تدلیس زشت «سید کمال الحیدری» در نقل روایت از کتاب مناقب ابن شهر آشوب و بحار الانوار !
تدلیس زشت «سید کمال الحیدری» در نقل روایت از کتاب مناقب ابن شهر آشوب و بحار الانوار !
قبلا در مورد چرایی نقد «سید کمال الحیدری» و ضرورت آن نوشته ایم که توصیه می کنیم تا قبل از مطالعه ی مطالب ما در نقد این شخص، حتما مطلب زیر را مطالعه بفرمایید :
http://al-shia.blog.ir/post/663
همانطور که قبلا هم گفته ایم ، یکی از ویژگی های «سید کمال الحیدری» آن است که در نقل اقوال علماء و یا خواندن برخی از روایات به گونه ای تدلیس می کند تا آن ها را همسو با افکار خویش جلوه دهد !
«سید کمال الحیدری» در سلسله بحث های خود در شهر تهران تحت عنوان «سلسلة محاضرات طهران» ، قسمت پنجم ، با موضوع «اختراق الموروث الأموی للتراث الشیعی» در تاریخ 21 جمادی الاولی سال 1436 هـ در دقیقه ی 43 و ثانیه ی 35 روایتی از کتاب بخاری را می خواند:
حَدَّثَنَا أَبُو الیَمَانِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا شُعَیْبٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ حُسَیْنٍ، أَنَّ حُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ، أَخْبَرَهُ: أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبَرَهُ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ طَرَقَهُ وَفَاطِمَةَ بِنْتَ النَّبِیِّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ لَیْلَةً، فَقَالَ: «أَلاَ تُصَلِّیَانِ؟» فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنْفُسُنَا بِیَدِ اللَّهِ، فَإِذَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَنَا بَعَثَنَا، فَانْصَرَفَ حِینَ قُلْنَا ذَلِکَ وَلَمْ یَرْجِعْ إِلَیَّ شَیْئًا، ثُمَّ سَمِعْتُهُ وَهُوَ مُوَلٍّ یَضْرِبُ فَخِذَهُ، وَهُوَ یَقُولُ: {وَکَانَ الإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا} [الکهف: 54].
البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى256هـ)، صحیح البخاری، ج2، ص 50، ح 1127، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ناشر: دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ .
از زهری از علی بن الحسین از حسین بن علی از علی بن ابی طالب روایت است که گفت: رسول الله شبی نزد او و فاطمه دختر پیامبر علی آمد و گفت: «آیا شما نماز (شب) نمی خوانید؟» من گفتم؛ نفسهای ما در دست خداوند است و چون بخواهد که ما را برخیزاند، بر می خیزاند. و آن گاه که سخنم را تمام کردم، آن حضرت بازگشت و در پاسخم چیزی نگفت. سپس در حالی که پشت گردانیده بود و با دست بر ران خویش میزد، شنیدم که می گفت: «آدمی جدل پیشه تر از همه چیز است» (الکهف: ۵۴).
همچنین «سید کمال الحیدری» در دقیقه ی 45 و ثانیه ی 25 به این مطلب اشاره می کند که روات فوق در صحیح مسلم و مسند احمد نیز وارد شده است.
