حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

علت قبول ولایتعهدی مامون از سوی امام رضا (ع) در سه حدیث معتبر از آن حضرت


مقدمه


یکی از شبهات مشهور و سوالات پر تکرار در وقایع مربوط به زندگانی امام رضا علیه السلام، ماجرای پذیرفتن ولایتعهدی مامون از سوی ایشان می باشد که در بسیاری از موارد معاندان و مخالفان مکتب اهل بیت علیهم السلام آن را در قالب شبهه مطرح می کنند.


این شبهات و سوالات در حالی مطرح می شود که خود امام رضا علیه السلام در همان زمان به صورت صریح در این مورد موضع گیری کرده اند و روایات فراوانی از ایشان در مورد چرایی پذیرفتن ولایتعهدی مامون به ما رسیده است که از نظر ما مراجعه به این روایات و مطالعه ی دقیق آن ها ما را از مراجعه به هر نوع تفسیر و تاویل دیگری بی نیاز می کند.


در این نوشتار ما تنها به سه مورد از روایات معتبری که در این زمینه وارد شده اشاره می کنیم و علاقه مندان می توانند برای مطالعه ی روایات بیشتر به جلد دوم از کتاب «عیون اخبار الرضا (ع)»، بابی تحت عنوان «السبب الذی من اجله قبل علی بن موسی الرضا (ع) ولایة العهد من المامون وذکر ما جری فی ذلک ومن کرهه ومن رضی به وغیر ذلک» (چاپ مشهدی) مراجعه کنند و حدود 30 روایتی که در این زمینه وارد شده را مطالعه کنند.


روایت اول


حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فَقُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ النَّاسُ یَقُولُونَ إِنَّکَ قَبِلْتَ وِلَایَةَ الْعَهْدِ مَعَ إِظْهَارِکَ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ ع قَدْ عَلِمَ اللَّهُ کَرَاهَتِی لِذَلِکَ فَلَمَّا خُیِّرْتُ بَیْنَ قَبُولِ ذَلِکَ وَ بَیْنَ الْقَتْلِ اخْتَرْتُ الْقَبُولَ عَلَى الْقَتْلِ وَیْحَهُمْ أَ مَا عَلِمُوا أَنَّ یُوسُفَ ع کَانَ نَبِیّاً وَ رَسُولًا فَلَمَّا دَفَعَتْهُ الضَّرُورَةُ إِلَى تَوَلِّی خَزَائِنِ الْعَزِیزِ قالَ اجْعَلْنِی عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَ دَفَعَتْنِی الضَّرُورَةُ إِلَى قَبُولِ ذَلِکَ عَلَى إِکْرَاهٍ وَ إِجْبَارٍ بَعْدَ الْإِشْرَافِ عَلَى الْهَلَاکِ عَلَى أَنِّی مَا دَخَلْتُ فِی هَذَا الْأَمْرِ إِلَّا دُخُولَ خَارِجٍ مِنْهُ فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَکَى وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ.


القمی، ابی جعفر الصدوق محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (المتوفى381هـ)، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2،ص 139،ح2،تحقیق: لاجوردى، مهدى‏، ناشر: نشر جهان‏ -  طهران، الطبعة: الأولى، 1378 هـ .


ریان بن صلت می گوید: بر على بن موسى الرضا علیهما السّلام وارد شدم و عرضه‏ داشتم یا ابن رسول اللَّه مردم می گویند: شما با کمال زهد بدنیا و پارسائى که اظهار می دارید با این حال ولایتعهدى مأمون را پذیرفته‏اید! آن بزرگوار فرمود: خدا خود می داند که من تا چه حدّ این کار را نمى‏پسندیدم، ولى وقتى که امر دائر شد میان قبول این امر و کشته شدن، آن را بر قتل نفس برگزیدم. واى بر ایشان! آیا نمی دانند که یوسف پیامبر بود و چون ضرورت اقتضا کرد به «پادشاه» مصر گفت: اجْعَلْنِی عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ .... تا آخر آیه، مرا هم ضرورت و ناچارى با کمال اکراه و نادلخوشى بدین کار کشید و پس از اینکه مشرف بر هلاک بودم آن را به اکراه پذیرفتم؟ و در این امر داخل نگشتم مگر مانند کسى که از آن خارج شده باشد، و شکایت را بخدا می برم و از او یارى مى‏جویم. (ترجمه ی آقانجفی با اندکی تصرف)


بررسی سندی


أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی أبو علی


قال مصنف هذا الکتاب رضی الله عنه لم أسمع هذا الحدیث إلا من أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی رضی الله عنه بهمدان عند منصرفی من حج بیت الله الحرام و کان رجلا ثقة دینا فاضلا رحمة الله علیه و رضوانه‏.


الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (المتوفى381هـ)، کمال الدین و تمام النعمة،ج2،ص369، ناشر:‌ اسلامیة ـ تهران‏، الطبعة الثانیة‏، 1395 هـ .


علی بن ابراهیم


علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی‏ : ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب‏.


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص 260، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، الطبعة: 1365 ش.


ابراهیم بن هاشم


إبراهیم بن هاشم القمی ،أبو إسحاق : أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، و یدل على ذلک عدة أمور .....


الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة،ج1،ص 291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.


ریان بن الصلت


الریان بن الصلت، بغداذی (بغدادی)، ثقة، خراسانیّ.


الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (المتوفى460هـ)، رجال الطوسی،ص 357، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ .


روایت دوم


حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ حُکَیْمٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ لِیَ الْمَأْمُونُ یَوْماً یَا أَبَا الْحَسَنِ انْظُرْ بَعْضَ مَنْ تَثِقُ بِهِ نُوَلِّیهِ هَذِهِ الْبُلْدَانَ الَّتِی قَدْ فَسَدَتْ عَلَیْنَا فَقُلْتُ لَهُ تَفِی‏ لِی وَ أُوَافِی لَکَ فَإِنِّی إِنَّمَا دَخَلْتُ فِیمَا دَخَلْتُ عَلَى أَنْ لَا آمُرَ فِیهِ وَ لَا أَنْهَى وَ لَا أَعْزِلَ وَ لَا أُوَلِّیَ وَ لَا أُشِیرَ حَتَّى یُقَدِّمَنِی اللَّهُ قَبْلَکَ فَوَ اللَّهِ إِنَّ الْخِلَافَةَ لَشَیْ‏ءٌ مَا حَدَّثَتْ بِهِ نَفْسِی وَ لَقَدْ کُنْتُ بِالْمَدِینَةِ أَتَرَدَّدُ فِی طُرُقِهَا عَلَى دَابَّتِی وَ إِنَّ أَهْلَهَا وَ غَیْرَهُمْ یَسْأَلُونِّی الْحَوَائِجَ فَأَقْضِیهَا لَهُمْ فَیَصِیرُونَ کَالْأَعْمَامِ لِی وَ إِنَّ کُتُبِی لَنَافِذَةٌ فِی الْأَمْصَارِ وَ مَا زِدْتَنِی مِنْ نِعْمَةٍ هِیَ عَلَیَّ مِنْ رَبِّی فَقَالَ لَهُ أَفِی لَکَ.


القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2،ص 166 و 167،ح29،تحقیق: لاجوردى، مهدى‏، ناشر: نشر جهان‏ -  طهران، الطبعة : الأولى، سال چاپ: 1378 هـ .


معمر بن خلاد می گوید: حضرت رضا علیه السّلام بمن فرمود: روزى مأمون به من گفت: یا ابا الحسن ببین چه کسى را که مورد وثوق شما باشد میتوانى به من معرفى نمائى که او را به حکومت بعضى از این شهرهائى که بر علیه ما خرابکارى میکنند بگمارم. من‏ گفتم: اى امیر! تو با آنچه با من عهد بسته‏اى وفا میکنى من هم به آن چه با تو پیمان بسته‏ام پایدار می مانم. من شرطم در قبول ولایتعهدى این بود که متعرّض این امور نباشم نه آمر باشم نه ناهى، نه کسى را عزل کنم و نه کسى را بکار گمارم، و یا کسى را در پى کارى گسیل بدارم، تا اینکه خداوند پیش از تو مرا از دنیا ببرد، بخدا سوگند خلافت را هیچ گاه با خود حدیث نفس نکرده‏ام و فکر آن را در سر نپرورانده‏ام.من در مدینه بودم با همان چهار پاى سوارى خود در کوچه‏هاى آن رفت و آمد میکردم، و مردم آن سامان و غیر از آنان از من حاجتشان را میخواستند، و من آنچه در توانم بود اجابت مى‏کردم و حاجتشان را بر مى‏آوردم، لذا آنان براى من مانند اعمام (عموهایم) بودند، و نامه‏هاى من بهر کجا و هر سرزمین و هر کس که مینوشتم نافذ بود و میپذیرفتند، و شما بر من بر آنچه خداوند بمن ارزانى داشته بود چیزى نیفزودى، مأمون تصدیق کرد و گفت: من هم به آن عهدنامه وفا خواهم کرد. (ترجمه ی غفاری با اندکی تصرف)


بررسی سندی روایت


علی بن الحسین بن بابویه


 علی بن الحسین بن موسى بن بابویه القمی‏، أبو الحسن، شیخ القمیین فی عصره، و متقدمهم، و فقیههم، و ثقتهم.


