگه.فلذا ثقه بودن یا نبودن عبد الله بن مسعود ارتباطی به بحث ما نداره.
ب) بر اساس کتب امامیه و همچنین مراجعه به تاریخ عبد الله بن مسعود بیشتر شخصیتی مذموم هست تا ممدوح.
ج)
اعتقاد به تحریف قرآن کریم دلیلی بر مذموم بودن یک شخص نیست و منافاتی با
اسلام و ایمان نداره و در بین علمای فریقین و همچنین در بین صحابه و تابعین
کسانی بوده اند که قائل به تحریف قرآن کریم بوده اند.