ابوحنیفه : سخن عمر، سخن شیطان است !
ابوحنیفه : سخن عمر، سخن شیطان است !
یکی از اقوال مشهور و جالب ابوحنیفه، نظر او در مورد یکی از روایات عمر بن الخطاب است که با سندهای معتبر در کتب اهل سنت نقل شده است.این نظر ابوحنیفه را با یکدیگر می خوانیم :
حَدَّثَنِی أَبُو الْفَضْلِ، نا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، نا عَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: نا سَعِیدٌ، قَالَ: " جَلَسْتُ إِلَى أَبِی حَنِیفَةَ بِمَکَّةَ فَذَکَرَ شَیْئًا فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ رَوَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَذَا وَکَذَا، قَالَ أَبُو حَنِیفَةَ: ذَاکَ قَوْلُ الشَّیْطَانِ، وَقَالَ لَهُ آخَرُ أَلَیْسَ یُرْوَى عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «أَفْطَرَ الْحَاجِمُ وَالْمَحْجُومُ» فَقَالَ: هَذَا سَجْعٌ فَغَضِبْتُ وَقُلْتُ إِنَّ هَذَا مَجْلِسٌ لَا أَعُودُ إِلَیْهِ وَمَضَیْتُ وَتَرَکْتُهُ.
السنة لعبد الله بن احمد،ج1،ص226و227،ر403 ط دار ابن القیم
سعید می گوید در مکه پیش ابوحنیفه نشستم و ابوحنیفه چیزی گفت و شخصی به او گفت عمر بن الخطاب چنین و چنان گفته است.ابوحنیفه گفت این قول شیطان است.شخص دیگری به او گفت آیا از پیامبر روایت نقل نمی شود که "حجامت کننده و حجامت شونده هر دو باید افطار کنند" ؟ ابوحنیفه گفت این سجع است {یعنی سخن پیامبر دارای وزن و قافیه است}. {سعید می گوید} خشمگین شدم و گفتم این مجلسی است که به آن بازنمی گردم و آن را ترک کردم.
سند این روایت نیز صحیح است.مشابه همین روایت در تاریخ بغداد نیز نقل شده است و بشار عواد معروف وهابی در پاورقی توضیحاتی داده است که در نوع خود جالب است :
هذه کلها اقاویل یراد منها القول ان ابا حنیفة لم یکن یاخذ بمثل هذه الاحادیث او اقوال الصحابة الشائعة عندهم وانه یفضل رایه علیها.
تاریخ بغداد،ج15،ص534 ط دار الغرب الاسلامی
همه ی این ها اقوالی است که مقصودش این است که ابوحنیفه مانند این احادیث یا اقوال شایع از صحابه در بینشان را قبول نمی کرد و رای و نظر خودش را بر آن برتری می داد.
شاید "بشار عواد معروف" وهابی حواسش نبوده که با این توضیحش کار را خراب تر کرده است ! بنا بر توضیح این محقق وهابی ابوحنیفه از افرادی "اهل رای" بوده که نظر شخصی و اجتهاد شخصی خود را بر احادیث برتری می داده که چنین عقیده ای را بسیاری از علمای اهل سنت تکفیر کرده اند ! نکته ی دیگر هم این که شخص سوال کننده از ابوحنیفه در مورد حدیث پیامبر (که با سند های صحیح در بسیاری از منابع اهل سنت وارد شده است) پرسید و ابوحنیفه در جواب گفت که این سخن مسجع است و دارای وزن! منظور ابوحنیفه به احتمال بسیار قوی این بوده که این سخن پیامبر تنها از جنبه ی ادبی زیباست و ارزش دیگری ندارد! همچنین سخن عمر بن الخطاب را هم سخن شیطان خواند ! خشمگین شدن راوی داستان هم مهر تاییدی است بر هتاکی ابوحنیفه نسبت به قول پیامبر و عمر بن الخطاب. (بنا بر این توجیه این سخن وجهی ندارد که برخی بگویند مثلا منظور ابوحنیفه این بوده است که صحت این روایات در نزد من ثابت نیست چرا که اولا قول پیامبر از احادیث به نسبت مشهور است و با سند های معتبر و متعدد نقل شده و نکته ی دیگر هم این که یک عالم می گوید صحتش در نزد من ثابت نیست نه این که با طعنه و کنایه و اهانت سخن بگوید!)
تدلیس و تلبیس خنده دار محقق وهابی کتاب " المنتظم " برای دفاع از ابوحنیفه :
محققین وهابی کتاب "المنتظم فی تاریخ الملوک والامم" با تدلیس و تلبیس سعی کرده اند تا بر سند روایت اشکالی وارد کنند که ما جهل و تلبیس آنان را آشکار می سازیم.سند روایت در کتاب "المنتظم فی تاریخ الملوک والامم" به این شکل است :
أخبرنا عبد الرحمن بن محمد قال: أخبرنا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الْحَافِظُ قَالَ: أَخْبَرَنَا الْبَرْقَانِیُّ قَالَ: قَرَأْتُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ مَحْمُودٍ الْمَحْمُودِیِّ: حَدَّثَکُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الصَّمَدِ [1] ، عَنْ أَبِیهِ .....
المنتظم فی تاریخ الملوک والامم،ج8،ص136 ط دار الکتب العلمیة
محققین در پاورقی در مورد عبد الصمد نوشته اند :
(1) هو عبد الصمد بن حبیب الأزدی، قال الخطیب: قال أبو بکر الأثرم: ذکرنا عبد الصمد بن حبیب عند أحمد بن حنبل، فقال: أزدی، ووضع من أمره. وقال البخاری وأحمد: لین الحدیث. وقال یحیى بن معین: لیس به بأس. وروى الخطیب حدیثا من طریقه، قال فیه: هذا الحدیث منکر.
المنتظم فی تاریخ الملوک والامم،ج8،ص136 ط دار الکتب العلمیة
عبد الصمد همان عبد الصمد بن حبیب ازدی است که ازدی گفته جعل حدیث کار اوست و بخاری و احمد گفته اند : لین الحدیث و یحیی بن معین گفته اشکالی بر او نیست و خطیب بغدادی از طریق او حدیثی نقل کرده و گفته این حدیث منکر است.
تدلیس و تلبیس خنده دار محققین وهابی آن جا روشن می شود که با بررسی سند روایت در می یابیم که مقصود از "عبد الصمد" اصلا آن کسی نیست که این محققین مغرض ( و یا شاید جاهل به علم رجال) دریافته اند ! بلکه او "عبد الصمد بن عبد الوارث" از راویان کتب ستة است و در وثاقتش نیز شکی نیست.
حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ عُقَیْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ، بِنْتَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِی بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِالْمَدِینَةِ، وَفَدَکٍ وَمَا بَقِیَ مِنْ خُمُسِ خَیْبَرَ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ، إِنَّمَا یَأْکُلُ آلُ مُحَمَّدٍ - صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فِی هَذَا المَالِ»، وَإِنِّی وَاللَّهِ لاَ أُغَیِّرُ شَیْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ حَالِهَا الَّتِی کَانَ عَلَیْهَا فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَأَعْمَلَنَّ فِیهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. فَأَبَى أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى عَلَیْهَا، وَکَانَ لِعَلِیٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَیَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتِ اسْتَنْکَرَ عَلِیٌّ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِی بَکْرٍ وَمُبَایَعَتَهُ، وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُرَ، فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ: أَنِ ائْتِنَا وَلاَ یَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَکَ، کَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ، فَقَالَ عُمَرُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ تَدْخُلُ عَلَیْهِمْ وَحْدَکَ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: وَمَا عَسَیْتَهُمْ أَنْ یَفْعَلُوا بِی، وَاللَّهِ لآتِیَنَّهُمْ، فَدَخَلَ عَلَیْهِمْ أَبُو بَکْرٍ، فَتَشَهَّدَ عَلِیٌّ، فَقَالَ: إِنَّا قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَکَ وَمَا أَعْطَاکَ اللَّهُ [ص:140]، وَلَمْ نَنْفَسْ عَلَیْکَ خَیْرًا سَاقَهُ اللَّهُ إِلَیْکَ، وَلَکِنَّکَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَیْنَا بِالأَمْرِ، وَکُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَصِیبًا، حَتَّى فَاضَتْ عَیْنَا أَبِی بَکْرٍ، فَلَمَّا تَکَلَّمَ أَبُو بَکْرٍ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَحَبُّ إِلَیَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِی، وَأَمَّا الَّذِی شَجَرَ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ مِنْ هَذِهِ الأَمْوَالِ، فَلَمْ آلُ فِیهَا عَنِ الخَیْرِ، وَلَمْ أَتْرُکْ أَمْرًا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصْنَعُهُ فِیهَا إِلَّا صَنَعْتُهُ، فَقَالَ عَلِیٌّ لِأَبِی بَکْرٍ: مَوْعِدُکَ العَشِیَّةَ لِلْبَیْعَةِ، فَلَمَّا صَلَّى أَبُو بَکْرٍ الظُّهْرَ رَقِیَ عَلَى المِنْبَرِ، فَتَشَهَّدَ، وَذَکَرَ شَأْنَ عَلِیٍّ وَتَخَلُّفَهُ عَنِ البَیْعَةِ، وَعُذْرَهُ بِالَّذِی اعْتَذَرَ إِلَیْهِ، ثُمَّ اسْتَغْفَرَ وَتَشَهَّدَ عَلِیٌّ، فَعَظَّمَ حَقَّ أَبِی بَکْرٍ، وَحَدَّثَ: أَنَّهُ لَمْ یَحْمِلْهُ عَلَى الَّذِی صَنَعَ نَفَاسَةً عَلَى أَبِی بَکْرٍ، وَلاَ إِنْکَارًا لِلَّذِی فَضَّلَهُ اللَّهُ بِهِ، وَلَکِنَّا نَرَى لَنَا فِی هَذَا الأَمْرِ نَصِیبًا، فَاسْتَبَدَّ عَلَیْنَا، فَوَجَدْنَا فِی أَنْفُسِنَا، فَسُرَّ بِذَلِکَ المُسْلِمُونَ، وَقَالُوا: أَصَبْتَ، وَکَانَ المُسْلِمُونَ إِلَى عَلِیٍّ قَرِیبًا، حِینَ رَاجَعَ الأَمْرَ المَعْرُوفَ
صحیح بخاری