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفی450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص261، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .


احمد بن ادریس


أحمد بن إدریس بن أحمد أبو علی الأشعری القمی‏، کان ثقة، فقیها، فی أصحابنا، کثیر الحدیث، صحیح الروایة ...


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفی450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص92، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .


محمد بن احمد بن یحیی


محمد بن أحمد بن یحیى بن عمران بن عبد الله بن سعد بن مالک الأشعری القمی‏، أبو جعفر، کان ثقة فی الحدیث.


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفی450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص348، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .


معاویة بن حکیم


معاویة بن حکیم بن معاویة بن عمار الدهنی‏: ثقة، جلیل، فی أصحاب الرضا علیه السلام.


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفی450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص412، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .


معمر بن خلاد


معمر بن خلاد بن أبی خلاد، أبو خلاد بغدادی، ثقة، روى عن الرضا علیه السلام.


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفی450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص421، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، الناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الخامسة، 1416هـ .


روایت سوم


حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ تَاتَانَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِی الصَّلْتِ الْهَرَوِیِّ قَالَ: إِنَّ الْمَأْمُونَ قَالَ لِلرِّضَا ع یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَدْ عَرَفْتُ عِلْمَکَ وَ فَضْلَکَ وَ زُهْدَکَ وَ وَرَعَکَ وَ عِبَادَتَکَ وَ أَرَاکَ أَحَقَّ بِالْخِلَافَةِ مِنِّی فَقَالَ الرِّضَا ع بِالْعُبُودِیَّةِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَفْتَخِرُ وَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا أَرْجُو النَّجَاةَ مِنْ شَرِّ الدُّنْیَا وَ بِالْوَرَعِ عَنِ الْمَحَارِمِ أَرْجُو الْفَوْزَ بِالْمَغَانِمِ وَ بِالتَّوَاضُعِ فِی الدُّنْیَا أَرْجُو الرِّفْعَةَ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ فَإِنِّی قَدْ رَأَیْتُ أَنْ أَعْزِلَ نَفْسِی عَنِ الْخِلَافَةِ وَ أَجْعَلَهَا لَکَ وَ أُبَایِعَکَ فَقَالَ لَهُ الرِّضَا ع إِنْ کَانَتْ هَذِهِ الْخِلَافَةُ لَکَ وَ اللَّهُ جَعَلَهَا لَکَ فَلَا یَجُوزُ لَکَ أَنْ تَخْلَعَ لِبَاساً أَلْبَسَکَ اللَّهُ وَ تَجْعَلَهُ لِغَیْرِکَ وَ إِنْ کَانَتِ الْخِلَافَة لَیْسَتْ لَکَ فَلَا یَجُوزُ لَکَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مَا لَیْسَ لَکَ فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَلَا بُدَّ لَکَ مِنْ قَبُولِ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَسْتُ أَفْعَلُ ذَلِکَ طَائِعاً أَبَداً فَمَا زَالَ یَجْهَدُ بِهِ أَیَّاماً حَتَّى یَئِسَ مِنْ قَبُولِهِ فَقَالَ لَهُ فَإِنْ لَمْ تَقْبَلِ الْخِلَافَةَ وَ لَمْ تُجِبْ مُبَایَعَتِی لَکَ فَکُنْ وَلِیَّ عَهْدِی لِتَکُونَ لَکَ الْخِلَافَةُ بَعْدِی فَقَالَ الرِّضَا ع وَ اللَّهِ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أَنِّی أَخْرُجُ مِنَ الدُّنْیَا قَبْلَکَ مَسْمُوماً مَقْتُولًا بِالسَّمِّ مَظْلُوماً تَبْکِی عَلَیَّ مَلَائِکَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِکَةُ الْأَرْضِ وَ أُدْفَنُ فِی أَرْضِ غُرْبَةٍ إِلَى جَنْبِ هَارُونَ الرَّشِیدِ فَبَکَى الْمَأْمُونُ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ مَنِ الَّذِی یَقْتُلُکَ أَوْ یَقْدِرُ عَلَى الْإِسَاءَةِ إِلَیْکَ وَ أَنَا حَیٌّ فَقَالَ الرِّضَا ع أَمَا إِنِّی لَوْ أَشَاءُ أَنْ أَقُولَ لَقُلْتُ مَنِ الَّذِی یَقْتُلُنِی فَقَالَ الْمَأْمُونُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّمَا تُرِیدُ بِقَوْلِکَ هَذَا التَّخْفِیفَ عَنْ نَفْسِکَ وَ دَفْعَ هَذَا الْأَمْرِ عَنْکَ لِیَقُولَ النَّاسُ إِنَّکَ زَاهِدٌ فِی الدُّنْیَا فَقَالَ الرِّضَا ع وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ مُنْذُ خَلَقَنِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَا زَهِدْتُ فِی الدُّنْیَا لِلدُّنْیَا وَ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا تُرِیدُ فَقَالَ الْمَأْمُونُ وَ مَا أُرِیدُ قَالَ الْأَمَانَ عَلَى الصِّدْقِ قَالَ لَکَ الْأَمَانُ قَالَ تُرِیدُ بِذَلِکَ أَنْ یَقُولَ النَّاسُ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع لَمْ یَزْهَدْ فِی الدُّنْیَا بَلْ زَهِدَتِ الدُّنْیَا فِیهِ أَ لَا تَرَوْنَ کَیْفَ قَبِلَ وِلَایَةَ الْعَهْدِ طَمَعاً فِی الْخِلَافَةِ فَغَضِبَ الْمَأْمُونُ ثُمَّ قَالَ إِنَّکَ تَتَلَقَّانِی أَبَداً بِمَا أَکْرَهُهُ وَ قَدْ أَمِنْتَ سَطْوَتِی فَبِاللَّهِ أُقْسِمُ لَئِنْ قَبِلْتَ وِلَایَةَ الْعَهْدِ وَ إِلَّا أَجْبَرْتُکَ عَلَى ذَلِکَ فَإِنْ فَعَلْتَ وَ إِلَّا ضَرَبْتُ عُنُقَکَ فَقَالَ الرِّضَا ع قَدْ نَهَانِیَ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ أُلْقِیَ بِیَدِی التَّهْلُکَةَ فَإِنْ کَانَ الْأَمْرُ عَلَى هَذَا فَافْعَلْ مَا بَدَا لَکَ وَ أَنَا أَقْبَلُ ذَلِکَ عَلَى أَنِّی لَا أُوَلِّی أَحَداً وَ لَا أَعْزِلُ أَحَداً وَ لَا أَنْقُضُ رَسْماً وَ لَا سُنَّةً وَ أَکُونُ فِی الْأَمْرِ مِنْ بَعِیدٍ مُشِیراً فَرَضِیَ مِنْهُ بِذَلِکَ وَ جَعَلَهُ وَلِیَّ عَهْدِهِ عَلَى کَرَاهَةٍ مِنْهُ ع بِذَلِک‏.


القمی، ابی جعفر الصدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه (متوفای381هـ)، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2،ص 139 و 140،ح3،تحقیق: لاجوردى، مهدى‏، ناشر: نشر جهان‏ -  طهران، الطبعة : الأولى، سال چاپ: 1378 هـ .


ابو الصّلت هروى روایت کرده است که که مأمون به امام رضا علیه السّلام گفت: من مقام علمى و فضل و بى‏اعتنائى شما بدنیا و پارسایی تو و ترس از خدا و ورع و عبادتت را شناختم اى فرزند رسول خدا و تو را به خلافت سزاوارتر از خویش تشخیص دادم.حضرت‏ فرمود: به بندگى پروردگار خود افتخار مى‏کنم و به زهد و بى‏رغبتى به دنیا نجات و خلاص خود را از شرّ دنیا مى‏طلبم و با ورع و عدم نزدیکى به محرّمات الهى امیدوار رسیدن به سعادت و فائز شدن به بهره‏ هاى خداوندى و درجات قرب به درگاه اویم و با تواضع و فروتنى در این دنیا آرزوى مقام بلند را به نزد پروردگار خود- عزّ و جلّ- دارم.مأمون گفت: من در نظر دارم خود را از خلافت خلع کنم و این مقام را به تو بسپارم و با تو بیعت کنم.حضرت در پاسخ او فرمود: اگر این خلافت از آن تو است پس خدا براى تو قرار داده است و جائز نیست که لباس و خلعتى را که خداوند به قامت تو پوشانیده از تن بیرون کنى و به غیر خود بپوشانى و به دیگرى واگذار کنی و اگر این مقام از آن تو نیست پس حقّ اینکه چیزى را که از تو نیست به من واگذارى ندارى.مأمون گفت: اى فرزند پیغمبر ناچارى از اینکه این پیشنهاد را بپذیرى و این فرمان را قبول کنى.حضرت فرمود: این امر را از روى میل و رغبت هیچ گاه نمى‏پذیرم و پى در پى مأمون در این موضوع تا چند روز اصرار مى‏ورزید و پافشارى مینمود تا بالاخره از آن مأیوس گشت.ناچار به حضرت پیشنهاد کرد که اکنون که آن را (خلافت را) نمى‏پذیرى و حاضر نمى‏شوى که من به عنوان خلافت با تو بیعت کنم پس ناچار ولیعهدى مرا باید قبول کنى [تا خلافت پس از من از آن تو باشد]. حضرت فرمود: به خدا سوگند پدرم- از نیاى گرامش از امیر مؤمنان علیهم السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله- براى من حدیث کرد که من در زمان حیات تو مسموم از دنیا می روم و مظلوم کشته مى‏شوم در حالى که فرشتگان آسمان و زمین بر من گریه مى‏کنند و در سرزمین غربت در کنار هارون الرّشید مدفون مى‏گردم.مأمون بگریست.سپس پرسید ای فرزند رسول اللَّه چه کسى تو را مى‏کشد و تا من زنده هستم چه کسى قدرت یا جرأت بدى کردن به تو را خواهد داشت؟! حضرت فرمود: من اگر بخواهم قاتل خود را معرّفى کنم مى‏کنم و مى‏گویم که چه کسى مرا خواهد کشت.مأمون گفت: یا ابن رسول اللَّه با این گفتار مى‏خواهى خود را آسوده کنى و ولایتعهدى مرا نپذیرى تا مردمان بگویند علىّ بن موسى چقدر زاهد و بى‏رغبت به ریاست دنیا است؟! حضرت فرمود: بخدا سوگند از روزى که خداى- عز و جل- مرا آفریده تاکنون دروغ نگفته‏ام و دنیا را براى رسیدن به دنیا ترک نگفته‏ام و من خوب می دانم تو چه میخواهى.مأمون پرسید چه می خواهم؟ امام گفت: آیا امانم مى‏دهى اگر راست‏ را بگویم؟ مأمون گفت: تو در امانى.حضرت فرمود: تو نظرت این است که مردم بگویند: علىّ بن موسى به دنیا و ریاست‏ بى‏رغبت نیست بلکه این دنیا است که به او بى‏رغبت است.مگر نمى‏بینید چگونه از روى آز و طمع ولایتعهدى را پذیرفت؟ باشد که به خلافت نائل گردد.مأمون از این سخن در خشم شده گفت: تو مرتّب با من طورى رفتار مى‏کنى که من آن را خوش ندارم و گویا از قدرت و شوکت من باک ندارى و خود را ایمن می دانى.به خدا سوگند باید ولایتعهدى را با اختیار بپذیرى و الّا تو را بدان مجبور می کنم.پس اگر قبول کردى که چه بهتر و اگر مخالفت نمودى گردنت را میزنم (تو را می کشم).حضرت فرمود: خداوند مرا از اینکه خود را به هلاکت اندازم نهى فرموده.اگر امر بدین منوال است هر کار که بنظرت رسیده انجام ده و من آن را مى‏پذیرم بشرط آنکه در عزل و نصب احدى دخالت نکنم و رسمى را تغییر ندهم و سنّتى را نشکنم و از دورادور مشیر و راهنما باشم.پس مأمون با این شرط از او پذیرفت و او- علیه السّلام- را ولیعهد قرار داد و لکن کاملا از آن کراهت داشت. (ترجمه ی غفاری با اندکی تصرف)


بررسی سندی روایت


الحسین بن ابراهیم


لم یذکروه. و قد اکثر الصدوق من الروایة عنه مترحّما و مترضّیا علیه‏ ...


الشاهرودی، الشیخ علی النمازی (المتوفى1405هـ)، مستدرکات علم رجال الحدیث،ج3،ص75، ناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الأولى1414 هـ .


علی بن ابراهیم


علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی‏ : ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب‏.


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص 260، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، الطبعة: 1365 ش.


ابراهیم بن هاشم


إبراهیم بن هاشم القمی ،أبو إسحاق : أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة إبراهیم بن هاشم، و یدل على ذلک عدة أمور .....


الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواة،ج1،ص 291، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م.


عبد السلام بن صالح أبو الصلت‏


الهروی روى عن الرضا علیه السلام، ثقة، صحیح الحدیث. له کتاب وفاة الرضا علیه السلام.


النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (المتوفى450هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعة المشتهر ب‍ رجال النجاشی،ص 245، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، الناشر: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، الطبعة: 1365 ش.


نتیجه


پذیرش ولایتعهدی مامون از سوی امام رضا علیه السلام امری کاملا اجباری و از سر اکراه و به منظور حفظ جانشان بوده است و آن حضرت در برابر تهدید صریح مامون مجبور به پذیرش ولایتعهدی شدند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter