هواپرستی خطیب بغدادی (عالم بزرگ اهل سنت) در برخورد با سند احادیث و توثیق و تضعیفِ سلیقه ای اشخاص از زبان ابن الجوزی (عالم سرشناس اهل سنت) [1]
هواپرستی خطیب بغدادی (عالم بزرگ اهل سنت) در برخورد با سند احادیث و توثیق و تضعیفِ سلیقه ای اشخاص از زبان ابن الجوزی (عالم سرشناس اهل سنت) [1]
بارها دیده ایم که مخالفین شیعه به چیزی که آن را «علم الحدیث» می نامند افتخار کرده و معتقدند از طریق آن می توانند احادیث را پالایش کرده و صحیح و سقیم را از یکدیگر تشخیص دهند !
این ادعا در شرایطی صورت می پذیرد که اگر ما به راستی آزمایی آن بپردازیم، خواهیم دید که بسیاری از علمای مخالفین آلوده به هواپرستی و نظر دادن های سلیقه ای و برخاسته از تعصبات شخصی بوده اند و از این رو نمی توان اساسا به اقوال رجالی آن ها اعتماد کرد.
این مساله فقط ادعای ما نیست و این خود علمای مخالفین هستند که به این موضوع اعتراف کرده اند.
ابن الجوزی می نویسد :
وکان أبو بکر الخطیب قدیما على مذهب أحمد بن حنبل، فمال علیه أصحابنا لما رأوا من میله إلى المبتدعة وآذوه، فانتقل إلى مذهب الشافعی رضی الله عنه وتعصب فی تصانیفه علیهم فرمز إلى ذمهم، وصرح بقدر ما أمکنه، فقال فی ترجمة أحمد بن [حنبل] سید المحدثین، وفی ترجمة الشافعی: تاج الفقهاء، فلم یذکر أحمد بالفقه.
وحکى فی ترجمة حسین الکرابیسی أنه قَالَ عن أحمد: أیش نعمل بهذا الصبی إن قلنا لفظنا بالقرآن مخلوق، قَالَ: بدعة وإن قلنا غیر مخلوق، قَالَ: بدعة، ثم التفت إلى أصحاب أحمد فقدح فیهم بما أمکن.
وله دسائس فی ذمهم عجیبة من ذلک: أنه ذکر مهنأ بن یحیى وکان من کبار أصحاب أحمد، وذکر عن الدارقطنی أنه قَالَ: مهنأ ثقة نبیل، وحکى بعد ذلک عن أبی الفتح الأزدی أنه قَالَ: مهنأ منکر الحدیث، وهو یعلم أن الأزدی مطعون فیه عند الکل.
قَالَ الخطیب: حدثنی أبو النجیب عبد الغفار بن عبد الواحد الأرموی قَالَ: رأیت أهل الموصل یهینون أبا الفتح الأزدی ولا یعدونه شیئا.
قَالَ الخطیب: حدثنی محمد بن صدقة الموصلی: أن أبا الفتح قدم بغداد على ابن بویه، فوضع له حدیثا: أن جبریل علیه السلام کان ینزل على النبی صلى الله علیه وسلم فی صورنا، فأعطاه دراهم أفلا یستحی الخطیب أن یقابل قول الدار الدارقطنی فی مهنا بقول هذا، ثم لا یتکلم علیه هذا ینبئ عن عصبیة وقلة دین.
قَالَ الخطیب على أبی الحسن التمیمی بقول أبی القاسم عبد الواحد بن علی الأسدی وهو ابن برهان، وکان الأسدی معتزلیا، وقد انتصرت للتمیمی من الخطیب فی ترجمته وقال الخطیب علی أبی عبد الله بن بطة بعد أن ذکر عن القاضی أبی حامد الدلوی والعتیقی: أنه کان صالحا مستجاب الدعوة، ثم عاد یحکى عن أبی ذر الهروی وهو أول من أدخل الحرم مذهب الأشعری القدح فی ابن بطة، ویحکى عن أبی القاسم بن برهان القدح فیه، وقد انتصرت لابن بطة من الخطیب فی ترجمته، ومال الخطیب علی أبی علی بن المذهب بما لا یقدح عند الفقهاء، وإنما یقدح ما ذکره فی قلة فهمه، وقد ذکرت ذلک فی ترجمة ابن المذهب.
