ابن کثیر دمشقی : اکثر فقهاء و پادشاهان و نویسندگان و قضات و عوام اهل سنت آلوده به لواط بوده اند!!!
ابن کثیر دمشقی : اکثر فقهاء و پادشاهان و نویسندگان و قضات و عوام اهل سنت آلوده به لواط بوده اند!!!
در این مطلب بدون مقدمه چینی خاصی یکی از اعترافات خطرناک ابن کثیر سلفی دمشقی (از شاگردان ابن تیمیه) را برایتان نقل می کنیم و مخالفین شیعه نیز بهتر است با دقت در این اعتراف خطیر، کمی بیشتر در احوال سلف صالح (؟!) خود تحقیق کنند :
وهی فاحشة اللواط التی قد ابتلى بها غالب الملوک والأمراء، والتجار والعوام والکتاب، والفقهاء والقضاة ونحوهم، إلا من عصم الله منهم .....
البدایة النهایة،ج5،ص121 ط دار احیاء التراث العربی
البدایة والنهایة،ج9،ص2461 ط دار صادر
البدایة والنهایة،ج9،ص162 ط مکتبة المعارف
البدایة والنهایة،ج9،ص162 ط دار الفکر
و آن گناه شنیع لواط است که غالب فرمانروایان و پادشاهان و تاجران و عوام و نویسندگان و فقهاء و قضات و مانند آن ها به آن مبتلا شده اند به جز کسانی که خداوند آنان را از لواط حفظ کرده است .....
فعلى الرجل حفظ ولده فی حال صغره وبعد بلوغه، وأن یجنبه مخالطة هؤلاء الملاعین، الذین لعنهم رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.
البدایة النهایة،ج5،ص121 ط دار احیاء التراث العربی
البدایة والنهایة،ج9،ص2461 ط دار صادر
البدایة والنهایة،ج9،ص162 ط مکتبة المعارف
البدایة والنهایة،ج9،ص162 ط دار الفکر
http://shamela.ws/browse.php/book-23708#page-2990
http://shamela.ws/browse.php/book-8376#page-3418
پس بر مرد لازم است که فرزندش را در سنین پایین و بعد از بلوغش حفاظت کند و او را از اختلاط با این ملعون ها دور نگه دارد، کسانی که پیامبر (ص) آن ها را لعنت کرده است.
ملاحظه می کنید که طبق قول ابن کثیر، اکثریت غالب مخالفین شیعه چه از علمایشان و چه از عوامشان آلوده به لواط هستند مگر این که عکسش ثابت شود !
نکته ی مهم آن که این اعتراف ابن کثیر در چاپ های " دار احیاء التراث العربی " و " دار صادر " و " مکتبة المعارف " و " دار الفکر " موجود است اما در چاپ های " دار ابن کثیر " و " بیت الافکار " و " دار هجر " موجود نیست که علت اصلی آن ظاهرا به دلیل اختلاف نسخه ی خطی مورد استفاده در چاپ و تحقیق کتاب بوده است و به هر جهت این مطلب به اصل اعتراف ابن کثیر آسیبی وارد نمی کند چرا که اینگونه اختلافات در نسخه های خطی زیاد وجود دارد.
محمد بن الحسن و علی بن محمد بن بندار عن إبراهیم بن إسحاق عن عبد الله بن حماد الأنصاری عن سدیر الصیرفی قال: دخلت على أبی عبد الله ع فقلت له و الله ما یسعک القعود فقال و لم یا سدیر قلت لکثرة موالیک و شیعتک و أنصارک و الله لو کان لأمیر المؤمنین ع ما لک من الشیعة و الأنصار و الموالی ما طمع فیه تیم و لا عدی فقال یا سدیر و کم عسى أن یکونوا قلت مائة ألف قال مائة ألف قلت نعم و مائتی ألف قال مائتی ألف قلت نعم و نصف الدنیا قال فسکت عنی ثم قال یخف علیک أن تبلغ معنا إلى ینبع قلت نعم فأمر بحمار و بغل أن یسرجا فبادرت فرکبت الحمار فقال یا سدیر أ ترى أن تؤثرنی بالحمار قلت البغل أزین و أنبل قال الحمار أرفق بی فنزلت فرکب الحمار و رکبت البغل فمضینا فحانت الصلاة فقال یا سدیر انزل بنا نصل ثم قال هذه أرض سبخة لا تجوز الصلاة فیها فسرنا حتى صرنا إلى أرض حمراء و نظر إلى غلام یرعى جداء فقال و الله یا سدیر لو کان لی شیعة بعدد هذه الجداء ما وسعنی القعود و نزلنا و صلینا فلما فرغنا من الصلاة عطفت على الجداء فعددتها فإذا هی سبعة عشر