حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

فحاشی شدید عمار بن یاسر (رض) به عثمان بن عفان و «نعثل» خواندن وی و آرزوی قتلش از سوی عمار/ شهادت عمار از سوی ابوغادیه (صحابی) (روایت صحیح اهل سنت)


یکی از حقایق تاریخی که در روایات و گزارش‌های معتبر نیز به اثبات رسیده است، وجود دشمنی شدید میان برخی از صحابه تا حد فحاشی و جنگ و درگیری و خونریزی می‌باشد. این در حالیست که اهل سنت معتقدند تمامی صحابه اهل بهشت و عادل بوده و با استنادی نادرست و فهمی اشتباه از عبارت «رحماء بینهم» در قرآن کریم ادعا می‌کنند صحابه (طبق تعریف خودشان از صحابه) در میان خود و با یکدیگر بسیار مهربان و نسبت به دشمنان بسیار سرسخت بودند.


یکی از روایات معتبری که این فهم غلط را باطل می‌سازد، ماجرای فحاشی و دشنام دادن صحابی جلیل القدر حضرت عمار بن یاسر (رض) به عثمان بن عفان (خلیفه سوم مخالفان شیعه) و مطرح کردن آرزوی قتل وی آن هم در مسجد قباء می‌باشد!


طرح روایت


روایت محمد بن سعد (متوفای 230 هـ)


محمد بن سعد (عالم برجسته و متقدم اهل سنت) چنین نقل می‌کند:


قَالَ: أَخْبَرَنَا عَفَّانُ بْنُ مُسْلِمٍ، وَمُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، وَمُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ، قَالُوا: أَخْبَرَنَا رَبِیعَةُ بْنُ کُلْثُومِ بْنِ جَبْرٍ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: " کُنْتُ بِوَاسِطِ الْقَصَبِ عِنْدَ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ، فَقُلْتُ: الْإِذْنُ، هَذَا أَبُو غَادِیَةَ الْجُهَنِیُّ، فَقَالَ عَبْدُ الْأَعْلَى: أَدْخِلُوهُ، فَدَخَلَ عَلَیْهِ مُقَطَّعَاتٌ لَهُ، فَإِذَا رَجُلٌ طُوَالٌ، ضَرْبٌ مِنَ الرِّجَالِ، کَأَنَّهُ لَیْسَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَلَمَّا أَنْ قَعَدَ قَالَ: بَایَعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّى الله علیه وسلم قُلْتُ: بِیَمِینِکَ، قَالَ: نَعَمْ، وَخَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صلّى الله علیه وسلم یَوْمَ الْعَقَبَةِ، فَقَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ، أَلَا إِنَّ دِمَاءَکُمْ وَأَمْوَالَکُمْ حَرَامٌ عَلَیْکُمْ إِلَى أَنْ تَلَقَّوْا رَبَّکُمْ کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هَذَا، فِی شَهْرِکُمْ هَذَا، فِی بَلَدِکُمْ هَذَا، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؟» ، فَقُلْنَا: نَعَمْ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ اشْهَدْ» ، ثُمَّ قَالَ: «أَلَا لَا تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ» . قَالَ: ثُمَّ أَتْبَعَ ذَا فَقَالَ: إِنَّا کُنَّا نَعُدُّ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ فِینَا حَنَانًا، فَبَیْنَا أَنَا فِی مَسْجِدِ قُبَاءٍ إِذْ هُوَ یَقُولُ: أَلَا إِنَّ نَعْثَلًا هَذَا لِعُثْمَانُ، ‌فألْتَفِتُ ‌فلو ‌أجِدُ عَلَیْهِ أَعْوَانًا لَوَطِئْتُهُ حَتَّى أَقْتُلَهُ، قَالَ: قُلْتُ: اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِنْ تَشَأْ تُمْکِنِّی مِنْ عَمَّارٍ، فَلَمَّا کَانَ یَوْمَ صِفِّینَ أَقْبَلَ یَسْتَنُّ أَوَّلَ الْکَتِیبَةِ رَجُلًا، حَتَّى إِذَا کَانَ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ فَأَبْصَرَ رَجُلٌ عَوْرَةً فَطَعَنَهُ فِی رُکْبَتِهِ بِالرُّمْحِ، فَعَثَرَ فَانْکَشَفَ الْمِغْفَرُ عَنْهُ، فَضَرَبْتُهُ فَإِذَا رَأْسُ عَمَّارٍ. قَالَ: فَلَمْ أَرَ رَجُلًا أَبْیَنَ ضَلَالَةً عِنْدِی مِنْهُ إِنَّهُ سَمِعَ مِنَ النَّبِیِّ عَلَیْهِ السَّلَامُ مَا سَمِعَ، ثُمَّ قَتَلَ عَمَّارًا قَالَ: " وَاسْتَسْقَى أَبُو غَادِیَةَ فَأُتِیَ بِمَاءٍ فِی زُجَاجٍ فَأَبَى أَنْ یَشْرَبَ فِیهَا، فَأُتِیَ بِمَاءٍ فِی قَدَحٍ فَشَرِبَ، فَقَالَ رَجُلٌ عَلَى رَأْسِ الْأَمِیرِ قَائِمٌ بِالنَّبَطِیَّةِ: أَوَى یَدٍ کَفَتَا، یَتَوَرَّعُ عَنِ الشَّرَابِ فِی زُجَاجٍ وَلَمْ یَتَوَرَّعْ عَنْ قَتْلِ عَمَّارٍ ".


البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله (المتوفى230 هـ)، الطبقات الکبرى، ج3، ص260، المحقق: إحسان عباس، دار النشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة: الأولى، 1968 م.


البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (المتوفى279هـ)، أنساب الأشراف، ج1، ص172، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (المتوفى279هـ)، أنساب الأشراف، ج2، ص315، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


التمیمی، أبو العرب محمد بن أحمد بن تمیم بن تمام (المتوفى333هـ )، المحن،  ص115، تحقیق: د. عمر سلیمان العقیلی، الناشر: دار العلوم - الریاض - السعودیة، الطبعة: الأولى، 1404هـ - 1984م.


ربیعة بن کلثوم بن جبر از پدرش نقل می‌کند که گفت: در واسط پیش عبدالاعلی بن عبدالله بن عامر بودم. به وی گفتم: آیا اجازه [ورود به این شخص] می‌دهی؟ این شخص ابوغادیه جهنی است. عبدالاعلی گفت: او را داخل کنید. ابوغادیه وارد شد در حالی که جامه‌های کوتاهی بر تنش بود و قد بلندی داشت و لاغر بود گویی اصلا از این امت نیست. هنگامی که نشست گفت: من با رسول خدا (ص) بیعت کردم. من به او گفتم: با دست راستت؟ ابوغادیه گفت: بله. رسول خدا (ص) در روز عقبه برای ما خطبه‌ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم، خون و مالتان به مانند حرمت این روز و ماه و این سرزمین حرمت دارد تا این که [در قیامت] پروردگارتان را ملاقات کنید. آیا پیام را به شما ابلاغ کردم؟ ما در پاسخ پیامبر (ص) عرض کردیم: بله. پیامبر (ص) فرمود: خداوندا، شاهد باش. سپس فرمود: پس از من کافر نشوید به گونه‌ای که یکدیگر را بکشید. سپس ابوغادیه سخنانش را ادامه داد و گفت: ما در میان خودمان عمار بن یاسر را فردی مهربان و نرم‌خو به حساب می‌آوردیم در حالی که من در مسجد قباء بودم و عمار می‌گفت: این «نعثل» (و منظورش عثمان بود) پس بررسی می‌کنم تا اگر انصار و اعوانی بیابم او را زیر پایم له ‌کنم تا او را بکشم. ابوغادیه (صحابی) می‌گوید: با خودم گفتم خدایا، اگر تو بخواهی می‌توانی کار کشتن عمار را بر من آسان گردانی و امکانش را فراهم کنی. پس هنگامی که روز جنگ صفین فرا رسید، شخصی به ابتدای لشکر آمد در حالی که دندان‌هایش را خلال و پاک می‌کرد تا این که میان دو لشکر قرار گرفت و در این هنگام شخصی فضایی مناسب را دید و با نیزه به زانوی آن مرد ضربه زد. آن مرد به زمین افتاد و کلاه‌خودش از سرش بیرون آمد و من (ابوغادیه) به او ضربه زدم و دیدم که عمار است. راوی (کلثوم بن جبر) می‌گوید: من فردی را گمراه‌تر از وی (ابوغادیه) نیافتم. چرا که وی آن احادیث را از پیامبر (ص) شنید و با این حال عمار را کشت. ابوغادیه طلب آب کرد و در ظرفی شیشه‌ای آب برای او آوردند و از خوردن آب در آن ظرف خودداری کرد. سپس کاسه‌ای آب برای او آوردند و از آن نوشید. سپس شخصی به زبان نبطی گفت: «أوى ید کفتا» یعنی وای بر انسان بد گفتار! از خوردن آب در ظرف شیشه‌ای خودداری می‌کند در حالی که از قتل عمار خودداری نکرده است!


روایت ابن قتیبه دینوری (متوفای 276 هـ)


ابن قتیبه دینوری، عالم برجسته و مشهور مخالفان شیعه، نیز این روایت را با سند خودش چنین نقل کرده است:


وحدّثنى الزّیادى، قال: حدثنا عبد الوارث بن سعید، قال: حدثنا ربیعة ابن کلثوم بن جبر، قال: حدثنی أبى، قال: حدثنی أبو الغادیة، قال: «سمعت رسول الله- صلّى الله علیه وسلّم- یقول: ألا لا ترجعوا بعدی کفّارا، یضرب بعضکم رقاب بعض. قال أبو الغادیة: وسمعت «عمارا» یذکر «عثمان» فی المسجد- قال: وکان یدعى فینا، جبانا- ویقول: إن نعثلا هذا یفعل ویفعل، ویعیبه، فلو وجدت علیه أعوانا یومئذ لوطئته حتى أقتله. فبینما أنا یوم صفین إذا به أول الکتیبة، فطعنه رجل فی رکبته، فانکشف المغفر عن رأسه، فضربت رأسه، فإذا رأس «عمار» قد ندر. قال أبى: فما رأیت شیخا أضلّ منه، یروى أنه سمع النبی- صلّى الله علیه وسلّم- یقول ما قال، ثم ضرب عنق «عمّار».


ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم المتوفى276هـ)، المعارف، ص257، تحقیق: د. ثروت عکاشة، الناشر: دار المعارف، الطبعة: الرابعة.


ابوالغادیه (صحابی) می‌گوید: شنیدم که رسول خدا (ص) می‌فرمود: مبادا پس از من به کفر بازگردید و یکدیگر را بکشید. ابوغادیه می‌گوید: شنیدم که عمار - که در بین ما ترسو خوانده می‌شد - در مسجد از عثمان یاد می‌کرد و گفت: این «نعثل» چنین و چنان می‌کند و بر عثمان ایراد می‌گرفت. اگر انصار و اعوانی علیه وی بیابم او را زیر پایم لِه می‌کنم تا بکشم. (ابوغادیه می‌گوید) در حالی که در روز جنگ صفین عمار در ابتدای لشکر ایستاده بود، شخصی به زانوی او ضربه زد و کلاه‌خود عمار از سرش بیرون آمد و من به سر او ضربه‌ زدم و در این هنگام سر عمار نمایان گشت. کلثوم بن جبر (راوی روایت) می‌گوید: من کسی را گمراه‌تر از ابوغادیه ندیدم. او خودش از پیامبر (ص) نقل می‌کند که چنین فرمود و همو خودش گردن عمار را زده است!


نکته‌ای مهم در مورد متن روایت


با دقت در متن روایت به نقل‌‌ها و در مصادر مختلف درمی‌یابیم که ظاهرا تلاش‌هایی برای تحریف و تغییر معنای متن انجام شده است. به این معنا که عبارت «فلو وجدت علیه أعوانا یومئذ لوطئته حتى أقتله» (اگر انصار و اعوانی بیابم، وی را زیر پایم له می‌کنم تا بکشم» در برخی نقل‌ها به عمار بن یاسر نسبت داده شده و در برخی نقل‌ها به ابوغادیه! یعنی در اینجا دو حالت داریم:


1) عمار بن یاسر پس از «نعثل» خواندن عثمان بن عفان خطاب به وی، آرزوی قتل وی را مطرح کرده است:


فَقَالَ: إِنَّا کُنَّا نَعُدُّ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ فِینَا حَنَانًا، فَبَیْنَا أَنَا فِی مَسْجِدِ قُبَاءٍ إِذْ هُوَ یَقُولُ: أَلَا إِنَّ نَعْثَلًا هَذَا لِعُثْمَانُ، ‌فألْتَفِتُ ‌فلو ‌أجِدُ عَلَیْهِ أَعْوَانًا لَوَطِئْتُهُ حَتَّى أَقْتُلَهُ


البصری الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله (المتوفى230 هـ)، الطبقات الکبرى، ج3، ص260، المحقق: إحسان عباس، دار النشر : دار صادر - بیروت ، الطبعة: الأولى، 1968 م.


قَالَ وَکُنَّا نَعُدُّ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ جَبَانًا قَالَ فَوَاللَّهِ إِنِّی لَفِی مَسْجِدِ قُبَاءٍ فَإِذَا هُوَ یَقُولُ إِنَّ نَعْثَلا هَذَا لَوْ وجدت عَلَیْهِ أعوانا لوطئته حَتَّى أَقْتُلَهُ


التمیمی ، أبو العرب محمد بن أحمد بن تمیم بن تمام (المتوفى333هـ )، المحن،  ص115، تحقیق : د. عمر سلیمان العقیلی، ناشر : دار العلوم - الریاض - السعودیة  ، الطبعة : الأولى ، 1404هـ - 1984م.


[ابوغادیه گفت] ما در میان خودمان عمار بن یاسر را فردی مهربان و نرم‌خو به حساب می‌آوردیم در حالی که من در مسجد قباء بودم و عمار می‌گفت: این «نعثل» (و منظورش عثمان بود) پس بررسی می‌کنم تا اگر انصار و اعوانی بیابم او را زیر پایم له ‌کنم تا او را بکشم.


2) ابوغادیه (صحابی) پس از شنیدن دشنام عمار بن یاسر به عثمان بن عفان، این آرزو را مطرح کرد که در صورت امکان عمار را به قتل برساند:


قَالَ: «إِنَّا کُنَّا نَعُدُّ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ فینا حنانا. فبینا أنا فی مسجد قباء، إِذَا هُوَ یَقُولُ: «إِنْ نَعْثَلا هَذَا» یَعْنِی عُثْمَانَ. فَقُلْتُ: لَوْ أَجِدُ عَلَیْهِ أَعْوَانًا، لَوَطِئْتُهُ حَتَّى أَقْتُلَهُ.


البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (المتوفى279هـ)، أنساب الأشراف، ج1، ص172، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (المتوفى279هـ)، أنساب الأشراف، ج2، ص315، تحقیق: سهیل زکار وریاض الزرکلی، الناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.


ابوغادیه (صحابی) گفت: ما عمار بن یاسر را در میان خودمان فردی مهربان و نرم‌خو به حساب می‌آوردیم. در حالی که من در مسجد قباء بودم، عمار بن یاسر می‌گفت: این«نعثل» و منظورش عثمان بود. پس من (ابوغادیه) گفتم: اگر انصار و اعوانی بیابم، او را زیر پایم لِه می‌کنم تا بکشم.


البته نهایتا چه متن اصلی و بدون تحریف و دستکاری به صورت اول باشد و چه به صورت دوم در نتیجه تغییر زیادی حاصل نمی‌شود چرا که هم استفاده از لفظ «نعثل» از سوی عمار بن یاسر در مورد عثمان بن عفان به خودی خود دال بر تحریک مردم به شورش علیه عثمان است - چرا که این کلمه به نوعی به شعار سیاسی قیام کنندگان علیه عثمان تبدیل شده بود و توضیح آن در ادامه خواهد آمد - و هم آن که ادعای عدالت صحابه و وجود روابط به غایت نیک و حسنه بین ایشان بطلانش ثابت می‌گردد چه با حالت اول و چه با حالت دوم.


اثبات صحت روایت


بررسی سندی روایت ابن سعد (متوفای 230 هـ)


این روایت از جهت سندی صحیح است. به صورت مختصر به وثاقت راویان موجود در سند اشاره می‌کنیم:


عفان بن مسلم


عَفَّانُ بنُ مُسْلِمِ بنِ عَبْدِ اللهِ البَصْرِیُّ الصَّفَّارُ ... قَالَ أَبُو حَاتِمٍ: ثِقَةٌ، إِمَامٌ. وَقَالَ مَرَّةً أُخْرَى: ثِقَةٌ، مُتْقِنٌ، مَتِیْنٌ. وَقَالَ أَحْمَدُ بنُ عَبْدِ اللهِ العِجْلِیُّ: عَفَّانُ یُکْنَى أَبَا عُثْمَانَ، ثِقَةٌ، ثَبْتٌ، صَاحِبُ سُنَّةٍ.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (المتوفى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج10، ص243، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .


ربیعة بن کلثوم بن جبر


قلت: وهو کما قالا؛ لکن فی ربیعة بن کلثوم بن جبر وأبیه کلام یسیر لا ینزل به حدیثهما عن مرتبة الحسن.


الأشقودری الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین (المتوفى 1420هـ)، سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ج7، ص1422، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع - الریاض، الطبعة: الأولى، جـ 1 - 4: 1415 هـ - 1995 م - جـ 6: 1416 هـ - 1996 م - جـ 7: 1422 هـ - 2002 م.


ربیعة بن کلثوم: هو ابن جبر البصری مختلف فیه حسن الحدیث، وثقه ابن معین والعجلی، وذکره ابن حبان وابن شاهین فی "الثقات"، وقال أحمد بن حنبل: صالح، واختلف قول النسائی فیه، فقال مرة: لیس به بأس، وقال أُخرى: لیس بالقوی. ووالده کلثوم بن جبر، حسن الحدیث کذلک.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج27، ص252، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


این شخص از راویان صحیح مسلم نیز می‌باشد.


کلثوم بن جبر


قلت: وهو کما قالا؛ لکن فی ربیعة بن کلثوم بن جبر وأبیه کلام یسیر لا ینزل به حدیثهما عن مرتبة الحسن.


الأشقودری الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین (المتوفى 1420هـ)، سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ج7، ص1422، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع - الریاض، الطبعة: الأولى، جـ 1 - 4: 1415 هـ - 1995 م - جـ 6: 1416 هـ - 1996 م - جـ 7: 1422 هـ - 2002 م.


ربیعة بن کلثوم: هو ابن جبر البصری مختلف فیه حسن الحدیث، وثقه ابن معین والعجلی، وذکره ابن حبان وابن شاهین فی "الثقات"، وقال أحمد بن حنبل: صالح، واختلف قول النسائی فیه، فقال مرة: لیس به بأس، وقال أُخرى: لیس بالقوی. ووالده کلثوم بن جبر، حسن الحدیث کذلک.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج27، ص252، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


همچنین نورالدین هیثمی (متوفای 807 هـ) پس از نقل این روایت و روایتی مشابه در مورد صحت سند روایت چنین گفته است:


رَوَاهُ کُلَّهُ الطَّبَرَانِیُّ، وَعَبْدُ اللَّهِ بِاخْتِصَارٍ، وَرِجَالُ أَحَدِ إِسْنَادَیِ الطَّبَرَانِیِّ رِجَالُ الصَّحِیحِ.


الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (المتوفی 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج19، ص114، الناشر: دار المنهاج، المحقق: حسین سلیم اسد الدارانی، الطبعة: الأولى، 1436 هـ - 2015 م.


این شخص از راویان صحیح مسلم نیز می‌باشد.


بررسی سندی روایت ابن قتیبه دینوری (متوفای 276 هـ)


الزیادی


الزِّیَادِیُّ مُحَمَّدُ بنُ زِیَادِ بنِ عُبَیْدِ اللهِ * (خَ، ق)
الإِمَامُ، الحَافِظُ، الثِّقَةُ، الجَلِیْلُ، أَبُو عَبْدِ الله مُحَمَّدُ بنُ زِیَادِ بنِ عُبَیْدِ اللهِ بنِ الرَّبِیْعِ بنِ زِیَادِ ابْنِ أَبِیْهِ الزِّیَادِیُّ، البَصْرِیُّ، مِنْ أَوْلاَد أَمِیْرِ العِرَاقِ زِیَادٍ؛ الَّذِی اسْتَلحَقَهُ مُعَاوِیَةُ.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (المتوفى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج11، ص154، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .


در صحیح بخاری نیز از این راوی حدیث نقل شده است.


عبد الوارث بن سعید


وَقَال أبو زُرْعَة: ثقة.
وَقَال أَبُو حَاتِم: ثقة صدوق، ممن یعد مع ابن علیة، وبشر بن المفضل ووهیب، یعد من الثقات، هو أثبت من حماد بن سلمة.
وَقَال النَّسَائی: ثقة ثبت.
وَقَال مُحَمَّد بن سعد: کان ثقد حجة، توفی بالبصرة فی المحرم سنة ثمانین ومئة.


المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (المتوفى742هـ)، تهذیب الکمال، ج18، ص483، تحقیق: د. بشار عواد معروف، الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.


از وی در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز حدیث نقل شده است.


ربیعة ابن کلثوم بن جبر


قلت: وهو کما قالا؛ لکن فی ربیعة بن کلثوم بن جبر وأبیه کلام یسیر لا ینزل به حدیثهما عن مرتبة الحسن.


الأشقودری الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین (المتوفى 1420هـ)، سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ج7، ص1422، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع - الریاض، الطبعة: الأولى، جـ 1 - 4: 1415 هـ - 1995 م - جـ 6: 1416 هـ - 1996 م - جـ 7: 1422 هـ - 2002 م.


ربیعة بن کلثوم: هو ابن جبر البصری مختلف فیه حسن الحدیث، وثقه ابن معین والعجلی، وذکره ابن حبان وابن شاهین فی "الثقات"، وقال أحمد بن حنبل: صالح، واختلف قول النسائی فیه، فقال مرة: لیس به بأس، وقال أُخرى: لیس بالقوی. ووالده کلثوم بن جبر، حسن الحدیث کذلک.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج27، ص252، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


کلثوم بن جبر


قلت: وهو کما قالا؛ لکن فی ربیعة بن کلثوم بن جبر وأبیه کلام یسیر لا ینزل به حدیثهما عن مرتبة الحسن.


الأشقودری الألبانی، أبو عبد الرحمن محمد ناصر الدین (المتوفى 1420هـ)، سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها، ج7، ص1422، الناشر: مکتبة المعارف للنشر والتوزیع - الریاض، الطبعة: الأولى، جـ 1 - 4: 1415 هـ - 1995 م - جـ 6: 1416 هـ - 1996 م - جـ 7: 1422 هـ - 2002 م.


ربیعة بن کلثوم: هو ابن جبر البصری مختلف فیه حسن الحدیث، وثقه ابن معین والعجلی، وذکره ابن حبان وابن شاهین فی "الثقات"، وقال أحمد بن حنبل: صالح، واختلف قول النسائی فیه، فقال مرة: لیس به بأس، وقال أُخرى: لیس بالقوی. ووالده کلثوم بن جبر، حسن الحدیث کذلک.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج27، ص252، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


تلاش نافرجام برای تحریف روایت


با توجه صراحت این روایت در وجود دشمنی شدید بین عمار بن یاسر و عثمان بن عفان و دشنام شدید عمار بن یاسر به عثمان و همچنین به شهادت رساندن عمار از سوی ابوغادیه (صحابی) برخی از علمای مخالفین شیعه دست به تحریف روایت زده‌اند که به برخی موارد اشاره می‌کنیم.


تحریف روایت در کتاب «تاریخ ابن ابی خیثمة» (حذف کامل ماجرای سب عثمان و شهادت عمار از سوی ابوغادیه صحابی!)


ابن ابی خیثمة این روایت را در کتاب خود چنین نقل کرده است:


حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیْلَ، قَالَ: حَدَّثَنَا رَبِیْعَة بْنُ کُلْثُوم، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی؛ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا غَادِیَة الْجُهَنِیّ؛ قَالَ: خَطَبَنَا رسولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَوْم العَقَبَة فَقَالَ: إِنَّ دماءَکُم وأموالَکُم عَلَیْکُم حَرَام؛ کَحُرْمَةِ یَوْمکُم هَذَا، فِی شَهْرِکم هَذَا، أَلا هَلْ بَلَّغْتُ"، کَذَا قَالَ: أَبُو غَادِیَة الْجُهَنِیّ".


ابن أبی خیثمة، أبو بکر أحمد (المتوفى 279 هـ)، التاریخ الکبیر المعروف بتاریخ ابن أبی خیثمة - السفر الثانی، ج1، ص603، المحقق: صلاح بن فتحی هلال، الناشر: الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر - القاهرة، الطبعة: الأولى، 1427 هـ - 2006 م.


همانطور که ملاحظه می‌فرمایید، سند این روایت عینا همان سند روایت «الطبقات الکبری» است اما متن روایت به صورت کامل تحریف شده و هم ماجرای سب عثمان از سوی عمار حذف شده و هم ماجرای شهادت عمار (رض) از سوی ابوغادیه‌ی صحابی!


تحریف روایت در کتاب «الآحاد والمثانی» (حذف کامل ماجرای سب عثمان از سوی عمار بن یاسر!)


ابن ابی عاصم، عالم نامدار مخالفین شیعه، روایت را با طریق خود از «کلثوم بن جبر» (راوی اصلی این ماجرا) چنین نقل کرده است:


حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ حَجَّاجٍ، ثنا مَرْثَدُ بْنُ عَامِرٍ الْهُنَائِیُّ، ثنا کُلْثُومُ بْنُ جَبْرٍ، قَالَ: کُنَّا بِوَاسِطِ الْقَصَبِ فِی مَنْزِلِ عَنْبَسَةَ بْنِ سَعِیدٍ الْقُرَشِیِّ، وَفِینَا عَبْدُ الْأَعْلَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ، فِی أُنَاسٍ إِذْ جَاءَ إِذْنُ الْقَوْمِ فَقَالَ: إِنَّ قَاتِلَ عَمَّارٍ بِالْبَابِ. قَالَ: فَکَرِهَ بَعْضُ الْقَوْمِ فَقَالَ: أَدْخِلُوهُ. فَدَخَلَ، فَإِذَا شَیْخٌ طُوَالٌ یَجُرُّ مُقَطَّعَاتٍ لَهُ، فَسَلَّمَ ثُمَّ قَالَ: لَقَدْ أَدْرَکْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَإِنِّی لَأَنْفَعُ أَهْلِی وَأَرُدُّ عَلَیْهِمُ الْغَنَمَ، قَالَ: فَقَالَ بَعْضُ الْقَوْمِ: یَا أَبَا غَادِیَةَ، کَیْفَ کَانَ أَمْرُ عَمَّارٍ؟ قَالَ: کُنَّا نَعُدُّ عَمَّارًا فِینَا حَنَانًا حَتَّى إِذَا کَانَ یَوْمُ صِفِّینَ اسْتَقْبَلَنِی یَقُودُ الْکَتِیبَةَ رجلا فَاخْتَلَفُ أَنَا وَهُوَ ضَرْبَتَیْنِ فَبَدَرْتُهُ ضَرْبَةً، فَکَبَّ لِوَجْهِهِ ثُمَّ اتَّبَعْتُهُ بِالسَّیْفِ فَقَتَلَتْهُ ". قَالَ أَبُو بَکْرٍ: وَاسْمُ أَبِی غَادِیَةَ یَاسِرُ بْنُ سَبْعٍ، مَدَنِیٌّ.


الشیبانی، أحمد بن عمرو بن الضحاک ابوبکر (المتوفی 287هـ)، الآحاد والمثانی، ج1، ص209، ح275، تحقیق: د. باسم فیصل أحمد الجوابرة، ناشر:دار الرایة - الریاض، الطبعة: الأولى، 1411 – 1991م.


و در جایی دیگر چنین نقل کرده است:


حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ حَجَّاجٍ السُّاَمِیُّ، نا مَزِیدُ بْنُ عَامِرٍ الْهُنَائِیُّ، نا کُلْثُومُ بْنُ جَبْرٍ، قَالَ: کُنْتُ بِوَاسِطَ الْقَصَبِ فِی مَنْزِلِ عَنْبَسَةَ بْنِ سَعِیدٍ الْقُرَشِیِّ وَفِینَا عَبْدُ الْأَعْلَى بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ وَنَاسٌ، فَجَاءَ إِذْنُ الْقَوْمِ، فَقَالَ: إِنَّ قَاتَلَ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَابِ، قَالَ: فَکَرِهَ بَعْضٌ، وَقَالَ بَعْضٌ: أَدْخِلُوهُ، فَدَخَلَ، فَإِذَا شَیْخٌ طُوَالٌ یَجُرُّ مُقَطَّعَاتٍ، فَسَلَّمَ ثُمَّ قَالَ: «لَقَدْ أَدْرَکْتُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَإِنِّی لَأَنْفَعُ أَهْلِی، وَأَرُدُّ عَلَیْهِمُ الْغَنَمَ».


الشیبانی، أحمد بن عمرو بن الضحاک ابوبکر (المتوفی 287هـ)، الآحاد والمثانی، ج2، ص349، ح1120، تحقیق: د. باسم فیصل أحمد الجوابرة، ناشر:دار الرایة - الریاض، الطبعة: الأولى، 1411 – 1991م.


همانطور که ملاحظه می‌فرمایید، اصل داستان همان است که ابتدای مطلب ذکر کردیم اما ماجرای سب عثمان از سوی عمار بن یاسر از هر دو روایت و ماجرای شهادت عمار از سوی ابوغادیه‌ی صحابی از روایت دوم حذف شده است!


تحریف روایت در کتاب «الکنی والاسماء» (حذف کامل ماجرای سب عثمان و شهادت عمار بن یاسر!)


ابوبشر دولابی (متوفای 310 هـ)، عالم نامدار اهل تسنن، این روایت را تنها با یک واسطه متفاوت و با سند مشابه کتاب «الطبقات الکبری» نقل کرده اما عجیب آن که تمامی جزئیات مربوط به سب عثمان از سوی عمار بن یاسر و شهادت عمار بن یاسر از سوی ابوغادیه حذف شده است!


حَدَّثَنَا هِلَالُ بْنُ الْعَلَاءِ، ثَنَا أَبُو سَلَمَةَ مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِیلَ قَالَ:، ثَنَا رَبِیعَةُ بْنُ کُلْثُومِ بْنِ جَبْرٍ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا غَادِیَةَ الْجُهَنِیَّ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: «لَا تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ» . أَخْبَرَنِی أَحْمَدُ بْنُ شُعَیْبٍ قَالَ: " اسْمُ أَبِی غَادِیَةَ: یَسَارُ بْنُ سَبْعٍ ".


الدولابی، أبو بشر محمد بن أحمد بن حماد (المتوفى310هـ )، الکنى والأسماء، ج1، ص139، تحقیق : أبو قتیبة نظر محمد الفاریابی، دار النشر : دار ابن حزم - بیروت/ لبنان ، الطبعة : الأولى 1421 هـ - 2000م.


تحریف روایت در کتاب «المعجم الکبیر» (حذف ماجرای سب عثمان از سوی عمار بن یاسر)


حافظ ابوالقاسم طبرانی (متوفای 360 هـ) نیز این روایت را تنها با یک واسطه متفاوت و با سند مشابه کتاب «الطبقات الکبری» نقل کرده اما ماجرای سب عثمان بن عفان از سوی عمار بن یاسر به صورت کامل حذف شده است!


حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ، وَأَبُو مُسْلِمٍ الْکَشِّیُّ، قَالَا: ثنا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، ثنا رَبِیعَةُ بْنُ کُلْثُومٍ، ثنا أَبِی، قَالَ: کُنْتُ بِوَاسِطِ الْقَصَبِ عِنْدَ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ عَامِرٍ فَقَالَ الْآذِنُ: هَذَا أَبُو غَادِیَةَ الْجُهَنِیُّ فَقَالَ عَبْدُ الْأَعْلَى: أَدْخِلُوهُ، فَدَخَلَ وَعَلَیْهِ مُقَطَّعَاتٌ لَهُ رَجُلٌ طُوَالٌ ضَرْبٌ مِنَ الرِّجَالِ کَأَنَّهُ لَیْسَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَلَمَّا أَنْ قَعَدَ قَالَ: بَایَعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ: بِیَمِینِکَ، قَالَ: نَعَمْ، خَطَبَنَا یَوْمَ الْعَقَبَةِ، فَقَالَ: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَلَا إِنَّ دِمَاءَکُمْ وَأَمْوَالَکُمْ عَلَیْکُمْ حَرَامٌ کَحُرْمَةِ یَوْمِکُمْ هَذَا فِی شَهْرِکُمْ هَذَا فِی بَلَدِکُمْ هَذَا، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؟» قَالُوا: نَعَمْ قَالَ: «اللهُمَّ اشْهَدْ» قَالَ: «لَا تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفَّارًا یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ» قَالَ: وَکُنَّا نَعُدُّ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ مِنْ خِیَارِنَا قَالَ: فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ صِفِّینَ أَقْبَلَ یَمْشِی أَوَّلَ الْکَتِیبَةِ رَاجِلًا حَتَّى إِذَا کَانَ مِنَ الصَّفَّیْنِ طَعَنَ رَجُلًا فِی رُکْبَتِهِ بِالرُّمْحِ، فَعَثَرَ فَانْکَفَأَ الْمِغْفَرُ عَنْهُ فَضَرَبْتُهُ، فَإِذَا هُوَ رَأْسُ عَمَّارٍ قَالَ: یَقُولُ مَوْلَى لَنَا: «أَیُّ یَدٍ کَفَتَاهُ؟» قَالَ: " فَلَمْ أَرَ رَجُلًا أَبْیَنَ ضَلَالَةً عِنْدِی مِنْهُ أَنَّهُ سَمِعَ مِنَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا سَمِعَ، ثُمَّ قَتَلَ عَمَّارًا.


الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (المتوفی 360هـ)، المعجم الکبیر، ج22، ص363و364، ح912، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبة ابن تیمیة - القاهرة، الطبعة: الثانیة.


تحریف روایت در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» (حذف کامل سب عثمان از سوی عمار و ماجرای شهادت عمار از سوی ابوغادیه)


حاکم نیشابوری (متوفای 405 هـ) نیز روایت را با سندی مشابه سند «الطبقات الکبری» (با 2 واسطه بیشتر) نقل کرده اما عجیب آن که هم سب عثمان از سوی عمار (واژه‌ی «نعثل») حذف شده و به جای آن «ذکر کلمة» (کلمه‌ای را ذکر کرد!) قرار گرفته است و هم با مبهم شدن نقش ابوغادیه در قتل عثمان، صراحت روایت در این که ابوغادیه‌ی صحابی قاتل عثمان بوده از بین رفته است!


حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ صَالِحِ بْنِ هَانِئٍ، ثَنَا السَّرِیُّ بْنُ خُزَیْمَةَ، ثَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، ثَنَا رَبِیعَةُ بْنُ کُلْثُومٍ، حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ: کُنْتُ بِوَاسِطِ الْقَصَبِ فِی مَنْزِلِ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ، قَالَ الْآذِنُ: هَذَا أَبُو غَادِیَةَ الْجُهَنِیُّ یَسْتَأْذِنُ، فَقَالَ عَبْدُ الْأَعْلَى: أَدْخِلُوهُ، فَأُدْخِلَ وَعَلَیْهِ مُقَطَّعَاتٌ، فَإِذَا رَجُلٌ طُوَالٌ ضَرْبٌ مِنَ الرِّجَالِ کَأَنَّهُ لَیْسَ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ، فَلَمَّا قَعَدَ، قَالَ: «کُنَّا نَعُدُّ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ مِنْ خِیَارِنَا» قَالَ: «فَوَاللَّهِ إِنِّی لَفِی مَسْجِدِ قُبَاءَ إِذَا هُوَ یَقُولُ - وَذَکَرَ کَلِمَةً - لَوْ وَجَدْتُ عَلَیْهِ أَعْوَانًا لَوَطِئْتُهُ حَتَّى أَقْتُلَهُ» قَالَ: «فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ صِفِّینَ أَقْبَلَ یَمْشِی أَوَّلَ الْکَتِیبَةِ رَاجِلًا حَتَّى کَانَ بَیْنَ الصَّفَّیْنِ طَعَنَ رَجُلًا بِالرُّمْحِ، فَصَرَعَهُ، فَانْکَفَأَ الْمِغْفَرُ عَنْهُ، فَضَرَبَهُ فَإِذَا رَأْسُ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ» ، قَالَ: یَقُولُ مَوْلًى لَنَا: لَمْ أَرَ رَجُلًا أَبْیَنَ ضَلَالَةً مِنْهُ.


الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (المتوفى 405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج3، ص436، ح5658، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، الناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990 م.


جالب آن که «مقبل بن هادی الوادعی» (محقق و عالم معاصر سلفی) در تحقیق و تعلیق خود بر این روایت به وجود سقط و حذفیاتی در متن این روایت به صورت کلی و مُجمل اشاره کرده است:


هذا الحدیث فی الأصل هکذا ولکن سقط منه شیء.


الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (المتوفى 405 هـ)، المستدرک على الصحیحین، ج3، ص474، تحقیق: مقبل بن هادی الوادعی، الناشر: دار الحرمین، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1997 م.


تحریف روایت در کتاب «سیر اعلام النبلاء» (حذف کامل سب عثمان از سوی عمار و ماجرای شهادت عمار از سوی ابوغادیه)


این روایت در کتاب «سیر اعلام النبلاء» نیز به مانند کتاب «المستدرک علی الصحیحین» و با همان سبک تحریف شده نقل شده است:


مُسلمُ بنُ إِبْرَاهِیْمَ: حَدَّثَنَا رَبِیْعَةُ بنُ کُلْثُوْمٍ، حَدَّثَنَا أَبِی، قَالَ: کُنْتُ بِوَاسِطٍ، فَجَاءَ أَبُو الغَادِیَةِ عَلَیْهِ مُقَطَّعَاتٌ، وَهُوَ طُوَالٌ، فَلَمَّا قَعَدَ، قَالَ: کُنَّا نَعُدُّ عَمَّاراً مِنْ خِیَارِنَا، فَإِنِّی لَفِی مَسْجِدِ قُبَاءَ إِذْ هُوَ یَقُوْلُ - وَذَکَرَ کَلِمَةً -: لَوْ وَجَدْتُ عَلَیْهِ أَعْوَاناً لَوَطِئْتُهُ. فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ صِفِّیْنَ، أَقْبَلَ یَمْشِی أَوَّلَ الکَتِیْبَةِ، فَطَعَنَهُ رَجُلٌ، فَانْکَشَفَ المِغْفَرُ عَنْهُ، فَأَضْرُبُهُ، فَإِذَا رَأْسُ عَمَّارٍ. قَالَ: یَقُوْلُ مَوْلَىً لَنَا: لَمْ أَرَ أَبْیَنَ ضَلاَلَةً مِنْهُ.


الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (المتوفى 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج1، ص425، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، الناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ .


البته با توجه مشابهت متن روایت منقول در «سیر اعلام النبلاء» با متن روایت مذکور در «المستدرک علی الصحیحین» احتمالا شمس الدین ذهبی این روایت را از کتاب «المستدرک علی الصحیحین» نقل کرده است.


تحریف روایت در نسخه‌های خطی کتاب «الاصابة فی تمییز الصحابة» (تبدیل کلمه «نعثل» به «معقل»!)


این روایت با سند مشابه «الطبقات الکبری» و به نقل از «مسند یعقوب بن شیبة» در کتاب «الاصابة فی تمییز الصحابة» اثر ابن حجر عسقلانی (متوفای 852 هـ) نیز نقل شده است اما سب عثمان از سوی عمار بن یاسر که در کلمه «نعثل» (توضیح معنای آن در ادامه خواهد آمد) تجلی یافته و ظاهر است، در حداقل سه نسخه خطی کتاب «الاصابة فی تمییز الصحابة» به کلمه «معقل» (که اصلا هیچ بار معنایی منف و بد ندارد) تبدیل شده است!


محقق کتاب پس از تصحیح این خطا در متن روایت، در حاشیه چنین توضیح می‌دهد:


فی الأصل، أ، ب، م: «معقلا».


العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (المتوفى852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج12، ص508، تحقیق: د. عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مرکز هجر للبحوث والدراسات، الطبعة: الأولى، 1429 هـ - 2008 م.


در اصل (در نسخه‌های خطی با کد «أ» و «ب» و «م» کلمه «معقل» [به جای نعثل] آمده است.


نکات مهم و اساسی روایت


الف) در مورد معنای کلمه «نعثل» علمای لغت و ادبیات عربی در کتبشان چنین توضیح داده‌اند:


نعثل: النَعْثَلُ: الشَّیْخُ الأحمقُ.


الفراهیدی، الخلیل بن أحمد (المتوفى175هـ)، کتاب العین، ج2، ص341، تحقیق : د مهدی المخزومی / د إبراهیم السامرائی، دار النشر : دار ومکتبة الهلال.


الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (المتوفى711هـ)، لسان العرب، ج11، ص669، الناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.


نعثل: شیخ (پیرمرد) احمق.


ونَعْثَل: رَجُلٌ مِنْ أَهل مِصْر کَانَ طَوِیلَ اللِّحْیة، قِیلَ: إِنه کَانَ یُشْبِه عُثْمَانَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ؛ هَذَا قَوْلُ أَبی عُبَیْدٍ، وشاتِمُو عُثْمَانَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، یُسَمُّونَهُ نَعْثَلًا.


الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (المتوفى711هـ)، لسان العرب، ج11، ص670، الناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.


نعثل شخصی اهل مصر بود که ریش‌ بلندی داشته و گفته شده است شبیه عثمان بود. این سخن ابوعبید است. کسانی که به عثمان دشنام می‌دادند او را نعثل می‌نامیدند.


همانطور که ملاحظه می‌فرمایید، اساسا استفاده از عبارت «نعثل» از سوی مخالفان و منتقدان و دشمنان عثمان (در ماجرای شورش و قیام علیه وی) رایج شده بود و می‌توان گفت به نوعی جنبه یک شعار سیاسی را پیدا کرده بود چنانچه جست‌وجوی این کلمه در گزارش‌های تاریخی نیز همین ادعا را ثابت می‌کند.


وَکَانَ أَعداءُ عُثْمَانَ یُسَمُّونَهُ نَعْثَلًا تَشْبِیهًا بِالرَّجُلِ المِصْریّ الْمَذْکُورِ آنِفًا.


الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (المتوفى711هـ)، لسان العرب، ج11، ص670، الناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى.


دشمنان عثمان او را به دلیل تشبیه کردن به مرد مصری که توضیحش ذکر شد نعثل می‌نامیدند.


ب) بر اساس این روایت صحیح، عمار بن یاسر با عثمان بن عفان دشمنی داشته و به او دشنام می‌داده و به دنبال قتل او نیز بوده است! از طرفی مخالفان شیعه هر نوع سب و دشنام به صحابه را معادل فسق و گناه کبیره می‌دانند و گفته‌اند سب کننده به صحابه «دجال» است! آیا از نظر ایشان این تعابیر در مورد عمار بن یاسر (رض) نیز صادق است؟!


وکل مَن یشتم عُثمان، أَو طَلحَة، أَو أحدًا من أصحاب النَّبی صَلى الله عَلیه وسَلم، دَجَّال لا یُکتب عنه، وعلیه لعنة الله والملائکة والنَّاس أجمعین.


یحیى بن معین أبو زکریا ( المتوفى233هـ)، تاریخ ابن معین (روایة الدوری)، المحقق: د. أحمد محمد نور سیف، الناشر: مرکز البحث العلمی وإحیاء التراث الإسلامی، الأولى، 1399 هـ - 1979 م.


[یحیی بن معین گفته است] هرکس به عثمان یا طلحه یا احدی از اصحاب رسول خدا (ص) دشنام بدهد، دجال است و حدیثش را نباید نوشت و لعنت خدا و ملائکه و مردم بر او!


ج) بر اساس احادیث صحیح پیامبر (ص)، عمار بن یاسر (رض) همواره راه صحیح‌تر را انتخاب می‌کند و شیطان ذره‌ای بر او احاطه و تسلط و راهی ندارد:


حَدَّثَنَا وَکِیعٌ، عَنْ سُفْیَانَ، عَنْ عَمَّارٍ، عَنْ سَالِمٍ، عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «ابْنُ سُمَیَّةَ مَا خُیِّرَ بَیْنَ أَمْرَیْنِ إِلَّا ‌اخْتَارَ ‌أَرْشَدَهُمَا».


إبن أبی شیبة الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (المتوفی 235 هـ)، المصنف فی الأحادیث والآثار، ج6، ص385، ح32246، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ .


عبدالله بن مسعود (صحابی) از رسول خدا (ص) نقل می‌کند که فرمودند: عمار بن یاسر بین دو امر مخیّر نشد مگر آن که درست‌تر و صحیح‌تر را انتخاب کرد.


حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ مُغِیرَةَ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ، قَالَ: ذَهَبَ عَلْقَمَةُ إِلَى الشَّأْمِ، فَلَمَّا دَخَلَ المَسْجِدَ، قَالَ: اللَّهُمَّ یَسِّرْ لِی جَلِیسًا صَالِحًا، فَجَلَسَ إِلَى أَبِی الدَّرْدَاءِ، فَقَالَ أَبُو الدَّرْدَاءِ: مِمَّنْ أَنْتَ؟ قَالَ: مِنْ أَهْلِ الکُوفَةِ، قَالَ: أَلَیْسَ فِیکُمْ، أَوْ مِنْکُمْ، صَاحِبُ السِّرِّ الَّذِی لاَ یَعْلَمُهُ غَیْرُهُ، یَعْنِی حُذَیْفَةَ، قَالَ: قُلْتُ: بَلَى، قَالَ: أَلَیْسَ فِیکُمْ، أَوْ مِنْکُمْ، الَّذِی أَجَارَهُ اللَّهُ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، یَعْنِی مِنَ الشَّیْطَانِ، یَعْنِی عَمَّارًا، قُلْتُ: بَلَى ...


البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (المتوفی 256هـ)، صحیح البخاری، ج5، ص25، ح3743، تحقیق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، ناشر: دار طوق النجاة، الطبعة: الأولى، 1422هـ .


علقمه به شام رفت و هنگامی که وارد مسجد شد گفت: خدایا، همنشینی صالح برای من فراهم کن. وی همنشین ابوالدرداء شد. ابوالدرداء به علقمه گفت: اهل کجایی؟ علقمه گفت: کوفه. ابوالدرداء گفت: آیا در میان شما صاحب سری که غیر از او کسی آن سر را نمی‌داند نیست؟ (یعنی حذیفه) علقمه می‌گوید: گفتم بله. ابوالدرداء پرسید: آیا در میان شما کسی که خداوند او را از زبان پیامبرش از شیطان پناه داد (یعنی عمار) نیست؟ علقمه می‌گوید: گفتم بله ...


با توجه به این احادیث، مخالفان شیعه هرگز نمی‌توانند بگویند عمار بن یاسر در سب عثمان بن عفان و تلاش برای قتل وی خطا کرده یا مثلا دچار احساسات یا اجتهاد خطا شده است! چرا که بنا به نص صریح احادیث رسول خدا (ص)، عمار بن یاسر اگر بین دو امر مخیر شود (دشنام دادن به عثمان، دشنام ندادن به عثمان)، قطعا راه درست‌تر را انتخاب می‌کند (دشنام دادن عثمان بن عفان). همچنین عمار بن یاسر از احاطه و نفوذ شیطان همواره در پناه خداست و مخالفان شیعه نمی‌توانند بگویند عمار بن یاسر (رض) فریب شیطان را خورده و عثمان بن عفان را دشنام داده است!


د) مخالفان شیعه همواره با فهم نادرست از این آیه شریفه در قرآن کریم {وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ} [الفتح: 29] مدعی وجود روابط به غایت حسنه و مبتنی بر محبت و مودت و دوستی بین تمامی صحابه (صحابه بر مبنای تعریف خودشان) می‌شوند. این در حالیست که این روایت صحیح فهم غلط ایشان را باطل می‌سازد و نشان می‌دهد که در بین کسانی که ایشان لقب صحابی به آنان داده‌اند دشمنی‌های شدیدی نیز وجود داشته که تا حد تلاش برای قتل نیز می‌رسیده است.


هـ) بر اساس روایت صحیح مذکور، حداقل یکی از عوامل اصلی شهادت عمار بن یاسر (رض)، دشمنی وی با عثمان بن عفان و حب و ارادت ابوغادیه (صحابی) نسبت به عثمان بوده است. چنانچه برخی از علمای مخالفان شیعه تصریح کرده‌اند که ابوغادیه (صحابی) از شیعیان عثمان بن عفان بود:


أبو غادیة: یقال: اسمه یسار بن سَبُع، کان من شیعة عثمان رضی الله عنه، وله صحبة.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج29، ص311، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م.


ابوغادیه گفته می‌شود نامش «یسار بن سبع» است و وی از شیعیان عثمان بود و صحابی است.


وکان محبًا لعثمان، ولأجله قتل عمارًا، فإنه سمع منه یقع فی عثمان بالمدینة.


السندی، نور الدین بن عبدالهادی أبو الحسن (المتوفى1138هـ)، حاشیة مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج9، ص463، تحقیق: نور الدین طالب، الناشر: وزارة الأوقاف والشؤون الإسلامیة - قطر، الطبعة: الأولى، 1428 هـ - 2008 م.


[ابوغادیه] دوستدار عثمان بود و به همین دلیل عمار را به قتل رساند چرا که شنید عمار بن یاسر در مدینه به عثمان دشنام می‌داد.


و) بر اساس این روایت صحیح و البته برخی روایات دیگر که در این مطلب مجال پرداختن به آن نبود، ابوغادیه قاتل عمار بن یاسر است. ابوغادیه بنا بر روایات صحیح و تصریح علمای مخالفان شیعه صحابی است. مخالفان شیعه تمامی صحابه را اهل بهشت می‌دانند در حالی که بر اساس روایات صحیح که یکی از آن‌ها در این یادداشت بررسی شد، پیامبر (ص) صریحا قاتل عمار بن یاسر (رض) را اهل آتش معرفی کرده‌اند! حال چگونه مخالفان شیعه می‌توانند باز بر عقیده نادرست خود مبنی بر بهشتی بودن تمامی صحابه پافشاری کنند؟! از باب یادآوری یکی دیگر از روایات مربوط به جهنمی بودن قاتل عمار بن یاسر (رض) را نقل می‌کنیم:


حَدَّثَنَا عَفَّانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، قَالَ: أَخْبَرَنَا أَبُو حَفْصٍ، وَکُلْثُومُ بْنُ جَبْرٍ، عَنْ أَبِی غَادِیَةَ، قَالَ: قُتِلَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ فَأُخْبِرَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: " إِنَّ قَاتِلَهُ، وَسَالِبَهُ فِی النَّارِ "، فَقِیلَ لِعَمْرٍو: فَإِنَّکَ هُوَ ذَا تُقَاتِلُهُ، قَالَ: إِنَّمَا قَالَ: قَاتِلَهُ، وَسَالِبَهُ.


الشیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل أبو عبد الله (المتوفى241هـ)، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج29، ص311، ح17776، المحقق: شعیب الأرنؤوط - عادل مرشد، وآخرون، إشراف: د عبد الله بن عبد المحسن الترکی، الناشر: مؤسسة الرسالة، الطبعة: الأولى، 1421 هـ - 2001 م. [تعلیق المحقق: إسناده قوی]


ابوغادیه می‌گوید: عمار کشته شد و خبرش به عمرو بن العاص رسید. عمرو بن العاص گفت شنیدم که رسول خدا (ص) می‌فرمود: قاتل عمار و کسی که بر وی شمشیر بکشد در آتش است. به عمرو بن العاص گفته شد: تو خودت هم که داری با عمار می‌جنگی! عمرو بن العاص گفت: پیامبر (ص) فرمود: «قاتل» و «شمشیر کِشنده» بر عمار در آتش است.

به منظور دانلود اسناد تصویری [اینجا] کلیک کنید.

نظرات  (۴)

بزرگوار با این فرمون شما اسلام نیاز به دشمن نداره وقتی دو تا مطلب درباره فحاشی عمار به عثمان کار می کنی و تحریک به قتل عثمان رو گردن همراهان امیرالمومنین میندازی که مثلا ثابت کنی عقاید اهل سنت درباره عدالت صحابه  زیر سوال هست دیگه از بقیه انتظاری نیست

پاسخ:
حقایق تاریخی رو نمیشه انکار کرد. بنده قتل عثمان رو گردن شخص خاصی نمیندازم! بلکه بعضی از قاتلان عثمان بن عفان از شیعیان خالص و مخلص امیرالمومنین بودن مانند محمد بن ابی بکر و عمار بن یاسر و حکیم بن جبله. این ها تاریخ قطعیست که قابل انکار هم نیست. اگر نقد علمی دارید بفرمایید و الا بقیه اش و این حرف ها اصلا ارزش و اعتباری ندارد.

حالا این که شما میگی اینها تاریخ قطعیست بماند چنین چیزی رو خیلی اوقات با اطمینان نمیشه گفت این که اینها به عملکرد عثمان به حق معترض بودن حرفی نیست ولی مشارکت در قتل رو در حق اونها روا میدونی تایید صحبت های دشمنان شیعه است حالا بگذریم که امیرالمومنین قاتلان عثمان رو مذمت و لعن کرده 

پاسخ:
الف) وقتی ما می‌گوییم تاریخ قطعیست دقیقا بر اساس منهج محققان و علما و متخصصان تاریخ می‌گوییم. یعنی وجود روایات و گزارش‌های معتبر و متعدد تاریخی. فلذا اگر نقدی دارید بفرمایید و الا این که بگویید «بماند» از نظر علم منطق مغلطه به حساب می‌آید و نشان دهنده این است که پاسخ و نقد علمی ندارید.

ب) مشارکت برخی از افرادی که بعدا در عداد شیعیان خالص امیرالمؤمنین علیه السلام قرار گرفتند امری قطعیست. مثلا بنا بر اجماع مورخان «عمرو بن الحمق خزاعی» از قاتلان مستقیم عثمان بن عفان است که چندین ضربه (9 ضربه) با سلاحش به عثمان بن عفان زد و از کسانیست که در تمامی جنگ‌ها در کنار امیر مؤمنان جنگید. یا ملا مالک اشتر از کسانیست که به شدت علیه عثمان و برای قتل وی مردم را تحریک می‌کرد. این ها مواردی نیست که بتوان انکار کرد. اگر نقد علمی دارید بفرمایید! این که بگوییم «صحبت دشمنان شیعه است» علمی نیست! دشمنان شیعه باید جواب بدهند که چه طور می‌خواهند بگویند همه صحابه عادل و بهشتی و رحماء بینهم هستند اما همان صحابه عاملان قتل عثمانند! ضمن این که قاتلان عثمان یکدست نیستند. هم شیعیان خالص امیر مؤمنان در بین آن ها هستند هم افرادی که هیچ ربط و قرابتی با اهل بیت ندارند و هم دشمنان اهل بیت مانند عائشه و طلحه.

ج) این ادعا که امیر مؤمنان قاتلان عثمان را مذمت و ملامت کردند بر اساس مصادر معتبر مورد قبول شیعه صحیح نیست. بلکه کلام صحیح آن است که امیر مؤمنان در ماجرای قتل عثمان فرمودند «ما امرت به وما نهیت عنه» یعنی نه دستور به این کار دادم و نه نهی کردم. فلذا شما با برخی مصادر عامه همصدا نشوید که بگویید امیر مؤمنان قاتلان عثمان را مذمت کردند! هرگز چنین چیزی نبوده است. بلکه این ادعای برخی روایات نادرست عامه است. حتی در همان روایات عامه نیز مواردی وجود دارد که دیدگاه شیعه را تایید می‌کنند. ادعای نواصب نیز آن بود که امیر مؤمنان شخصا تحریک کننده به قتل عثمان بودند که چنین چیزی هم صحیح نیست بلکه امیر مؤمنان در این قضیه نه تحریک کردند و نه نهی.

بزرگوار در  ادامه من گفتم خیلی چیزها رو نمیشه با قاطعیت گفت این شد مغالطه ؟ حالا شما با قاطعیت از اجماع مورخان در مورد فلان فرد میگی کدام اجماع؟ فلان مورخ مطلبی رو ذکر کرده و دیگران بعد از او تکرار کردن باید شرایط اجماع رو هم سنجید مثلا ابن اسحاق در موارد متعدد منبع مورخان بعدی شده دلیل نمیشه روایت او رو قطعی بدونیم حالا هزاران مورخ به او استناد بکنن در خطبه مورد بحث هم مترجمان برداشت سید رضی رو در عنوان خطبه عینا وارد ترجمه کردن به و عنه لزوما به معنای کشتن نیست ممکنه به اعتراض شدید و هجوم به خانه عثمان اشاره کرده باشن خب امام مگر حسنین یا حداقل یکی از آنها رو برای کنترل اوضاع نفرستادن ؟ چنانچه در همون خطبه 30 مذمت  بی تابی کنندگان هم توسط حضرت نقل شده که نشون میده  مصادر عامه  بیراه هم نگفتن

پاسخ:
اولا: باز هم ادامه بحثتون با مغالطه همراه شد! بله استفاده از الفاظ و عباراتی چون «خیلی چیزها قطعی نیست» یا «معلوم نیست» یا «از کجا معلوم» و مانند آن در شرایطی که طرف مقابل گزارش و استنادات تاریخی ارائه کند مصداق عینی مغالطه است.

ثانیا: همین صحبت شما که فکر می‌کنید یک مورخ گفته و بقیه از او نقل کرده اند یعنی این که هنوز از منهج شناسی مورخین و نحوه تعامل با گزارش های تاریخی اطلاع کافی ندارید. تاریخ گزارش محور است و به خصوص بر پایه گزارش های متقدمان.

ثالثا: ادعای دفاع حسنین از عثمان و یا ارسال ایشان برای دفاع از عثمان صحیح نیست و گزارش آن منفرد و ضعیف است و اصل آن نیز از وضع و جعل عامه است. به خصوص این که در روایت معتبر داریم که امیر مؤمنان موضعشان در برابر قتل عثمان و ماجرای مقتل وی این بود که نه دستور داده ام و نه منع کرده ام. این گزارش معتبر دقیقا نافی ادعای ارسال امام حسن علیه السلام برای دفاع نیز هست.

رابعا: ظاهرا هنوز اطلاع ندارید که مصدر اصلی برخی از خطب نهج البلاغه مانند همین بحث دفاع از عثمان فقط و فقط مصادر عامه هست و نه مصادر شیعه و کلام اهل بیت علیهم السلام! به خاطر همین تصور کردید چون در نهج البلاغه آمده پس موید روایات عامه هم هست! در حالی که خود این خطبه مصدرش مصادر عامه است و نه شیعه! اساسا کتاب نهج البلاغه نه مصدر فقهیست و نه مصدر تاریخی و نه مصدر عقائد. بلکه هدف اصلی مرحوم سید رضی جمع آوری حداکثر مقدار ممکن از خطب منسوب به امیر مومنان با اولویت فصاحت و بلاغت بوده نه فقه و عقیده و سیره و تاریخ گرچه از بعضی خطب بعد از فحص و بحث کامل میتوان استفاده های فراوانی کرد اما برخی از کلمات موجود در نهج البلاغه اصلا انتسابش به امیر مومنان ثابت نیست و حتی کلامی در نهج البلاغه موجود است که اصل آن از امیر مومنان نیست بلکه از برخی خلفای عباسیست که چون از صفت امیرالمومنین برای آن ها استفاده میشده امر بر مولف مشتبه شده و آن را وارد کرده است.

خامسا: باز هم تاکید میکنم که این همه بحث شما خروج از موضوع اصلیست. آن هم شرکت داشتن برخی از شیعیان خالص و مخلص امیر مومنان مانند عمرو بن حمق و عمار بن یاسر و مالک اشتر و محمد بن ابی بکر در قتل عثمان بن عفان است.
۰۴ آذر ۰۰ ، ۲۱:۳۸ ابوالفضل حاجی رضایی

سلام بر شیر پسر امیرالمؤمنین،،، استاد شرفی،،،، ببخشید استاد یه سوال داشتم از خدمتتون ،،،،، اگر من بخوام علم رجال و درایه یاد بگیرم حتماً باید حوزه علمیه برم؟! اگه فقط راهش این نیست،،، میشه بگید از کجا شروع کنم؟ تا من هم مثل شما مسلط بشم؟ 

پاسخ:
وعلیکم السلام برادر گرامی

لزومی به حوزه علمیه نیست بلکه نیاز به مطالعه دقیق و مرحله‌ای در حوزه مربوطه هست. کتب آموزشی زیادی هم وجود داره در این زمینه که کتب آیت الله سبحانی برای شروع مناسب هست.

موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter