دروغ بستن سید کمال الحیدری بر آیت الله خوئی در موضوع ولایت فقهاء در امور قضائی
دروغ بستن سید کمال الحیدری بر آیت الله خوئی در موضوع ولایت فقهاء در امور قضائی
ما پیش از این در مورد ضرورت و چرایی نقد آراء و افکار و اثبات تناقضات و تدلیس ها و دروغ های «سید کمال الحیدری» صحبت کردیم که اکیدا توصیه می کنیم تا قبل از مطالعه ی این مطلب ، لینک زیر را مطالعه کنید:
http://al-shia.blog.ir/post/663
در این مطلب خواهیم دید که چگونه «سید کمال الحیدری» در نقل قول از آیت الله خوئی تدلیس کرده و سعی می کند تا کلام ایشان را چیزی غیر از آن چه که هست نشان دهد !
«سید کمال الحیدری» در برنامه ی «مشروع المرجعیة وآفاق المستقبل» در شبکه ی الکوثر و در دقیقه ی 13، ابتدا کلامی را از «کتاب التنقیح» آیت الله خوئی نقل می کند که البته در این نقل جانب امانت را رعایت می کند:
هذه کلمات سیدنا الأستاذ وأنا درست عند هذا السید الکبیر السید الخوئی الذی هو من أعلام بل یُعد من کبار أعلام مدرسة أهل البیت فی العقود الأخیرة ولعل أکثر المراجع الحالیین هم من تلامذته, (التنقیح فی شرح العروة الوثقى, تقریراً لبحث آیة الله العظمى السید أبو القاسم الخوئی, تقریرات المیرزا علی الغروی التبریزی) الذی أنا أیضاً درست عند السید الخوئی ودرست أیضاً عند المقرر المیرزا علی الغروی التبریزی أیضاً حضرة عنده مدة, (فی التنقیح, ج1, ص424) یرید أن یبین دور بالضبط دور علماء الدین والمراجع الدینیة فی عصر الغیبة الکبرى, یقول: [إن الولایة لم تثبت للفقیه فی عصر الغیبة بدلیل] یعنی لا یوجد أی دلیل أن الفقیه له ولایة فی عصر الغیبة, [وإنما هی مختصة بالنبی والأئمة علیهم السلام] إذن ما هو دورک سیدنا [قال: بل الثابت حسبما تستفاد من الروایات أمران] ما هما؟ [نفوذ قضائه وحجیة فتواه] یعنی الرسالة العملیة, وإذا قضى بین متخاصمین ینفذ, واضح. هذا یقوله فی التنقیح.
این سخنان استاد و سرور ماست و من در نزد این سید بزرگ که از بزرگان بلکه از بزرگان مدرسه ی اهل بیت در دوه های اخیر است و چه بسا اکثر مراجع فعلی از شاگردانش می باشند درس خوانده ام.این کتاب «التنقیح فی شرح العروة الوثقی» و تقریر بحث آیت الله خوئی است که از تقریرات میرزا علی غروی تبریزی می باشد که من هم در نزد سید خوئی و هم در نزد این شخص درس خوانده ام و مدتی پیش او بوده ام. در کتاب تنقیح، جلد اول ، صفحه ی 424 می خواهد که نقش علمای دین و مراجع دینی را در عصر غیبت کبری بیان کند.می گوید : «ولایت در عصر غیبت برای فقهاء با دلیل ثابت نشده است» یعنی هیچ دلیلی وجود ندارد که فقیه در عصر غیبت صاحب ولایت باشد. «بلکه این ولایت مختص پیامبر و ائمه علیهم السلام می باشد» پس سیدنا نقش شما چیست ؟ «آیت الله خوئی می گوید : آن چه که ثابت است و از روایات برداشت می شود دو چیز است» این دو چه چیزی است ؟ «نفوذ قضاء فقیه و حجیت فتوای وی» یعنی رساله ی عملیه و زمانی که بین دو نفر اختلافی پیش می آید ، حکم فقیه نافذ است.کلام ایت الله خوئی واضح است.این را در التنقیح می گوید.
تا اینجا اشکالی پیش نمی آید و «سید کمال الحیدری» در نقل کلام آیت الله خوئی جانب امانت را رعایت کرده است.
وی در ادامه کلامی از آیت الله خوئی را نقل می کند که متاسفانه در نقل آن مرتکب تدلیسی زشت می شود.
عندما نأتی إلى کتاب (مستند العروة الوثقى) ولذا قلت البحث بمقدار ما تخصصی, (مستند العروة الوثقى, کتاب الصوم, ج2, ص88) یقول: [وملخص الکلام أن إعطاء الإمام منصب القضاء للعلماء أو لغیرهم لم یثبت] حتى القضاء لم یثبت, إذن ینحصر دوره فی الفتوى, انتهى یعنی ماذا؟ یعنی یکتب رسالة عملیة. عنده دور آخر؟ أبداً لا یوجد له أی دور آخر.
زمانی که به سراغ کتاب «مستند العروة الوثقی» می رویم و به همین دلیل گفتم که بحث تا مقداری تخصصی است ، کتاب «مستند العروة الوثقی» ، کتاب الصوم ، جلد دوم ، صفحه ی 88 ، آیت الله خوئی می گوید : «و خلاصه ی سخن آن که این مطلب که امام منصب قضاء را به علماء یا دیگران داده باشد ثابت نشده است» (سید کمال الحیدری می گوید) حتی امر قضاوت هم (برای فقیه و عالم) ثابت نشده است! پس نقش او در فتوا منحصر می شود.تمام شد ! یعنی چه ؟ یعنی فقط رساله ی عملیه می نویسد.آیا نقش دیگری هم دارد ؟ هرگز ، هیچ نقش دیگری برای او وجود ندارد.
بر اساس این نقل «سید کمال الحیدری» از کتاب «مستند العروة الوثقی» از آیت الله خوئی هر انسانی که در حد عادی نیز زبان عربی را متوجه می شود چه برنامه را به صورت کامل مشاهده کند و چه متن را به صورت کامل مطالعه کند این برداشت و فهم را خواهد داشت که آیت الله خوئی در کتاب «مستند العروة الوثقی» معتقد است حتی مساله ی «قضاء» هم برای فقیه در دوران غیبت ثابت نیست و نقش فقیه و مرجع در دوران غیبت آن است که فقط رساله ی عملیه بنویسد و فتوای فقهی بدهد !
اکنون ما به سراغ کتاب «مستند العروة الوثقی» می رویم تا ببینیم آیت الله خوئی حقیقتا چه گفته اند و آیا «سید کمال الحیدری» جانب امانت را رعایت کرده است یا خیر ؟!
وملخّص الکلام فی المقام : أنّ إعطاء الإمام (علیه السلام) منصب القضاء للعلماء أو لغیرهم لم یثبت بأىّ دلیل لفظی معتبر لیتمسّک بإطلاقه .
نعم ، بما أنّا نقطع بوجوبه الکفائی ، لتوقّف حفظ النظام المادّی والمعنوی علیه ، ولولاه لاختلّت نظم الاجتماع ، لکثرة التنازع والترافع فی الأموال وشبهها من الزواج والطلاق والمواریث ونحوها ، والقدر المتیقّن ممّن ثبت له الوجوب المزبور هو المجتهد الجامع للشرائط . فلا جرم یُقطع بکـونه منصـوباً من قبل الشارع المقدّس ، أمّا غیره فلا دلیل علیه .
ومن ثمّ اعتبر الفقهاء الاجتهاد فی القاضی المنصوب زائداً على بقیّة الشرائط ، باعتبار أ نّه القدر المتیقّن کما عرفت.
الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای 1413هـ)، مستند العروة الوثقى (کتاب الصوم)،ج2، ص 88، تألیف : الشیخ مرتضى البروجردی، الناشر : العلمیة - قم، الطبعة : الثانیة ، 1367 ش - 1409 هـ .
خلاصه ی سخن در این موضوع آن که : این که امام (علیه السلام) منصب قضاوت را به علماء یا غیر آنان داده باشد با هیچ دلیل لفظی معتبری ثابت نشده است تا به اطلاق آن سخن و دلیل تمسک شود.
بله ، ما در وجوب کفائی این منصب برای علماء یقین داریم به دلیل متوقف بودن حفظ نظام مادی و معنوی بر این مساله و اگر چنین نباشد نظم اجتماع به دلیل کثرت اختلاف و درگیری در مورد اموال و مسائل از این دست در مورد ازدواج و طلاق و ارث و مانند آن دچار اختلال و مشکل می شود و قدر متیقنی که وجوب آن برای این مرتبه ثابت شده است ، فقیه جامع الشرائط است.پس لاجَرَم این که فقیه (عالم) به چنین مرتبه ای از جانب شارع مقدس نصب می گردد یقینی است اما غیر از این مقام و مرتبه دلیلی برای آن وجود ندارد.
و از این جاست که فقهاء شرط اجتهاد را برای قاضی ای که منصوب می گردد علاوه بر بقیه ی شرائط لحاظ کرده اند ، به اعتبار این که این قدر متیقنی است که لازم به حساب می آید همانطور که دانستی.
کاملا واضح است که اتفاقا آیت الله خوئی منصب قضاء و نفوذ ولایت فقهاء در امور قضائیة را امری ثابت و قطعی می دانند نه این که آن طور که «سید کمال الحیدری» ادعا می کند ، صرفا نوشتن رساله ی عملیه و صدور فتوا را وظیفه ی فقیه در عصر غیبت بدانند !
آیت الله خوئی تنها معتقدند که به صورت لفظی و معتبر در روایات در این مورد چیزی نیامده است (به دو قید «لفظی» و «معتبر» دقت کنید) و این حتی انکار وجود روایت در این زمینه هم نمی تواند باشد چرا که روایاتی وجود دارند که به صورت غیر صریح و غیر مستقیم این موارد را ثابت می کنند ، جدای از روایاتی که از نظر برخی از علماء و فقهاء به صورت مستقیم و صریح دلالت بر این امر دارند.
به راستی انگیزه ی «سید کمال الحیدری» از این نوع تدلیس و خیانت در نقل چیست ؟!
لینک مشاهده ی برنامه ی کامل سید کمال الحیدری :
http://alhaydari.com/ar/2012/08/33148
لینک فایل صوتی برنامه ی فوق :
http://alhaydari.com/ar/2012/08/33009
لینک مطالعه ی متن کامل برنامه ی فوق :
http://alhaydari.com/ar/2012/12/45460