وکان فی الخطیب شیئان أحدهما: الجری على عادة عوام المحدثین فی الجرح والتعدیل، فإنهم یجرحون بما لیس یجرح، وذلک لقلة فهمهم، والثانی: التعصب على مذهب أحمد وأصحابه، وقد ذکر فی کتاب «الجهر» أحادیث نعلم أنها لا تصح، وفی کتاب «القنوت» أیضا، وذکر فی مسألة صوم یوم الغیم حدیثا یدرى أنه موضوع فاحتج به، ولم یذکر علیه شیئا، وَقَدْ صَحَّ عَنِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ رَوَى حَدِیثًا یَرَى أَنَّهُ کَذِبٌ فَهُوَ أَحَدُ الکاذبین » .
وقد کشفت عن جمیع ذلک فی کتاب «التحقیق فی أحادیث التعلیق» وتعصبه على ابن المذهب ولأهل البدع مألوف منه، وقد بان لمن قبلنا.
فأنبأنا أبو زرعة طاهر بن محمد بن طاهر المقدسی، عن أبیه قَالَ: سمعت إسماعیل بن أبی الفضل القومسی وکان من أهل المعرفة بالحدیث یقول: ثلاثة من الحفاظ لا أحبهم لشدة تعصبهم وقلة إنصافهم: الحاکم أبو عبد الله، وأبو نعیم الأصبهانی، وأبو بکر الخطیب.
قَالَ المصنف: لقد صدق إسماعیل وقد کان من کبار الحفاظ ثقة صدوقا، له معرفة حسنة بالرجال والمتون، غزیر الدیانة، سمع أبا الحسین بن المهتدى، وجابر بن یاسین، وابن النقور وغیرهم، وقال الحق، فإن الحاکم کان متشیعا ظاهر التشیع، والآخران کانا یتعصبان للمتکلمین والأشاعرة، وما یلیق هذا بأصحاب الحدیث، لأن أالحدیث جاء فی ذم الکلام، وقد أکد الشافعی فی هذا حتى قَالَ: رأیی فی أصحاب الکلام أن یحملوا على البغال ویطاف بهم.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (المتوفى 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم،ج16،ص 132 - 134، المحقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م.
خطیب بغدادی قبلا بر مذهب احمد بن حنبل بود و اصحاب ما (حنبلی مذهب ها) زمانی که گرایش خطیب به اهل بدعت را دیدند به ضدیت با او برخاستند و وی را اذیت کردند در نتیجه وی شافعی شد و در تالیفاتش بر ضد حنبلی مذهب ها تصعب به خرج داد و به ذم و سرزنش آنان پرداخت و تا جایی که امکان داشت به آن تصریح کرد.خطیب بغدادی در شرح حال احمد بن حنبل گفته است «سید المحدثین» و در ترجمه ی شافعی گفته است «تاج الفقهاء» و احمد بن حنبل را به فقه و فقاهت ذکر نکرده است.
خطیب بغدادی در شرح حال حسین کرابیسی آورده است که او در مورد احمد بن حنبل گفت : با این بچه چه کنیم ؟ اگر بگوییم لفظ ما به قرآن مخلوق است می گوید بدعت است و اگر بگوییم مخلوق نیست بدعت است.سپس رو به سوی اصحاب احمد بن حنبل کرد و تا جایی که می توانست در آن ها طعن و قدح وارد کرد.
خطیب بغدادی نیرنگ و دشمنی های پنهانی عجیبی در ذم حنبلی مذهب ها دارد از جمله ی آن ها آن است که وی مهنا بن یحیی که از بزرگان اصحاب احمد است را ذکر کرده است و از دارقطنی نقل کرده که او گفته است : مهنا ثقه و بزرگوار است.پس از آن (خطیب بغدادی) از ابو الفتح ازدی نقل کرده است که وی گفته است مهنا منکر الحدیث است در حالی که خطیب بغدادی می داند که ابو الفتح ازدی خودش در نزد همه مطعون است.
خطیب بغدادی گفته است که ابو النجیب ارموی به من گفت که اهل موصل را دیدم که به او اعتنا نمی کردند و برای او اهمیتی قائل نبودند.
خطیب بغدادی گفته است که محمد بن صدقه ی موصلی برایم گفت که ابو الفتح ازدی در بغداد به نزد ابن بویه آمد و حدیثی برای او جعل کرد که جبرئیل علیه السلام بر شکل ما بر پیامبر نازل می شد و ابن بویه چند درهم به او داد.آیا خطیب بغدادی شرم و حیا نمی کند که با کلام چنین شخصی با قول دارقطنی در مورد مهنا مقابله کند و سپس بر ضد ابو الفتح ازدی چیزی نگوید ؟ این نشانگر تعصب و کم دین بودن خطیب بغدادی است.
خطیب بغدادی همان کلام ابو القاسم اسدی که معتزلی بوده را بر ضد ابو الحسن تمیمی گفته است و من (ابن الجوزی) برای ترجمه ی تمیمی از کتاب خطیب در بخش ترجمه ی وی استفاده کردم و خطیب بغدادی پس از این که از قاضی ابو حامد دلوی و عتیقی نقل کرده که ابن بطه شخصی صالح و مستجاب الدعا بوده، بر ضد وی صحبت کرده است و سپس مجددا در مورد ابوذر هروی صحبت کرده است - او اولین کسی است که مذهب اشعری را وارد حرم کرد - که او در ابن بطه طعن وارد کرده است و از قاسم بن برهان هم نقل کرده است که وی در ابن بطه طعن وارد کرده است و من در ترجمه ی ابن بطه از کتاب خطیب استفاده کردم.خطیب بغدادی بر ضد ابو علی بن المذهب با آن چه که در نزد فقهاء طعنی بر وی به حساب نمی آید صحبت کرده و بر وی طعن وارد کرده است و آن چه که خطیب گفته نشانگر کم فهمی اوست و من آن را در ترجمه ی ابن المذهب ذکر کرده ام.
در خطیب دو اشکال بود.یکی از آن دو رفتار کردن بر مبنای عادت عوام محدثین در جرح و تعدیل.آنان با چیزهایی که جرح نیست راوی را جرح می کنند و این به دلیل کم فهمی آن هاست و دوم تعصب خطیب بر ضد مذهب احمد بن حنبل و اصحابش.او در کتاب «الجهر» و همچنین کتاب «القنوت» احادیثی را نقل کرده است که ما می دانیم آن ها صحیح نیست و در مساله ی روزه ی روز عرفه حدیثی را آورده است که می داند جعلی است و به آن استدلال کرده است و چیزی هم علیه آن نگفته است و از پیامبر در حدیث صحیح آمده است که ایشان فرموده اند : هرکس حدیثی را که می داند دروغ است نقل کند او خودش یکی از دروغگویان است.
و من در کتاب «التحقیق فی أحادیث التعلیق» پرده از همه ی این موارد برداشته ام و تعصب خطیب بغدادی بر ضد ابن المذهب و به سود اهل بدعت از وی عادی و معروف است و برای کسانی که قبل از ما بوده اند آشکار شده است.
ابو زرعه طاهر بن محمد از پدرش به ما خبر داده است که گفته است از اسماعیل بن ابی الفضل قومسی که از عارفین به حدیث بود شنیدم که می گفت : سه نفر از حفاظ حدیث هستند که من آن ها را به دلیل شدت تعصب و کمی انصافشان آن ها را دوست ندارم : حاکم نیشابوری،ابو نعیم اصفهانی و خطیب بغدادی.
ابن الجوزی می گوید : اسماعیل قومسی درست گفته است و او از بزرگان حفاظ حدیث و ثقه و صدوق بوده است و آشنایی خوبی با رجال و متون داشته است و بسیار متدین بوده است و از ابو الحسین بن المهتدی و جابر بن یاسین و ابن النقور و غیر از آن ها حدیث شنیده است و حرف حق را زده است چرا که حاکم نیشابوری تشیع ظاهری داشته است و دو نفر دیگر (ابو نعیم اصفهانی و خطیب بغدادی) نسبت به متکلمین و اشاعره تعصب داشتند و این شایسته ی اصحاب حدیث نیست چرا که حدیث در ذم و سرزنش کلام آمده است و شافعی بر این تصریح کرده است تا جایی که گفته است : نظر من در مورد اهل کلام این است که آن ها را روی قاطر بگذارند و بچرخانند.