«سید کمال الحیدری» از دقیقه ی 51 و ثانیه ی 12 تا دقیقه ی 54 و ثانیه ی 28 می گوید :
هذه الروایة وین وردت اعزائی ؟ فی صحیح البخاری ومسلم ومسند أحمد.بعدین وین أجت مولانا ؟ أجت فی کتب الشیعة مولانا.أجت بالبحار.إلتفت جیدا.أول من نقل الروایة أعزائی إبن شهر آشوب المازندرانی المتوفى 588 هـ .فی کتابه مناقب آل أبی طالب مولانا ونقل های الروایة فی مناقب من ؟ فی مناقب أمیر المؤمنین وعلى المنابر هم ننقلها إحنا هسه بعض ما ینقلها ما یدری ولکنها هی موجودة ویجعلونها من مناقب من ؟ من مناقب علی.مولانا المجلد الثانی ، هذا المناقب لابن شهر آشوب ، المجلد الثانی ، صفحة 45، الروایة إبن شهاب أخبرنی، الروایة شوف اشلون سند هم یسوی له ! إلتفت ! السند منو ؟ علی بن الحسین ، الإمام السجاد ، إن أباه الحسین بن علی أخبره أن علی بن أبی طالب ... إشلون سند مولانا ؟ السلسلة الذهبیة مولانا ! الإمام السجاد عن الحسین عن من ؟ عن علی أمیر المؤمنین «أَنَّ النَّبِیَّ طَرَقَهُ وَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ أَ لَا تُصَلُّونَ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّمَا أَنْفُسُنَا بِیَدِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَنَا یَبْعَثُنَا» إلتفت ! هو یشوف یبعثنا یعنی یوقظنا معناها فی اللغة.یقول : «أَیْ یُکْثِرُ اللُّطْفَ بِنَا» لأنه یرید یعدل الروایة على المدح مولانا.إلتفت جیدا! «فَانْصَرَفَ حِینَ قُلْتُ ذَلِکَ وَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَیَّ ثُمَّ سَمِعْتُهُ وهُوَ مُوَلٍّ یَضْرِبُ فَخِذَیْهِ یَقُولُ وَ کانَ الْإِنْسانُ یَعْنِی عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلا» إلتفت ! «یَعْنِی مُتَکَلِّماً بِالْحَقِّ وَ الصِّدْق» لأنه حایر مولانا های الروایة اذا بقت على ظاهرها تصیر مدح لو ذم مولانا ؟ ذم ّ فلا بد شی یسوی هم مولانا ؟ یعدل هما.هسه بینک وبین الله بدل ما یقول بابه هذه من موضوعات ماذا ؟ الأمویین لطعن من ؟ لطعن علی وفاطمة ! ولکنه یثبتها ویوجهها.عد إلتفت.هذه شی تصیر ؟ إلتفتوا لی إعزائی.النکتة الی د أرید أبینها.هذه شی تصیر ؟ نتیجة هذه تصیر.وهو أن الطرف الآخر من یجی إلى های الروایات یکول أولا های الروایة فی کتبکم هم موجودة أعزائی مو فقط فی کتبنا.
و همچنین از دقیقه ی 54 و ثانیه ی 58 تا دقیقه ی 55 و ثانیه ی 54 می گوید :
تکول لی سیدنا هسه هذا المناقب.البحار وین مولانا ؟ هاذی أمامک البحار مولانا.هذا البحار ، المجلد أربعون أعزائی، صفحة 160 مولانا.أین مولانا ؟ تاریخ أمیر المؤمنین فی علمه أن النبی علمه ألف باب جایب الروایة.الروایة کما قال أخبرنی علی بن الحسین أن أباه الحسین بن علی أخبره ، ثم یقول نفس الکلام «أن یکثر اللطف بنا، فانصرف» إلى أن یقول : «یعنی علی بن أبی طالب أکثر شیء جدلا یعنی متکلما بالحق والصدق».هسه إلتفت.هذا منو ؟ البحار وهذا هم ابن شهر آشوب المازندرانی.
ترجمه ی کلام «سید کمال الحیدری» از دقیقه ی 51 و ثانیه ی 12 تا دقیقه ی 54 و ثانیه ی 28 :
این روایت کجا آمده است عزیزانم ؟ در صحیح بخاری و صحیح مسلم و مسند احمد.دیگر کجا آمده است ؟ در کتب شیعه آمده است.در بحار الانوار آمده است.خوب دقت کن.عزیزانم اولین کسی که این روایت را نقل کرده ابن شهر آشوب مازندرانی (متوفی 588 هـ) می باشد.در کتابش مناقب آل آبی طالب و این روایت را در مناقب چه کسی نقل کرده است ؟ مناقب امیر المؤمنین و بر بالای منابر هم ما این روایات را نقل می کنیم.حالا بعضی از افراد این روایات را نقل نمی کنند اطلاع ندارند اما این روایات موجود است و آن را از مناقب چه کسی قرار می دهند ؟ مناقب علی بن ابی طالب.جلد دوم از این کتاب ، این مناقب ابن شهر آشوب است ، جلد دوم ، صفحه ی 45.روایت می گوید ابن شهاب به من خبر داد که ... ببینید چه سندی هم برایش درست کرده است ! دقت کن ! سند از کیست ؟ علی بن الحسین (امام سجاد) که پدرش حسین بن علی (امام حسین) به او خبر داد که علی بن ابی طالب ... سند چه طور است ؟ سلسله ی ذهبیه (طلایی) است ! امام سجاد از امام حسین از چه کسی ؟ از امیر المؤمنین که «رسول الله شبی نزد او و فاطمه دختر پیامبر علی آمد و گفت: «آیا شما نماز (شب) نمیگذارید؟» من گفتم؛ نفسهای ما در دست خداوند است و چون بخواهد که ما را برخیزاند، بر میخیزاند». دقت کن ! ابن شهر آشوب دیده است که معنای «یبعثنا» ، «یوقظنا» (که ما را بیدارکند) می باشد و می گوید : «یعنی لطف خود را نسبت به ما بیشتر کند» چرا که او می خواهد روایت را بر وجه مدح و ستایش ویرایش کند.خوب دقت کن ! «و آن گاه که سخنم را تمام کردم، آن حضرت بازگشت و در پاسخم چیزی نگفت. سپس در حالی که پشت گردانیده بود و با دست بر ران خویش می زد، شنیدم که می گفت: آدمی جدل پیشه تر از همه چیز است».ابن شهر آشوب می گوید : «یعنی متکلم به حق و صدق» چرا که او سرگردان است.اگر این روایت بر ظاهرش باقی بماند مدح است یا ذم ؟ ذم.پس ابن شهر آشوب باید چه کار کند ؟ باید متن را درست کند و [مقصود] را ویرایش کند.الان بین خودت و خدای خودت به جای این که بگوید این روایت از جعلیات بنی امیه برای طعن در علی و فاطمه است می آید و روایت را تثبیت می کند و توجیه می کند.دقت کن، نتیجه ی این چه می شود ؟ خوب به این نکته که می خواهم بگویم دقت کنید عزیزانم.نتیجه این می شود که طرف دیگر (مخالفین) که به سراغ این روایات می آید می گوید اولا این روایات در کتاب های شما هم موجود است و فقط در کتاب های ما نیست.
ترجمه ی کلام «سید کمال الحیدری» از دقیقه ی 54 و ثانیه ی 58 تا دقیقه ی 55 و ثانیه ی 54 :
الان می گویی سیدنا این که فقط کتاب مناقب ابن شهر آشوب است.این روایت کجای بحار الانوار آمده است ؟ این هم کتاب بحار الانوار که الان مقابل شماست.این جلد 40 بحار الانوار است.صفحه ی 160.روایت کجا آمده است ؟ در بخش «تاریخ امیر المؤمنین در علمش که پیامبر هزار باب از علم را به او آموزش داد» این روایت را آورده است.روایت می گوید علی بن الحسین به من خبر داد که پدرش حسین بن علی به او خبر داد و سپس همان سخن را تکرار می کند که «لطف خودش را نسبت به ما بیشتر کند و سپس پیامبر رفت» تا جایی که می گوید «یعنی علی بن ابی طالب – اکثر شیء جدلا – یعنی متکلم به حق و صدق».الان دقت کن.این از کیست ؟ کتاب بحار الانوار [از علامه مجلسی] و این هم ابن شهر آشوب مازندرانی.
لینک مشاهده و دانلود جلسه ی فوق از وبسایت رسمی «سید کمال الحیدری» :
http://alhaydari.com/ar/2015/03/56181
هر انسان عاقل و بالغ و غیر متعصبی که با دقت کلام «سید کمال الحیدری» در بالا را بشنود و دنبال کند (به خصوص قسمت های مشخص شده) و به آن اعتماد کند ، این تصور در او ایجاد خواهد شد که همان روایتی که در صحیح بخاری و صحیح مسلم و مسند احمد نقل شده ، با سندی شیعی و بسیار خوب و معتبر (به قول سید کمال الحیدری : سندی طلایی !) در کتب شیعه هم نقل شده است و بهانه ای خوب به دست مخالفین شیعه داده تا آن ها نیز بگویند شما شیعیان حق اشکال گرفتن بر ما را ندارید چرا که این روایت در دو کتاب «مناقب آل ابی طالب» و «بحار الانوار» با سندی طلایی ! (به قول سید کمال الحیدری) نقل شده است !
پاسخ ما در دو محور خواهد بود :
الف) سند طلایی یا سند قلابی ؟!
ب) نگرش علامه ابن شهر آشوب رحمه الله به متن روایت
ادعای «سید کمال الحیدری» :
الروایة إبن شهاب أخبرنی، الروایة شوف اشلون سند هم یسوی له ! إلتفت ! السند منو ؟ علی بن الحسین ، الإمام السجاد ، إن أباه الحسین بن علی أخبره أن علی بن أبی طالب ... إشلون سند مولانا ؟ السلسلة الذهبیة مولانا ! الإمام السجاد عن الحسین عن من ؟ عن علی أمیر المؤمنین .....
روایت می گوید ابن شهاب به من خبر داد که ... ببینید چه سندی هم برایش درست کرده است ! دقت کن ! سند از کیست ؟ علی بن الحسین (امام سجاد) که پدرش حسین بن علی (امام حسین) به او خبر داد که علی بن ابی طالب ... سند چه طور است ؟ سلسله ی ذهبیه (طلایی) است ! امام سجاد از امام حسین از چه کسی ؟ از امیر المؤمنین .....
هذه شی تصیر ؟ إلتفتوا لی إعزائی.النکتة الی د أرید أبینها.هذه شی تصیر ؟ نتیجة هذه تصیر.وهو أن الطرف الآخر من یجی إلى های الروایات یکول أولا های الروایة فی کتبکم هم موجودة أعزائی مو فقط فی کتبنا.
نتیجه ی این چه می شود ؟ خوب به این نکته که می خواهم بگویم دقت کنید عزیزانم.نتیجه این می شود که طرف دیگر (مخالفین) که به سراغ این روایات می آید می گوید اولا این روایات در کتاب های شما هم موجود است و فقط در کتاب های ما نیست.
تکول لی سیدنا هسه هذا المناقب.البحار وین مولانا ؟ هاذی أمامک البحار مولانا.هذا البحار ، المجلد أربعون أعزائی، صفحة 160 مولانا.
الان می گویی سیدنا این که فقط کتاب مناقب ابن شهر آشوب است.این روایت کجای بحار الانوار آمده است ؟ این هم کتاب بحار الانوار که الان مقابل شماست.این جلد 40 بحار الانوار است.صفحه ی 160.
بر اساس ادعای سید کمال الحیدری :
1) سند روایت مورد بحث طلایی است ! (امام سجاد از امام حسین از امیر المؤمنین)(مربوط به محور الف)
دقت داشته باشید که «سید کمال الحیدری» فقط و فقط در مرتبه ی اول نام «ابن شهاب» را ذکر می کند (که بر اساس دقت در نحوه ی نقل در فایل تصویری این عمل، غیر ارادی به نظر می رسد) و در مراتب بعدی اصلا و ابدا به این نام و این که وی چه کسی است اشاره ای نمی کند!
2) «سید کمال الحیدری» مدعی است که این روایت و امثال آن از باب پاسخ نقضی مورد استفاده ی مخالفین شیعه قرار می گیرد و باعث می شود تا آنان بگویند این روایت در کتب شیعه نیز موجود است ! (مربوط به محور الف)
لازم به ذکر است که «سید کمال الحیدری» به نوعی این ادعا را مطرح می سازد که گویی خود وی نیز با این استدلال موافق است ! اساسا اگر وی موافق این استدلال نمی بود ، ادعا نمی کرد که این روایت فقط در کتب اهل تسنن نیامده و در کتب شیعه نیز موجود است !
3) «سید کمال الحیدری» از باب بزرگنمایی ، بحار الانوار را نیز یکی از مصادر روایت فوق می داند و هیچ توضیح مبسوطی در مورد کیفیت و چگونگی نقل روایت مورد بحث در بحار الانوار ارائه نمی دهد. (مربوط به محور الف)
4) «سید کمال الحیدری» بدون توضیح کافی در مورد تفاوت اساسی در روش برخورد علمای اهل تسنن و علامه ابن شهر آشوب – رحمه الله – در مورد روایت مورد بحث ، با تَسَرُّع و شتابزدگی از کنار این مساله ی اساسی (تفاوت در نگرش ها به روایت مذکور) می گذرد ! (مربوط به محور ب)
توضیح مورد (1)
ما مستقیما به سراغ سند روایت در کتاب «مناقب آل ابی طالب» که «سید کمال الحیدری» از آن نقل کرد می رویم تا ببینیم «سید کمال الحیدری» مرتکب چه خیانت عظیم و شنیعی شده است !
أَبُو بَکْرٍ الشِّیرَازِیُّ فِی کِتَابِهِ عَنْ مَالِکٍ عَنْ أَنَسٍ [1] عَنِ ابْنِ شِهَابٍ وَ أَبُو یُوسُفَ یَعْقُوبُ بْنُ سُفْیَانَ فِی تَفْسِیرِهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ وَ أَبُو یَعْلَى فِی مُسْنَدَیْهِمَا قَالَ ابْنُ شِهَابٍ أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ أَنَّ أَبَاهُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ أَخْبَرَهُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبَرَه .....
ابن شهرآشوب، رشید الدین أبی عبد الله محمد بن علی السروی المازندرانی (المتوفى 588 هـ)، مناقب آل أبی طالب،ج2، ص 45، الناشر : مؤسسة انتشارات علامة.
مشاهده ی اسکن صفحات مرتبط : کلیک کنید (1 2 3) (چاپ دیگر : 1 2)
[1] در حقیقت این قسمت از سند به این شکل می باشد : عن مالک بن انس
حرف «بن» در تصحیف به «عن» تبدیل شده است و با مراجعه به اسانید متکرره در کتب اهل تسنن این مطلب به سادگی قابل اثبات است.
تمامی قسمت مشخص شده آن چیزی است که «سید کمال الحیدری» در خیانتی آشکار آن را تقطیع کرد و نخواند که اگر می خواند کاملا خلاف ادعای وی ثابت می شد و اساس بحث «سید کمال الحیدری» در این جلسه ی 66 دقیقه ای ویران می شد !
اما مگر این بخش مشخص شده در سند – که «سید کمال الحیدری» آن را نخواند و هیچ اشاره ای هم به آن نکرد و توضیحی هم در موردش نداد – چه در بر دارد که ویدر تدلیسی آشکار آن را نخواند ؟!
اگر دقت کنید به اسامی «ابوبکر الشیرازی» و «مالک بن انس» و «ابن شهاب» و «ابو یوسف یعقوب بن سفیان» و «احمد بن حنبل» و «ابو یعلی» و «ابن شهاب» برمی خورید !
تمامی اسامی ذکر شده از بزرگان اهل تسنن و اهل حدیث می باشند و حتی برخی از آنان مانند «ابن شهاب زهری» (بر اساس نظر صحیح تر و دارای قرائن) از نواصب و خادمان و عُمّال نواصب می باشند !
اساسا همانطور که می بینید علامه ابن شهر آشوب رحمه الله صراحتا می گوید این روایت را «ابوبکر شیرازی» (عالم سرشناس اهل تسنن) در کتابش از «مالک بن انس» (رئیس مالکی مذهبان) و او هم از «زُهری» و «ابو یوسف یعقوب بن سفیان الفسوی» (عالم سرشناس اهل تسنن) در تفسیرش و «احمد بن حنبل» (رئیس حنابله) در مسندش و «ابو یعلی» (عالم سرشناس اهل تسنن) در مسندش از «زُهری» نقل کرده اند !!!
در حقیقت این روایت یک روایت «سُنّی» و «عامی» است و نه یک روایت «شیعی»! (دقت کنید که روایات کتب اهل تسنن ابتداء به ساکن بر شیعه حجت نیست) در سند این روایت فردی همچون «ابن شهاب زُهری» وجود دارد که خدمتکار «هشام بن عبد الملک» لعنة الله علیه بوده است و حتی در برخی مصادر اهل سنت تعبیر «مندیل الامراء» (دستمال سلاطین و حکام – چاپلوس) در مورد وی به کار رفته است !
وَکَذَا تکلم من لَا یفهم فِی الزُّهْرِیّ لکَونه خضب بِالسَّوَادِ وَلبس زِیّ الْجند وخدم هِشَام بن عبد الْملک.
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الرواة الثقات المتکلم فیهم بما لا یوجب ردهم، ص 26، تحقیق: محمد إبراهیم الموصلی، دار النشر: دار البشائر الإسلامیة - بیروت – لبنان، الطبعة : الأولى1412هـ - 1992م.
[شمس الدین ذهبی – عالم متعصب اهل تسنن – می گوید] و همچنین کسانی که اهل فهم نیستند بر ضد زهری به دلیل این که وی با رنگ سیاه خضاب می کرد و لباس نظامی و سرباز پوشید و به هشام بن عبد الملک خدمت می کرد ، صحبت کرده اند.
شیخ طوسی رحمه الله نیز از او با لفظ «عدو» (دشمن) یاد می کند !
1218- 5 محمّد بن شهاب الزهری، عدو.
الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، رجال الطوسی، تحقیق: جواد القیومی الأصفهانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی ـ قم، الطبعة: الأولى، 1415هـ .
حتی اگر ناصبی بودن یا متهم به نصب (دشمنی با اهل بیت) بودن «زهری» و برخی از افراد دیگری که نامشان در سند مذکور آمده را هم نادیده بگیریم باز هم تغییری در نتیجه حاصل نمی شود و نهایتا این روایت ، روایتی است که علامه ابن شهر آشوب آن را از کتب اهل تسنن نقل کرده است و سند آن کاملا سُنّی و عامی است و به همین دلیل هیچ گونه حجیت و ارزش ابتدایی فی نفسه ندارد !
اکنون جا دارد که بپرسیم چرا «سید کمال الحیدری» به دروغ ادعا کرد که سند ، سندی طلایی است و اصلا و ابدا به سند روایت به صورت کامل اشاره نکرد ؟! اگر این تدلیس و خیانت در نقل نیست پس چه چیزی تدلیس و خیانت است ؟!
توضیح مورد (2)
در این مورد نیز باید بگوییم که اتفاقا گاهی اوقات مخالفین شیعه دقیقا چنین می کنند !!! و اتفاقا پاسخ محققین و علمای شیعه آن است که این عمل یکی از انواع تدلیس و خیانت در مباحث علمی و مناظرات به حساب می آید !
به راستی چرا «سید کمال الحیدری» هم خودش در این مورد تدلیس می کند و هم سعی می کند تا این نوع تدلیس مخالفین را موجَّه و منطقی جلوه دهد ؟!
توضیح مورد (3)
در این مورد بایستی بگوییم که «سید کمال الحیدری» پس از تدلیس زشت و آشکار خودش، دو کتاب «مناقب آل ابی طالب» و «بحار الانوار» را جداگانه و پس از مانوری عجیب ! به عنوان دو منبع مستقل برای روایت مذکور ذکر می کند تا در مورد نقل این روایت در کتب شیعه بزرگنمایی کند !
حقیقت آن است که وقتی به کتاب بحار الانوار مراجعه می کنیم ، در می یابیم که علامه مجلسی رحمه الله این روایت را از علامه ابن شهر آشوب رحمه الله نقل کرده است !!!
علامه مجلسی ابواب و متون قبل و بعد از این روایت و خود این روایت را از علامه ابن شهر آشوب نقل کرده است و این نقل از صفحه ی 145 بحار الانوار در جلد 40 آغاز می شود و در صفحه ی 160 به روایت مورد بحث می رسد.
شروع نقل از مناقب ابن شهر آشوب :
53- قب، المناقب لابن شهرآشوب سُفْیَانُ عَنِ ابْنِ جَرِیحٍ عَنْ عَطَاءٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاس .....
المجلسی، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج 40، ص 145، تحقیق: جمعى از محققان، ناشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.
أَبُو بَکْرٍ الشِّیرَازِیُّ فِی کِتَابِهِ عَنْ مَالِکٍ عَنْ أَنَسٍ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ وَ أَبُو یُوسُفَ یَعْقُوبُ بْنُ سُفْیَانَ فِی تَفْسِیرِهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ وَ أَبُو یَعْلَى فِی مُسْنَدَیْهِمَا قَالَ ابْنُ شِهَابٍ أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ أَنَّ أَبَاهُ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ أَخْبَرَهُ أَنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع أَخْبَرَه .....
المجلسی، محمد باقر (متوفاى1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ج 40، ص 145، تحقیق: جمعى از محققان، ناشر: دار إحیاء التراث العربی- بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.
مشاهده ی اسکن صفحات مربوطه : کلیک کنید (1 2 3 4)
بنا بر این ، این روایت همان روایت مناقب آل ابی طالب است که آن روایت نیز مستقیما از مصادر اهل تسنن نقل شده است.
توضیح مورد (4)
نکته ی مهم و اساسی آن است که «سید کمال الحیدری» بسیار گذرا و شتابزده از نحوه ی نگرش علامه ابن شهر آشوب به روایت مورد بحث می گذرد به گونه ای که این مطلب برای مخاطب اصلا و ابدا خوب جا نمی افتد که دیدگاه و نگرش علمای مخالفین شیعه (مقصود جمهور آنان است و نه شخص یا اشخاصی معین) به قول معروف از زمین تا آسمان با دیدگاه علامه ابن شهر آشوب رحمه الله نسبت به این روایت متفاوت است !
علمای مخالفین این روایت را بر ظاهرش حمل کرده و آن را قبول می کنند اما علامه ابن شهر آشوب همانطور که در کتاب «مناقب آل ابی طالب» ( تصریح کرده ، قائل به عصمت امیر المؤمنین علیه السلام می باشد (ج2،ص 34) و به همین دلیل متن روایت را توجیه و تاویل می کند.
تنها نقد و نکته ای که از «سید کمال الحیدری» می توان پذیرفت آن است که تاویل و توجیه علامه ابن شهر آشوب رحمه الله چندان قوی نیست و با متن روایت سازگاری ندارد و بهتر آن بود که با توجه به روات این خبر و مصدر آن ، اُموی بودن آن ذکر گردد اما برای ما این مهم است که علامه ابن شهر آشوب رحمه الله اصلا و ابدا ظاهر روایت و برداشت اُموی از این روایت را قبول ندارد.
البته صحت این نقد «سید کمال الحیدری» کمکی به حل مشکل تدلیس ها و دروغ های وی در نقل این روایت و تقطیع و بریدن سند روایت نمی کند و نقد ما کماکان پا بر جاست !
نکته ی پایانی هم آن که عنوان این جلسه «اختراق الموروث الأموی للتراث الشیعی» بوده است که به معنای «نفوذ و رسوخ موروث روائی اُموی در موروث روائی شیعه» می باشد و همه این را به خوبی متوجه می شوند که «نفوذ» و «رسوخ» جایی معنای واقعی خود را پیدا می کند که مساله ای به شکل مخفیانه یا شبه مخفیانه خود را وارد در بین عناصر مخالف کند نه آن جایی که مثلا روایتی صراحتا از مصادر اهل تسنن نقل شده و همان متن با آن ظاهر را حتی خود علامه ابن شهر آشوب رحمه الله رد کرده و معنای دیگری را جایگزین کرده است !
عجیب از «سید کمال الحیدری» آن که تمام مانور وی در این جلسه تقریبا بر روی همین نقلی بود که وضعیت آن را به تفصیل شرح دادیم.