بی انصافی و تعصب ذهبی (عالم بزرگ اهل سنت) به تصریح سبکی شافعی (عالم سرشناس اهل سنت) [4]
بی انصافی و تعصب ذهبی (عالم بزرگ اهل سنت) به تصریح سبکی شافعی (عالم سرشناس اهل سنت) [4]
یکی از ویژگی های بسیاری از علمای سرشناس مخالفین شیعه آن است که در برخورد با مسائل علمی به جای استدلالات منطقی و علمی به تعصب روی آورده و بر اساس تعصب خویش حکم می کنند و اینگونه احکامی به دور از انصاف صادر می شود.
یکی از علمای متعصب و بی انصاف ذهبی می باشد که سبکی شافعی به تعصب بیش از حد او اشاره کرده است.
ابتدا سه قسمت قبل را از لینک های زیر مطالعه بفرمایید :
http://al-shia.blog.ir/post/549
http://al-shia.blog.ir/post/556
http://al-shia.blog.ir/post/557
سبکی شافعی در جایی دیگر می نویسد :
وَاعْلَم أَن شَیخنَا الذَّهَبِیّ ذکر الإِمَام فِی کتاب الْمِیزَان فِی الضُّعَفَاء وکتبت أَنا على کِتَابه حَاشِیَة مضمونها أَنه لَیْسَ لذکره فِی هَذَا الْمَکَان معنى وَلَا یجوز من وُجُوه عدَّة أَعْلَاهَا أَنه ثِقَة حبر من أَحْبَار الْأمة وَأَدْنَاهَا أَنه لَا رِوَایَة لَهُ فَذکره فِی کتب الروَاة مُجَرّد فضول وتعصب وتحامل تقشعر مِنْهُ الْجُلُود.
وَقَالَ فِی الْمِیزَان لَهُ کتاب أسرار النُّجُوم سحر صَرِیح.
قلت وَقد عرفناک أَن هَذَا الْکتاب مختلق عَلَیْهِ وَبِتَقْدِیر صِحَة نسبته إِلَیْهِ لَیْسَ بِسحر فلیتأمله من یحسن السحر وَیَکْفِیک شَاهدا على تعصب شَیخنَا عَلَیْهِ ذکره إِیَّاه فِی حرف الْفَاء حَیْثُ قَالَ الْفَخر الرَّازِیّ وَلَا یخفى أَنه لَا یعرف بِهَذَا وَلَا هُوَ اسْمه أما اسْمه فمحمد وَأما مَا اشْتهر بِهِ فَابْن الْخَطِیب وَالْإِمَام فَإِذا نظرت أَیهَا الطارح رِدَاء العصبیة عَن کَتفیهِ الجانح إِلَى جعل الْحق بمرأى عَیْنَیْهِ إِلَى رجل عمد إِلَى إِمَام من أَئِمَّة الْمُسلمین وَأدْخلهُ فِی جمَاعَة لَیْسَ هُوَ مِنْهُم أَعنِی رُوَاة الحَدِیث فَإِن الإِمَام لَا رِوَایَة لَهُ وَدعَاهُ باسم لَا یعرف بِهِ ثمَّ نظرت إِلَى قَوْله فِی آخر الْمِیزَان إِنَّه لم یتَعَمَّد فِی کِتَابه هوى نفس وأحسنت بِالرجلِ الظَّن وأبعدته عَن الْکَذِب أوقعته فِی التعصب وَقلت قد کرهه لأمور ظَنّهَا مقتضیة الْکَرَاهَة وَلَو تأملها الْمِسْکِین حق التَّأَمُّل وأوتی رشده لأوجبت لَهُ حبا عَظِیما فِی هَذَا الإِمَام وَلکنهَا الحاملة لَهُ على هَذِه الْعَظِیمَة والمردیة لَهُ فِی هَذِه الْمُصِیبَة العمیمة نسْأَل الله السّتْر والسلامة.
السبکی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی (متوفاى 771هـ)، طبقات الشافعیة الکبرى،ج8، ص 88 و 89،تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الثانیة، 1413هـ .
بدان که استاد ما ذهبی امام (فخر رازی) را در کتاب میزان الاعتدال در ضعفاء آورده است و من بر کتابش حاشیه ای نوشته ام که مضمونش چنین است که ذکر نام فخر رازی در اینجا معنایی ندارد و از چند جهت جایز نیست گذشته از آن که او ثقه است و از بزرگان علماست و حداقل آن است که او روایتی (نقل حدیث) ندارد بنابراین ذکر نام او در کتب روات احادیث صرفا از روی دخالت بیجا و تعصب و ظلمی است که پوست ها از آن به لرزه می افتد.
ذهبی در میزان الاعتدال گفته است که فخر رازی صاحب کتاب «اسرار النجوم» می باشد که سحر صریح و آشکار است.
من (سبکی) می گویم : ما گفتیم که این کتاب به دروغ به فخر رازی نسبت داده شده است و با فرض صحت انتسابش به فخر رازی در بردارنده ی سحر و جادو نیست و کسی که با سحر به خوبی آشناست باید در این زمینه خوب تامل کند و این شاهد برای اثبات تعصب استاد ما ذهبی بر ضد فخر رازی برای تو کفایت می کند که او نام فخر رازی را در حرف فاء (در کتاب میزان الاعتدال) آورده است.آن جایی که گفته است «فخر رازی» و (بر کسی) پوشیده نیست که او به این نام شناخته نمی شود و اسمش این نیست بلکه اسمش «محمد» است و آن چه که بدان معروف شده است «ابن الخطیب» و امام است و تو ای اهل علم اگر به لباس عصبیت و تعصبی که بر دوش او (ذهبی) است نگاه کنی می بینی که این تعصب او یعنی کسی که بر ضد امامی از ائمه ی مسلمین تعصب به خرج داده را شتابان به این سو می برد که گمان کند هر آن چه می بیند حق است و نام او (فخر رازی) را در بین افرادی آورده که از آنان نیست.منظورم روات حدیث است چرا که امام (فخر رازی) روایتی ندارد و ذهبی او را به نامی خوانده که به آن شناخته نمی شود.سپس اگر به کلام او در انتهای کتاب میزان الاعتدال نگاه کنی که می گوید در کتابش قصد هواپرستی نداشته است و به او گمان نیک ببری و او را از دروغ و کذب دور کنی، لا جرم او را در تعصب و عصبیت قرار داده ای.من (سبکی شافعی) می گویم : ذهبی بنا به دلایلی که گمان کرده مقتضی کراهت است از فخر رازی خوشش نیامده و اگر این بیچاره (ذهبی) به درستی تامل و تفکر می کرد و عاقلانه رفتار می کرد ،این باعث می شد تا حب زیادی نسبت به این امام داشته باشد اما این تعصب و عدم تامل باعث شده است که او چنین رفتار کند و در این مصیبت شدید وارد شود و ما از خداوند طلب سلامت و در امان ماندن از این مسائل را داریم.
اکنون با مطالعه ی کامل توضیحات سبکی در این بخش از کتابش باز هم سوال قبلی تکرار می شود که آیا با وجود چنین تعصبات شدید و کوری می توان به اقوال رجالی فردی همچون ذهبی اعتماد کرد؟!