حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات


پاسخ به شبهه ی اختلافات و مشاجرات امیرالمومنین و حضرت زهراء علیهما السلام بر اساس روایات شیعه


مقدمه


زندگی امیرالمومنین و حضرت زهراء سلام الله علیهما همواره به عنوان یکی از بهترین نمونه های یک زندگی موفق و ممتاز مطرح بوده و این مساله همواره مبتنی بر روایات و اخبار نقل شده در این زمینه مطرح گشته است.


اما در این بین عده ای از مخالفان و معاندان با استناد به روایاتی از کتب شیعه قصد دارند تا با سیاه نمایی و فریب اذهان، این حقیقت تاریخی را کتمان کنند.


در این مطلب قصد داریم تا با طرح این روایات به بررسی دقیق و علمی آن ها بپردازیم.


طرح شبهه


بر اساس روایات موجود در کتب شیعه، امیرالمومنین و حضرت زهراء سلام الله علیهما در مقاطع مختلفی از زندگی به مشاجره و نزاع با یکدیگر پرداخته اند تا جایی که حضرت علی (ع) موجب غضب و نارضایتی حضرت زهراء (س) شده است.


پاسخ به شبهه


مدار این شبهه بر روایاتی است که ما تمامی آن ها را به ترتیب و به صورت کامل نقل کرده و به بررسی آن ها می پردازیم.


روایت اول


حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ سَهْلِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الدِّینَوَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الصَّائِغُ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَاوِیَةُ بْنُ هِشَامٍ عَنْ سُفْیَانَ عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیْرٍ عَنْ خَالِدِ بْنِ رِبْعِیٍّ قَالَ: إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع دَخَلَ مَکَّةَ فِی بَعْضِ حَوَائِجِهِ فَوَجَدَ أَعْرَابِیّاً مُتَعَلِّقاً بِأَسْتَارِ الْکَعْبَة ... فَلَمَّا أَتَى الْمَنْزِلَ قَالَتْ لَهُ فَاطِمَةُ ع یَا ابْنَ عَمِّ بِعْتَ الْحَائِطَ الَّذِی غَرَسَهُ لَکَ وَالِدِی قَالَ نَعَمْ بِخَیْرٍ مِنْهُ عَاجِلًا وَ آجِلًا قَالَتْ فَأَیْنَ الثَّمَنُ قَالَ دَفَعْتُهُ إِلَى أَعْیُنٍ اسْتَحْیَیْتُ أَنْ أُذِلَّهَا بِذُلِّ الْمَسْأَلَةِ قَبْلَ أَنْ تَسْأَلَنِی قَالَتْ فَاطِمَةُ أَنَا جَائِعَةٌ وَ ابْنَایَ جَائِعَانِ وَ لَا أَشُکُّ إِلَّا وَ أَنَّکَ مِثْلُنَا فِی الْجُوعِ لَمْ یَکُنْ لَنَا مِنْهُ دِرْهَمٌ وَ أَخَذَتْ بِطَرَفِ ثَوْبِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ عَلِیٌّ یَا فَاطِمَةُ خَلِّینِی فَقَالَتْ لَا وَ اللَّهِ أَوْ یَحْکُمَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَبِی فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ السَّلَامُ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ اقْرَأْ عَلِیّاً مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لِفَاطِمَةَ لَیْسَ لَکِ أَنْ تَضْرِبِی عَلَى یَدَیْهِ وَ لَا تَلْزِمِی بِثَوْبِهِ فَلَمَّا أَتَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْزِلَ عَلِیٍّ ع وَجَدَ فَاطِمَةَ مُلَازِمَةً لِعَلِیٍّ فَقَالَ لَهَا یَا بُنَیَّةِ مَا لَکِ مُلَازِمَة لِعَلِیٍّ قَالَتْ یَا أَبَتِ بَاعَ الْحَائِطَ الَّذِی غَرَسْتَهُ لَهُ بِاثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ لَمْ یَحْبِسْ لَنَا مِنْهُ دِرْهَماً نَشْتَرِی بِهِ طَعَاماً فَقَالَ یَا بُنَیَّةِ إِنَّ جَبْرَئِیلَ یُقْرِئُنِی مِنْ رَبِّیَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ اقْرَأْ عَلِیّاً مِنْ رَبِّهِ السَّلَامَ وَ أَمَرَنِی أَنْ أَقُولَ لَکِ لَیْسَ لَکِ أَنْ تَضْرِبِی عَلَى یَدَیْهِ وَ لَا تَلْزِمِی بِثَوْبِهِ قَالَتْ فَاطِمَةُ فَإِنِّی أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا أَعُودُ أَبَدا ...


الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (المتوفى381هـ)، الأمالی، صص467-471، ح10، الناشر: کتابچی - تهران، الطبعة: السادس، 1376 ش.


خالد بن ربیع گوید امیر المؤمنین (ع) براى کارى بمکه رفت یک عرب بیابانى را دید که بپرده خانه کعبه چسبید ... و چون بمنزل آمد فاطمه باو گفت پسر عم باغى را که پدرم برایت کشته بود فروختى، فرمود آرى ببهتر از آن در دنیا و آخرت گفت پولش کجا است؟ فرمود بدیده‏هائى دادم که نخواستم دچار خوارى سؤال شوند، فاطمه گفت من و دو پسرت گرسنه‏ایم و بى‏شک تو هم مانند ما گرسنه‏اى یک درهمش بما نمیرسید؟ و دامن على (ع) را گرفت على فرمود فاطمه مرا رها کن گفت نه بخدا تا پدرم میان ما و تو حکم باشد.


جبرئیل برسول خدا (ص) نازل شد و گفت اى محمد خدایت سلام میرساند و میفرماید از من بعلى سلام برسان و بفاطمه بگو حق ندارى جلو دست على را بدامنش بچسبى بگیرى چون رسول خدا بمنزل على آمد دید فاطمه باو چسبیده است فرمود دختر جان چرا بعلى چسبیدى؟ گفت پدر جان باغى را که تو برایش کشتى بدوازده هزار درهم فروخته و یکدرهم آن را براى ما نگذاشته که خوراکى بخریم، فرمود دختر جان جبرئیل از پروردگارم بمن سلام میرساند و میفرماید بعلى از پروردگارش سلام برسان و بمن دستور داده بتو بگویم حق ندارى جلو دست او را بگیرى فاطمه گفت از خدا آمرزشجویم و دیگر چنین نکنم‏ ... (ترجمه ی کمره ای)


پاسخ به روایت اول


اولا: سند این روایت سندی است سُنّی و نه شیعی! بدین معنا که احمد بن زیاد بن جعفر همدانی این روایت را از اهل سنت نقل کرده و تمامی روات این حدیث از راویان مشهور مخالفان شیعه هستند.


ثانیا: علاوه بر عامی بودن تمامی روات این حدیث (به غیر از احمد بن زیاد)، هیچکدام از آنان در مصادر شیعه توثیقی ندارند و مورد اعتماد در نقل روایت نیستند.


ثالثا: علاوه بر عدم ورود توثیق برای راویان عامی این روایت، برخی از آنان مشهور به عناد و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام می باشند!


به عنوان نمونه «سفیان ثوری» از افرادی است که از نظر شیعه نسبت به اهل بیت علیهم السلام عناد می ورزیده و از این رو فردی مذموم شناخته می شود (بر خلاف مخالفین شیعه که وی را از بزرگان خود در نقل حدیث می دانند):


سفیان الثَوْری: مذموم جدّاً.


الحر العاملی، محمد بن الحسن (المتوفى 1104هـ)، الرجال للحر العاملی، ص132، الناشر: موسسه علمى فرهنگى دار الحدیث‏، 1427 هـ .


سفیان ثوری بسیار مورد سرزنش قرار گرفته است.


همچنین عبدالملک بن عمیر از نواصب و دشمنان سرسخت امیرالمومنین علیه السلام می باشد.شیخ مفید در مورد وی می نویسد:


فأما عبد الملک بن عمیر فمن أبناء الشام و أجلاف محاربی أمیر المؤمنین ع المشتهرین بالنصب و العداوة له و لعترته و لم یزل یتقرب إلى بنی أمیة بتولید الأخبار الکاذبة فی أبی بکر و عمر و الطعن فی أمیر المؤمنین ع حتى قلدوه القضاء و کان یقبل فیه الرشا و یحکم بالجور و العدوان و کان متجاهرا بالفجور و العبث بالنساء.


الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری، البغدادی (المتوفى413 هـ)، الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین علیه السلام، ص220، الناشر: کنگره ی شیخ مفید، الطبعة: الأولى، 1413 هـ .


عبدالملک بن عمیر از اهالی شام و دشمنان سرسخت امیرالمومنین علیه السلام و از مشهورین به نصب و دشمنی با ایشان و خانواده شان می باشد. و همواره با تولید اخبار دروغین در مورد ابوبکر و عمر و طعن وارد ساختن در امیرالمومنین علیه السلام خود را به بنی امیه نزدیک می ساخت تا این که منصب قضاوت را به او دادند و وی در این منصب رشوه می گرفت و با ظلم و ستم و دشمنی قضاوت می کرد و آشکارا مرتکب گناهان می شد و از زنان سوء استفاده می کرد.


با توجه به وضعیت راویان این روایت شکی نیست که این داستان ساخته و پرداخته ی نواصب و دشمنان اهل بیت علیهم السلام می باشد.


روایت دوم


أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَرَفَةَ بِسُرَّ مَنْ رَأَى قَالَ حَدَّثَنَا وَکِیعٌ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْرَائِیلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو صَالِحٍ عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ کُنْتُ أَنَا وَ جَعْفَرُ بْنُ أَبِی طَالِبٍ مُهَاجِرَیْنِ إِلَى بِلَادِ الْحَبَشَةِ فَأُهْدِیَتْ لِجَعْفَرٍ جَارِیَةٌ قِیمَتُهَا أَرْبَعَةُ آلَافِ دِرْهَمٍ فَلَمَّا قَدِمْنَا الْمَدِینَةَ أَهْدَاهَا لِعَلِیٍّ ع تَخْدُمُهُ فَجَعَلَهَا عَلِیٌّ ع فِی مَنْزِلِ فَاطِمَةَ فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ ع یَوْماً فَنَظَرَتْ إِلَى رَأْسِ عَلِیٍّ ع فِی حَجْرِ الْجَارِیَةِ فَقَالَتْ یَا أَبَا الْحَسَنِ فَعَلْتَهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا فَعَلْتُ شَیْئاً فَمَا الَّذِی تُرِیدِینَ قَالَتْ تَأْذَنُ لِی فِی الْمَصِیرِ إِلَى مَنْزِلِ أَبِی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ لَهَا قَدْ أَذِنْتُ لَکِ فَتَجَلْبَبَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ تَبَرْقَعَتْ بِبُرْقِعِهَا وَ أَرَادَتِ النَّبِیَّ ص فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّ هَذِهِ فَاطِمَةُ قَدْ أَقْبَلَتْ إِلَیْکَ تَشْکُو عَلِیّاً فَلَا تَقْبَلْ مِنْهَا فِی عَلِیٍّ شَیْئاً فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص جِئْتِ تَشْکِینَ عَلِیّاً قَالَتْ إِیْ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ فَقَالَ لَهَا ارْجِعِی إِلَیْهِ فَقُولِی لَهُ رَغِمَ أَنْفِی لِرِضَاکَ فَرَجَعَتْ إِلَى عَلِیٍّ ع فَقَالَتْ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ رَغِمَ أَنْفِی لِرِضَاکَ تَقُولُهَا ثَلَاثاً فَقَالَ لَهَا عَلِیٌّ ع شَکَوْتِینِی إِلَى خَلِیلِی وَ حَبِیبِی رَسُولِ اللَّهِ ص وَا سَوْأَتَاهْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص أُشْهِدُ اللَّهَ یَا فَاطِمَةُ أَنَّ الْجَارِیَةَ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْأَرْبَعَمِائَةِ دِرْهَمٍ الَّتِی فَضَلَتْ مِنْ عَطَائِی صَدَقَةٌ عَلَى فُقَرَاءِ أَهْلِ الْمَدِینَةِ ثُمَّ تَلَبَّسَ وَ انْتَعَلَ وَ أَرَادَ النَّبِیَّ ص فَهَبَطَ جَبْرَئِیل‏ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ قُلْ لِعَلِیٍّ قَدْ أَعْطَیْتُکَ الْجَنَّةَ بِعِتْقِکَ الْجَارِیَةَ فِی رِضَا فَاطِمَةَ وَ النَّارَ بِالْأَرْبَعِمِائَةِ دِرْهَمٍ الَّتِی تَصَدَّقْتَ بِهَا فَأَدْخِلِ الْجَنَّةَ مَنْ شِئْتَ بِرَحْمَتِی وَ أَخْرِجْ مِنَ النَّارِ مَنْ شِئْتَ بِعَفْوِی فَعِنْدَهَا قَالَ عَلِیٌّ ع أَنَا قَسِیمُ اللَّهِ بَیْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّار.


الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (المتوفى 381هـ)، علل الشرائع، ج1، ص163و164، ح2، الناشر: منشورات کتاب فروشى داورى‏ - قم، الطبعة: الأولى، 1385 هـ - 1966 م.


پدرم رحمة اللَّه علیه فرمود: سعد بن عبد اللَّه از حسن بن عرفه (در سرّ من رأى) از وکیع از محمّد بن اسرائیل از ابو صالح، از ابو ذر رحمة اللَّه علیه، وى مى‏فرماید: من و جعفر بن ابى طالب به بلاد حبشه مسافرت رفتیم، کنیزى که قیمتش چهار هزار درهم بود را براى جعفر هدیه آوردند ما وقتى به مدینه برگشتیم جعفر آن را به على علیه السّلام هدیه داد تا خدمت آن حضرت را بنماید، على علیه السّلام کنیز را در خانه حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها گذارد، بارى روزى فاطمه سلام اللَّه علیها وارد منزل گشت دید سر مبارک على علیه السّلام در دامن کنیز است، عرض کرد: یا ابا الحسن: با او تماس برقرار کردى؟ على علیه السّلام فرمود: نه به خدا سوگند، اى دخت پیامبر من با این کنیز عملى انجام ندادم، تو چه قصدى دارى؟ فاطمه سلام اللَّه علیها عرض کرد: اذن مى‏دهى به منزل پدرم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بروم؟ على علیه السّلام فرمود: به تو اذن دادم.فاطمه سلام اللَّه علیها چادر به سر نمود و روبنده و نقاب انداخت و عازم منزل نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله گردید، قبل از این که فاطمه علیها السّلام به منزل پدر برسد جبرئیل نازل شد، عرضه داشت: یا محمّد، خداوند سلامت مى‏رساند و مى‏فرماید: فاطمه سلام اللَّه علیها به نزد تو مى‏آید و از على شکایت دارد، از او در باره على علیه السّلام چیزى قبول‏ مکن، در این هنگام فاطمه داخل شد، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به او فرمود: آمده‏اى از على شکایت کنى؟ فاطمه سلام اللَّه علیها عرضه داشت: آرى به خداى کعبه قسم.پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرمودند: به سوى على علیه السّلام بازگرد و به او عرض کن: خاکسار و مطیع رضا و خشنودى تو هستم.فاطمه سلام اللَّه علیها بازگشت و نزد على علیه السّلام آمد و به آن حضرت سه بار عرض کرد: یا ابا الحسن خاکسار و مطیع رضا و خشنودى تو مى‏باشم.على علیه السّلام فرمود: شکایت من را به نزد دوست و محبوبم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بردى، پناه به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى‏برم از رسوایى، اى فاطمه خدا را شاهد مى‏گیرم که کنیز را در راه خدا آزاد کرده و چهار صد درهم زائدى که از غنیمت نصیب من شده را به فقراء مدینه صدقه دادم پس لباس به تن آراست و نعلین به پا نمود و به طرف نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله حرکت فرمود، جبرئیل بر پیامبر نازل شد عرضه داشت اى محمّد خدا سلامت مى‏رساند و مى‏فرماید: به على علیه السّلام بگو: در مقابل این کنیزى که آزاد کردى و رضایت فاطمه سلام اللَّه علیها را تحصیل نمودى به تو بهشت داده و در قبال چهار صد درهمى که صدقه دادى دوزخ را در اختیارت گذاردم پس هر کس را که خواهى به برکت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بیرون آور، در این جا بود که على علیه السّلام فرمودند: من به اذن خدا مردم را بین بهشت و دوزخ تقسیم مى‏کنم‏. (ترجمه ی ذهنی تهرانی)


