حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات




آیا امیرالمومنین خطاب به یک زن کلمات رکیک بر زبان رانده است؟ ( نقد و بررسی روایت سلفع )





در این نوشتار قصد داریم تا به یکی از شبهاتی که نواصب و وهابیون مطرح می کنند بپردازیم و حقیقت امر و دسیسه ی وهابیون را روشن سازیم.

مخالفین شیعه،وقتی مشاهده می کنند که  اهانت ها و دشنام ها و ناسزاگویی های نه چندان کمی از جانب برخی که آنان را ملقب به صحابه می کنند در کتبشان وجود دارد،در پی آن بر می آیند تا شاید قرینه ای و مشابهی در کتب شیعه پیدا کنند و از باب " الغریق یتشبث بکل حشیشة " روایاتی را مطرح می کنند که از هر جهت قابل نقد و بررسی و حتی رد کردن است.

حال به نقد و بررسی روایت مورد نظر می پردازیم :


طرح شبهه :


أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بَکَّارُ بْنُ کَرْدَمٍ وَ عِیسَى بْنُ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْنَاهُ وَ هُوَ یَقُولُ جَاءَتِ امْرَأَةٌ شَنِیعَةٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ وَ قَدْ قَتَلَ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا فَقَالَتْ هَذَا قَاتِلُ الْأَحِبَّةِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا فَقَالَ لَهَا یَا سَلْفَعُ یَا جَرِیئَةُ یَا بَذِیَّةُ یَا مُذَکَّرَةُ یَا الَّتِی لَا تَحِیضُ کَمَا تَحِیضُ النِّسَاءُ یَا الَّتِی عَلَى هَنِهَا شَیْ‏ءٌ بَیِّنٌ مُدَلًّى.



بحار الانوار،ج41،ص293،ح16 ط دار احیاء التراث العربی


از امام صادق (ع) روایت است که فرمود: باری امیرالمومنین علیه السلام بر سر منبر بود و داشت خطبه می خواند که زن بداخلاقی بلند شد و گفت: این قاتل دوستان { ما } است. حضرت امیر به طرف وی نگاه کرد و فرمود: ای زن بی باک و پررو.ای بد زبان شبیه مردان.ای کسی که مانند زنان حیض نمیبینی. ای کسیکه بر فرجش آشکارا چیزی اویزان است.


ای روافض! این چه توهینی است که شما به اهل بیت می کنید؟!


لینک شبهه از وبسایت وهابی – ناصبی شبکة الدفاع عن السنة :


یاسلفع یاجریئة یابذیئة یامذکرة یالتی لا تحیض کما تحیض النساء یالتی على هنها شئ بین :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=125449


أخلاق الکرار مع النساء فی صفحات الکتب الشیعیه :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=170711


من کثرة حب الرافضة لسیدنا علی رضی الله عنه فهم یستهزؤون به :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=23562


الشیعة یسقطون عدالة سیدنا علی :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showpost.php?p=1578406&postcount=31


من هی السلفع التی ذکرها الإمام :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=33354


وصف الفروج من کرامات أمیر المؤمنین " قبح الله الرافضة " :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=49359


على عند الشیعة یسب امرأة :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=166667


عایز طبیب یوضح لنا الکلام ده !! :


http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=4068


پاسخ به شبهه :


اولا :


روایتی که وهابی خواسته به آن استدلال کنه،همچون هم کیشانش آن را به صورت ناقص و بریده نقل کرده است!


أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بَکَّارُ بْنُ کَرْدَمٍ وَ عِیسَى بْنُ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْنَاهُ وَ هُوَ یَقُولُ جَاءَتِ امْرَأَةٌ شَنِیعَةٌ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ هُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ وَ قَدْ قَتَلَ أَبَاهَا وَ أَخَاهَا فَقَالَتْ هَذَا قَاتِلُ الْأَحِبَّةِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا فَقَالَ لَهَا یَا سَلْفَعُ یَا جَرِیئَةُ یَا بَذِیَّةُ یَا مُذَکَّرَةُ یَا الَّتِی لَا تَحِیضُ کَمَا تَحِیضُ النِّسَاءُ یَا الَّتِی عَلَى هَنِهَا شَیْ‏ءٌ بَیِّنٌ مُدَلًّى قَالَ فَمَضَتْ وَ تَبِعَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ کَانَ عُثْمَانِیّاً فَقَالَ لَهَا أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ مَا یَزَالُ یُسْمِعُنَا ابْنُ أَبِی طَالِبٍ الْعَجَائِبَ فَمَا نَدْرِی حَقَّهَا مِنْ بَاطِلِهَا وَ هَذِهِ دَارِی فَادْخُلِی فَإِنَّ لِی أُمَّهَاتِ أَوْلَادٍ حَتَّى یَنْظُرْنَ حَقّاً أَمْ بَاطِلًا وَ أَهَبَ لَکِ شَیْئاً قَالَ فَدَخَلَتْ فَأَمَرَ أُمَّهَاتِ أَوْلَادِهِ فَنَظَرْنَ فَإِذَا شَیْ‏ءٌ عَلَى رَکَبِهَا مُدَلًّى فَقَالَتْ یَا وَیْلَهَا اطَّلَعَ مِنْهَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع عَلَى شَیْ‏ءٍ لَمْ یَطَّلِعْ عَلَیْهِ إِلَّا أُمِّی أَوْ قَابِلَتِی قَالَ فَوَهَبَ لَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ لَعَنَهُ اللَّهُ شَیْئا.

بحار الانوار،ج41،ص293،ح16 ط دار احیاء التراث العربی

امام صادق علیه السلام می فرمایند که امیرالمومنین علیه السلام بر منبر مشغول سخنران بودند که زنی بد خلق و خو آمد که امیرالمومنین پدر و برادر او را کشته بود { طبعا از کفار و محاربان اسلام بوده اند یا مرتکب خلافی شده بوده اند که سزای آنان چنین بوده است } و آن زن گفت : این {مرد} محبوبان و دوستان {من} را کشته است.امیرالمومنین علیه السلام به آن زن نگاه کرد و گفت : ای زن جسور و بی باک،ای زن بد دهان،ای زن مرد نما،از زن که چون زنان دیگر حیض نمی بینی،ای زنی که بر { فرجش} چیزی آشکارا آویزان است.آن زن رفت و عمرو بن حریث (لعنة الله علیه) که عثمانی مذهب بود { کسانی که در قضیه ی هجوم به خانه ی عثمان از سوی برخی از صحابه طرفدار عثمان بودند و با علی بن ابی طالب نیز دشمنی شدیدی داشتند } او را دنبال کرد و به او گفت : ای زن،چه بسیار چیز های عجیبی که پسر ابو طالب به ما می گوید و ما حق یا باطل بودن آن را نمی دانیم و این خانه ی من است.داخل شو و من همسرانی دارم تا نگله کنند و ببینند که این درست است یا نه و به توی پولی می دهم.زن وارد خانه شد و عمرو بن حریث به همسرانش دستور داد تا نگاه کردند و دیدند بر فرج آن زن چیزی آشکارا آویزان است و آن زن گفت : وای،علی بن بن ابی طالب از آن آگاه بود و هیچ کس از آن خبر نداشت جز مادرم یا قابله ام.عمرو بن حریث به آن زن پولی داد.

همانطور که ملاحظه می فرمایید،وهابیون مثل همیشه سعی کرده اند تا با قیچی نمودن روایات و احادیث بر شیعه طعنی وارد کنند و چهره ی ادمه و مخصوصا امیرالمومنین را به گونه ای دیگر جواب دهند.
با نقل کامل روایت به خوبی مشخص است که این روایت نه تنها هیچ ذمی برای معصومین و شیعه نیست بلکه بیانگر فضیلتی برای امیرالمومنین است که در ادامه به آن اشاره خواهیم نمود.


ثانیا :


سند روایتی که وهابی به آن استناد کرده است،فاقد اعتبار است.


بکار بن کردم الکوفی : مهمل است و در کتب رجال نه مدح و توثیق دارد و نه قدح و رد.

عیسی بن سلیمان : مجهول

عمر بن عبد العزیز زحل : کشی در رجال خود از فضل بن شاذان نقل می کند که او احادیث منکر نقل می کند.همچنین نجاشی در رجال خود می نویسد که او مخلط است.


پس در نتیجه سند این روایت نیز به کل از اعتبار ساقط است.


ثالثا :


فارغ از بحث در سند روایت،ما فرض را بر این می گذاریم که روایت صحیح السند باشد. ( ما با رد سند حدیث جایی برای بحث نگذاشتیم ولی اینچنین فرض کنیم ) حتی با اینفرض نیز کوچک ترین طعنی وارد نبوده و هیچ مشکلی ایجاد نمی شود.چرا که وهابی قصد داشت تا با بریدن روایت و نقل یک قسمت از آن به امیر المومنین طعن وارد کند ولی ما با ذکر روایت به صورت کامل نشان دادیم که اتفاقا این فضیلتی است برای امیرالمومنین.اصولا خود وهابی نیز چون این مطلب را می دانسته روایت را به صورت ناقص ذکر کرده است.
اولا عبارات و لغاتی چون سلفع ( جسور و بی باک )،جریئة ( پر جرات و بی باک،جری )،بذیة ( دشنام دهنده )،مذکرة ( زن مرد نما) اصلا فحش و ناسزا به حساب نمی آید! چه کسی و در کجا گفته که چنین عباراتی فحاشی و ناسزا به حساب می آید؟

به علاوه چنین عباراتی دقیقا درخور آن زن بوده است.چرا که یک زن اگر با حیا و متقید به آداب باشد چگونه به خود جرات می دهد تا به شیوه ای بی ادبانه و خارج از عرف و آداب در بین کلام و منبر امیر المومنین و در میان آن همه نامحرم و بالاتر از همه بدون هیچ دلیل منطقی امیر المومنین را قاتل بخواند و به ایشان اهانت کند؟چیزی که بر ما واضح می شود به احتمال بسیار زیاد آن زن از دختران و خواهران مشرکین و کفاری بوده است که در جنگ های زمان پیامبر (ص) به دست امیرالمومنین (ع) به هلاکت رسیده اند و دفاع از کافر یا مشرک نیز کمتر از شرک و کفر نیست آن هم بدون هیچ دلیل!

در مورد عبارت " یا التی لا تحیض کما تحیض النساء " ( ای زنی که همچون زنان دیگر حیض نمی بیند ) هم این در صورتی افتراء و تهمت و توهین به حساب می آید که نسبت دروغ بوده و فرد مبتلای به آن نباشد.ولی ما می دانیم که اولا امام معصوم از او خطا و دروغ سر نمی زند و هر چه که بگوید عین حقیقت است و ثانیا درستی این امر نیز ثابت شد.عمرو بن حریث از آن زن خواست تا اجازه دهد که همسرانش این موضوع را بررسی کنند و آن زن نیز پذیرفت و سپس اعتراف کرد. ( در متون دیگر این روایت که در بصائر الدرجات نیز نقل شده صریحا خود این زن اعتراف می کند که من مانند زنان دیگر نیستم که حیض ببینم و امیرالمومنین درست گفته است )

در مورد عبارت " یا التی علی هنها شیء بین مدلی " نیز لازم است که بدانید لفظ " هن " خود عبارت آلت جنسی زنانه نیست که عبارت بی حیایی و زشتی به حساب بیاید بلکه عبارتی کنایی از آن است که کاربرد آن در زبان عربی خارج از ادب نیست.همانطور که در قرآن نیز از آداب و اعمال جنسی با کنایات و اصطلاحاتی خاص سخن گفته شده است،اینجا نیز چنین است.

به علاوه این مورد یعنی این که " ای زنی که بر فرجش آشکارا چیزی آویزان است " نیز به اثبات رسید و حتی خود این زن اعتراف کرد که جز مادر یا قابله ام کسی از این امر خبر نداشت و از این که امیرالمومنین (ع) از آن خبر داد تعجب کرده بود.پس این مورد نیز عین حقیقت بوده است و نه افترا و تهمت و دروغ.


رابعا :


نکته ی دیگری که لازم است بیان شود این که زن مذکر در روایت علاوه بر اینکه احتمال مشرک یا کافر بودن و یا ناصبی بودنش بالاست،ظاهرا هیچ التزامی به حیاء و عفت زنانه نداشته است و علاوه بر جری بودن و اسائه ی ادب در جمع کسانی که مشغول استماع منبر امیرالمومنین بوده اند،حتی حاضر می شود که آلت جنسی خود را ( در برابر دریافت پول از عمرو بن حریث ) به همسران عمرو بن حریث نشان دهد! آیا این کار حتی اگر کسی مسلمان هم نباشد،عین بی حیایی و بی عفتی نیست؟! همچنین در ابتدای خود روایت نیز از این زن به " شنیعة " تعبیر شده که به خوبی نشان می دهد او چه شخصیتی داشته است.


خامسا :


با ذکر مطالبی که گذشت،ثابت می شود که که این روایت،فضیلت و منقبتی است برای امیرالمومنین (ع) زیرا امیرالمومنین از آن زن به " یا التی لا تحیض کما تحیض النساء " و " یا التی علی هنها شیء بین مدلی " تعبیر کردند و خود آن زن اعتراف کرد که اینگونه است و حتی تعجب کرد و این امر،بیانگر علم غیب امیرالمومنین بوده و فضیلت و منقبتی است برای آن حضرت علیه السلام.


سادسا :


حاکم حسکانی،امام و محدث حنفی مذهب،نیز این روایت را در کتاب خود آورده است :

أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَسَنِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ الْکَرِیمِ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ، عَنْ جَابِرٍ: عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ قَالَ بَیْنَمَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ تَسْتَعْدِی عَلَى زَوْجِهَا، فَقَضَى لِزَوْجِهَا، عَلَیْهَا فَغَضِبَتْ فَقَالَتْ: وَ اللَّهِ مَا الْحَقُّ فِیمَا قَضَیْتَ، وَ لَا تَقْضِی بِالسَّوِیَّةِ، وَ لَا تَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ، وَ لَا قَضِیَّتُکَ عِنْدَ اللَّهِ بِالْمَرْضِیَّةِ!!! فَنَظَرَ إِلَیْهَا مَلِیّاً- ثُمَّ قَالَ: کَذَبْتِ یَا بَذِیَّةُ یَا بَذِیَّةُ، یَا سَلَقْلَقَةُ أَوْ یَا سَلْقَى- فَوَلَّتْ هَارِبَةً، فَلَحِقَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ: لَقَدِ اسْتَقْبَلْتِ عَلِیّاً بِکَلَامٍ- ثُمَّ إِنَّهُ نَزَعَکِ بِکَلِمَةِ فَوَلَّیْتِ هَارِبَةً قَالَتْ: إِنَّ عَلِیّاً وَ اللَّهِ أَخْبَرَنِی بِالْحَقِّ- وَ شَیْ‏ءٌ أَکْتُمُهُ مِنْ زَوْجِی مُنْذُ وَلِیَ عِصْمَتِی. فَرَجَعَ عَمْرٌو إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَتْ- وَ قَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا نَعْرِفُکَ بِالْکِهَانَةِ. فَقَالَ: وَیْلَکَ إِنَّهَا لَیْسَتْ بِکِهَانَةٍ مِنِّی وَ لَکِنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ قُرْآناً: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ هُوَ الْمُتَوَسِّمَ وَ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ- وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بَعْدِی هُمُ الْمُتَوَسِّمُونَ، فَلَمَّا تَأَمَّلْتُهَا عَرَفْتُ مَا هِیَ [کَذَا] بِسِیمَاهَا.



شواهد التنزیل،ج1،ص420،ح447 ط مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة


جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل کرد؛ ابى جعفر علیه السّلام فرمود : روزى امیر المؤمنین على علیه السّلام در مسجد کوفه نشسته بود و به شکایات مردم رسیدگى مى‏کرد، زنى از همسرش شکایت کرد و تظلّم نمود. آن بزرگوار به نفع شوهرش قضاوت کرده، حکم صادر فرمود. زن گفت: یا على علیه السّلام! حکمى که صادر کردى به حق نیست. تو در بین رعیّت به عدالت رفتار نمى‏کنى و قضاوت تو مرضىّ خدا نیست. على علیه السّلام به او نگریست و گفت: اى زن دروغگو و نابکار! گستاخى را به غایت رساندى و سخنان ناروا مى‏گویى! زن چون چنین دید پا به فرار گذاشت‏.عمرو بن حریث به تعقیب او پرداخت. وقتى او را دستگیر کرد، به او گفت: اى زن گستاخ! على علیه السّلام به حق سخن راند و به نرمى و ملاطفت رفتار کرد؛ امّا تو سخنان درشت مى‏گویى! زن که ترسیده بود گفت: به خدا سوگند، على علیه السّلام به حق حکم کرد؛ امّا من از زمانى که با همسرم ازدواج کردم، مطلبى را از او کتمان مى‏کردم. عمرو بن حریث به نزد على علیه السّلام بازگشت و آنچه شنیده بود باز گفت، سپس پرسید، یا على علیه السّلام! آیا علم کهانت مى‏دانى که چنین حکمى صادر فرمودى؟! على علیه السّلام فرمود: واى بر تو! مرا به کهانت چه ارتباط است! و این از کهانت نیست، به خدا سوگند خداى تعالى در قرآن فرمود إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ که رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله نخستین متوسّم بود و بعد از ایشان من هستم و بعد از من هم ائمه هدى از ذریّه‏ ام متوسّمین و هوشیاران هستند. اى عمرو! چون در سیماى آن زن نگاه کردم، دانستم او ناحق مى‏گوید.

این که سند این روایت از چه قرار است اصلا برای ما مهم نیست بلکه مهم این است که حاکم حسکانی این روایت را نقل کرده و آن را اسائه ی ادب و توهین و طعن به امیرالمومنین ندیده و بلکه آن را در قالب فضیلت آورده است.

اما شرح حال حاکم حسکانی از زبان ذهبی :


الإِمَامُ المُحَدِّثُ، البَارِعُ، القَاضِی، أَبُو القَاسِمِ عُبَیْدُ اللهِ بنُ عَبْدِ اللهِ بنِ أَحْمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ أَحْمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ حَسْکَانَ القُرَشِیُّ، العَامِرِیُّ، النَّیْسَابُوْرِیُّ، الحَنَفِیُّ، الحَاکِمُ.


سیر اعلام النبلاء،ج18،ص268و269 ط موسسة الرسالة



سابعا :


نقد و بررسی اسناد روایات مشابه روایت مطرح شده در شبهه :


چند روایت مشابه با روایت مطرح شده در شبهه با سند های مختلف وجود دارند که ما آن ها را نیز بررسی می کنیم تا جایی برای بهانه گیری وهابیون نباشد.


حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ سُلَیْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ جَهْمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع جَالِسٌ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ قَدِ احْتَبَى بِسَیْفِهِ وَ أَلْقَى تُرْسَهُ خَلْفَ ظَهْرِهِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ تَسْتَعْدِی عَلَى زَوْجِهَا فَقَضَى لِلزَّوْجِ عَلَیْهَا فَغَضِبَتْ فقال [فَقَالَتْ‏] وَ اللَّهِ مَا هُوَ کَمَا قَضَیْتَ وَ اللَّهِ مَا تَقْضِی بِالسَّوِیَّةِ وَ لَا تَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ لَا قَضِیَّتُنَا عِنْدَ اللَّهِ بِالْمَرْضِیَّةِ قَالَ فَغَضِبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَنَظَرَ إِلَیْهَا مَلِیّاً ثُمَّ قَالَ کَذَبْتِ یَا جِرِیَّةُ یَا بَذِیَّةُ یَا سَلْسَعُ یَا سَلْفَعُ یَا الَّتِی لَا تَحِیضُ مِثْلَ النِّسَاءِ قَالَ فَوَلَّتْ هَارِبَةً وَ هِیَ تَقُولُ وَیْلِی وَیْلِی فَتَبِعَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ یَا أَمَةَ اللَّهِ قَدِ اسْتَقْبَلْتِ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ ع بِکَلَامٍ سَرَرْتِنِی بِهِ ثُمَّ نَزَغَکِ بِکَلِمَةٍ فَوَلَّیْتِ مِنْهُ هَارِبَةً تُوَلْوِلِینَ قَالَ فَقَالَتْ یَا هَذَا إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ ع أَخْبَرَنِی وَ اللَّهِ بِمَا هُوَ فِیَّ لَا وَ اللَّهِ مَا رَأَیْتُ حَیْضاً کَمَا تَرَاهُ الْمَرْأَةُ قَالَتْ فَرَجَعَ عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ ع مَا هَذَا التَّکَهُّنُ قَالَ وَیْلَکَ یَا ابْنَ حُرَیْثٍ لَیْسَ هَذَا مِنِّی کِهَانَةً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ ثُمَّ کَتَبَ بَیْنَ أَعْیُنِهَا مُؤْمِنٌ أَوْ کَافِرٌ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَى مُحَمَّدٍ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنَ الْمُتَوَسِّمِینَ وَ أَنَا بَعْدَهُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِی‏.

بصائر الدرجات،ص356،ح7 ط مکتبة آیة المرعشی النجفی

روایت از جهت سندی ضعیف است :

عباد بن سلیمان : مجهول (مهمل است و در کتب رجالی نه ذم دارد و نه توثیق)

محمد بن سلیمان الدیلمی : ضعیف


حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ عَنِ الْحَرْثِ بْنِ حُصَیْنٍ عَن‏ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: کُنَّا وُقُوفاً عَلَى رَأْسِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بِالْکُوفَةِ وَ هُوَ یُعْطِی الْعَطَاءَ فِی الْمَسْجِدِ إِذْ جَاءَتْهُ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَعْطَیْتَ الْعَطَاءَ جَمِیعَ الْأَحْیَاءِ إِلَّا هَذَا الْحَیَّ مِنْ مُرَادٍ لَمْ تُعْطِهِمْ شَیْئاً فَقَالَ لَهَا اسْکُتِی یَا جَرِیَّةُ یَا بَذِیَّةُ یَا سَلْفَعُ یَا سلقلو [سَلَقْلَقُ‏] یَا مَنْ لَا تَحِیضُ کَمَا تَحِیضُ النِّسَاءُ قَالَ فَوَلَّتْ ثُمَّ خَرَجَتْ مِنَ الْمَسْجِدِ فَتَبِعَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ قَدْ قَالَ عَلِیٌّ ع مَا قَالَ فَقَالَتْ وَ اللَّهِ مَا کَذَبَ وَ إِنْ کَانَ مَا رَمَانِی بِهِ لَفِیَّ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَیَّ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ الَّذِی خَلَقَنِی وَ أُمِّی الَّتِی وَلَدَتْنِی فَرَجَعَ عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ تَبِعْتُ الْمَرْأَةَ فَسَأَلْتُهَا عَنْ مَا رَمَیْتَهَا فِی بَدَنِهَا فَأَقَرَّتْ بِذَلِکَ کُلِّهِ فَمِنْ أَیْنَ عَلِمْتَ ذَلِکَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَنِی أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ مِمَّا کَانَ وَ مِمَّا کَائِنٌ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ کُلُّ بَابٍ یَفْتَحُ أَلْفَ «1» بَابٍ حَتَّى عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنَایَا وَ الْبَلَایَا وَ الْقَضَایَا وَ فَصْلَ الْخِطابِ وَ حَتَّى عَلِمْتُ الْمُذَکَّرَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْمُؤَنَّثِینَ مِنَ الرِّجَال‏.

بصائر الدرجات،ص357و358،ح14 ط مکتبة آیة الله المرعشی النجفی


روایت از جهت سندی ضعیف است :

ابراهیم بن اسحاق الاحمری،ابو اسحاق : ضعیف

الحرث بن حصین : در کتب رجالی نامی تحت عنوان " الحرث بن حصین " وجود ندارد و در این سند تصحیف رخ داده و منظور از " الحرث بن حصین " ، " الحارث بن حصیرة " است.در سند همین روایت که در کتاب الاختصاص شیخ مفید نیز نقل شده است داریم :

مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى بْنِ عُبَیْدٍ وَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِیِّ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ حَصِیرَةَ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَال‏ ...

الاختصاص،ص303 ط الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید

با مراجعه به کتب رجال درمی یابیم که " الحارث بن حصین " و " الحارث بن حصیرة " در حقیقت یک شخص است که از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بوده و مجهول است.

2464 – 2463 – 2471 - الحارث بن حصیرة : أبو النعمان ، الأزدی ، کوفی ، تابعی ، من أصحاب الصادق ( ع ) رجال الشیخ. والظاهر أن فی النسخة تصحیفا والصحیح الحارث بن حصین فیتحد مع لاحق لاحقه.

المفید من معجم رجال الحدیث،ص123 ط العلمیة

2466 – 2465 – 2473 -  الحارث بن حصین : الأزدی ، تابعی ، أبو النعمان ، کوفی – من اصحاب الباقر (ع) – مجهول –

المفید من معجم رجال الحدیث،ص123 ط العلمیة



حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الدِّینَوَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ غِیَاثٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنِ ابْنِ أَبِی حَبِیبٍ عَنِ الْحَرْثِ الْأَعْوَرِ قَالَ: کُنْتُ ذَاتَ یَوْمٍ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فِی مَجْلِسِ الْقَضَاءِ إِذْ أَقْبَلَتِ امْرَأَةٌ مُسْتَعْدِیَةً عَلَى زَوْجِهَا فَتَکَلَّمَتْ بِحُجَّتِهَا وَ تَکَلَّمَ الزَّوْجُ بِحُجَّتِهِ فَوَجَبَ الْقَضَاءُ عَلَیْهَا فَغَضِبَتْ غَضَباً شَدِیداً ثُمَّ قَالَتْ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع لَقَدْ حَکَمْتَ عَلَیَّ بِالْجَوْرِ وَ مَا بِهَذَا أَمَرَکَ اللَّهُ تَعَالَى فَقَالَ لَهَا یَا سَلْفَعُ یَا مَهْیَعُ یَا قَرْدَعُ بَلْ حَکَمْتُ عَلَیْکِ بِالْحَقِّ الَّذِی عَلِمْتُهُ فَلَمَّا سَمِعَتْ عَنْهُ هَذَا الْکَلَامَ وَلَّتْ هَارِبَةً وَ لَمْ تُرَدُّ عَلَیْهِ جَوَاباً فَاتَّبَعَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ- فَقَالَ لَهَا وَ اللَّهِ یَا أَمَةَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْکِ الْیَوْمَ عَجَباً وَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ لَکِ قَوْلًا فَقُمْتِ مِنْ عِنْدِهِ هَارِبَةً مَا رَدَدْتِ عَلَیْهِ حَرْفاً فَأَخْبِرِینِی عَافَاکِ اللَّهُ [مَا] الَّذِی قَالَ لَکِ حَتَّى لَمْ تَقْدِرِی أَنْ تردین [تَرُدِّی‏] عَلَیْهِ حَرْفاً قَالَتْ یَا عَبْدَ اللَّهِ لَقَدْ أَخْبَرَنِی بِأَمْرٍ مَا یَطَّلِعُ عَلَیْهِ إِلَّا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَ أَنَا وَ مَا قُمْتُ مِنْ عِنْدِهِ إِلَّا مَخَافَةَ أَنْ یُخْبِرَنِی بِأَعْظَمَ مِمَّا رَمَانِی بِهِ فصبرت [فَصَبْرٌ] عَلَى وَاحِدَةٍ کَانَ أَجْمَلَ مِنْ أَنْ أَصْبِرَ عَلَى وَاحِدَةٍ بَعْدَهَا أُخْرَى فَقَالَ لَهَا عَمْرٌو فَأَخْبِرِینِی عَافَاکِ اللَّهُ مَا الَّذِی قَالَ لَکِ قَالَتْ یَا عَبْدَ اللَّهِ إِنَّهُ قَالَ لِی مَا أَکْرَهُ وَ بَعْدُ فَإِنَّهُ قَبِیحٌ أَنْ یَعْلَمَ الرَّجُلُ مَا فِی النِّسَاءِ مِنَ الْعُیُوبِ فَقَالَ لَهَا وَ اللَّهِ مَا تَعْرِفِینِی وَ لَا أَعْرِفُکِ لَعَلَّکِ لَا تَرَانِی وَ لَا أَرَاکِ بَعْدَ یَوْمِی هَذَا فَقَالَ عَمْرٌو فَلَمَّا رَأَتْنِی قَدْ أَلْحَحْتُ عَلَیْهَا قَالَتْ أَمَّا قَوْلُهُ بِی یَا سَلْفَعُ فَوَ اللَّهِ مَا کَذَبَ عَلَیَّ إِنِّی لَا أَحِیضُ مِنْ حَیْثُ تَحِیضُ النِّسَاءُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ یَا مَهْیَعُ فَإِنِّی وَ اللَّهِ صَاحِبَةُ النِّسَاءِ وَ مَا أَنَا بِصَاحِبَةِ الرِّجَالِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ یَا قَرْدَعُ فَإِنِّی الْمُخَرِّبَةُ بَیْتَ زَوْجِی وَ مَا أُبْقِی عَلَیْهِ فَقَالَ لَهَا وَیْحَکِ مَا عِلْمُهُ بِهَذَا تَرَاهُ سَاحِراً أَوْ کَاهِناً أَوْ مَخْدُوماً أَخْبَرَکِ بِمَا فِیکِ وَ هَذَا عِلْمٌ کَثِیرٌ فَقَالَتْ لَهُ بِئْسَ مَا قُلْتَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ لَیْسَ هُوَ بِسَاحِرٍ وَ لَا کَاهِنٍ وَ لَا مَخْدُومٍ وَ لَکِنَّهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ هُوَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ وَارِثُهُ وَ هُوَ یُخْبِرُ النَّاسَ بِمَا أَلْقَى إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لَکِنَّهُ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى هَذَا الْخَلْقِ بَعْدَ نَبِیِّنَا قَالَ وَ أَقْبَلَ عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ إِلَى مَجْلِسِهِ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یَا عَمْرُو بِمَا استحلک [اسْتَحْلَلْتَ‏] أَنْ تَرْمِیَنِی بِمَا رَمَیْتَنِی بِهِ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَتِ الْمَرْأَةُ أَحْسَنَ قَوْلًا فِیَّ مِنْکَ وَ لَأَقِفَنَّ أَنَا وَ أَنْتَ مِنَ اللَّهِ مَوْقِفاً فَانْظُرْ کَیْفَ تَخْلُصُ مِنَ اللَّهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَا تَائِبٌ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَیْکَ مِمَّا کَانَ فَاغْفِرْ لِی غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أَغْفِرُ لَکَ هَذَا الذَّنْبَ أَبَداً حَتَّى أَقِفَ أَنَا وَ أَنْتَ بَیْنَ یَدَیْ مَنْ لَا یَظْلِمُکَ شَیْئا.

بصائر الدرجات،ص359و360 ط مکتبة آیة الله المرعشی النجفی

روایت از جهت سندی ضعیف است :

الحسین بن علی الدینوری :مجهول

ابراهیم بن غیاث : مجهول

ابن ابی حبیب : مجهول


مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ الْخَزَّازِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ بَیْنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ إِذْ جَاءَتِ امْرَأَةٌ تَسْتَعْدِی عَلَى زَوْجِهَا فَقَضَى لِزَوْجِهَا عَلَیْهَا فَغَضِبَتْ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا الْحَقُّ فِیمَا قَضَیْتَ وَ مَا تَقْضِی بِالسَّوِیَّةِ وَ لَا تَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ لَا قَضِیَّتُکَ عِنْدَ اللَّهِ بِالْمَرْضِیَّةِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا مَلِیّاً ثُمَّ قَالَ لَهَا کَذَبْتِ یَا جَرِیئَةُ یَا بَذِیَّةُ یَا سَلْفَعُ یَا سَلَقْلَقِیَّةُ «2» یَا الَّتِی لَا تَحْمِلُ مِنْ حَیْثُ تَحْمِلُ النِّسَاءُ «3» قَالَ فَوَلَّتِ الْمَرْأَةُ هَارِبَةً مُوَلْوِلَةً وَ تَقُولُ وَیْلِی وَیْلِی وَیْلِی لَقَدْ هَتَکْتَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ سِتْراً کَانَ مَسْتُوراً قَالَ فَلَحِقَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ یَا أَمَةَ اللَّهِ لَقَدِ اسْتَقْبَلْتِ عَلِیّاً بِکَلَامٍ سَرَرْتِنِی بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَزَعَ لَکِ بِکَلَامٍ فَوَلَّیْتِ هَارِبَةً تُوَلْوِلِینَ فَقَالَتْ إِنَّ عَلِیّاً وَ اللَّهِ أَخْبَرَنِی بِالْحَقِّ وَ بِمَا أَکْتُمُهُ مِنْ زَوْجِی مُنْذُ وَلِیَ عِصْمَتِی وَ مِنْ أَبَوَیَّ فَعَادَ عَمْرٌو إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَخْبَرَهُ بِمَا قَالَتْ لَهُ الْمَرْأَةُ وَ قَالَ لَهُ فِیمَا یَقُولُ مَا أَعْرَفَکَ بِالْکِهَانَةِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ ع وَیْلَکَ إِنَّهَا لَیْسَتْ بِالْکِهَانَةِ مِنِّی وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَلَمَّا رَکَّبَ الْأَرْوَاحَ فِی أَبْدَانِهَا کَتَبَ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ کَافِرٌ وَ مُؤْمِنٌ وَ مَا هُمْ مُبْتَلَیْنَ وَ مَا هُمْ عَلَیْهِ مِنْ سَیِّئِ عَمَلِهِمْ وَ حُسْنِهِ فِی قَدْرِ أُذُنِ الْفَأْرَةِ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَى نَبِیِّهِ ص فَقَالَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُتَوَسِّمَ ثُمَّ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِی هُم‏ الْمُتَوَسِّمُونَ فَلَمَّا تَأَمَّلْتُهَا عَرَفْتُ مَا فِیهَا وَ مَا هِیَ عَلَیْهِ بِسِیمَائِهَا.

الاختصاص،ص302و303 ط الموتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید

روایت از جهت سندی ضعیف است :

ابراهیم بن یعقوب : مجهول

عمرو بن شمر : ضعیف


قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْکَرِیمِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ بَیْنَا [بَیْنَمَا] أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ [عَلِیٌ‏] ع فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ إِذْ أَتَتْهُ امْرَأَةٌ تَسْتَعْدِی عَلَى زَوْجِهَا فَقَضَى لِزَوْجِهَا عَلَیْهَا فَغَضِبَتْ وَ قَالَتْ لَا وَ اللَّهِ مَا الْحَقُّ فِیمَا قَضَیْتَ وَ مَا قَضَیْتَ بِالسَّوِیَّةِ وَ لَا تَعْدِلُ فِی الرَّعِیَّةِ وَ لَا قَضِیَّتُکَ عِنْدَ اللَّهِ بِالْمَرْضِیَّةِ فَنَظَرَ إِلَیْهَا ثُمَّ قَالَ کَذَبْتِ یَا جَرِیَّةُ یَا بَذِیَّةُ یَا سَلْسَعُ وَ یَا سَلْفَعُ الَّتِی لَا تَحِیضُ مِنْ حَیْثُ تَحِیضُ النِّسَاءُ قَالَ فَوَلَّتِ الْمَرْأَةُ هَارِبَةً [تُوَلْوِلُ‏] وَ هِیَ تَقُولُ یَا وَیْلِی لَقَدْ هَتَکْتِ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ سِتْراً کَانَ مَسْتُوراً قَالَ فَلَحِقَهَا عَمْرُو بْنُ حُرَیْثٍ فَقَالَ لَهَا یَا أَمَةَ اللَّهِ لَقَدِ اسْتَقْبَلْتِ عَلِیّاً بِکَلَامٍ سَرَّنِی [سَرَرْتِنِی‏] ثُمَّ إِنَّهُ نَزَعَکِ بِکَلِمَةٍ فَوَلَّیْتِ عَنْهُ هَارِبَةً تُوَ [لْوِ] لِینَ فَقَالَتْ إِنَّ عَلِیّاً وَ اللَّهِ أَخْبَرَنِی بِالْحَقِّ وَ بِمَا أَکْتُمُهُ مِنْ زَوْجِی مُنْذُ وَلِیَ عِصْمَتِی قَالَ فَرَجَعَ عَمْرٌو إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ أَخْبَرَهُ بِمَا قَالَتْ فَقَالَ لَهُ فِیمَا یَقُولُ [تَقُولُ‏] یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا نَعْرِفُکَ بِالْکِهَانَةِ قَالَ لَهُ وَیْلَکَ یَا عَمْرُو إِنَّهَا لَیْسَتْ بِالْکِهَانَةِ مِنِّی وَ لَکِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْأَرْوَاحَ قَبْلَ الْأَبْدَانِ بِأَلْفَیْ عَامٍ فَلَمَّا رَکَّبَ الْأَرْوَاحَ فِی أَبْدَانِهَا کَتَبَ بَیْنَ أَعْیُنِهِمْ مُؤْمِنٌ وَ کَافِرٌ وَ مَا هُمْ مُبْتَلَیْنَ فِی قَدْرِ أُذُنِ الْفَأْرَةِ ثُمَّ أَنْزَلَ بِذَلِکَ قُرْآناً عَلَى نَبِیِّهِ ص فَقَالَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ فَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الْمُتَوَسِّمَ ثُمَّ أَنَا مِنْ بَعْدِهِ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بَعْدِی هُمُ الْمُتَوَسِّمُونَ فَلَمَّا تَأَمَّلْتُهَا عَرَفْتُ مَا هِیَ عَلَیْهِ بِسِیمَاهَا.

تفسیر فرات الکوفی،ص230 ط مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی

روایت از جهت سندی ضعیف است :

ابراهیم بن ایوب : مجهول


همچنین بین ابراهیم بن ایوب و جابر راوی دیگری وجود دارد که از سند ساقط شده و با توجه به سند روایت در کتاب الاختصاص احتمالا " عمرو بن شمر " بوده است.

البته نکته ای که لازم است به آن اشاره کنیم این است که هر چند سند های ارائه داده شده و سند روایت موجود در متن شبهه تماما ضعیف هستند و قابل احتجاج نیستند اما می توان حدس زد که با توجه به کثرت اسناد اصل این واقعه ممکن است اتفاق افتاده باشد اما با دقت در متون روایات در می یابیم که گزارش های ارائه شده با یک دیگر تفاوت هایی دارند و نمی توان جزئیات واقعه را دقیق درک کرد.به علاوه تمام متون دلالت بر علم غیب امیر المومنین علیه السلام دارند و این که چون هر کدام از سند ها به تنهایی ضعیف هستند،قابل احتجاج برای وهابیون نخواهند بود.


ثامنا :


کلامی در مورد لغات و اصطلاحات به کار رفته در روایات فوق :


لازم است تا به برخی اصطلاحات و لغاتی که در متن روایات از آن استفاده شده است نیز اشاره کنیم تا مشخص گردد که اصلا آیا دشنام به حساب می آید یا نه؟ (البته قبلا اشاره کردیم که ضعف سندی روایات جایی برای احتجاج به روایات فوق باقی نمی گذارد)

جریة،جریئة : زن پر جرات و جسور (لغتی است برای نکوهش زنان) ، زن پر رو

بذیة (بذیئة) : دشنام دهنده و بد دهان

سلفع : زنی که نسبت به مردان جسور و بی باک و پر رو باشد.


فِی حَدِیثِ أَبِی الدَّرْدَاءِ «وَشَرُّ نِسائِکم السَّلْفَعَةُ» هِیَ الجَرِیئَة عَلَى الرِّجال، وَأَکْثَرُ مَا یُوصَف بِهِ الْمُؤَنَّثُ، وَهُوَ بِلَا هَاءٍ أَکْثَرُ.

النهایة فی غریب الاثر،ج2،ص390 ط المکتبة العلمیة


مذکرة : زن مرد نما (منظور زنی است که رفتار های مردانه و جسارت ها و اعمال دور از شان زن انجام می دهد)

قردع : این لغت به معنای شپش است اما آن چیزی که به نظر صحیح تر می آید این است که به احتمال زیاد شاید در متن روایت واژه ی " قرثع " بوده است.چون معنای واژه ی " قرثع " به مراتب تطابق بیشتری با معنای روایت و واقعه ای که رخ داده است دارد.


قرثع: القَرْثَعُ: المرأةُ الجَریئةُ القلیلةُ الحَیاء.


العین،ج2،ص296 ط مکتبة الهلال


قرثع : القرثع : زن پر جرات و جسور و کم حیاء.


البته اگر خود قردع را هم در نظر بگیریم (به معنای شپش) به دلیل وجه تشابه احتمالا از آن استفاده شده است که کمی بعد اعتراف و تصریح خود زنی که در روایات این الفاظ در موردش به کار رفته است را مشاهده خواهید نمود.

یا التی لا تحیض مثل النساء : ای زنی که مانند دیگر زنان حیض نمی بینی.

این عبارت هم دال بر علم غیب امیرالمومنین می کند که خود زن نیز بعدا به آن اعتراف کرد و نه تهمت است و نه عبارتی خارج از ادب آن هم برای چنین زنی که خود نیز به شرارتش اعتراف کرد !

سلقلق : به زنی گفته می شود که به جای این که از مجرای حیض دچار حیض شود،از دبر حیض می شود.


والسلَقْلَقُ، کسَفَرْجَلٍ: المَرْأةُ الَّتِی تَحِیض من دُبُرِها.


تاج العروس،ج25،ص461 ط دار الهدایة


و سلقلق مانند سفرجل : زنی که از دبرش (مجرای مدفوع) حیض ببیند.


در همین جا بد نیست به جهل و حماقت عجیب یکی از وهابیونی که این شبهه را مطرح کرده است نیز اشاره کنیم.وهابی جاهل برای اینکه به زعم خودش این روایت را جعلی و دروغ بخواند و به واسطه ی آن بسیاری از فضائل اهل بیت را انکار می کند،پس از مطرح کردن واژه ی سلقلق و معنای آن می نویسد :


حد فیکم سمع وحدة تحیض من دبرها ؟؟



http://www.dd-sunnah.net/forum/showthread.php?t=4068


آیا یک نفر از شما شنیده است که زنی از دبرش حیض ببیند ؟؟


ظاهرا جهل و حماقت این وهابی به قدری است که نمی داند این امر امکان پذیر است و اصولا در باب مسائل فقهی نیز به آن پرداخته می شود و اگر کسی مجرای حیض و مدفوع و یا مجرای حیض و ادرارش یکی شود اصطلاحا می گویند "افضاء" رخ داده است و این پدیده دلایلی دارد.حتی اگر این وهابی کمی به خود زحمت می داد و سرچی ساده در ویکی پدیا هم می زد به این مساله آگاهی پیدا می کرد :

افضاء یکی گردانیدن یا پاره کردن راه پس و پیش زن است. یعنی یکی کردن گذرگاه حیض با یکی از دو گذرگاه بالایی یا پایینی. پایین بودن سن زن، یا نبود تناسب میان تنومندی دو سوی یک رابطه، می‌تواند یکی شدن گذرگاه‌های یادشده را در پی داشته باشد که انجام خودخواستهٔ آن از سوی مرد، حرام بوده احکام ویژه‌ای دارد.


http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A1


افضا به چند دلیل می‌تواند رخ دهد،‌ از جمله :

1 - زایمان بسیار طولانی و دشوار   2-  تجاوز جنسی ‏خشونت‌بار و بعضاً لواط در مردان  3-  سقط جنین خانگی



http://lawwiki.ir/maghalat/48-%D8%A7%D9%81%D8%B6%D8%A7%D8%A1.html


امیداوریم از این بع بعد وهابیون جاهل کمی اطلاعات عمومی و اطلاعات علمی خود را بالاتر ببرند تا کم تر از این گاف ها بدهند !

اما علامه ی مجلسی رحمة الله علیه نیز در مورد برخی عبارات و اصطلاحات به کار رفته در متن روایت اینگونه می نویسند:

و لم أر السلفع و السلسع و المهیع و القردع بتلک المعانی التی وردت فی هذه الأخبار بل بعضها لم یرد بمعنى أصلا و لعلها کانت من لغاتهم المولدة و یحتمل تصحیف الرواة أیضا ...


بحار الانوار،ج41،ص293 ط دار احیاء التراث العربی

ملاحظه می فرمایید که علامه ی مجلسی می گوید برخی از لغات و عباراتی که در متن روایت به کار رفته معنای خاصی در زمان ما ندارند و چه بسا از لغات مشهور و رایج آن زمان بوده اند و شاید در آن ها از جانب روات روایت تصحیف صورت گرفته باشد ...

احتمال تصحیف در برخی لغات با توجه به این که روات ضعیف و مجهول در اسناد این روایت وجود دارند امری محتمل به نظر می رسد مثل همان چیزی که در مورد لغت "قردع" (شپش) گفتیم که به احتمال زیاد "قرثع" (زن پر رو و کم حیاء) بوده است. والله اعلم.

واژه ی "مهیع" نیز از ریشه ی "هاع" گرفته شده که به چیزی که ناخوشایند و ناپسند و بد باشد اطلاق می شود.

اکنون در بخش پایانی این قسمت از پاسخ،اعتراف و تصریحات خود زن مذکور و دلایل او برای این که عبارات واقعا در موردش صدق می کند را می خوانیم :


... أَمَّا قَوْلُهُ بِی یَا سَلْفَعُ فَوَ اللَّهِ مَا کَذَبَ عَلَیَّ إِنِّی لَا أَحِیضُ مِنْ حَیْثُ تَحِیضُ النِّسَاءُ وَ أَمَّا قَوْلُهُ یَا مَهْیَعُ فَإِنِّی وَ اللَّهِ صَاحِبَةُ النِّسَاءِ وَ مَا أَنَا بِصَاحِبَةِ الرِّجَالِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ یَا قَرْدَعُ فَإِنِّی الْمُخَرِّبَةُ بَیْتَ زَوْجِی وَ مَا أُبْقِی عَلَیْه ...


بصائر الدرجات،ص360،ح18 ط مکتبة آیة الله المرعشی النجفی


... اما این قول او {یعنی امیرالمومنین(ع)} که به من گفت سلفع (جسور و بی باک) به خدا سوگند که بر من دروغ نبست و من از آن جایی که زنان حیض می بینند حیض نمی بینم {اشاره به همان قول سلقلق و مشابه آن دارد} و اما این سخن او که گفت " یا مهیع " پس به خدا سوگند که من به زنان دوستی و همنشینی می کنم {یعنی به زنان تمایل دارم} و با مردان همنشین و دوستی نمی کنم {یعنی به مردان تمایل ندارم} و اما این قول او که به من گفت "یا قردع" {قردع به معنی شپش و البته ما در مورد احتمال تصحیف در این واژه سخن گفتیم} همانا من در خانه نسبت به شوهرم مهربانی نمی کنم و خرابکاری می کنم ...

همانطور که ملاحظه می کنید خود زن مذکور این عبارات صادر شده از امیرالمومنین را نه تنها به توهین و کلام زشت برداشت نکرده است بلکه به صحت تمامی آن ها اعتراف می کند و خود را لایق آن می داند اما وهابیون جاهل حتی حرف متهم اصلی ماجرا را قبول نمی کنند ! این عمل وهابیون مصداق بارز همان ضرب المثل معروف "شاه می بخشد و گدا نمی بخشد" می باشد!

تاسعا :

حال که هم وضعیت سند حدیث و هم وضعیت متن و دلالت آن روشن شد،جا دارد تا این نکته را به عنوان نکته ی پایانی خدمت خوانندگان عزیز بیان کنیم که در حقیقت کسانی دیگر بوده اند که الفاظ زشت و ناپسند بر زبان رانده اند و حتی بی دلیل سب کرده اند.مواردی از این دست در کتب اهل سنت فراوان هستند و ما از باب نمونه فقط دو مورد را می آوریم :


حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی عَدِیٍّ عَنْ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ أَبِی بَکْرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا جَاءَ أَبُو بَکْرٍ بِضَیْفٍ لَهُ أَوْ بِأَضْیَافٍ لَهُ فَأَمْسَى عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا جَاءَ قَالَتْ لَهُ أُمِّی احْتَبَسْتَ عَنْ ضَیْفِکَ أَوْ عَنْ أَضْیَافِکَ اللَّیْلَةَ قَالَ مَا عَشَّیْتِهِمْ فَقَالَتْ عَرَضْنَا عَلَیْهِ أَوْ عَلَیْهِمْ فَأَبَوْا أَوْ فَأَبَى فَغَضِبَ أَبُو بَکْرٍ فَسَبَّ وَجَدَّعَ ...


صحیح بخاری،کتاب الادب،باب قول الضیف لصاحبه لا آکل حتی تاکل،ح5676


عبد الرحمن بن ابی بکر نقل می کند که برای ابوبکر مهمان یا مهمانانی آمد و ابوبکر آن شب را با پیامبر (ص) گذراند.هنگامی که به خانه آمد،مادرم به او گفت شب مهمان یا مهمانانت را نگه داشتم.ابوبکر گفت به آن ها شام چه دادی؟ گفت : برای آن ها یا برای او شام آوردیم اما امتناع کردند.ابوبکر خشمگین شد و ناسزا گفت و گفت گوش های آنان بریده باد ...

کجای دنیا کسی در چنین مواقعی شروع به فحاشی می کند؟!


جالب آن که در ادامه ی روایت،پسر ابوبکر می گوید :


فَاخْتَبَأْتُ أَنَا فَقَالَ یَا غُنْثَرُ ...


صحیح البخاری،کتاب الادب،باب قول الضیف لصاحبه لا آکل حتی تاکل،ح5676


من خودم را پنهان کردم پس { ابوبکر به من } گفت ای مگس! ...


فَأَرْسَلْنَ زَیْنَبَ بِنْتَ جَحْشٍ فَأَتَتْهُ فَأَغْلَظَتْ وَقَالَتْ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنْشُدْنَکَ اللَّهَ الْعَدْلَ فی بِنْتِ بن أبی قُحَافَةَ فَرَفَعَتْ صَوْتَهَا حتى تَنَاوَلَتْ عَائِشَةَ وَهِیَ قَاعِدَةٌ فَسَبَّتْهَا حتى إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم لَیَنْظُرُ إلى عَائِشَةَ هل تَکَلَّمُ؟ قال: فَتَکَلَّمَتْ عَائِشَةُ تَرُدُّ على زَیْنَبَ حتى أَسْکَتَتْهَا قالت فَنَظَرَ النبی صلى الله علیه وسلم إلى عَائِشَةَ وقال إِنَّهَا بِنْتُ أبی بَکْرٍ.


صحیح البخاری،کتاب الهبة و فضلها و التحریض علیها،باب من اهدی الی صاحبه و تحری بعض نسائه دون بعض،ح2581


همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله) زینب بنت جحش (همسر پیامبر) را فرستادند .او به نزد پیامبر (صلى الله علیه وآله) آمده و به درشتی سخن گفت ! و افزود که زنان تو از تو می‌خواهند که عدالت را بین زنان اجرا کنی ! و صدای خویش را بالا برد ! و سپس سخن خود را به سوی عائشه متوجه کرده در حالی که او نشسته بود ، به عائشه دشنام داد ! و کار را به جایی رساند که پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عائشه نگاه کرده و فرمودند : آیا پاسخ می‌دهی ؟عائشه آن‌قدر پاسخ ناسزاهای  زینب را داد که او مجبور به سکوت کرد !پیامبر (صلى الله علیه وآله) به عائشه نگاه کرده و فرمودند : او دختر ابوبکر است !!!!!

به همین دو مثال در این قسمت اکتفا می کنیم.




نظرات  (۵)

۲۸ مهر ۹۳ ، ۱۳:۵۶ محمدمهدی باقری
سلام دوست بیانی من
ان شاءالله ک خوبی
اومدم یه پیشنهاد بدم
امیدوارم موافقت کنی
از اون جا که مطالب و پست ها در بیان تنها توسط کسانی میتونه لایک بشه که توی سرویس بیان عضو هستن اومدم ازتون بخوام ک تبادل لینک داشته باشیم و مطالبمون رو به هم معرفی کنیم و با هم همکاری داشته باشیم و برای مطالبمون نظراتمون رو بگیم و لایک کنیم
امید وارم موافق باشید
اگر موافقید من رو با عنوان " محمد مهدی باقری ، سرباز صفر " لینک کنید و اطلاع بدید که به سرعت شما رو لینک کنم
,وبلاگ من
http://sarbaz0.blog.ir/
http://sarbaz0.blog.ir/
http://sarbaz0.blog.ir/
به سرعت
یه وخ فک نکنید این پیام رو میدم ک شما لینک کنید و بعد خودم لینک کردن شما رو پشت گوش بندازم
امیدوارم نظرتون مثبت باشه
پس منتظر جوابتون هستم
التماس دعا
یا علی مدد
تشکر بابت این مطلب مفصل!
http://www.hegzaco.com
سلام علیکم خداقوت
درمورد روایتی که کشی درباره زراره نقل کرده که جمله( ضرطت فی لحیته) دارد پاسخ چیست؟ ایا با شخصیت زراره سازگار است؟
پاسخ:
وعلیکم السلام

اولا : روایت از جهت سندی ضعیف است.

ثانیا : این لفظ اصطلاح است و در اصطلاح یعنی حرف کسی را منکر شدن و قبول نکردن و در صورت قبول مربوط به زمانی است که زراره در حال تحقیق بوده و هنوز شیعه نشده بوده است.
این مقاله دقیقا با همین غلط املایی تو سایت ندای شیعه هم بود.
شما از اونا کپی میزنید یا اونا از شما؟
پاسخ:
دوست محترم ! بحث کپی نیست ! این مطلب رو بنده نوشته ام و با عزیزان ندای شیعه هم دوست هستم و بعضا مطالب بنده رو روی سایتشون قرار میدن.قبلا هم خود بنده مطالبم رو روی سایت ندای شیعه می گذاشتم و در حال حاضر چون فرصت نمیکنم نتونستم مطالبم رو قرار بدم.
سلام علیکم ورحمه الله،استاد یه سوال در مورد روایت خودکشی پیامبر ص داشتند که مخالفین میگند روایت از بلاغات زهری هستش بنابراین غیر قابل قبول هستش اگه میشه جواب این شبهه رو بدید،البته قبلا یک مقاله ی مفصلی در سایت الحق در این مورد نوشته بودند که متاسفانه الان سایتش بسته شده،ممنون
پاسخ:
وعلیکم السلام ورحمة الله وبرکاته.

در مورد این روایت تحقیق مفصلی نداشته ام تا الان اما بر اساس تحقیقات مختصر، متونی وجود داره که بدون اشاره به این که بخش مورد نظر از بلاغات زهری هست نقل شده (فکر کنم صحیح ابن حبان به عنوان نمونه) اما اشکالی که از طرف برخی وارد میشه این هست که در اون طُرُق راوی ای وجود داره که به علت وهم اون راوی اشاره به بلاغات زهری نشده و همچنین سایر طرقی هم که بدون اشاره به بلاغات زهری نقل شده اند دارای ضعف هستند.

در کتاب «بلاغات ابن شهاب الزُّهْرِیّ وإدراجاته فی الکتب الستة» تحقیق نسبتا جامعی در مورد این روایت وجود داره که نهایتا به این نتیجه میرسه که امکان وصل این روایت از زهری به عصر صحابه به دلیل ضعف سایر طرقی که بدون اشاره به بلاغات زهری نقل شده اند وجود نداره.

موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter