پاسخ به شبهه ی بازی کردن امام حسین با سگ در کودکی (شبهه ی اسلام ستیزان و کفار و نواصب)
پاسخ به شبهه ی بازی کردن امام حسین با سگ در کودکی (شبهه ی کفار)
اخیرا برخی از کفار و زنادقه و دشمنان اهل بیت متمسک به خبری باطل و جعلی شده اند تا به وسیله ی آن به ساحت قدسی اهل بیت – علیهم السلام – و به ویژه امام حسین علیه الصلاة والسلام اهانت کنند.ان شاء الله در این مطلب به طرح شبهه ی این بی خردان انسان نما و هتاک پرداخته و جعلی بودن بخش مورد استناد از این خبر را ثابت خواهیم نمود.
طرح شبهه
پیشاپیش از وجود برخی عبارات هتاکانه در طرح شبهه عذرخواهی می کنیم.
امام حسین در کودکی با سگ بازی می کرده است !
در کتاب کافی که معتبرترین کتاب شیعیان پس از قرآن میباشد روایتی ناقص وجود دارد که شیخ کلینی آنرا سانسور کرده است, ولی از قضا در کتب دیگری که همین روایت را آورده اند آنرا به صورت کامل نقل کرده اند.
روایت ازین قرار است که جبرئیل علت عدم ورودش به خانه را وجود مسائلی میداند که در کتاب کافی این مسائل را بیان نکرده و حدیث را از همینجا سانسور کرده است.
متن عربی حدیث ۱۳ – أبو علی الأشعری، عن محمد بن سالم، عن أحمد بن النضر، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن عبد الله بن یحیى الکندی، عن أبیه وکان صاحب مطهرة أمیر المؤمنین علیه السلام قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: قال جبرئیل علیه السلام إنا لا ندخل بیتا فیه تمثال لا یوطأ الحدیث مختصر…(کتاب الکافی- ط الاسلامیة نویسنده: الشیخ الکلینی جلد: ۶ صفحه 528)
ترجمه: أمیر المومنین فرمودند: که پیامبر ارشاد نمودند که جبریل گفته ما فرشتگان به خانه ای که در آن عکسی زیر پا گذاشته نمی شود؛ وارد نمی شویم… در ادامه نوشته شده که حدیث مختصر شده است.
حالا دلیل اینکه چرا حدیث مختصر یا همان سانسور شده است را با رجوع به اصل حدیث در کتابی دیگر بیان میکنیم. احمد بن محمد بن خالد البرقی که یکی از روحانیون بزرگ شیعه میباشد در کتاب خود به نام المحاسن این روایت را به صورت کامل شرح داده است.
متن عربی روایت: ۴۱ – عنه، عن أبیه، عن أحمد بن النضر، عن عمرو بن شمر، عن جابر، عن عبد الله بن یحیى الکندى، عن أبیه (وکان صحاب مطهرة على)، عن على (ع) قال: قال رسول الله صلى الله علیه وآله: یا على إن جبرئیل أتانى البارحة، فسلم على من الباب، فقلت: ادخل، فقال: إنا لا ندخل بیتا فیه ما فی هذا البیت، فصدقته وما علمت فی البیت شیئا، فضربت بیدى، فإذا جر وکلب کا للحسین بن على یلعب به الامس فلما کان اللیل دخل تحت السریر، فبنذته من البیت ودخل، فقلت: یا جبرئیل أو ما تدخلون بیتا فیه کلب؟ – قال: لا، ولا جنب ولا تمثال لا یوطأ(کتاب المحاسن, نویسنده: أحمد بن محمد بن خالد البرقى جلد: ۲ صفحه : 615)
ترجمه: پیامبر فرمود: یا على: جبرائیل امروز صبح پیش من آمد و بیرون دَرِ خانه سلام کرد و داخل نشد. به او گفتم: داخل شوید. گفت ما فرشتگان, داخل خانه ایى که در آن مثل آنچه در خانه شماست, باشد, نمى شویم. من او را در این سخن تصدیق کردم و به فحص و تفتیش درخانه برخاستم که ناگاه دیدم توله سگى که حسین بن على روز گذشته با او بازى مى کرد شب زیر تخت خواب رفته و من آن را از خانه بیرون کردم. آن گاه جبرئیل داخل شد. گفتم: مگر شما داخل خانه ایى که در آن سگ باشد, نمى شوید؟ گفت: ما داخل خانه ایى که در آن سگ, یا آدم جنب و یا مجسمه و عکسى که زیر پا گذاشته نشود, باشد نمى شویم.
خوب دیدید که جبرئیل به علت وجود یک توله سگ که امام حسین با آن بازی میکرده و در خانه بوده, نمیتوانسته وارد خانه شود. همانطور که همه میدانید داشتن سگ و بازی با او از دید اسلام و مسلمانان کاری پست و حقیرانه است و برخورد این قوم با این حیوان باوفا و مهربان چقدر زشت و وحشیانه است.
پاسخ به شبهه
در مطلب فوق دو شبهه ی اساسی وجود دارد :
الف) امام حسین در کودکی با سگ بازی می کرده است و این عامل عدم ورود جبرئیل به خانه ی اهل بیت شده است.
ب) شیخ کلینی – رحمه الله – این حدیث را سانسور کرده و بخش مورد نظر را نقل نکرده است.
پاسخ به مورد (الف)
تنها روایت مورد استناد کفار و زنادقه ی هتاک ، خبری است که در کتاب المحاسن اثر مرحوم برقی نقل شده است و ما ابتدا روایت را همراه با ترجمه ذکر کرده و به بررسی و نقد روایت می پردازیم.
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى الْکِنْدِیِّ عَنْ أَبِیهِ وَ کَانَ صَاحِبَ مَطْهَرَةِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَا عَلِیُّ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی الْبَارِحَةَ فَسَلَّمَ عَلَیَّ مِنَ الْبَابِ فَقُلْتُ ادْخُلْ فَقَالَ إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ مَا فِی هَذَا الْبَیْتِ فَصَدَّقْتُهُ وَ مَا عَلِمْتُ فِی الْبَیْتِ شَیْئاً فَضَرَبْتُ بِیَدِی فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ کَانَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ یَلْعَبُ بِهِ الْأَمْسَ فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ دَخَلَ تَحْتَ السَّرِیرِ فَنَبَذْتُهُ مِنَ الْبَیْتِ وَ دَخَلَ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ أَ وَ مَا تَدْخُلُونَ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ قَالَ لَا وَ لَا جُنُبٌ وَ لَا تِمْثَالٌ لَا یُوطَأ.
المحاسن للبرقی،ج2،ص615،ح41 ط دار الکتب الاسلامیة
رسول خدا (ص) فرمود: اى على جبرئیل دیشب نزد من آمد و بر در اتاق ماند گفتم : داخل شو. گفت: ما در خانه نشویم که در آن باشد آنچه در این خانه است منش باور داشتم و نمیدانستم چه در خانه است و با دست باطراف زدم و ناگاه توله سگى که از حسین بن على (ع) بود و دیروز با آن بازى میکرد شب زیر تخت رفته بود و و من او را از خانه بیرون انداختم و او درون آمد و گفتم: اى جبرئیل شماها در خانهاى که در آن سگ باشد درنیائید؟ گفت: نه، و در خانهاى که جنب باشد یا تمثالى که زیر پا نباشد.
این خبر دارای اشکالات اساسی می باشد که این اشکالات بطلان و جعلی بودن قسمت مشخص شده را ثابت می کند.
بخش اول
1) طبق مبانی شیعه ی امامیه – اعلی الله برهانهم – و بر مبنای اخبار متواتر ، هر روایتی که در تضاد با قرآن کریم باشد کنار گذاشته می شود (چه صحیح السند باشد و چه ضعیف السند) و به هیچ وجه مورد قبول نمی باشد.
بخش مشخص شده از این خبر نیز در تضاد با قرآن کریم می باشد.
مخالفت با آیه ی تطهیر
آیه ی تطهیر به اتفاق شیعه و سنی در شان اهل بیت علیهم السلام نازل شده است.
إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا (الأحزاب/33)
بدیهی است که تطهیر اهل بیت در تضاد با آلوده شدن آنان به رجسی چون همدم شدن با سگ و بازی با آن می باشد و از این رو بطلان خبر ثابت می گردد.
همچنین در قرآن کریم خداوند می فرماید :
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ (النور/36)
( این چراغ پرفروغ ) در خانه هایی قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهای آن را بالا برند ( تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد ) خانه هایی که نام خدا در آنها برده می شود ، و صبح و شام در آنها تسبیح او می گویند
این آیه نیز بنا بر اخبار و روایات در شان اهل بیت علیهم السلام می باشد و مصداق اصلی و اتم و اکملش اهل بیت می باشند و بدیهی است که افرادی که مشمول چنین آیه ای شوند هرگز مرتکب اعمالی همچون موردی که در این خبر باطل شده است نخواهند شد تا مانع رفع ذکر الله سبحانه وتعالی شود.
بخش دوم
2) طبق مبانی شیعه ی امامیه – اعلی الله مقامهم – هر خبر و روایتی که با سنت قطعیه در تضاد باشد (چه صحیح السند و چه ضعیف السند) کنار گذاشته می شود.
با توجه به این قاعده و با بررسی خبر فوق در می یابیم که بخش مشخص شده در تضاد با اخبار ائمه ی اهل بیت – علیهم السلام – می باشد.
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: یُکْرَهُ أَنْ یَکُونَ فِی دَارِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ الْکَلْب.
الکافی،ج6،ص552،ح1 ط دار الکتب الاسلامیة
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ یَتَّخِذُ کَلْباً إِلَّا نَقَصَ فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ عَمَلِ صَاحِبِهِ قِیرَاط.
الکافی،ج6،ص552،ح2 ط دار الکتب الاسلامیة
عَنْهُ عَنْ عُثْمَانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْکَلْبِ نُمْسِکُهُ فِی الدَّارِ قَالَ لا.
الکافی،ج6،ص552،ح3 ط دار الکتب الاسلامیة
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُوسُفَ بْنِ عَقِیلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص لَا خَیْرَ فِی الْکِلَابِ إِلَّا کَلْبَ صَیْدٍ أَوْ کَلْبَ مَاشِیَة.
الکافی،ج6،ص552،ح4 ط دار الکتب الاسلامیة
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تُمْسِکْ کَلْبَ الصَّیْدِ فِی الدَّارِ إِلَّا أَنْ یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ بَاب.
الکافی،ج6،ص552،ح5 ط دار الکتب الاسلامیة
به ذکر همین پنج حدیث در اثبات سنت بودن نهی از نگه داری سگ در خانه اکتفا می کنیم و همین احادیث و مشابه آن ثابت می کند که سنت و سیره ی قطعی اهل بیت علیهم السلام نهی از نگه داری سگ در خانه بوده است و با توجه به عصمت و صدق اهل بیت علیهم السلام غیر ممکن است که آنان خودشان بر خلاف دستور خداوند در قرآن کریم عمل کنند که می فرماید :
یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (الصف/2)
أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ (البقرة/44)
همچنین طبق سنت ثابت اهل بیت علیهم السلام امام معصوم هرگز اهل " لهو " و " لعب " (بازی کردن) نیست و این در روایات ثابت شده است :
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْن وَهْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع مَا عَلَامَةُ الْإِمَامِ الَّذِی بَعْدَ الْإِمَامِ فَقَالَ طَهَارَةُ الْوِلَادَةِ وَ حُسْنُ الْمَنْشَإِ وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَلْعَب.
الکافی،ج1،ص284و285،ح4 ط دار الکتب الاسلامیة
معاویة بن وهب گوید: بامام باقر علیه السلام عرضکردم: علامت جانشین امام چیست؟ فرمود : پاکیزگى ولادت (حلالزادگى، ختنه شده، بخون آلوده نبودن) و تربیت خوب [رشد و نموش بفضیلت و کمال و سعادت مقرون باشد] و کار بیهوده و بازى نکند.
علامه مجلسی نیز پس از تصحیح روایت در شرح عبارت " لا یلعب " می نویسند :
أی لا یرتکب أمرا لا فائدة فیه، أو لا یغتر بزخارف الدنیا لقوله تعالى:" ما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ ".
مرآة العقول،ج3،ص206 ط دار الکتب الاسلامیة
یعنی امام عملی که فائده ای در آن نیست را مرتکب نمی شود و یا این که به زخارف دنیا فریفته و مشغول نمی شود بنا بر این قول خداوند : " این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و زندگی واقعی سرای آخرت است ، اگر می دانستند! "
بنا بر این ائمه از جمله امام حسین – علیه السلام – هرگز دست به چنین کاری نمی زنند.
بخش سوم
3) یکی از قواعد معمول به در مکتب امامیه – انار الله برهانهم – قاعده ی مخالفت با مواردی است که عامه بدان اخذ کرده و آن را نقل کرده اند در حالی که مخالف عقاید ثابت مکتب اهل بیت – علیهم السلام – می باشد.
وقتی در کتب مخالفین شیعه به دنبال آثار این روایت بگردیم در می یابیم که اصل این روایت در کتب آنان نقل شده و حتی برخی از علماء و محققین مخالفین شیعه آن را تصحیح نیز کرده اند و این عمل را به امام حسن (ع) نسبت داده اند !
حدثنا محمد بن عبید حدثنا شُرَحْبیل بن مُدْرِک الجفی عن عبد الله بن ُنجَیّ الحضرمی عن أبیه قال: قال لی علی: کانت لی مِنِ رسول الله - صلى الله علیه وسلم - منزلة لم تکن لأحد من الخلائق، إنی کنت آتیه کل سحر فأُسَلَّم علیه حتى یتنحنح، وإنی جئت ذات لیلة فسلمت علیه فقلت: السلام علیک یا نبی الله، فقال: "على رِسْلِک یا أبا حسن حتى أخرج إلیک"، فلما خرج إلی قلت: یا نبی الله، أغضبک أحد؟ قال: "لا"، قلت: فما لک لاتکلمنی فیما مضى حتى کلمتنی اللیلة؟ قال: "سمعتُ فی الحجرة حرکة"، فقلت: "من هذا؟ " فقال: أنا جبریل، قلت: "ادخل"، قال: لا، أُخْرُجْ إلی، فلما خرجت قال: إن فی بیتک شیئا لا یدخله مَلَک ما دام فیه، قلت: "ما أعِلمه یا جبریل"، قال: اذهب فانظر، ففتحت البیت فلم أجد فیه شیئا غیر جَرْوِ کلب کان یلعب به الحسن، قلت: "ما وجدتُ إلا جروا"، قال: إنها ثلاث لن یَلِج مَلَک ما دام فیها أبدا واحد منها: کلب أو جنابة أو صورة رُوح.
مسند احمد بن حنبل،ج1،ص445و446،ح647 ط دار الحدیث [تعلیق احمد محمد شاکر : اسناده صحیح]
مصیبت آن که مشابه چنین مساله ای را به خانه ی پیامبر (ص) و همسران پیامبر نیز نسبت داده اند و روایت را هم صحیح دانسته اند !
حَدَّثَنِی سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ أَبِی حَازِمٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا قَالَتْ: وَاعَدَ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی سَاعَةٍ یَأْتِیهِ فِیهَا، فَجَاءَتْ تِلْکَ السَّاعَةُ وَلَمْ یَأْتِهِ، وَفِی یَدِهِ عَصًا، فَأَلْقَاهَا مِنْ یَدِهِ، وَقَالَ: «مَا یُخْلِفُ اللهُ وَعْدَهُ وَلَا رُسُلُهُ»، ثُمَّ الْتَفَتَ، فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ تَحْتَ سَرِیرِهِ، فَقَالَ: «یَا عَائِشَةُ، مَتَى دَخَلَ هَذَا الْکَلْبُ هَاهُنَا؟» فَقَالَتْ: وَاللهِ، مَا دَرَیْتُ، فَأَمَرَ بِهِ فَأُخْرِجَ، فَجَاءَ جِبْرِیلُ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَاعَدْتَنِی فَجَلَسْتُ لَکَ فَلَمْ تَأْتِ»، فَقَالَ: «مَنَعَنِی الْکَلْبُ الَّذِی کَانَ فِی بَیْتِکَ، إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلَا صُورَةٌ.
صحیح مسلم،ج3،ص1664،ح2104 ط دار احیاء التراث العربی
حَدَّثَنِی حَرْمَلَةُ بْنُ یَحْیَى، أَخْبَرَنَا ابْنُ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِی یُونُسُ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنِ ابْنِ السَّبَّاقِ، أَنَّ عَبْدَ اللهِ بْنَ عَبَّاسٍ، قَالَ: أَخْبَرَتْنِی مَیْمُونَةُ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَصْبَحَ یَوْمًا وَاجِمًا، فَقَالَتْ مَیْمُونَةُ: یَا رَسُولَ اللهِ، لَقَدِ اسْتَنْکَرْتُ هَیْئَتَکَ مُنْذُ الْیَوْمِ، قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ جِبْرِیلَ کَانَ وَعَدَنِی أَنْ یَلْقَانِی اللَّیْلَةَ فَلَمْ یَلْقَنِی، أَمَ وَاللهِ مَا أَخْلَفَنِی»، قَالَ: فَظَلَّ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمَهُ ذَلِکَ عَلَى ذَلِکَ، ثُمَّ وَقَعَ فِی نَفْسِهِ جِرْوُ کَلْبٍ تَحْتَ فُسْطَاطٍ لَنَا، فَأَمَرَ بِهِ فَأُخْرِجَ، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِهِ مَاءً فَنَضَحَ مَکَانَهُ، فَلَمَّا أَمْسَى لَقِیَهُ جِبْرِیلُ، فَقَالَ لَهُ: «قَدْ کُنْتَ وَعَدْتَنِی أَنْ تَلْقَانِی الْبَارِحَةَ»، قَالَ: «أَجَلْ، وَلَکِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ کَلْبٌ وَلَا صُورَةٌ»، فَأَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْمَئِذٍ فَأَمَرَ بِقَتْلِ الْکِلَابِ، حَتَّى إِنَّهُ یَأْمُرُ بِقَتْلِ کَلْبِ الْحَائِطِ الصَّغِیرِ، وَیَتْرُکُ کَلْبَ الْحَائِطِ الْکَبِیرِ.
صحیح مسلم،ج3،ص1664،ح2105 ط دار احیاء التراث العربی
قَالَتْ مَیْمُونَةُ: وَکَانَ فِی بَیْتِی جَرْوُ کَلْبٍ تَحْتَ نَضَدٍ لَنَا فَأَخْرَجَهُ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -، ثُمَّ نَضَحَ مَکَانَهُ بِالْمَاءِ بِیَدِهِ، فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ لَقِیَهُ جِبْرِیلُ، فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -: "وَعَدْتَنِی ثُمَّ لَمْ أَرَکَ؟ فَقَالَ جِبْرِیلُ لِرَسُولِ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -: إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتًا فِیهِ صُورَةٌ، وَلَا کَلْبٌ.
صحیح ابن خزیمة،ج1،ص185،ح299 ط المکتب الاسلامی
ملاحظه می فرمایید که منشا اصلی چنین روایاتی در کتب عامه (مخالفین شیعه) می باشد و حتی آن را تصحیح نیز کرده اند !
بخش چهارم
4) یکی دیگر از دلایلی که ما را به بطلان و مردود بودن بخش مشخص از این خبر مطمئن می سازد آن است که همین روایت با اسانید دیگری نیز نقل شده که حتی برخی از آن ها اسانید محکم و مقبولی نیز هستند اما خبری از این بخش در آن ها نیست ! همین مطلب ثابت می سازد که عبارت مشخص شده زیاده ای است مردود و باطل که توسط وضاعین و جاعلین به این خبر اضافه شده است. (این مطلب بحثی است علمی و از قواعد مقبول و مشهور در علم الحدیث می باشد)
عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: إِنَّ جَبْرَئِیلَ قَالَ إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَ لَا صُورَةَ إِنْسَانٍ وَ لَا بَیْتاً فِیهِ تِمْثَال.
المحاسن ،ج2،ص614و615،ح38 ط دار الکتب الاسلامیة
عَنْهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی فَقَالَ إِنَّا مَعْشَرَ الْمَلَائِکَةِ لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَ لَا تِمْثَالُ جَسَدٍ وَ لَا إِنَاءٌ یُبَالُ فِیه.
المحاسن ،ج2،ص615،ح39 ط دار الکتب الاسلامیة
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَخْلَدٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ جَبْرَئِیلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ صُورَةُ إِنْسَانٍ وَ لَا بَیْتاً یُبَالُ فِیهِ وَ لَا بَیْتاً فِیهِ کَلْب.
المحاسن،ج2،ص615،ح40 ط دار الکتب الاسلامیة
اکنون دانستیم که بخش مورد نظر از خبر مورد بحث نمی تواند جزو صحیح خبر باشد و قطعا مجعول و موضوع است.
بخش پنجم
5) یکی دیگر از قرائن محکم دیگر مبنی بر موضوع و جعلی بودن این خبر آن است که در اسناد آن راوی کذاب و مطعون و متهم نیز وجود دارد !
سند روایت از این قرار است :
عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى الْکِنْدِیِّ عَنْ أَبِیهِ وَ کَانَ صَاحِبَ مَطْهَرَةِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِی
عمرو بن شمر
عمرو بن شمر از روات مطعون و مطرودی است که متهم به دست بردن در کتاب جابر بن یزید الجعفی نیز شده است و در کتاب وی دستکاری می کرده و احادیثی را از خودش اضافه می کرده و شدیدا تضعیف شده است !
عمرو بن شمر أبو عبد الله الجعفی : عربی، روى عن أبی عبد الله علیه السلام، ضعیف جدا، زید أحادیث فی کتب جابر الجعفی ینسب بعضها إلیه، و الأمر ملبس.
رجال النجاشی،ص287 ط موسسة النشر الاسلامی
ضعیف جدّاً، یروی عن جابر المناکیر والموضوعات.
الضعفاء من رجال الحدیث،ج2،ص459 ط دار الحدیث
عمرو بن شمر أبو عبد اللّه : الجعفی ق [جش] عربی ضعیف جدا، زاد أحادیث فی کتب جابر الجعفی ینسب بعضها إلیه و الأمر ملتبس [غض] ضعیف.
الرجال لابن داود،ص489 ط دانشگاه تهران
عبد الله بن یحیی الکندی
این راوی مجهول است.
یحیی الکندی
این راوی نیز مجهول است.
کلام شیخ عباس قمی – رحمه الله – در مورد خبر مذکور
شیخ عباس قمی در مورد خبر مذکور در کتاب سفینة البحار می نویسند :
و أمّا خبر الجرو الوارد عن المحاسن ففى سنده عمرو بن شمر عن جابر و الظاهر أنّه من الأحادیث التی زیدت فی کتب جابر بن یزید الجعفى ینسب بعضها إلیه و الامر ملتبس کذا فی الخلاصة و النجاشیّ؛ و قال صاحب الخلاصة: فلا أعتمد على شیء مما یرویه.
سفینة البحار،ج4،ص241و242 ط مجمع البحوث الاسلامیة
ملاحظه می فرمایید که شیخ عباس قمی نیز این خبر را از موضوعات وضع شده به وسیله ی عمرو بن شمر می داند.
کلام سید مهدی رجائی در مورد خبر مذکور
سید مهدی رجائی محقق برجسته ی شیعه در مورد این روایت می نویسد :
أقول : لا ریب أن الحدیث موضوع، وذلک أن عبد الله بن یحیى الکندی وأبیه لم یذکرا فی التراجم والمعاجم الرجالیة أصلا، ولم یذکر لهما حدیث غیر هذا الحدیث، فهما مجهولان.
فهذا الحدیث : إما من وضع عبد الله أو أبیه یحیی الکندی.
ولعل الوضع من عمرو بن شمر، وذلک أن النجاشی قال فی کتابه : عمرو بن شمر أبو عبد الله الجعفی عربی، روى عن أبی عبد الله علیه السلام، ضعیف جدا، زید أحادیث فی کتب جابر الجعفی ینسب بعضها إلیه، و الأمر ملتبس انتهی.
وهذا الحدیث رواه عمرو بن شمر عن جابر ، فلعله زاد هذه الزیادة فی حدیث جابر لیلتبس الأمر، ومع تصریح النجاشی بذلک ،لا یبقی شک وشبهة فی وضع الزیادة فی الحدیث ولذلک لم یذکرها الکلینی فی کتابه، ولعله قدس سره کان یعتقد الوضع فی الزیادة.وعلى کل لا یلیق ثبت هذا الحدیث فی هذا الکتاب الشریف ،وإنی أثبته حفظا للأمانة ،والله أعلم بحقائق أموره.
المحاسن للبرقی،ج2،ص455 ط المجمع العالمی لأهل البیت
من (سید مهدی رجائی) می گویم : شکی نیست که این حدیث جعلی است و دلیل آن که عبد الله بن یحیی الکندی و پدرش اصلا در کتب رجالی ذکر نشده اند حدیثی به غیر از این حدیث از آنان نقل نشده است و بنا بر این هر دو مجهول هستند.
پس این حدیث : یا از وضع و جعل عبد الله است و یا از وضع پدرش.
و ممکن است جعل این حدیث از عمرو بن شمر باشد به این دلیل که نجاشی در کتابش گفته است : عمرو بن شمر ابو عبد الله جعفی عربی، از امام صادق علیه السلام روایت نقل کرده است.بسیار ضعیف است و در کتب جابر احادیثی اضافه شده است که بعضی از آن ها [جعلش] به وی (عمرو بن شمر) نسبت داده می شود و این مساله پیچیده است.
و این حدیث را عمرو بن شمر از جابر نقل کرده است شاید آن وی این زیاده را در حدیث جابر جعل کرده است تا امر را دچار پیچیدگی و مشکل سازد و با تصریح نجاشی به این مساله شک و شبهه ای در جعل زیاده در این حدیث نمی ماند و به همین دلیل کلینی قدس سره در کتابش آن (زیاده) را ذکر نکرده است و شاید وی معتقد به موضوع بودن این زیاده بوده است و به هر حال ثبت این حدیث در این کتاب شریف شایسته نیست و من از باب حفظ امانت آن را ثبت کردم و خداوند اعلم به حقایق امورش می باشد.
نتیجه ی پاسخ به مورد (الف) آن که این خبر قطعا و یقینا موضوع است (و نه ضعیف) و تمام ادله ای که ارائه شد نیز موید همین مطلب است.
پاسخ به مورد (ب)
کفار و زنادقه و معاندین و منافقین در این شبهه به شیخ کلینی رحمه الله تهمت بریدن و تحریف خبر جعلی مورد بحث را زده اند و به فضل الهی ثابت خواهیم کرد که شیخ کلینی علیه الرحمة از چنین تهمتی مبراست.
اصل استناد مخالفین به نقل همین خبر با همین سند اما بدون عبارت مجعول و موضوع و دروغین محل بحث می باشد که آن را تحریف و تدلیس شیخ کلینی رحمه الله می پندارند و صد البته معاندین و کفار با چنین استدلالی جهل خود را ثابت می کنند !
در چند محور به این استدلال پاسخ می دهیم :
1) معاندین اصلا و ابدا معنای کلام " الحدیث مختصر " را که شیخ کلینی (رض) در انتهای حدیث می آورد درک نکرده اند ! خود همین عبارت به تنهایی برای اثبات عدم تحریف روایت از جانب شیخ کلینی (رض) کفایت می کند چرا که اگر واقعا قصد شیخ کلینی تحریف و بریدن روایت می بود نبایستی چنین عبارتی را در پایان به کار می بردند و این عبارت شیخ کلینی یعنی آن که ایشان هم تصریح می کنند که روایت به شکل مطول نیز موجود است و ایشان آن را مختصرا نقل کرده اند.
به هر جهت تهمت تدلیس و بریدن احادیث وقتی می تواند مورد قبول قرار گیرد و درست باشد که عالمی در نقل حدیثی بخش هایی را حذف می کند و به این مطلب هیچ اشاره ای هم نمی کند در حالی که شیخ کلینی حدیث را مختصر کرده اند و این در نزد محدثین امری است رایج و پذیرفته شده و با اعمال افرادی همچون بخاری و احمد بن حنبل که ید طولایی در تدلیس در نقل احادیث و مخفی نمودن حقایق داشته اند متفاوت است.
2) شیخ کلینی (رض) در جایی دیگر از کتاب شریف کافی نیز از قاعده ی اختصار حدیث استفاده کرده اند :
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ: قَرَأْتُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ ع أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَتَبَ بَیْنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ مَنْ لَحِقَ بِهِمْ مِنْ أَهْلِ یَثْرِبَ أَنَّ الْجَارَ کَالنَّفْسِ غَیْرَ مُضَارٍّ وَ لَا آثِمٍ وَ حُرْمَةُ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ کَحُرْمَةِ أُمِّهِ الْحَدِیثُ مُخْتَصَر.
الکافی،ج2،ص666،ح2 ط دار الکتب الاسلامیة
با دقت در حدیث در می یابیم که این حدیث اصلا نمی تواند مطلب خاصی بر ضد شیعه داشته باشد که انگیزه ای برای تحریف آن ایجاد شود !
در این جا بد نیست در مورد اختصار حدیث به صورت مختصر اشاره کنیم که مختصر نمودن احادیث مساله ای است مشهور در بین محدثین که در شرایط خاص و به دلایل مختلف حدیثی را ممکن است به صورت مختصر نقل کنند و این کار ضوابط و شروط خاص خود را دارد و شیخ کلینی – رحمه الله – نیز با پایبندی به همین قواعد (همچون : عدم اخلال در معنای حدیث) حدیث را مختصرا نقل کرده اند.
3) نکته ی مهم دیگر آن که بخ احتمال بسیار قوی شیخ کلینی با استفاده از قاعده ی تفقیر النص حدیث را مختصر نموده اند. در این قاعده یک محدث و یا فقیه در مورد تک تک اجزای حدیث قرینه سنجی کرده و به بخش هایی که از این قرینه سنجی نمره ی قبولی بگیرند استناد کرده و آن را نقل می کند.
بدیهی است که با توجه به قرینه سنجی دقیقا همان بخشی که شیخ کلینی آن را در اختصار حدیث نیاورده است مردود بوده و هیچ قرینه ای نداشته و به احتمال قوی از دید شیخ کلینی نیز مجعول و موضوع بوده است. (به خصوص این که سعی شیخ کلینی بر نقل آثار صحیحه از صادقین [1] بوده است)
4) نکته ی مهم و اساسی دیگر آن که وقتی بر مبنای قرائن متعدد و قوی ثابت گردد که زیاده ای در یک حدیث ، مجعول و موضوع است نقل آن نیز جایز نمی باشد چرا که اصولا علماء نقل احادیث موضوع و جعلی را نادرست می دانند (به دلیل اثرات مخرب) مگر آن که از باب عبرت و آموزش نقل شوند و شیخ کلینی نیز قصد نقل آثار صحیحه از صادقین را داشته اند و کاملا طبیعی و بدیهی است که بایستی یا حدیث را نقل نکنند و یا این که حدیث را با التزام به قاعده ی تفقیر النص و همچنین اختصار حدیث نقل کنند.
[1] و قلت: إنّک تحبّ أن یکون عندک کتاب کاف یجمع [فیه] من جمیع فنون علم الدین، ما یکتفی به المتعلّم، و یرجع إلیه المسترشد، و یأخذ منه من یرید علم الدین و العمل به بالآثار الصحیحة عن الصادقین علیهم السّلام و السنن القائمة الّتی علیها العمل ..... (الکافی،ج1،ص8 ط دار الکتب الاسلامیة)