اعتراف صنعانی (از علمای بزرگ اهل سنت) به وجود تضاد بین اصول و فروع حدیثی اهل سنت
اعتراف صنعانی (از علمای بزرگ اهل سنت) به وجود تضاد بین اصول و فروع حدیثی اهل سنت :
بارها مشاهده شده که وهابیون در سایت ها و شبکه های خود برای طعن به شیعیان به دروغ می گویند که شیعه علم حدیث و علم رجال ندارد و شیعیان فاقد قواعد حدیثی و رجالی هستند.
نکته ی جالب اینکه علاوه بر اینکه چنین قولی،تهمتی بیش نیست،این مخالفین شیعه هستند که به اعتراف علمای خودشان،اصول و فروع حدیثیشان در تناقض با یکدیگر است !
صنعانی در این مورد می نویسد :
الثَّامِنَة أهل الحَدِیث اتّفق لَهُم فِی مُخَالفَة فروعهم لأصولهم مِثْلَمَا اتّفق لأهل سَائِر الْفُنُون أصلوا أَنه لَا یقبل الداعیة وَسمعت قبولهم لَهُ وأصلوا أَنه لَا یقبل غلاة الروافض وَسمعت قبولهم لَهُم وأصلوا أَنه لَا یقبل غلاة أهل الإرجاء ونراهم یقبلونهم وأصلوا أَنه لَا یقبل أهل الْقدر ونراهم یقبلُونَ من اتّصف بِهِ وَهَذَا کُله یرشدک إِلَى صِحَة مَا قَرَّرْنَاهُ من أَنه لَا یُلَاحظ إِلَّا ظن الصدْق وَأَنه مدَار الرِّوَایَة.
ثمرات النظر فی علم الاثر،ص31 نسخه مخطوط
برای دانلود نسخه ی خطی به لینک زیر مراجعه کنید :
http://www.al-mostafa.info/data/arabic/depot/gap.php?file=m011646.pdf
ثمرات النظر فی علم الاثر،ص148 (از کتاب نخبة الفکر) ط دار ابن حزم
هشتم این که علمای حدیث در مورد مخالفت فروعشان با اصولشان مثل علمای سایر فنون اتفاق شده است.اصل را بر این قرار دادند که روایت از فرد داعی و دعوت کننده به بدعت قبول نمی شودو شنیدم که آن را قبول می کنندواصل را بر این قرار دادند که روایت غلات روافض قبول نمی شود و شنیدم که آن را قبول می کنند.اصل را بر این قرار دادند که روایت غالیان مرجئی قبول نمی شود و می بینیم که آن را قبول می کنند و اصل را بر این قرار دادند که روایت قدریون قبول نمی شود اما می بینیم که روایت قدریون را قبول می کنند و تمام این موارد تو را به صحت آن چه بیان کردیم رهنمون می سازد که تنها به صدق راوی نگاه می شود و صداقت راوی مدار و اصل برای قبول روایت است.
کلام صنعانی سه محور اساسی دارد :
1. تناقض و تضاد بین اصول و فروع حدیثی علمای اهل سنت
2. علمای اهل سنت روایت کسانی که خود گفته اند نبایست روایت آنان را پذیرفت،قبول کرده اند.غلات روافض و داعیان به بدعت و قدریون و مرجئه از این دسته هستند. (این مورد در اصل توضیح مورد اول است)
3. اصل و اساس برای قبول روایت،صداقت راوی بوده و داعی بودن و نبودن و فساد مذهب محل بحث نیست و اهمیتی ندارد.