حقانیت شیعه و رد شبهات

گاو محدثی که از زمان مرگش خبر داشت و اهل سنت دمشق به موی جسدش تبرک کردند !

بارها مشاهده شده که مخالفین شیعه به محض مشاهده ی خبری در کتب شیعه (که در اغلب موارد هم جزو اخبار ضعیف و غیر قابل اعتماد هستند) که در آن مساله ی غریب و یا غیر عادی ای بیان شده به استهزاء شیعه و کتب تشیع می پردازند و شیعیان را متهم به خرافات می کنند ! در این مطلب به بیان داستانی معتبر در نزد اهل سنت می پردازیم که چند مطلب را ثابت خواهد کرد.

وقال الشیخ قطب الدین الیونینىّ: وفى العشر الأوّل من المحرّم حکى جماعة کثیرة من أهل دمشق واستفاض ذلک فى دمشق وکثر الحدیث فیه عن قاضى جبّة أعسال، وهى قریة من قرى دمشق، أنّه تکلّم ثور بقریة من قرى جبّة أعسال، وملخّصها: أنّ الثور خرج مع صبىّ یشرب ماء من هناک فلمّا فرغ حمد الله تعالى فتعجّب الصبى! وحکى لسیّده مالک الثور فشکّ فى قوله، وحضر فى الیوم الثانى بنفسه، فلمّا شرب الثور حمد الله تعالى؛ ثم فى الیوم الثالث حضر جماعة وسمعوه یحمد الله تعالى؛ فکلّمه بعضهم فقال الثور: «إنّ الله کان کتب على الأمّة سبع سنین جدبا، ولکن بشفاعة النّبیّ صلّى الله علیه وسلّم أبدلها بالخصب، وذکر أنّ النّبیّ صلّى الله علیه وسلّم أمره بتبلیغ ذلک، وقال الثور: یا رسول الله ما علامة صدقى عندهم؟ قال: أن یموت عقب الإخبار. قال الحاکى لذلک: ثم تقدّم الثور على مکان عال فسقط میتا، فأخذ الناس من شعره للتّبرّک، وکفّن ودفن. انتهى. قلت: وهذه الحکایة غریبة الوقوع والحاکى لها ثقة حجّة، وقد قال: إنّه استفاض ذلک بدمشق. انتهى.

النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة،ج8،ص50 ط دار الکتب العلمیة

شیخ قطب الدین یونینی (از بزرگان اهل سنت) گفته است : در ده روز اول از محرم این سال (سال 650 هجری) تعداد بسیار زیادی از اهل دمشق حکایت کرده اند و در دمشق به استفاضه رسیده است و سخن در مورد آن از قاضی جبة اعسال (نام یک منطقه، روستایی از روستاهای دمشق) بسیار زیاد گفته شده که یک گاو در روستایی از روستاهای جبة اعسال صحبت کرد و خلاصه ی داستان این است : این گاو با کودکی خارج شد در حالی که آب می خورد و هنگامی که از آب خوردن فارغ شد خدا را شکر کرد و آن کودک تعجب کرد و آن کودک داستان را برای صاحب گاو تعریف کرد و صاحب گاو شک کرد و خودش در روز دوم حاضر شد.هنگامی که آن گاو آب خورد خدا را شکر کرد. در روز سوم گروهی آمدند و شنیدند که گاو خدا را شکر می کند و بعضی از مردم با آن صحبت کردند و گاو گفت : خداوند هفتاد سال قحطی و خشکسالی را بر امت نوشته بود اما با شفاعت پیامبر آن را به خیر و برکت تبدیل کرد و گاو گفت که پیامبر او را به تبلیغ این مطلب دستور داده است و گاو گفت که به پیامبر گفتم نشانه ی راستی و صدق من در نزد آن ها چیست ؟ پیامبر گفت این که بعد از خبر دادن گاو بمیرد. ناقل داستان می گوید : سپس گاو به یک جای بلند رفت و مرد و از آن جا سقوط کرد و مردم از موی او برای تبرک برداشتند و گاو کفن و دفن شد. من (مولف کتاب : ابو المحاسن حنفی) می گویم : این حکایت غریب الوقوع است و راوی آن ثقه و حجت است و گفته است که این داستان در دمشق به استفاضه رسیده است.

نکات مهم :

الف) یک گاو برای مردم صحبت کرده و کلام پیامبر را ابلاغ کرده است و این مطلب تمام استدلال های مخالفین به برخی از روایات شیعه که چگونه ممکن است یک حیوان صحبت کند یا حدیث بگوید یا چگونه ممکن است فلان شیء یا میوه و ... به امری شهادت دهد و امری را رد یا قبول کند را باطل می سازد.

ب) اهل سنت دمشق به موی یک گاو مرده تبرک کرده اند و هیچ کس هم آنان را نه تکفیر کرده و نه مشرک خوانده است !

ج) این گاو از زمان مرگش هم خبر داشته است و این نیز یکی از مسائل قابل توجه این داستان می باشد.

د) این داستان به تصریح خود مخالفین به حد استفاضه رسیده است و نیازی به بحث در سند نمی باشد.

الحمد لله علی نعمة العقل والولایة

رونوشت :

ندای سنت | پایگاه رسمی حوزه علمیه دارالعلوم زنگیان سراوان

اسلام تکس | بانک مقالات اسلامی و پاسخ به شبهات

کتابخانه عقیده