و در جایی دیگر می نویسد :
وقد ذکر الخطیب عنه أشیاء لا توجب القدح عند الفقهاء وإنما یقدح بها عوام المحدثین. فقال کان یروى عن ابن مالک مسند أحمد بأسره وکان سماعه صحیحا إلا فی أجزاء فإنه ألحق اسمه فیها قال المصنف [وهذا] لا یوجب القدح لأنه إذا تیقن سماعه للکتاب جاز أن یکتب سماعه بخطه لإجلال الکتب والعجب من عوام المحدثین کیف یجیزون قول الرجل أخبرنی فلان ویمنعون إن کتب سماعه بخط نفسه أو إلحاق سماعه فیها بما یتیقنه ومن أین له إنما کتب لم یعارض به أصلا فیه سماعه وحدث ابن المذهب عن ابن مالک عن أبی شعیب بحدیث وجمیع ما کان عند ابن مالک عن أبی شعیب جزء واحد ولیس الحدیث فیه قال المصنف رحمه الله ومن الجائز أن یکون ذاک الحدیث سقط من نسخة ووجد فی أخرى ویجوز أن یکون سمعه منه فی غیر ذلک الجزء.
قال الخطیب وکان یعرض على أحادیث فی أسانیدها أسماء فیها لین یسألنی عنهم فأذکر له أنسابهم فیلحقها فی تلک الأحادیث.
قال المصنف هذا قلة فقه من الخطیب فإنی إذا انتقیت فی الروایة عن ابن عمر أنه عبد الله جاز أن أذکر اسمه ولا فرق بین أن أقول حدثنا ابن المذهب وبین أن أقول أخبرنا الحسن بن علی بن المذهب.وقد کان فی الخطیب شیئان أحدهما الجری على عادة عوام المحدثین [من قبله] من قلة الفقه والثانی التعصب فی المذهب ونحن نسأل الله السلامة.
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (المتوفى 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم،ج15،ص 337، المحقق: محمد عبد القادر عطا، مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولى، 1412 هـ - 1992 م.
خطیب بغدادی چیزهایی را در مورد او (ابن المذهب) ذکر کرده است که در نزد فقهاء موجب قدح در وی نمی شود و تنها عوام محدثین آن را قدح و طعن می دانند.خطیب بغدادی گفته است که او تمام مسند احمد را از ابن مالک نقل می کرد و سماعش به جز در چند جزء صحیح بود و او اسم خودش را به آن چند جزء هم ملحق کرد.ابن الجوزی می گوید : این موجب قدح و طعن نمی شود چرا که وقتی وی سماعش از کتاب را به انجام رسانید ،جایز است که سماعش را با خط خودش از باب اجلال کتب بنویسد و تعجب از عوام محدثین است که چگونه این سخن روات احادیث که «اخبرنی فلان» را جایز می دانند و اگر شخصی سماعش را با خط خودش بنویسد یا سماعش را به چیزی که بدان یقین دارد ملحق کند آن را منع می کنند و وی (خطیب بغدادی) از کجا چنین حقی برای خودش قائل است در حالی که ابن المذهب چیزهایی که نوشته است اصلا با سماعش تعارضی نداشته است و در این مورد که ابن المذهب از ابن مالک از ابی شعیب حدیثی را نقل کرده است و همه چیزهایی که ابن مالک ا ابی شعیب نقل کرده در یک جزء بوده است و حدیث مورد نظر که ابن المذهب نقل کرده در آن جز نیست، من (ابن الجوزی) می گویم : ممکن است که این حدیث از یک نسخه ای ساقط شده و در نسخه ی دیگر موجود باشد و ممکن است که ابن المذهب در غیر آن جزء این حدیث را شنیده است.
خطیب بغدادی گفته است که وی (ابن المذهب) احادیثی را بر من عرضه می کرد که در سند های آن ها اسامی افرادی بود که دارای ضعف بودند و او از من در مورد آن افراد سوال می کرد و من انساب آنان را برای او می گفتم و او هم آن احادیث را در بین آن احادیث وارد می کرد. (احادیث کتابش)
ابن الجوزی می گوید : این کم فهمی از خطیب بغدادی است چرا که من وقتی در نقل روایت از ابن عمر تصمیم گرفتم که او را عبد الله بنویسم،جایز است که اسمش را ذکر کنم و فرقی نیست بین این که بگویم «ابن المذهب» برای ما حدیث گفت و این که بگویم « الحسن بن علی بن المذهب» برای ما حدیث گفت و در خطیب بغدادی دو اشکال بود.یکی قلت (کمی) فقه مانند عوام محدثین و دیگری تعصب در مذهب و ما از خداوند طلب سلامت می کنیم.
خلاصه ی نکات مهمی که ابن الجوزی در مورد خطیب بغدادی بدان اشاره کرده از این قرار است :
1) خطیب بغدادی در ابتدا حنبلی مذهب بود اما چون گرایش به اهل بدعت داشت، هم مذهبانش (حنبلی مذهب ها) وی را اذیت کردند و وی به این دلیل مذهب حنبلی را ترک کرد و شافعی شد.
این مطلب یعنی آن که :
اولا خطیب بغدادی به عنوان یک عالم بزرگ اهل سنت میل و گرایش به اهل بدعت داشته است !
ثانیا حنابله خطیب بغدادی را مورد آزار و اذیت خود قرار داده اند و این رد کننده ی ادعای بسیاری از مخالفین و به خصوص عوام مخالفین می باشد که روابط بین علماء و مذاهب خود را بسیار محترمانه و مهربانانه وصف می کنند و در نقطه ی مقابل مدعی اختلاف بین شیعیان و فرقه فرقه شدن شیعه می شوند.
2) خطیب بغدادی پس از شافعی شدنش، از آن جا که کینه و بغض حنابله را به دل گرفته بود، در آثارو تالیفاتش تا جایی که امکان داشت بر ضد حنابله می نوشت و آنان را سرزنش می کرد.
این مورد نیز مزاعم و رؤیا پردازی های مخالفین و به خصوص عوام آنان مبنی بر وجود روابط کاملا حسنه بین علماء و محدثینشان را رد می کند.
3) خطیب بغدادی کار را به جایی رسانده است که حتی احمد بن حنبل را نیز فقیه نمی دانسته و وی را فاقد فقاهت می دانسته است !
4) خطیب بغدادی اهل دسیسه و نیرنگ بوده است و این دسیسه و نیرنگ را در راه ذم و سرزنش حنابله به کار می گرفته است.
5) خطیب بغدادی فردی متعصب بوده و «قلت» دین داشته است. (چندان اهل دیانت نبوده است)
6) خطیب بغدادی با استناد به مواردی که جرح و قدح و طعن به حساب نمی آید ،افراد را جرح می کرده و در آنان طعنو قدح وارد می کرده است.
7) خطیب بغدادی قلیل الفهم (کم فهم) بوده است.
8) خطیب بغدادی در برخی از آثارش روایاتی را که می دانسته جعلی است نقل می کرده و به آن روایات استناد و احتجاج می کرده است (!!!) در حالی که پیامبر فرموده اند هرکس روایتی را نقل کند در حالی که می داند دروغ است خود او نیز جزو دروغ گویان به حساب می آید !
9) اسماعیل بن ابی الفضل قومسی (عالم اهل سنت) خطیب بغدادی و حاکم نیشابوری و ابو نعیم اصفهانی را دارای تعصب شدید و کم انصاف دانسته است و ابن الجوزی نیز این مساله را تایید می کند.
اکنون سوالی که باقی می ماند آن است که چگونه می توان به چنین شخصی به عنون یک عالم و محدث و رجالی اعتماد کرد و اقوال وی در مورد روات احادیث و توثیق و تضعیف روات را پذیرفت ؟! اساسا چنین شخصی آیا اهلیت دارد که از او علمی اخذ شود ؟! مخالفین شیعه چه پاسخی دارند ؟!
[نکته ی مختصر : وقتی علمای مخالفین شیعه نسبت به خودشان رحم نکرده اند ، در مورد نظرات آنان نسبت به افراد متهم به حب اهل بیت و متهم به تشیع و متهم به رفض جای بحث باقی نمی ماند!]