سلام بن ابی مطیع (از ائمه ی اهل سنت) کتاب ابوعوانه (از ائمه ی اهل سنت) را به دلیل وجود برخی از فضائل امیرالمومنین (ع) و انحرافات برخی از صحابه به آتش کشید ! | احمد بن حنبل : این کار اجر و ثواب دارد !
سلام بن ابی مطیع (از کبار تابعین و از ائمه ی اهل سنت) کتاب ابوعوانه (از کبار تابعین و از ائمه ی اهل سنت) را به دلیل وجود برخی از فضائل امیرالمومنین (ع) و انحرافات برخی از صحابه به آتش کشید ! | احمد بن حنبل : این کار اجر و ثواب دارد !
یکی از مسائلی که باعث شده تا در طول تاریخ بسیاری از عوام مخالفین شیعه و حتی برخی از علمای آنان به برخی حقایق دست پیدا نکنند ، پروژه ی تحریف کتب روایی و تاریخی مخالفین شیعه بوده است که این تحریفات و تدلیس ها تا به امروز نیز ادامه دارد.
در این مطلب قصد داریم تا به نمونه ی از این مساله در بین علمای سلف اهل سنت بپردازیم که به سادگی آب خوردن !!! فضائل امیرالمومنین و انحرافات و خیانت های برخی صحابه را می سوزاندند تا مبادا عوام از آن با خبر شوند و به حقانیت امیرالمومنین و انحراف و بطلان سیره ی برخی از صحابه پی ببرند.
ابوبکر بن خلال از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب السنة خویش بابی را تحت عنوان " التَّغْلِیظُ عَلَى مَنْ کَتَبَ الْأَحَادِیثَ الَّتِی فِیهَا طَعْنٌ عَلَى أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ " (یعنی : سخت گرفتن بر کسی که احادیثی را در وارد ساختن طعن به اصحاب پیامبر (ص) نوشته است) گشوده است و در این باب روایات بسیار مهم و قابل توجهی را ذکر کرده است.از نظر ما فقط توجه به روایات همین باب کافی است تا اهل حق و حقیقت به خوبی دریابند که چگونه پس از پیامبر عده ی زیادی از مردم عادی به انحراف کشیده شدند و برخی از علمای خائن با خیانت در میراث روایی و تاریخی موجبات انحراف مردم را فراهم کردند.
اکنون به چند روایت که همگی به جهت سندی معتبر هستند اشاره می کنیم :
أَخْبَرَنِی مُوسَى بْنُ حَمْدُونَ، قَالَ: ثَنَا حَنْبَلٌ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، یَقُولُ: کَانَ سَلَّامُ بْنُ أَبِی مُطِیعٍ أَخَذَ کِتَابَ أَبِی عَوَانَةَ الَّذِی فِیهِ ذِکْرُ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَأَحْرَقَ أَحَادِیثَ الْأَعْمَشِ تِلْکَ.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص509،ر 818 ط دار الرایة
احمد بن حنبل می گوید که سلام بن ابی مطیع کتاب ابی عوانه که در آن روایاتی در مورد اصحاب پیامبر بود را گرفت و احادیث اعمش در آن کتاب را آتش زد.
محقق کتاب سند روایت را صحیح می داند.
عبد الرحمن بن مهدی (از علمای بزرگ اهل سنت) نیز در مورد کتاب ابوعوانه می گوید :
وقال عبد الله: سمعت أحمد بن الدورقی. قال: حدثنا عبد الرحمن بن مهدی. قال: نظرت فی کتاب أبی عوانة وأنا أستغفر الله.
موسوعة اقوال الامام احمد بن حنبل فی رجال الحدیث وعلله،ج4،ص80 ط عالم الکتب
عبد الرحمن بن مهدی می گوید به کتاب ابوعوانه نگاه کردم در حالی که از خدا طلب استغفار می کردم. (!!!)
ملاحظه می کنید که سلام بن مطیع کتاب ابوعوانه را از او می گیرد و احادیث اعمش را به آتش می کشد ! ممکن است این سوال در ذهن مطرح شود که مگر در این کتاب چه روایاتی در مورد اصحاب پیامبر بوده و اعمش چه روایاتی نقل کرده بوده است که سلام بن ابی مطیع آن ها را آتش زده است ؟! ما ابتدا جایگاه " ابوعوانه " (صاحب کتابی که به آتش کشیده شد) و " سلام بن ابی مطیع " و "سلیمان الاعمش" را برای شما بیان کرده و پس از آن روایات بعدی را نقل می کنیم تا به خوبی متوجه شوید که علت به آتش کشیده شدن کتاب ابوعوانه چه بوده است.
الوضاح بن عبد الله الیشکرى أبو عوانة الواسطى البزاز :
ابوعوانه از کبار تابعین است و در تمامی کتب سته ی اهل سنت نیز از او روایت نقل شده است و بر وثاقت او اجماع است.ذهبی در مورد او می نویسد :
الإِمَامُ، الحَافِظُ، الثَّبْتُ، مُحَدِّثُ البَصْرَةِ، الوَضَّاحُ بنُ عَبْدِ اللهِ، مَوْلَى یَزِیْدَ بنِ عَطَاءٍ الیَشْکُرِیِّ، الوَاسِطِیُّ، البَزَّازُ.
سیر اعلام النبلاء،ج8،ص217 ط موسسة الرسالة
وَکَانَ مِنْ أَرْکَانِ الحَدِیْثِ.
سیر اعلام النبلاء،ج8،ص217 ط موسسة الرسالة
ابوعوانه از ارکان حدیث بود.
وقال الفضل بن زیاد: سئل (یعنی أحمد بن حنبل) عن جریر الرازی، وأبی عوانة أیهما أحب إلیک؟ قال: أبو عوانة من کتابه.
موسوعة اقوال الامام احمد بن حنبل فی رجال الحدیث وعلله،ج4،ص81 ط عالم الکتب
فضل بن زیاد (از علمای اهل سنت) می گوید از احمد بن حنبل در مورد جریر رازی و ابوعوانه سوال کردم که کدام یک روایتش در نزد تو محبوب تر است ؟ احمد بن حنبل گفت ابوعوانه وقتی که از کتابش روایت نقل کند. (اینجاست که باید بپرسیم پس چرا کتاب او را آتش زدند و نگذاشتند از آن روایتی نقل کند ؟!)
سلام بن أبى مطیع : سعد ، أبو سعید الخزاعى مولاهم البصرى ، مولى عمر بن أبى وهب :
سلام بن ابی مطیع (فردی که کتاب را به آتش کشید) نیز از کبار تابعین بوده و از روات صحیحین است.
الإِمَامُ، الثِّقَةُ، القُدْوَةُ، أَبُو سَعِیْدٍ الخُزَاعِیُّ مَوْلاَهُم، البَصْرِیُّ.
سیر اعلام النبلاء،ج7،ص428 ط موسسة الرسالة
سلیمان بن مهران الأسدى الکاهلى مولاهم ، أبو محمد الکوفى الأعمش :
سلیمان اعمش از راویان صحیحین است و در سایر کتب ستة نیز از او روایت نقل شده است و همان کسی است که سلام بن ابی مطیع روایات او را آتش زد.ذهبی در مورد او می نویسد :
الإِمَامُ، شَیْخُ الإِسْلاَمِ، شَیْخُ المُقْرِئِیْنَ وَالمُحَدِّثِیْنَ .....
سیر اعلام النبلاء،ج6،ص226 ط موسسة الرسالة
اکنون که جایگاه بالای "ابوعوانه" ، "سلام بن ابی مطیع" و "سلیمان الاعمش" را در بین اهل سنت دیدیم،به سراغ روایات بعدی می رویم تا در مورد چند و چون ماجرا و محتوای کتابی که به آتش کشیده شد بیشتر بدانیم.
وَأَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ: ثَنَا مُهَنَّى، قَالَ: سَأَلْتُ أَحْمَدَ، قُلْتُ: حَدَّثَنِی خَالِدُ بْنُ خِدَاشٍ، قَالَ: قَالَ سَلَّامٌ: وَأَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، قَالَ: ثَنَا یَحْیَى، قَالَ: سَمِعْتُ خَالِدَ بْنَ خِدَاشٍ، قَالَ: جَاءَ سَلَّامُ بْنُ أَبِی مُطِیعٍ إِلَى أَبِی عَوَانَةَ، فَقَالَ: هَاتِ هَذِهِ الْبِدَعَ الَّتِی قَدْ جِئْتَنَا بِهَا مِنَ الْکُوفَةِ، قَالَ: فَأَخْرَجَ إِلَیْهِ أَبُو عَوَانَةَ کُتَبَهُ، فَأَلْقَاهَا فِی التَّنَّورِ، فَسَأَلْتُ خَالِدًا مَا کَانَ فِیهَا؟ قَالَ: حَدِیثُ الْأَعْمَشِ، عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِی الْجَعْدِ، عَنْ ثَوْبَانَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اسْتَقِیمُوا لِقُرَیْشٍ» ، وَأَشْبَاهِهِ، قُلْتُ لِخَالِدٍ: وَأَیْشِ؟ قَالَ: حَدِیثُ عَلِیٍّ: «أَنَا قَسِیمُ النَّارِ» ، قُلْتُ لِخَالِدٍ: حَدَّثَکُمْ بِهِ أَبُو عَوَانَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ؟ قَالَ: نَعَمْ.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص510،ر819 ط دار الرایة
خالد بن خداش می گوید سلام بن ابی مطیع به نزد ابوعوانه آمد و گفت این بدعت هایی که از کوفه برایمان آورده ای را بده.ابوعوانه کتابش را به سلام بن ابی مطیع داد و سلام بن ابی مطیع آن را در تنور انداخت.یحیی می گوید از خالد بن خداش پرسیدم در کتاب چه بود ؟ خالد گفت حدبث اعمش از سالم بن ابی الجعد از ثوبان که پیامبر فرمود امر قریش را استوار سازید و مانند آن. {یحیی می گوید} به خالد گفتم دیگر چه بود؟ گفت : حدیث علی بن ابی طالب که گفته است من تقسیم کننده ی آتش جهنم هستم.یحیی می گوید به خالد گفتم ابوعوانه آن را از اعمش برایتان نقل کرد ؟ خالد گفت : بله.
سند این روایت نیز صحیح است و محقق کتاب نیز به این مطلب اشاره کرده است.
وَأَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ: سَلَّامُ بْنُ أَبِی مُطِیعٍ مِنَ الثِّقَاتِ مِنْ أَصْحَابِ أَیُّوبَ، وَکَانَ رَجُلًا صَالِحًا، حَدَّثَنَا عَنْهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَهْدِیٍّ، ثُمَّ قَالَ أَبِی: کَانَ أَبُو عَوَانَةَ وَضَعَ کِتَابًا فِیهِ مَعَایِبُ أَصْحَابِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَفِیهِ بَلَایَا، فَجَاءَ إِلَیْهِ سَلَّامُ بْنُ أَبِی مُطِیعٍ، فَقَالَ: یَا أَبَا عَوَانَةَ، أَعْطِنِی ذَلِکَ الْکِتَابَ، فَأَعْطَاهُ، فَأَخَذَهُ سَلَّامٌ فَأَحْرَقَهُ.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص510،ر820 ط دار الرایة
عبد الرحمن بن مهدی می گوید پدرم برایم تعریف کرد که ابوعوانه کتابی در مورد معایب اصحاب پیامبر نوشت و در آن بلایا بود.سلام بن ابی مطیع آمد و گفت : ای ابوعولنه،کتاب را به من بده.ابوعوانه کتاب را به او داد و سلام بن ابی مطیع کتاب را گرفت و آن را سوزاند.
روایت از جهت سند صحیح است.
أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ الْمَرُّوذِیُّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ: اسْتَعرْتُ مِنْ صَاحِبِ حَدِیثٍ کِتَابًا، یَعْنِی فِیهِ الْأَحَادِیثَ الرَّدِیئَةَ، تَرَى أَنْ أُحَرِّقَهُ، أَوْ أُخَرِّقُهُ؟ قَالَ: نَعَمْ، لَقَدِ اسْتَعَارَ سَلَّامُ بْنُ أَبِی مُطِیعٍ مِنْ أَبِی عَوَانَةَ کِتَابًا، فِیهِ هَذِهِ الْأَحَادِیثُ، فَأَحْرَقَ سَلَّامٌ الْکِتَابَ، قُلْتُ: " فَأَحْرِقُهُ؟ قَالَ: نَعَمْ.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص510،ر821 ط دار الرایة
ابوبکر مروزی می گوید به احمد بن حنبل گفتم که از صاحب حدیثی کتابی را گرفته ام و در آن احادیث ناپسند وجود دارد.آیا آن را بسوزانم یا نه ؟ احمد بن حنبل گفت : بله.سلام بن ابی مطیع از ابوعوانه کتابی را به امانت گرفت و در آن چنین احادیثی بود و سلام کتاب را آتش زد.ابوبکر مروزی می گوید گفت : پس کتاب را بسوزانم ؟ احمد بن حنبل گفت : آری.
سند روایت صحیح است و محقق نیز آن را صحیح دانسته است.
از دو روایت فوق به خوبی مشخص است که چگونه حقایق را علمای صاحب نام و مشهوری همچون ابوبکر مروزی و احمد بن حنبل و سلام بن ابی مطیع با سوزاندن احادیث مخفی می کردند و حتی به امانتی که از دیگران در دستشان بود هم رحم نمی کردند و کتابی را که از دیگران به امانت گرفته بودند آتش می زدند ! چگونه چنین افرادی که حتی به راحتی آب خوردن خیانت در امانت می کنند می توانند ثقه و مورد اعتماد باشند؟!
أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ، قَالَ: ثَنَا الْفَضْلُ بْنُ زِیَادٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَدَفَعَ إِلَیْهِ رَجُلٌ کِتَابًا فِیهِ أَحَادِیثُ مُجْتَمِعَةٌ، مَا یُنْکَرُ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَنَحْوَهُ، فَنَظَرَ فِیهِ، ثُمَّ قَالَ: «مَا یَجْمَعُ هَذِهِ إِلَّا رَجُلُ سُوءٍ» ، وَسَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، یَقُولُ: بَلَغَنِی عَنْ سَلَّامِ بْنِ أَبِی مُطِیعٍ أَنَّهُ جَاءَ إِلَى أَبِی عَوَانَةَ، فَاسْتَعَارَ مِنْهُ کِتَابًا کَانَ عِنْدَهُ فِیهِ بَلَایَا، مِمَّا رَوَاهُ الْأَعْمَشُ، فَدَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَوَانَةَ، فَذَهَبَ سَلَّامٌ بِهِ فَأَحْرَقَهُ، فَقَالَ رَجُلٌ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ: أَرْجُو أَنْ لَا یَضُرَّهُ ذَلِکَ شَیْئًا إِنْ شَاءَ اللَّهُ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: یَضُرُّهُ؟ بَلْ یُؤْجَرُ عَلَیْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص511،ر822 ط دار الرایة
فضل بن زیاد می گوید احمد بن حنبل گفت که شخصی به او کتابی داد که در آن احادیثی جمع شده بود که چنین احادیثی نسبت به اصحاب پیامبر (ص) منکر و ناپسند بود.احمد بن حنبل نگاهی به کتاب کرد و گفت : این کتاب را به جز انسانی سوء و بد جمع نمی کند.شنیدم که احمد بن حنبل می گفت از سلام بن ابی مطیع به من خبر رسیده است که او به نزد ابوعوانه رفته و از او کتابی را که در آن بلایایی بوده که از اعمش روایت شده است، به امانت گرفته و آن را سوزانده است.فضل بن زیاد می گوید به احمد بن حنبل گفتم آیا یان کار سلام بن ابی مطیع به او ضرری نمی رساند ان شاء الله ؟ احمد بن حنبل گفت : ضرر برساند ؟! بلکه او به خاطر این کارش ماجور است ان شاء الله.
سند روایت نیز صحیح است.
آری ! حقایق و روایات و اخبار و کتاب امانتی دیگران را چون در آن حقایقی از برخی صحابه وجود دارد که با عقایدت سازگار نیست و یا شامل فضائل امیرالمومنین (ع) است و تاب دیدن و شنیدن آن را نداری به آتش بکش و ماجور هم هستی !!! آری این عقیده ی علمای بزرگ مخالفین شیعه از جمله احمد بن حنبل بوده است ! (امانتداری این بزرگان بسیار قابل ستایش است!)
أَخْبَرَنِی حَرْبُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ الْکَرْمَانِیُّ، قَالَ: سَأَلْتُ إِسْحَاقَ یَعْنِی ابْنَ رَاهَوَیْهِ، قُلْتُ: رَجُلٌ سَرَقَ کِتَابًا مِنْ رَجُلٍ فِیهِ رَأْیُ جَهْمٍ أَوْ رَأْیُ الْقَدَرِ؟ قَالَ: " یَرْمِی بِهِ، قُلْتُ: إِنَّهُ أُخِذَ قَبْلَ أَنْ یُحَرِّقَهُ أَوْ یَرْمِیَ بِهِ، هَلْ عَلَیْهِ قَطْعٌ؟ قَالَ: لَا قَطْعَ عَلَیْهِ، قُلْتُ لِإِسْحَاقَ: رَجُلٌ عِنْدَهُ کِتَابٌ فِیهِ رَأْیُ الْإِرْجَاءِ أَوِ الْقَدَرِ أَوْ بِدْعَةٌ، فَاسْتَعَرْتُهُ مِنْهُ، فَلَمَّا صَارَ فِی یَدِی أَحْرَقْتُهُ أَوْ مَزَّقْتُهُ؟ قَالَ: لَیْسَ عَلَیْکَ شَیْءٌ.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص511،ر823 ط دار الرایة
حرب بن اسماعیل می گوید از اسحاق بن راهویه (از علمای بزرگ اهل سنت) پرسیدم : اگر کسی کتابی را که در آن رای و عقیده ی جهمیه و یا قدریه است بدزدد چه کار کند ؟ اسحاق بن راهویه گفت : کتاب را به گوشه ای پرت کند.(دور بیندازد) حرب بن اسماعیل می گوید گفتم : اگر آن شخص قبل از دور انداختن از کتاب چیزی خوانده باشد و چیزی دریافت کرده باشد آیا باید دستش را برید ؟ {به خاطر سرقت کتاب} اسحاق بن راهویه گفت : نه دست چنین شخصی قطع نمی شود.حرب بن اسماعیل می گوید به اسحاق بن راهویه گفتم : اگر کسی کتابی پیشش باشد که در آن آرای مرجئه و یا قدریون و یا اهل بدعت است و آن کتاب را از او امانت بگیری آیا وقتی کتاب در دستت است می توانی آن را پاره کنی یا آتش بزنی ؟ اسحاق بن راهویه گفت : مشکلی ندارد.
روایت فوق نیز صحیح است.
روایت مذکور به خوبی نشان می دهد که سلاح اصلی علمای مخالفین شیعه در برخورد با عقیده ی مخالف از مرجئه و قدریون و غیر از آن ها و یا روایاتی که حقایقی از صحابه را افشا می کند و یا فضائل امیرالمومنین را بیان می کند،چیزی جز کتاب سوزی و پاره کردن کتاب ها نیست ! جالب آن که حتی اگر این کتاب ها و آثار را کسی بدزدد و یا به امانت بگیرد و از بین ببرد هم مشکلی ندارد و حتی احمد بن حنبل همانطور که در روایات قبلی مشاهده کردید،معتقد است این کار ثواب هم دارد ! خیانت در امانت و ثواب !!!
اما ببینیم احمد بن حنبل چه دیدگاهی داشته است و به چه جیزی معتقد بوده است ؟
أَخْبَرَنَا أَبُو بَکْرٍ الْمَرُّوذِیُّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ، یَقُولُ: لَا نَقُولُ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَّا الْحُسْنَى.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص511،ر824 ط دار الرایة
ابوبکر مروزی می گوید شنیدم که احمد بن حنبل می گفت : در مورد اصحاب رسول الله (ص) به جز نیکی چیزی نمی گوییم.
آری این است عقیده ی احمد بن حنبل و مانند او ! البته اگر بخواهیم عقیده ی او و دیگر علما (مثل اسحاق بن راهویه و سلام بن ابی مطیع و مانند آن ها) را کامل تر بیان کنیم باید بگوییم به طور کلی بایستی اعتقاد داشته باشی که همه ی صحابه هر کاری هم که کرده باشند عادل و خوب و مورد رضایت خداوند هستند و اگر روایتی بر ضد برخی از صحابه دیدی و یا روایت خاصی در فضائل امیرالمومنین (ع) دیدی و یا کتابی دیدی که شامل عقاید مخالف تو بود،آن را بدزد و یا به امانت بگیر و سپس به آتش بکش و دور بینداز و تمام ! این است سیره ی سلف صالحی که بسیاری از سلفیون و وهابیون به آن می نازند !
این مطلب را به ذکر نمونه ای دیگر در این باب به پایان می بریم :
أَخْبَرَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدٍ الدُّورِیُّ، قَالَ: سَمِعْتُ مُحَاضِرَ، وَرَأَیْتُ، فِی کُتُبِهِ أَحَادِیثَ مَضْرُوبٌ عَلَیْهَا، فَقُلْتُ: مَا هَذِهِ الْأَحَادِیثُ الْمَضْرُوبُ عَلَیْهَا؟ فَقَالَ: هَذِهِ الْعَقَارِبُ، نَهَانِی ابْنُ أَبِی شَیْبَةَ أَنْ أُحَدِّثَ بِهَا.
السنة لابی بکر بن الخلال،ج3،ص512،ر827 ط دار الرایة
عباس بن محمد دوری (از علمای اهل سنت) می گوید محاضر بن المورع (از علمای اهل سنت) را دیدم که در کتابش احادیثی بود که آن ها را خط زده بود و حذف کرده بود.به او گفتم : این احادیثی که روی آن ها خط کشیده ای چیست؟ گفت : ابن ابی شیبه (از علمای بزرگ اهل سنت) مرا نهی کرده که از این احادیث برای کسی حدیث بگویم.