شادی معاویه پس از شهادت امام حسن علیه السلام ( منابع اهل سنت )
شادی معاویه پس از شهادت امام حسن علیه السلام ( منابع اهل سنت ) :
معاویه پس از این که امام حسن علیه السلام با امر او و وساطت جعده بنت اشعث به شهادت رسید،بسیار شادمان گشت و سجده ی شکر به جا آورد و تکبیر گفت.این مطلب را برخی از علمای اهل سنت نیز در کتب خود ذکر کرده اند که چند نمونه را برای شما ذکر می کنیم :
ولما بلغه موته سمع تکبیراً من الحضر، فکبر أهل الشام لذلک التکبیر فقالت فاختة زوجة معاویة: أقر الله عینک یا أمیر المؤمنین، ما الذی کبرت له قال: مات الحسن، قالت: أعلى موت ابن فاطمة تکبر قال: والله ما کبرت شماتة بموته ولکن استراح قلبی. وکان ابن عباس بالشام، فدخل علیه فقال: یا ابن عباس، هل تدری ما حدث فی أهل بیتک قال: لا أدری ما حدث إلا أنی أراک مستبشراً وقد بلغنی تکبیرک وسجودک، قال: مات الحسن، قال: إنا لله، یرحم الله أبا محمد، ثلاثاً؛ ثم قال: والله یا معاویة لا تسد حفرته حفرتک ولا یزید نقص عمره فی یومک، وإن کنا أصبنا بالحسن لقد أصبنا بإمام المتقین وخاتم النبیین، فسکن الله تلک العبرة وجبر تلک المصیبة وکان الله الخلف علینا من بعده.
وفیات الاعیان،ج2،ص66و67 ط دار صادر
هنگامی که خبر وفات حسن {ع} به معاویه رسید،صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد.پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند.فاخته همسر معاویه به او گفت : چشمت روشن ای امیر المومنین،چه باعث شد تا تکبیر بگویی ؟ معاویه گفت : حسن از دنیا رفت.فاخته گفت : آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر می گویی؟ معاویه گفت : به خدا سوگند به حاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد.معاویه گفت : ای ابن عباس،آیا می دانی برای خانواده ات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت : نمی دانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان می بینم و خبر تکبیر گفتن و سجده ی تو به من رسیده است.معاویه گفت : حسن از دنیا رفت. ابن عباس گفت: خد ابو محمد را رحمت کند ـ این جمله را سه بار گفتـ سوگند به خدا که اى معاویه، بدن او قبر تو را نخواهد بست و کم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن ملحق شویم، به پیشواى پرهیزگاران و خاتم انبیاء ملحق شدهایم و خداوند این دورى را جبران و این اندوه را تسکین خواهد داد؛ و پس از آن خداوند براى ما جانشین انتخاب خواهد کرد.
مشابه این مطلب در منابع زیر نیز نقل شده است :
الجوهرة فی نسب النبی و اصحابه العشرة،ج1،ص208 ط دار الرفاعی
ربیع الابرار للزمخشری،ج5،ص157 ط موسسة الاعلمی
لما بلغ معاویة نعی الحسن بن علی رضی الله عنه أظهر الفرح والسرور حتى سجد وسجد من کان معه فبلغ ذلک عبد الله بن عباس وکان بالشام یومئذ فدخل على معاویة فلما جلس قال معاویة یا بن عباس هلک الحسن بن علی ولم یظهر حزنا فقال ابن عباس نعم هلک إنا لله وإنا إلیه راجعون ترجیعا مکررا وقد بلغنی الذی أظهرت من الفرح والسرور لوفاته أما والله ما سد جسده حفرتک ولا زاد نقصان أجله فی عمرک ولقد مات وهو خیر منک ولئن أصبنا به لقد أصبنا بمن کان خیرا منه جده رسول الله صلى الله علیه وسلم فجبر الله مصیبته وخلف علینا من بعده أحسن الخلافة ...
جمهرة خطب العرب،ج2،ص91 ط شرکة مکتبة و مطبعة مصطفی البابی الحلبی
زمانى که خبر وفات حسن بن على علیهما السلام به معاویه رسید، آشکار به شادى و پایکوبى پرداخت؛ تا جائى که به سجده افتاد و کسانى که با او بودند نیز سجده کردند. این خبر به عبد الله بن عباس رسید که در آن زمان در شام بود، پس بر معاویه وارد شد، زمانى که نشست معاویه به او گفت: اى پسر عباس، حسن بن على به هلاکت رسید؛ چرا غمگین نیستی؟ ابن عباس گفت: بلى از دنیا رفت، همه ما از خدائیم و به سوى او بازخواهیم گشت ـ مرتب این جمله را تکرار مىکرد ـ شنیدهام که به خاطر وفات او آشکارا به شادى و پایکوبى پرداختهاى، سوگند به خدا که بدن او قبر تو را پر نخواهد کرد، کم بودن عمر او بر عمر تو نخواهد افزود، او در حالى از دنیا رفت که از تو بهتر بود، اگر ما به او ملحق شویم، به شخصى بهتر از او و جدش رسول خدا ملحق شدهایم، پس خداوند مصیبت او را جبران خواهد کرد و پس از خوب جانشینانى خواهد فرستاد.
و ابن عبد ربه در " العقد الفرید " می نویسد :
ولما بلغ معاویةَ موتُ الحسن بن علی خر ساجداً لله، ثم أرسل إلى ابن عباس، وکان معه فی الشام، فعزاه وهو مُستبشر، وقال له: ابن کم سنة مات أبو محمد؟ فقال له: سنِه کان یُسمع فی قُریش، فالعجب من أن یجهله مثلُک! قال: بلغنی أنه ترک أطفالاً صغاراً. قال: کُل ما کان صغیراً یَکْبُر، وإن طِفْلَنَا لکَهْل، وإن صغیرَنا لکَبیر. ثم قال: مالی أراک یا معاویةُ مُستبشراً بموت الحسن ابن علی ؟ فوالله لا ینْسأ فی أجلک، ولا یَسُد حُفرتک، وما أقَل بقاءَک وبقاءَنا بعده.
العقد الفرید،ج5،ص110 ط دار الکتب العلمیة
هنگامى که خبر شهادت حسن بن على علیهما السلام به معاویه رسید، سجده شکر بجاى آورد، سپس کسى را به دنبال ابن عباس فرستاد که در همان زمان در شام حضور داشت. سپس به او تسلیت گفت در حالى که شادمان بود. به ابن عباس گفت: ابو محمد در چند سالگى از دنیا رفت ؟ ابن عباس گفت: سن او را تمامى قریش مىدانند، عجیب است که فردى همانند تو از آن آگاهى ندارد. سپس معاویه گفت: شنیدهام که فرزندان کوچکى بر جاى نهاده است ؟! ابن عباس گفت: هر کوچکى، بزرگ خواهد شد، کودکان ما یر و خردسالان ما نیز بزرگ خواهند شد. سپس عبد الله بن عباس گفت: اى معاویه! چرا تو به خاطر شهادت حسن بن على (علیهما السلام) خوشحال شدهاى؟به خدا قسم مردن او اجل شما را به تأخیر نخواهد انداخت و بدن او قبر تو را پر نخواهد کرد. چه قدر کم است ماندن من و تو بعد از امام حسن علیه السلام.