پاسخ به روایت دوم


اولا: سند این روایت از «الحسن بن عرفة» به بعد یک سند کاملا سُنّی است و نه شیعی.


ثانیا: «حسن بن عرفة»، «وکیع»، «محمد بن اسرائیل» و «ابوصالح» از نظر رجالی در نزد شیعه ی امامیه مجهول هستند.


ثالثا: فردی مانند «وکیع» از بزرگان و محدثین مخالفین شیعه می باشد که به اعتراف خودشان شراب خوار بوده است!


«وَقَدْ سُئِلَ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ: إِذَا اخْتَلَفَ وَکِیعٌ وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ بِقَوْلِ مَنْ تَأْخُذُ؟ فَقَالَ: عَبْدُ الرَّحْمَنِ یُوَافِقُ أَکْثَرَ وَخَاصَّةً سُفْیَانَ، کَانَ مَعْنِیًّا بِحَدِیثِ سُفْیَانَ، وَعَبْدُ الرَّحْمَنِ یُسَلِّمُ عَلَیْهِ السَّلَفُ وَیَجْتَنِبُ شُرْبَ الْمُسْکِرِ» وَکَانَ لَا یَرَى أَنْ یُزْرَعَ فِی أَرْضِ الْفُرَاتِ.


الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (المتوفى 277هـ) ، المعرفة والتاریخ، ج1، ص728، تحقیق: أکرم ضیاء العمری، الناشر: مؤسسة الرسالة، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1401 هـ- 1981 م.


از احمد بن حنبل سوال شد زمانی که وکیع و عبدالرحمن در مورد مساله ای اختلاف کنند به سخن کدام یک عمل می کنی؟ احمد بن حنبل گفت: در بیشتر مواقع عبدالرحمن به خصوص در نقلش از سفیان چرا که او توجه خاصی به حدیث سفیان داشت و سَلَف بر عبدالرحمن سلام و درود می فرستند و او از نوشیدن مُسکر دوری می کرده است. (این کلام طعنی است نسبت به وکیع و مقصود احمد بن حنبل آن است که یکی از وجود برتری عبدالرحمن بر وکیع آن است که وی بر خلاف وکیع مسکر نمی نوشیده است)


رابعا: متن روایت نه تنها با عصمت که با ابتدائات رعایت اصول اخلاقی و تفاهم در زندگی زناشویی منافات دارد و با توجه به قرآن و روایات فراوان و معتبر ممکن نیست چنین اخلاقیات و رفتاری - که از بسیاری از مومنان عادی هم صادر نمی شود - از اهل بیت علیهم السلام صادر شود.


خامسا: مرحوم آیت الله ذهنی تهرانی در ترجمه ی کتاب علل الشرائع در مورد این روایت می نویسند:


از مضمون این روایت برمى‏آید که صدیقه کبرى سلام اللَّه علیها مانند زنان دیگر احساسش بر عقل او نعوذ باللَّه حاکم بوده و حسّ حسادت او را بر آن داشت که از امام مفترض الطّاعه خود نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله شکایت کند و بدین وسیله از رسول خدا خواستار شد که امیر المؤمنین علیه السّلام را بر عمل مشروع و خداپسندانه‏اى که انجام داده توبیخ کند و به طور قطع و مسلّم امر چنین نبوده و نفس قدسى و اطهر صدیقه کبرى سلام اللَّه علیها منزّه از این اباطیل مى‏باشد، بنا بر این به نظر مى‏رسد که امثال این روایات مجعول و بى‏اعتبار بوده و جا نداشت که مرحوم مؤلف آن را نقل نماید.


ذهنی تهرانی، محمد جواد (متوفای 1381 خورشیدی)، ترجمه ی علل الشرائع، ج1، ص541، ناشر: انتشارات مومنین، چاپ: اول، 1380 خورشیدی.


با توجه به توضیحات بالا، این روایت نیز از درجه ی اعتبار ساقط است.


روایت سوم


حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ السُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ حَسَّانَ الْعَبْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص الْفَجْرَ ثُمَّ قَامَ بِوَجْهٍ کَئِیبٍ وَ قُمْنَا مَعَهُ حَتَّى صَارَ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ص فَأَبْصَرَ عَلِیّاً نَائِماً بَیْنَ یَدَیِ الْبَابِ عَلَى الدَّقْعَاءِ فَجَلَسَ النَّبِیُّ ص فَجَعَلَ یَمْسَحُ التُّرَابَ عَنْ ظَهْرِهِ وَ یَقُولُ قُمْ فِدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا أَبَا تُرَابٍ ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِهِ وَ دَخَلَا مَنْزِلَ فَاطِمَةَ فَمَکَثْنَا هُنَیَّةً ثُمَّ سَمِعْنَا ضَحِکاً عَالِیاً ثُمَّ خَرَجَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص بِوَجْهٍ مُشْرِقٍ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلْتَ بِوَجْهٍ کَئِیبٍ وَ خَرَجْتَ بِخِلَافِهِ فَقَالَ کَیْفَ لَا أَفْرَح‏ وَ قَدْ أَصْلَحْتُ بَیْنَ اثْنَیْنِ أَحَبِّ أَهْلِ الْأَرْضِ إِلَیَّ وَ إِلَى أَهْلِ السَّمَاء.


الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (المتوفى 381هـ)، علل الشرائع، ج1، ص156و157، ح1، الناشر: منشورات کتاب فروشى داورى‏ - قم، الطبعة: الأولى، 1385 هـ - 1966 م.


احمد بن حسن قطان، از ابو سعید حسن بن على سکرى از حسین بن حسان‏ عبدى از عبد العزیز بن مسلم از یحیى بن عبد اللَّه، از پدرش، از ابى هریره، وى مى‏گوید: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله نماز صبح را با ما خواند سپس با چهره‏اى گرفته و محزون ایستاد، ما نیز با او ایستاده و همراهش حرکت کردیم تا به منزل حضرت فاطمه صلوات اللَّه علیها رسیدیم، دیدم على علیه السّلام مقابل درب روى زمین بى‏فرش خوابیده‏اند، پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله نشستند و شروع کردند خاکها را از پشت مبارک امیر المؤمنین علیه السّلام پاک کردن و فرمودند: پدر و مادرم فدایت شوند اى ابو تراب بایست، سپس دست على علیه السّلام را گرفت و هر دو داخل منزل فاطمه علیها السّلام شدند.


ما اندکى خارج منزل صبر و درنگ کردیم سپس صداى خنده بلند شنیدیم، پس از لحظاتى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با رویى گشاده و خوشحال از منزل بیرون آمدند، عرض کردیم: یا رسول اللَّه با رویى گرفته و چهره‏اى محزون داخل منزل شدید و با حالى بر خلاف آن خارج شدید جهتش چیست؟


حضرت فرمودند: چگونه مسرور و خوشحال نباشم در حالى که بین دو نفر که هر دو محبوب‏ترین افراد اهل زمین و آسمان نزد من هستند اصلاح کرده و آشتى برقرار نمودم‏. (ترجمه ی ذهنی تهرانی)


پاسخ به روایت سوم


اولا: سند روایت در بردارنده ی مجاهیلی چون «حسن بن علی سکری»، «حسین بن حسان عبدی»، «عبد العزیز بن مسلم»، «یحیی بن عبدالله» و پدرش می باشد.


ثانیا: فردی چون «یحیی بن عبدالله» در نزد شیعه مجهول است و در نزد اهل سنت از افراد شدید الضعف به شمار می آید:


یحیى بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَوْهَبٍ التَّیْمِیُّ الْمَدَنِیُّ [الوفاة: 141 - 150 هـ]


أَکْثَرَ عَنْ أَبِیهِ.


وَعَنْهُ: ابْنُ الْمُبَارَکِ، وَابْنُ فُضَیْلٍ، وَیَعْلَى بْنُ عُبَیْدٍ، وَیَحْیَى الْقَطَّانُ، ثُمَّ ترکه القطان.


وقال أَحْمَدُ، وَغَیْرُهُ: مُنْکَرُ الْحَدِیثِ.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (المتوفى 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص1012، المحقق: الدکتور بشار عوّاد معروف، الناشر: دار الغرب الإسلامی، الطبعة: الأولى، 2003 م.


ثالثا: ناقل روایت، ابوهریره می باشد که از دید شیعه ی امامیه از دشمنان اهل بیت علیهم السلام و از کسانی می باشد که متعدد به پیامبر (ص) و اهل بیت علیهم السلم نسبت دروغ می داده است.به عنوان نمونه مرحوم آیت الله نمازی شاهرودی در کتاب مستدرکات خویش از او به عنوان «کذاب مشهور» یاد می کنند:


أبو هریرة الدّوسیّ الصّحابیّ:


هو الکذّاب المشهور.


الشاهرودی، الشیخ علی النمازی (المتوفى1405هـ)، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج8، ص475، الناشر: ابن المؤلف، چاپخانه: شفق – طهران، الطبعة: الأولى، 1414 هـ .


رابعا: متن روایت نیز با مقامات و فضائل اهل بیت علیهم السلام که در روایات قطعی و صحیح به اثبات رسیده منافات دارد.در شرایطی که بسیاری از مومنان عادی زندگی بدون مشکل جدی و یا با مشکلات کمی را پشت سر می گذارند (مقصود مشکلات خانوادگی است) و همان مشکلات را نیز با رایزنی خصوصی خود حل می کنند، چگونه ممکن است امیرالمومنین و حضرت زهراء سلام الله علیهما به گونه ای دچار مشکل و اختلاف شوند که نیاز به مداخله ی پیامبر (ص) باشد؟!


خامسا: مروم آیت الله ذهنی تهرانی می نویسند:


این گونه از روایات که ذوات مقدّسه معصومین علیهم السّلام را از نظر عادیات و امور متعارف همچون مردم عادى و معمولى معرّفى نموده‏اند از نظر ما امامیّه مقبول نبوده و ضبط و نقل آنها هم به نظر صحیح نمى‏آید مضافا به این که ناقلین آنها افرادى از قبیل ابو هریره هستند که حالشان از نظر علماء رجال معلوم مى‏باشد و ما چون متن کتاب را ترجمه نموده‏ایم به ناچار این روایات را نقل کرده‏ایم ولى از مصنّف کتاب انتظار داشتیم که این گونه از احادیث را که به مجعولات اشبه مى‏باشند نقل نمى‏کردند.


ذهنی تهرانی، محمد جواد (متوفای 1381 خورشیدی)، ترجمه ی علل الشرائع، ج1، ص520، ناشر: انتشارات مومنین، چاپ: اول، 1380 خورشیدی.


با توجه به استدلالات بالا پذیرش این روایت نیز ممکن نیست.


روایت چهارم


حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ السُّکَّرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ قَالَ کَانَ بَیْنَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ ع کَلَامٌ فَدَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أُلْقِیَ لَهُ مِثَالٌ فَاضْطَجَعَ عَلَیْهِ فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ ع فَاضْطَجَعَتْ مِنْ جَانِبٍ وَ جَاءَ عَلِیٌّ ع فَاضْطَجَعَ مِنْ جَانِبٍ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَدَهُ فَوَضَعَهَا عَلَى سُرَّتِهِ وَ أَخَذَ یَدَ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَى سُرَّتِهِ فَلَمْ یَزَلْ حَتَّى أَصْلَحَ بَیْنَهُمَا ثُمَّ خَرَجَ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلْتَ وَ أَنْتَ عَلَى حَالٍ وَ خَرَجْتَ وَ نَحْنُ نَرَى الْبُشْرَى فِی وَجْهِکَ قَالَ مَا یَمْنَعُنِی وَ قَدْ أَصْلَحْتُ بَیْنَ اثْنَیْنِ أَحَبِّ مَنْ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَی‏.


الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (المتوفى 381هـ)، علل الشرائع، ج1، ص157، ح2، الناشر: منشورات کتاب فروشى داورى‏ - قم، الطبعة: الأولى، 1385 هـ - 1966 م.


احمد بن حسن قطان مى‏گوید: حسن بن على بن حسین سکرى از عثمان بن عمران از عبید اللَّه بن موسى از عبد العزیز، از حبیب بن ابى ثابت نقل کرده که وى گفت: بین حضرت على و علیا مخدره حضرت فاطمه علیهما السّلام سخنى ردّ و بدل شد که به کدورت بین آنها منجر گردید، پس از این واقعه رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله داخل منزلشان شد بسترى براى حضرت پهن شد آن جناب یک پهلو روى بستر آرمیدند بعد از آن حضرت فاطمه سلام اللَّه علیها آمدند و در یک طرف رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله یک پهلو آرمیدند و على علیه السّلام نیز وارد شده در طرف دیگر نبىّ اکرم صلّى اللَّه علیه و آله به یک پهلو خوابیدند، رسول خدا دست امیر المؤمنین علیه السّلام را گرفته آن را روى ناف مبارک خویش گذارده و دست فاطمه سلام اللَّه علیها را نیز گرفتند و روى همان موضع قرار دادند و مدّتى به همین وضع بودند تا بین آن دو بزرگوار صلح و آشتى برقرار شد و سپس از منزل خارج شدند، به حضرت عرض شد:


یا رسول اللَّه هنگامى که داخل منزل مى‏شدید حالتان به گونه دیگر بود و اکنون که خارج شدید سرور و فرح در چهره شما دیده مى‏شود جهتش چیست؟


حضرت فرمودند: چرا خوشحال نباشم و حال آن که بین دو نفرى که محبوب‏ترین مخلوقات روى زمین نزد من هستند آشتى برقرار کرده ‏ام. (ترجمه ی ذهنی تهرانی)


پاسخ به روایت چهارم


اولا: سند این روایت در بردارنده ی مجاهیلی چون «حسن بن علی سکری»، «عثمان بن عمران»، «عبیدالله بن موسی»، «عبدالعزیز بن سیاه» و «حبیب بن ابی ثابت» می باشد.


ثانیا: در سند روایت نام «حبیب بن ابی ثابت» به چشم می خورد که از روات مشهور مخالفین شیعه می باشد و به شهادت برخی از علمای مخالفین شیعه در بین صحابه تنها از ابن عباس و عائشة حدیث شنیده است.با این حساب وی امکان نقل چنین روایتی را نداشته و بایستی این روایت را مرسل نیز بدانیم.


ثالثا: متن روایت نیز با مقامات و فضائل اهل بیت علیهم السلام که در روایات قطعی و صحیح به اثبات رسیده منافات دارد.در شرایطی که بسیاری از مومنان عادی زندگی بدون مشکل جدی و یا با مشکلات کمی را پشت سر می گذارند (مقصود مشکلات خانوادگی است) و همان مشکلات را نیز با رایزنی خصوصی خود حل می کنند، چگونه ممکن است امیرالمومنین و حضرت زهراء سلام الله علیهما به گونه ای دچار مشکل و اختلاف شوند که نیاز به مداخله ی پیامبر (ص) باشد؟!


رابعا: مرحوم آیت الله ذهنی تهرانی در مورد این روایت می نویسند:


به نظر مى‏ آید که مجرّد نقل احمد بن حسن قطان عذر نباشد براى نقل این حدیث که با معتقدات امامیه سازگار نمى‏ باشد.


ذهنی تهرانی، محمد جواد (متوفای 1381 خورشیدی)، ترجمه ی علل الشرائع، ج1، ص522، ناشر: انتشارات مومنین، چاپ: اول، 1380 خورشیدی.


خامسا: شیخ صدوق (رض) پس از نقل روایت قبلی (روایت سوم در این مطلب) و همین روایت می نویسد:


قال محمد بن علی بن الحسین مصنف هذا الکتاب لیس هذا الخبر عندی بمعتمد و لا هو لی بمعتقد فی هذه العلة لأن علیا ع و فاطمة ع ما کان لیقع بینهما کلام یحتاج رسول الله ص إلى الإصلاح بینهما لأنه ع سید الوصیین و هی سیدة نساء العالمین مقتدیان بنبی الله ص فی حسن الخلق ...


الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (المتوفى 381هـ)، علل الشرائع، ج1، ص156، الناشر: منشورات کتاب فروشى داورى‏ - قم، الطبعة: الأولى، 1385 هـ - 1966 م.


من (شیخ صدوق) می گویم: این خبر در نزد من مورد اعتماد نیست و به صحت آن اعتقادی هم ندارم چرا که علی و فاطمه علیهما السلام منزه از این هستند که دچار اختلافی شوند که نیاز به اصلاح و وساطت رسول الله صلی الله علیه و آله باش.زیرا علی بن ابی طالب سید الوصیین است و فاطمه سرور زنان عالَم است و هر دوی آنان در حسن خلق به پیامبر (ص) اقتدا کرده اند ...


بنا بر این روایت مذکور نیز همچون روایات قبلی فاقد اعتبار است.

روایت پنجم


أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ وَالِدِی رَحِمَهُ اللَّهُ أَبُو الْقَاسِمِ الْفَقِیهُ وَ أَبُو الْیَقْظَانِ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ وَلَدُهُ أَبُو الْقَاسِمِ سَعْدُ بْنُ عَمَّارٍ سَامَحَهُ اللَّهُ عَنِ الشَّیْخِ الزَّاهِدِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ نَصْرٍ الْجُرْجَانِیِّ عَنِ السَّیِّدِ الصَّالِحِ مُحَمَّدِ بْنِ حَمْزَةَ الْعَلَوِیِّ الْمَرْعَشِیِّ الطَّبَرِیِّ وَ کَتَبْتُهُ مِنْ کِتَابِهِ بِخَطِّهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ حَدَّثَنَا حَمْزَةُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ خَلِیلٍ حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ حَدَّثَنَا شَرِیکُ بْنُ لَیْثٍ الْمُرَادِیُّ بْنُ أَبِی سُلَیْمٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى نَبِیِّهِ مَدِینَةَ خَیْبَرَ قَدِمَ جَعْفَرٌ ع مِنَ الْحَبَشَةِ فَقَالَ النَّبِیُّ ص لَا أَدْرِی أَنَا بِأَیِّهِمَا أَسَرُّ بِفَتْحِ خَیْبَرَ أَمْ بِقُدُومِ جَعْفَرٍ وَ کَانَتْ مَعَ جَعْفَرٍ جَارِیَةٌ فَأَهْدَاهَا إِلَى عَلِیٍّ ع فَدَخَلَتْ فَاطِمَةُ ع بَیْتَهَا فَإِذَا رَأْسُ عَلِیٍّ فِی حَجْرِ الْجَارِیَةِ فَلَحِقَهَا مِنَ الْغَیْرَةِ مَا یَلْحَقُ الْمَرْأَةَ عَلَى زَوْجِهَا فَتَبَرْقَعَتْ بِبُرْقَعَتِهَا وَ وَضَعَتْ خِمَارَهَا عَلَى رَأْسِهَا تُرِیدُ النَّبِیَّ ص تَشْکُو إِلَیْهِ عَلِیّاً فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ ع عَلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ هَذِهِ فَاطِمَةُ تَأْتِیکَ تَشْکُو عَلِیّاً فَلَا تَقْبَلَنَّ مِنْهَا فَلَمَّا دَخَلَتْ فَاطِمَةُ قَالَ لَهَا النَّبِیُّ ص ارْجِعِی إِلَى بَعْلِکِ وَ قُولِی لَهُ رَغِمَ أَنْفِی لِرِضَاکَ فَرَجَعَتْ فَاطِمَةُ ع فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ رَغِمَ أَنْفِی لِرِضَاکَ فَقَالَ عَلِیٌّ ع یَا فَاطِمَةُ شَکَوْتِنِی إِلَى النَّبِیِّ ص وَا حَیَاءَاهْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ أُشْهِدُکِ یَا فَاطِمَةُ أَنَّ هَذِهِ الْجَارِیَةَ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اللَّهِ فِی مَرْضَاتِکِ وَ کَانَ مَعَ عَلِی‏ خَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ فَقَالَ وَ هَذِهِ الْخَمْسُمِائَةِ دِرْهَمٍ صَدَقَةٌ فِی فُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فِی مَرْضَاتِکِ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَى النَّبِیِّ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اللَّهُ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ بَشِّرْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ بِأَنِّی وَهَبْتُ لَهُ الْجَنَّةَ بِحَذَافِیرِهَا لِعِتْقِهِ الْجَارِیَةَ فِی مَرْضَاةِ فَاطِمَةَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقِفُ عَلَى بَابِ الْجَنَّةِ فَیُدْخِلُ مَنْ یَشَاءُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِی وَ یَمْنَعُ مِنْهَا مَنْ یَشَاءُ بِغَضَبِی وَ قَدْ وَهَبْتُ لَهُ النَّارَ بِحَذَافِیرِهَا بِصَدَقَتِهِ الْخَمْسَمِائَةِ دِرْهَمٍ عَلَى الْفُقَرَاءِ فِی مَرْضَاةِ فَاطِمَةَ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یَقِفُ عَلَى بَابِ النَّارِ فَیُدْخِلُ مَنْ یَشَاءُ النَّارَ بِغَضَبِی وَ یَمْنَعُ مَنْ یَشَاءُ مِنْهَا بِ‏رَحْمَتِی فَقَالَ النَّبِیُّ ص بَخْ بَخْ مَنْ مِثْلُکَ یَا عَلِیُّ وَ أَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّار.


الطبری، عماد الدین أبی جعفر محمد بن أبی القاسم (المتوفى525هـ)، بشارة المصطفى (صلى الله علیه وآله) لشیعة المرتضى علیه السلام، ج2، ص101و102، الناشر: المکتبة الحیدریة، 1383 هـ .


- از آن جا که مضمون کلی این روایت مانند روایت دوم می باشد به منظور عدم اطاله ی بحث به ترجمه ی آن نمی پردازیم.


پاسخ به روایت پنجم


اولا: در سند روایت افراد مجهولی چون «شریک بن لیث» و سایرین وجود دارند.


ثانیا: در سند روایت فردی چون «مجاهد» وجود دارد که از بزرگان روات احادیث مخالفین شیعه می باشد و وجود چنین راوی در سند حدیث آن را از سندی شیعی خارج می سازد.به خصوص این که مجاهد در نزد شیعه مورد اعتماد نیست.


ثالثا: متن روایت نه تنها با عصمت که با ابتدائات رعایت اصول اخلاقی و تفاهم در زندگی زناشویی منافات دارد و با توجه به قرآن و روایات فراوان و معتبر ممکن نیست چنین اخلاقیات و رفتاری - که از بسیاری از مومنان عادی هم صادر نمی شود - از اهل بیت علیهم السلام صادر شود.


نتیجه


الف) تمامی روایات منقول در زمینه ی مشاجره و منازعه و اختلافات امیرالمومنین و حضرت زهراء سلام الله علیهما دارای سندهایی هستند که اکثر راویان آنان ضعیف یا مجهول یا دروغگو و ناصبی (دشمن اهل بیت علیهم السلام) و یا ترکیبی از این موارد می باشند.


ب) سند روایات مورد بحث عمدتا سندهایی سُنّی هستند و نه سندهایی شیعی.


ج) متن روایات مورد بحث در تعارض با قرآن کریم و روایات معتبر و قطعی می باشد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter