حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

ابن الجارود (از علمای بزرگ اهل سنت) : اکثر سخنان ابوحنیفه اشتباه است و در مسلمان بودن ابوحنیفه اختلاف شده است !



کمتر کسی از علمای اهل تسنن را می یابیم که به ابوحنیفه طعنی نزده باشد و نقد و رد محکمی بر او نزده باشد ! یکی از این علماء که حتی در اسلام ابوحنیفه هم تشکیک می کند (!!!) ابن الجارود است.



وَقَالَ ابْنُ الْجَارُودِ فِی کِتَابه فى الضُّعَفَاءِ وَالْمَتْرُوکِینَ النُّعْمَانُ بْنُ ثَابِتٍ أَبُو حَنِیفَةَ جُلُّ حَدِیثِهِ وَهْمٌ وَقَدِ اخْتُلِفَ فِی إِسْلامِهِ.

الانتقاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالک والشافعی وأبی حنیفة،ص287 ط مکتب المطبوعات الإسلامیة

ابن الجارود در کتاب ضعفاء و متروکینش گفته است که ابوحنیفه اکثر سخنانش وهمی و اشتباه است و در مسلمان بودن او اختلاف شده است.

جایگاه ابن الجارود در نزد مخالفین شیعه :



عبد الله بن علی بن الجارود، أبو محمد النیسابورىّ، المجاور بمکة : من حفاظ الحدیث. وفاته بمکة. له " المنتقى - ط " فی الحدیث.



الأعلام للزرکلی،ج4،ص103و104 ط دار العلم للملایین



ابْنُ الجَارُوْدِ أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ اللهِ بنُ عَلِیٍّ : صَاحِبُ کِتَاب (المُنْتَقَى فِی السُّنَن) مُجَلَّد وَاحِد فِی الأَحْکَام، لاَ ینزلُ فِیْهِ عَنْ رُتْبَة الحَسَن أَبَداً، إِلاَّ فِی النَّادر فِی أَحَادِیْث یَخْتلفُ فِیْهَا اجْتِهَادُ النُّقَّاد.



سیر أعلام النبلاء،ج14،ص239 ط مؤسسة الرسالة



کَانَ مِنْ أَئِمَّةِ الأَثَر.



سیر أعلام النبلاء،ج14،ص240 ط مؤسسة الرسالة



عبد الله بن علی بن الجارود النیسابوری (أبو محمد) فقیه، محدث، حافظ.



معجم المؤلفین،ج6،ص87 ط مکتبة المثنى



قال ابن عبد الهادی: الحافظ الإمام المسند، مصنف کتاب المنتقى فی مجلد فی السنن، وهو نظیف الأسانید. وقال الذهبی: الحافظ الإمام الناقد کان من العلماء المتقنین المجودین.



إرشاد القاصی والدانی إلى تراجم شیوخ الطبرانی،ص381 ط دار الکیان

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۵
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۱۶)

به ما هم سر برنید..
 فاطمه،علی را کتک می زند!!!
فلما أتى المنزل قالت له فاطمة ( علیهما السلام ) : یا بن عم ، بعت الحائط الذی غرسه لک والدی ؟ قال : نعم ، بخیر منه عاجلا وآجلا . قالت : فأین الثمن ؟ قال : دفعته إلى أعین استحییت أن أذلها بذل المسألة قبل أن تسألنی . قالت فاطمة : أنا جائعة ، وابنای جائعان ، ولا أشک إلا وأنک مثلنا فی الجوع ، لم یکن لنا منه درهم ! وأخذت بطرف ثوب علی ( علیه السلام ) ، فقال علی : یا فاطمة ، خلینی . فقالت : لا والله ، أو یحکم بینی وبینک أبی . فهبط جبرئیل ( علیه السلام ) على رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) فقال : یا محمد السلام یقرئک السلام ویقول : اقرأ علیا منی السلام وقل لفاطمة : لیس لک أن تضربی على یدیه ولا تلمزی بثوبه
امالی صدوق
پاسخ:
سند روایت پر از مجاهیل هست و ضعیفه :

عمر بن سهل الدینوری : مجهول  |  زید بن إسماعیل الصائغ : مجهول  |  معاویة بن هشام : مجهول
قضا حاجت در نماز شیعه!!!!
عنه عن موسى بن عمر بن یزید عن ابن سنان عن أبی سعید القماط قال: سمعت رجلا یسأل أبا عبدالله علیه السلام عن رجل وجد غمزا فی بطنه أو أذى أو عصرا من البول وهو فی الصلاة المکتوبة فی الرکعة الاولى أو الثانیة أو الثالثة أو الرابعة قال فقال: إذا أصاب شیئا من ذلک فلا بأس بأن یخرج لحاجته تلک فیتوضأ ثم ینصرف إلى مصلاه الذی کان یصلی فیه فیبنی على صلاته من الموضع الذی خرج منه لحاجته ما لم ینقض الصلاة بکلام، قال قلت: وان التفت یمینا أو شمالا أو ولى عن القبلة؟ قال: نعم کل ذلک واسع، إنما هو بمنزلة رجل سها فانصرف فی رکعة أو رکعتین أو ثلاث من المکتوبة فانما علیه أن یبنی على صلاته، ثم ذکر سهو النبی صلى الله علیه وآله.
وقد مضى معنى هذا الخبر.
اگر کسی در نمازش احساس ادرار کرد برود ادرار کند و برگردد نمازش را ادامه دهد
پاسخ:
اولا این روایت ضعیف هست و قابل احتجاج نیست و علمای ما این روایت و مشابه اون رو رد کرده اند.به عنوان مثال :

انّ جمیع ما ذکرنا فی الروایة السابقة واردة فی هذه الروایة أیضا ، مضافا إلى ضعفها ، وتضمّنها لذکر السهو على النبی صلَّى اللَّه علیه وآله وسلَّم ، وهو موافق للتقیّة ، کما لا یخفى.

مصابیح الظلام،ج8،ص517

ثانیا : در فقه قاعده ی " اصالة الاباحة " حاکم هست و هرچیزی مباح هست مگر این که در تحریم اون نصی وجود داشته باشه و این قاعده ای هست که اصولا عقل وهابیون بهش قد نمیده !
ولی همه راویان ثقه هستن
برنامه حدیث شناسی داریه هم گفته صحیح هست روایت
:)))
پاسخ:
روایت ضعیف هست و حکم درایة النور هم در تمامی موارد حجت نیست چون در بسیاری از موارد بر مبنای اجتهاد رجالی خودشون توثیق و یا تضعیف میکنن.

موسی بن عمر بن یزید : مجهول | محمد بن سنان : ضعیف علی المشهور ( مختلف فیه هست ولی اکثریت علماء و محققین اون رو ضعیف میدونن)

(علامه ی مجلسی هم روایترو به دلیل مجهول بودن موسی بن عمر تضعیف کردن)
دوستان دقت کنید تا معصوم را درست بشناسید!!!!


الکافی عن محمد بن سلیمان، عن أبیه قال: خرجت مع أبی الحسن موسى بن جعفر (علیه السلام) إلى بعض أمواله فقام إلى صلاة الظهر فلما فرغ خر لله ساجدا فسمعته یقول بصوت حزین وتغرغر دموعه (1) " رب عصیتک بلسانی ولو شئت وعزتک لاخرستنی وعصیتک ببصری ولو شئت وعزتک لأکمهتنی وعصیتک بسمعی ولو شئت وعزتک لأصممتنی وعصیتک بیدی ولو شئت وعزتک لکنعتنی (2) وعصیتک برجلی ولو شئت وعزتک لجذمتنی (3) (((( وعصیتک بفرجی ولو شئت وعزتک لعقمتنی )))) ( حتما زنا کرده!!!!! که اینجور می گه )))وعصیتک بجمیع جوارحی التی أنعمت بها علی ولیس هذا جزاؤک منی " قال: ثم أحصیت له ألف مرة وهو یقول: " العفو العفو " قال: ثم الصق خده الایمن بالارض فسمعته وهو یقول، بصوت حزین " بؤت إلیک بذنبی عملت سوءا وظلمت نفسی فاغفر لی فانه لا یغفر الذنوب غیرک یا مولاى " ثلاث مرات ثم الصق خده الایسر بالارض فسمعته یقول: " ارحم من أساء واقترف واستکان واعترف " ثلاث مرات ثم رفع رأسه (3).

وقتی این همه گناه کرده چطور معصوم است؟؟؟
پاسخ:
اولا : سند روایت در نهایت ضعف هست :

محمد بن سلیمان : ضعیف جدا  | ابیه (سلیمان الدیلمی) : کذاب، غال

ثانیا : روایت هیچ دلالتی بر این نداره که امام معصوم مرتکب گناه شده بلکه هر کس در هر مرتبه ای قرار بگیره مسائلی برای اون شخص گناه و عصیان تلقی میشه که برای دیگران ممکنه مباح باشه.مثلا این که پیامبر نماز شب بر ایشون واجب بوده در حالی که بر مردم مستحب هست و اگر پیامبر نماز شب نمی خوند برای پیامبر گناه به حساب می اومد و عصیان و ترک اولی در حالی که نفس این عمل گناه نیست و از همین رو امام معصوم مثلا ممکنه اگر یک دقیقه با دستانش ذکر نگه هم برای خودش گناه تلقی کنه و این از مراتب عرفانی هست و علو مقام امام معصوم. (یعنی امام معصوم این که چرا بیش تر از اینی که تا الان عبادت کرده و کار خیر انجام داده ، عبادت نکرده رو ذم میکنه برای خودش و این نهایت کمال هست و کمال طلبی)

ثالثا : اکثر این گونه متون اشاره به تعلیم چگونگی دعا کردن به مردم عادی دارن که ما باید چه طور دعا کنیم و طلب غفران کنیم و طبیعتا بهترین شیوه، شیوه ای هست که امام معصوم به ما تعلیم میده. (اکثر این متون بعد مهمش ، بعد آموزشی هست برای شیعیان و محبین اهل بیت)

رابعا : امام معصوم و پیامبران (ص) در بسیاری از موارد گناه و خبط و خطای شیعیان و پیروانشون رو گناه خودشون تلقی میکنن و برای اون طلب استغفار میکنن و این مطلب نمونه های قرآنی و روایی زیادی داره. | به عنوان نمونه خداوند در قرآن خطاب به پیامبر می فرمایند " استغفر لذنبک العظیم " . آیا پیامبر العیاذ بالله مرتکب ذنب و گناه عظیم و کبیره میشن در حالی که خیلی از اولیاء الله هم مرتکب گناه کبیره نمیشن ؟!

خامسا : بسیاری از این موارد یک بعدش این هست که امام معصوم و پیامبران و خداوند به اطرافیان میفهمونن که دست از گناه بردارن و گناه نکنن. (به قول معروف به در میگن که دیوار بشنوه) این مورد هم نمونه های قرآنی و روایی زیادی داره.به عنوان مثال خداوند در قرآن خطاب به پیامبر (ص) می فرمایند : " لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ " که خود مفسرین اهل ست هم به این مطلب اشاره کردن که در این آیه ( و مشابهش ) خداوند پیامبر رو مخاطب خودش قرار میده اما مقصودش غیر پیامبر هست و نه پیامبر.
علی شیعه دل فاطمه شیعه را خون کرده.
لما زوج رسول الله صلى الله علیه وسلم علیاً فاطمة علیهما السلام دخل علیهما وهی تبکی، فقال لها: ما یبکیک؟ فوالله! لو کان فی أهلی خیر منه ما زوجتکه، وما أنا زوجته، ولکن الله زوجک" (الفروع من الکافی).
وذکر الأربلی عن بریدة قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: قم یا بریدة نعود فاطمة، فلما أن دخلنا علیهما أبصرت أباها دمعت عیناها، قال: ما یبکیک یا ابنتی؟ قالت: قلة الطعم، وکثرة الهم، وشدة الغم – وفى روایة أخرى قالت: والله! لقد اشتد حزنی، واشتدت فاقتی، وطال سقمی" (کشف الغمة 1/ ص149، 150).
پاسخ:
 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ دَاوُدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ: لَمَّا زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص- عَلِیّاً فَاطِمَةَ ع دَخَلَ عَلَیْهَا وَ هِیَ تَبْکِی فَقَالَ لَهَا مَا یُبْکِیکِ فَوَ اللَّهِ لَوْ کَانَ فِی أَهْلِی خَیْرٌ مِنْهُ مَا زَوَّجْتُکِهِ وَ مَا أَنَا زَوَّجْتُهُ وَ لَکِنَّ اللَّهَ زَوَّجَکِ وَ أَصْدَقَ عَنْکِ الْخُمُسَ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْض‏.

اولا : این روایت کجاش گفته که حضرت فاطمه از حضرت علی ناراحت بوده ؟ کجا گفته حضرت فاطمه از ازدواج با حضرت علی ناراحت بوده ؟ (به احتمال قوی گریه و حزن حضرت فاطمه به دلیل جدایی از رسول الله (ص) بوده) .به طور کلی هیچ جای روایت سخنی از ناراحتی حضرت فاطمه (س) از امیر المومنین نیست و بالعکس این روایت فضیلتی هست برای امیر المومنین (ع) که پیامبر وقتی گریه و حزن حضرت فاطمه رو به دلیل جدا شدنشون از پیامبر برای زندگی جدید میبینن برای این که حضرت فاطمه رو خوشحال کنن میگن که امیر المومنین بهترین فردی هست که میشد تو رو به ازدواج او در بیاورم.

ثانیا : روایت از جهت سندی محل اشکال هست به خصوص این که راوی روایت ، روایت رو به معصوم (ع) وصل نکرده و به همین دلیل روایت حجت نیست.راوی کل قضیه " یعقوب بن شعیب " هست و این روایت رو از هیچ یک از معصومین نقل نکرده و یعقوب بن شعیب هم اصلا رسول الله (ص) رو درک نکرده پس در نتیجه روایت از یعقوب تا خود قضیه مرسل هست و قابل احتجاج نیست.

=====

روایت دوم رو هم مرحوم اربلی از مناقب خوارزمی که از منابع اهل سنت هست نقل کرده.
حالا فتوای سیستانی را ببینید ایا بی دینی او را ثابت نمی کند؟

فتوى السیستانی فی حکم من یحلف بغیر الله :


مسألة 685 : الظاهر جوازالیمین بغیر الله تعالى من الذوات المقدسة والاشیاء المحترمة فیما إذا کان الحالف صادقاً فیما یخبر عنه، ولکن لا یترتب علیها أثر اصلاً ولا تکون قسماً فاصلاً فی الدعاوى والمرافعات.

مسألة 691 : یجوز الحلف بالنبی nوالائمة علیهم السلام وسائر
النفوس المقدسة وبالقرآن الشریف والکعبة المعظمة وسائر الامکنة المحترمة ولکن لا تنعقد الیمین بالحلف بها ولا یترتب على مخالفتها اثم ولا کفارة.      
پاسخ:
حماقت وهابیون و سلفی ها به قدری بالا گرفته که قسم خوردن به غیر خدا رو حرام میدونن !!! سوال ما اینه که قسم خوردن به غیر خدا چه اشکالی داره ؟

آیا پیامبر و صحابه هم اهل بدعت هستند که در کتب شما اومده به جان خودشون یا به پدرشون قسم خوردن ؟

وحدثنا أبو بکر بن أبی شیبة وابن نمیر قالا حدثنا ابن فضیل عن عمارة عن أبی زرعة عن أبی هریرة قال جاء رجل إلى النبی صلى الله علیه وسلم فقال یا رسول الله أی الصدقة أعظم أجرا ؟ فقال: أما وأبیک لتنبأنه أن تصدق وأنت صحیح شحیح تخشى الفقر وتأمل البقاء ولا تمهل حتى إذا بلغت الحلقوم قلت لفلان کذا ولفلان کذا وقد کان لفلان.

==

حدثنا أبو بکر بن أبی شیبة حدثنا شریک عن عمارة وابن شبرمة عن أبی زرعة عن أبی هریرة قال: جاء رجل إلى النبی صلى الله علیه (وآله) وسلم فذکر بمثل حدیث جریر وزاد فقال نعم وأبیک لتنبأن.

هر دو روایت از صحیح مسلم هست که در اون ها پیامبر به پدر فرد سوال کننده قسم میخوره ! آیا پیامبر رو هم العیاذ بالله بی دین میدونن ای نواصب ؟

این نواصب و وهابیون هرچی رو دستشون رسیده حروم کردن و بدعت دونستن !!! اما تبرک به آب غسل ابن تیمیة لعنة الله علیه بدعت و حرام نیست !
وأیضا روى صاحب الفصول عن أبی مخنف (2) أنه قال: کان الحسین یبدی الکراهة من صلح أخیه الحسن مع معاویة ویقول: لو جز (3) أنفی کان أحب إلی مما فعله أخی.
از بس حسین از صلح برادرش حسن با معاویه ناراحت بود می گفت اگر بینیم بریده شود از این صلح برادرم بهتر است!!!
2) أبو مخنف لوط بن یحیى بن سعید الأزدی الکوفی الأخباری، عده الطوسی من رجال علی ومن أصحاب الحسن والحسین - رضی الله عنهم - ا (فهرست الطوسی: ص 381)، ولکن الحلی ومحققی الإمامیة قالوا إن الراجح أن الطوسی یعنی أباه یحیى (الخلاصة: ص 136).
(3) فی کتب الإمامیة (حزَّ).
(4) الأربلی، کشف الغمة عن معرفة الأئمة: 2/ 35.
[۲۳:۳۶،‏ ۲۰۱۵/۸/۱۷] عمری4505: : آیا می دانید که امام حسن و امام حسین با هم اختلاف داشتند. و وقت صلح امام حسن برادرش را در اتاقی زندان کرد و بعد از امضای قرار داد صلح ازادش کرده


ثم إن الحسن
خلا بأخیه الحسین

فقال له : یا هذا ! إنی نظرت فی أمری فوجدتنی لا أصل إلى الأمر حتى یقتل من أهل العراق والشام من لا أحب أن أحتمل دمه ، وقد رأیت أن أسلم الأمر إلى معاویة فأشارکه فی إحسانه ویکون علیه إساءته .
فقال الحسین

: أنشدک الله أن تکون أول من عاب أباک وطعن علیه ، ورغب عن أمره .
فقال : إنی لأرى [ لا أرى ] ما تقول ، ووالله ! لئن لم تتابعنی لأسندتک فی الحدید ، فلا تزال فیه حتى أفرغ من أمری .

قال : فشأنک ! فقام الحسن

خطیبا فذکر رأیه فی الصلح والسلم لما کره من سفک الدماء ، وإقامة الحرب ، فوثب علیه أهل الکوفة وانتهبوا ماله ، وحرقوا سرادقه ، وشتموه وعجزوه ، ثم انصرفوا عنه ولحقوا بالکوفة !
- ابن عساکر : أنبأنا عبد الله بن بکر بن حبیب السهمی ، أنبأنا حاتم بن أبی صغیرة ، عن عمرو بن دینار : أن معاویة کان یعلم أن الحسن

کان أکره الناس للفتنة ، فلما توفی علی بعث إلى الحسن

فأصلح الذی بینه وبینه سرا ، وأعطاه معاویة عهدا إن حدث به حدث والحسن حی لیسمینه ولیجعلن هذا الأمر إلیه .
فلما توثق منه الحسن قال ابن جعفر : والله ! إنی لجالس عند الحسن إذ أخذت لأقوم فجذب ثوبی ، وقال : یا هناه ! إجلس ، فجلست فقال : إنی رأیت رأیا وإنی أحب أن تتابعنی علیه .

قال : قلت : وما هو ؟ قال : قد رأیت أن أعمد إلى المدینة فأنزلها وأخلی بین معاویة وبین هذا الحدیث ، فقد طالت الفتنة ، وسفکت فیها الدماء ، وقطعت فیها الأرحام ، وقطعت السبل ، وعطلت الفروج یعنی الثغور .

فقال ابن جعفر : جزاک الله عن أمة محمد

خیرا ، فأنا معک على هذا الحدیث .
فقال الحسن
: ادع لی الحسین .
فبعث إلى حسین

فأتاه ، فقال : أی أخی ! إنی قد رأیت رأیا وإنی أحب أن تتابعنی علیه .
قال : ما هو ؟ قال : فقص علیه الذی قال لابن جعفر .

قال الحسین

: أعیذک بالله أن تکذب علیا فی قبره ، وتصدق معاویة .
فقال الحسن

: والله ! ما أردت أمرا قط إلا خالفتنی إلى غیره ، والله ! لقد هممت أن أقذفک فی بیت فأطینه علیک حتى أقضی أمری .
قال : فلما رأى الحسین

غضبه قال : أنت أکبر ولد علی ، وأنت خلیفته ، وأمرنا لأمرک تبع فافعل ما بدا لک . فقام الحسن

فقال : یا أیها الناس ! إنی کنت أکره الناس لأول هذا الحدیث ، وأنا أصلحت آخره لذی حق أدیت إلیه حقه أحق به منی ، أو حق جدت به لصلاح أمة محمد

وإن الله قد ولاک یا معاویة ! هذا الحدیث لخیر یعلمه عندک ، أو لشر یعلمه فیک ( وإن أدرى لعله فتنة لکم ومتع إلى حین ) .
پاسخ:
والا ادعای ناصبی که به زبان فارسی نوشته شده تماما کذب محض هست.

ثانیا متون عربی هم اصلا محلی از اعتبار نداره چرا که هیچ سندی نداره و فقط در قالب متن تاریخی ذکر شده و قابل احتجاج و اخذ به صحت نیست.
ازکتب شیعه 📝
🌀قسمت پنچم🌀
💫امام معصوم از معصوم بودن خودش خبر نداره 💫😁
با اسناد صحیح ازکتب شیعه
👇👇👇👇👇
📝عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ وَ عَنْ أَبِیهِ
جَمِیعاً عَنْ هَارُونَ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ وَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام ) یَقُولَانِ بَیْنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ( علیه السلام ) فِی مَجْلِسِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ( علیه السلام ) إِذْ أَقْبَلَ قَوْمٌ فَقَالُوا یَا أَبَا مُحَمَّدٍ أَرَدْنَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ( علیه السلام ) قَالَ وَ مَا حَاجَتُکُمْ قَالُوا أَرَدْنَا أَنْ نَسْأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ قَالَ وَ مَا هِیَ تُخْبِرُونَا بِهَا فَقَالُوا امْرَأَةٌ جَامَعَهَا زَوْجُهَا فَلَمَّا قَامَ عَنْهَا قَامَتْ بِحُمُوَّتِهَا فَوَقَعَتْ عَلَى جَارِیَةٍ بِکْرٍ فَسَاحَقَتْهَا فَأَلْقَتِ النُّطْفَةَ فِیهَا فَحَمَلَتْ فَمَا تَقُولُ فِی هَذَا فَقَالَ الْحَسَنُ ( علیه السلام ) مُعْضِلَةٌ وَ أَبُو الْحَسَنِ لَهَا وَ أَقُولُ فَإِنْ أَصَبْتُ فَمِنَ اللَّهِ ثُمَّ مِنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ( علیه السلام ) وَ إِنْ أَخْطَأْتُ فَمِنْ نَفْسِی فَأَرْجُو أَنْ لَا أُخْطِئَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ یُعْمَدُ إِلَى الْمَرْأَةِ فَیُؤْخَذُ مِنْهَا مَهْرُ الْجَارِیَةِ الْبِکْرِ فِی أَوَّلِ وَهْلَةٍ لِأَنَّ الْوَلَدَ لَا یَخْرُجُ مِنْهَا حَتَّى تُشَقَّ فَتَذْهَبَ عُذْرَتُهَا ثُمَّ تُرْجَمُ الْمَرْأَةُ لِأَنَّهَا مُحْصَنَةٌ ثُمَّ یُنْتَظَرُ بِالْجَارِیَةِ حَتَّى تَضَعَ

مَا فِی بَطْنِهَا وَ یُرَدُّ الْوَلَدُ إِلَى أَبِیهِ صَاحِبِ النُّطْفَةِ ثُمَّ تُجْلَدُ الْجَارِیَةُ الْحَدَّ قَالَ فَانْصَرَفَ الْقَوْمُ مِنْ عِنْدِ الْحَسَنِ ( علیه السلام ) فَلَقُوا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ( علیه السلام ) فَقَالَ مَا قُلْتُمْ لِأَبِی مُحَمَّدٍ وَ مَا قَالَ لَکُمْ فَأَخْبَرُوهُ فَقَالَ لَوْ أَنَّنِی الْمَسْئُولُ مَا کَانَ عِنْدِی فِیهَا أَکْثَرُ مِمَّا قَالَ ابْنِی
📚منبع :الکافى ج7 ( 203),,وسائل الشیعة، ج 28، ص 167، باب 3 ح 34474 از ابواب حد السحق و القیاده،
علامه مجلسی این حدیث رو در کتاب معروفش مرآة العقول23/309 صحیح میداند 

✒ترجمه :
در صحیحه ابن مسلم،،، ابن مسلم گفت شنیدم ابا جعفر و ابا عبد ا... علیهما السلام می گفتند حسن بن علی در مجلس حضرت علی بود که عده ای وارد شدند و مسأله ای را می خواستند از علی سؤال کنند به علت عدم حضور علی در مجلس، نزد امام حسن مطرح کردند و حضرت فرمود کارتان با امیرالمؤمنین چیست؟ گفتند می‌خواهیم از مسأله‌ایی سؤال کنیم؛ حضرت فرمودند مسأله‌تان را بیان کنید؛ گفتند: زنی با شوهرش مباشرت کرده و با همان گرمی که از مباشرت داشته، با زن بکری مساحقه(همجنس گرایی زنانه) کرده است؛ و نطفه از این زن به زن بکر منتقل شده و حامله


شده است؛ نظر شما در این مورد چیست؟ امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: من جواب شما را بیان می‌کنم اگر جواب صحیح است از طرف خدا و امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است؛ و اگر جواب خطاست از طرف من است؛ و امیدوارم که در این مورد اشتباه نگویم؛ در اولین مرحله، مهریه زن باکره از این زن شوهردار گرفته می‌شود؛ چون با به دنیا آمدن بچه، بکارت این زن از بین می‌رود؛ و این زن شوهر دار رجم می‌شود؛ چون محصنه بوده و مساحقه کرده است؛ و منتظر می‌شوند تا این بچه به دنیا بیاید؛ و این زن بعد از تولد فرزند، چون مساحقه کرده حدّ جلد می‌خورد؛ و فرزند هم برای صاحب نطفه است.

⏪این قوم بعد از شنیدن جواب از پیش امام حسن مجتبی علیه‌السلام رفتند؛ پس امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را ملاقات کردند؛ آن‌ها، آن‌چه را به امام حسن علیه‌السلام گفته بودند و جوابی که شنیده بودند را برای حضرت نقل کردند؛ بعد حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: اگر این سؤال را از من هم می‌پرسیدید بیش‌تر از آن چه پسرم به شما چیزی نداشتم که برای شما بگویم.
👇👇👇👇
اما اشکال اول:

امام معصوم یعنی حسن بن علی نسبت به جوابی که میخواهد به پرسشگران بدهد شک و تردید میکند چون میگوید اگر صحیح باشد از طرف خدا و علی است و اگر خطا و اشتباه باشد از طرف خود من است!!!!!!!!!!!!!!!❓😳
⏪👌و این در حالی است که امام معصوم نزد شیعه ابدا و عمرا اشتباه و خطا و حتی شک و تردید نمیکند؟؟؟؟ 
😀
👌اما اشکال دوم:
همانطور که در حدیث صحیح زیر میبینید دو امام در یک زمان نمیتوانند باشند و اگر هم باشند یکی از آنها باید خاموش باشد پس در اینجا با اینکه علی امام وقت بوده پس چرا حسن از خودشان که دچار شک و تردید بودن فتوا و حکم میدهند آیا اجازه فتوا را در حالی که امام نبوده و امام وقت علی بوده رو داشته و باید امام حسن خاموش میشدند ولی برخلاف نظر امام معصوم عمل کردند؟؟؟؟؟؟؟ 

📝عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع تَکُونُ الْأَرْضُ لَیْسَ فِیهَا إِمَامٌ قَالَ لَا قُلْتُ یَکُونُ إِمَامَانِ قَالَ لَا إِلَّا وَ أَحَدُهُمَا صَامِت
👳علامه مجلسی این روایت را در 📚کتابش مرآة العقول 2/294 حسن میداند

ٌ الکافی (ط - الإسلامیة) ج ‌1 ص 178 ح ⏪1 حسین بن ابى العلاء گوید: بامام صادق(ع) عرض کردم، ممکن است زمین باشد و امامى در آن نباشد؟ فرمود: نه، گفتم: دو امام در یک زمان مى‌شود؟ فرمود: نه مگر اینکه یکى از آنها خاموش باشد
پاسخ:
پاسخ به اشکال اول : اشکال اول از عدم فهم ناصبی هست چرا که کجا و چه موقع امام حسن (ع) در زمان امامت امبر المومنین (ع) ادعای امامت کرده اند یا برای خود حقی در امامت امیر المومنین یا حتی یکی از شئونات امامت امیر المومنین (ع) قائل شده اند ؟! این اشکال وقتی وارد است که مثلا یک امام معصوم در زمان امامت معصوم دیگر ادعای امامت و یا ادعای یکی از شئونات امامت را به طور مستقل برای خود بکند و این چیزی است که هرگز رخ نداده است.

ناصبی - لعنة الله علیه - معنای " صامت " در این روایت را هم نفهمیده و نمی داند که منظور از صامت در این روایت یعنی عدم ادعای امامت و عدم دعوت به امامت خویش یعنی دو معصوم در یک زمان دعوت به امامت خویش نمی کنند.علامه مجلسی - رض - نز به این مطلب اشاره کرده اند :

" إلا و أحدهما صامت" أی ساکت عن الدعوة و التعریف و ادعاء الإمامة، و الناطق إمام علیه فی الحال کالسبطین علیهما السلام‏.

اما ناصبی جاهل فکر کرده صامت یعنی سخن نمی گوید و ساکت می ماند !!!!!

=====

پاسخ به اشکال دوم : این عبارت هیچ منافاتی با عصمت نداره چون امام معصوم توانایی بر گناه و خطا داره اما مرتکبش نمیشه.به علاوه امام معصوم میگن " ارجو ان شاء الله " و صاحبان عقل هم میدونن که امام معصوم مستجاب الدعوه هست و قطعا خدا نظر درست رو در دل و روح امام معصوم قرار میده. نکته ی دیگه هم اینکه این عبارات میتونه از باب تواضع امام حسن (ع) در برابر امیر المومنین باشه چون ایشون میگن اگر درست گفتم از جانب خدا و سپس امیر المومنن است و این عبارت اتفاقا عین تصریح بر عصمت امیر المومنین هم هست !

لعنت خداوند بر نواصب
الشیعة و الشیطان


قال الامام جعفر الصادق (علیه السلام) : (( ما أنزل الله آیة فی المنافقین إلا وهی فیمن ینتحل التشیع )). رجال الکشی ص 154

قال الامام جعفر الصادق علیه السلام : (( إن ممن ینتحل هذا الأمر (أی التشیع) لیکذب حتى إن الشیطان لیحتاج إلى کذبه )). الروضة من الکافی ص 212

قال الامام جعفر الصادق علیه السلام: (( إن ممن ینتحل هذا الأمر [التشیع] لمن هو شرٌّ من الیهود والنصارى والمجوس والذین أشرکوا )) (رجال الکشی 252)

أن جعفراً الصادق قال: «لقد أمسینا وما أحد أعدى لنا ممن ینتحل مودتنا»(8).
[۲۳:۳۶،‏ ۲۰۱۵/۸/۱۷] عمری4505: نظر امام سجاد رحمه الله را در مورد شیعیان میخوانیم:

در کتاب "الإحتجاج" جلد دوم صفحه ی 28 نوشته شده:
: «هل تعلمون أنکم کتبتم إلى أبی وخَدَعْتُموه
وأعطیتموه من أنفسکم العهد والمیثاق، ثم قاتلتموه وخَذَلْتموه؟ بأی عین تنظرون إلى رسول الله (ص)، یقول لکم: قاتلتُم عِتْرَتی، وانتهکتُم حُرْمَتی، فلستم من أمتی».
وهمچنین در جلد دوم صفحه 26 باز هم فرموده اند:
«إن هؤلاء یبکون علینا، فَمَنْ قَتَلَنا غیرُهم»؟

یعنی
آن حضرت به شیعیان کوفه می گوید: آیا می دانید که شما به پدرم نامه نوشتید و بعد فریبش دادید؟ شما به او وعده و میثاق دادید ولی با او مبارزه کردید و او را کشتید؟ با کدام چشم به پیامبر (ص) می نگرید هنگامی که به شما خطاب فرمود: با فرزند من مبارزه کردی و حرمت مرا شکستی. شما از امت من نیستید ... !!!!!!
در جای دیگر امام سجاد فرمود:
آنها بر ما گریه می کنند ولی چه کسی ما را کشته غیر از آنها؟
پاسخ:
ابتدا در مورد این روایات :

قال الامام جعفر الصادق (علیه السلام) : (( ما أنزل الله آیة فی المنافقین إلا وهی فیمن ینتحل التشیع )). رجال الکشی ص 154

قال الامام جعفر الصادق علیه السلام : (( إن ممن ینتحل هذا الأمر (أی التشیع) لیکذب حتى إن الشیطان لیحتاج إلى کذبه )). الروضة من الکافی ص 212

قال الامام جعفر الصادق علیه السلام: (( إن ممن ینتحل هذا الأمر [التشیع] لمن هو شرٌّ من الیهود والنصارى والمجوس والذین أشرکوا )) (رجال الکشی 252)

أن جعفراً الصادق قال: «لقد أمسینا وما أحد أعدى لنا ممن ینتحل مودتنا»(8).

پاسخ : اصلا سند این روایات برای ما مهم نیست چرا که متن اون ها نه تنها هیچ اشکالی نداره بلکه کاملا درست و عقلانی و مطابق واقع هست اما از اون جایی که نواصب در فهم روایت عاجز بودن خواستن شبهه اندازی کنن. " انتحل ، ینتحل " یعنی جعل هویت کردن و به دروغ خود را به فرقه و گروهی منتسب کردن و معصومین فرموده اند کسی که به دروغ خودش رو شیعه ی ما جا بزنه منافق هست و از یهود و نصاری هم بدتره و احد الناسی هم در این شک نداره و ما هم این رو کاملا قبول داریم اما از اون جایی که نواصب معنای " انتحل، ینتحل " رو نمی دونستن دچار اشتباه و تدلیس و تلبیس شده اند ! (اتفاقا این احادیث یک مصداقش خود نواصب هستن که در دل بغض اهل بیت رو دارن اما در ظاهر ادعای حب اهل بیت و پیروی از اهل بیت میکنن !)

=====

در مورد خبر :

در کتاب "الإحتجاج" جلد دوم صفحه ی 28 نوشته شده:
: «هل تعلمون أنکم کتبتم إلى أبی وخَدَعْتُموه
وأعطیتموه من أنفسکم العهد والمیثاق، ثم قاتلتموه وخَذَلْتموه؟ بأی عین تنظرون إلى رسول الله (ص)، یقول لکم: قاتلتُم عِتْرَتی، وانتهکتُم حُرْمَتی، فلستم من أمتی».
وهمچنین در جلد دوم صفحه 26 باز هم فرموده اند:
«إن هؤلاء یبکون علینا، فَمَنْ قَتَلَنا غیرُهم»؟

یعنی
آن حضرت به شیعیان کوفه می گوید: آیا می دانید که شما به پدرم نامه نوشتید و بعد فریبش دادید؟ شما به او وعده و میثاق دادید ولی با او مبارزه کردید و او را کشتید؟ با کدام چشم به پیامبر (ص) می نگرید هنگامی که به شما خطاب فرمود: با فرزند من مبارزه کردی و حرمت مرا شکستی. شما از امت من نیستید ... !!!!!!
در جای دیگر امام سجاد فرمود:
آنها بر ما گریه می کنند ولی چه کسی ما را کشته غیر از آنها؟

پاسخ : باز هم نواصب تدلیس و تلبیس کرده اند چرا که لفظ شیعه و شیعیان را در ترجمه از خودشان اضافه کرده اند و در کتاب الاحتجاج آمده که امام سجاد این مطالب را نسبت به مردم کوفه گفته اند :

قَالَ حِذْیَمُ بْنُ شَرِیکٍ الْأَسَدِیُّ: خَرَجَ زَیْنُ الْعَابِدِینَ ع إِلَى النَّاسِ وَ أَوْمَى إِلَیْهِمْ أَنِ اسْکُتُوا فَسَکَتُوا وَ هُوَ قَائِمٌ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى نَبِیِّهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ- الْمَذْبُوحِ بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَیْرِ ذَحْلٍ وَ لَا تِرَاتٍ أَنَا ابْنُ مَنِ انْتُهِکَ حَرِیمُهُ وَ سُلِبَ نَعِیمُهُ وَ انْتُهِبَ مَالُهُ وَ سُبِیَ عِیَالُهُ أَنَا ابْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً فَکَفَى بِذَلِکَ فَخْرا .....

اما ناصبی این قسمت ابتدایی را نیاورده تا مفتضح نشود !
همبستری بازن ازراه پشت نزد تشیع👺

⬅این عمل نزد اهل سنت جز محرمات می باشد چنان که به صورت متواتر در کتب اهل سنت وجود دارد و عقیده اهل سنت می باشد
⏪در این اسناد می توان این امر را به وضوع مشاهده کرد
📚تفسیر ابن کثیر 232/2 ، بخاری 5454 ، مسلم 1435 ، سنن أبی داود 2164 و عند الآلبانی صحیح أبی داود رقم 1896 ، میزان اعتدلال 32/7 ، الدادمی فی سنته 277/1 ، تفسیر ابن کثیر 773/1 و ....📚

⏪در فرهنگ معین چنین آمده است : (دُ بُ) [ ع. ] (اِ.) عقب، پشت. ج. ادبار. و واضح مشخص شده است و منظور در رابطه جنسی مشخص می باشد

⬅اما روافض این عمل را جاییز می داند😱
وناکح المرأة فی دبرها لا شیء علیه عندهم
📜✍هیچ گناهی برای کسی که ازراه پشت بازنش همبستری میکند نیست
📕تهذیب الاحکام 7/415
📙الاستبصار 3/243      
پاسخ:
اولا : جمهور علماء و فقهاء شیعه نکاح دبر رو مکروه میدونن و برخی در صورت عدم رضایت زن اون رو حرام میدونن و برخی هم به طور مطلق حرام میدونن.

ثانیا : در فقه قاعده ی اصالة الاباحة حاکم هست و هر چیزی حلال هست مگر این که در تحریم اون نصی از قرآن یا روایات معتبره وجود داشته باشه و در مورد نکاح دبر نصی مبنی بر تحریم نه در قرآن و نه در سنت معتبر وجود نداره پس بر شیعه هیچ اشکالی وارد نیست.

ثالثا : نویسنده ی این شبهه غلط کرده !!! که دروغ بسته بر اهل سنت ! سلفی ها و وهابی ها در سال های اخیر برای این که بتونن به شیعه طعن بزنن میگن همه ی اهل سنت این کار رو حرام میدونن تا بتونن به شیعه طعن بزنن در حالی که برخی از صحابه و بسیاری از تابعین نکح دبر رو حلال دونسته اند ! آیا وهابیون این دسته از صحابه و تابعین رو هم مسخره میکنن و بهشون طعن میزنن ؟! (به عنوان مثال ابن عمر نکاح دبر رو انجام میداده و همینطور مالک بن انس)

شرح معانی الآثار ج3ص40 :  یعقوب بن حمید قال ثنا عبد الله بن نافع عن هشام بن سعد عن زید بن أسلم عن عطاء بن یسار عن أبی سعید : أن رجلا أصاب امرأته فی دبرها فأنکر الناس ذلک علیه وقالوا : أتعزبـها فأنزل الله عز وجل { نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُم ْ}(البقرة/223). قال أبو جعفر : فذهب قوم إلى أن وطء المرأة فی دبرها جائز واحتجوا فی ذلک بـهذا الحدیث وتأولوا هذه الآیة على إباحة ذلک.

فیض القدیر ج6ص24 : قال الحافظ ابن حجر فی اللسان فی ترجمة سهل بن عمار أصل وطء الحلیلة فی الدبر أی فعله مروی عن ابن عمرو عن نافع وعن مالک من طرق عدة صحیحة بعضها فی صحیح البخاری وفی غریب مالک للدارقطنی.

نمونه های متعدد دیگه ای هم هست که همین دو مورد کفایت میکنه از باب رد شبهه ی نواصب و وهابیون.
عاریه دادن فرج و جماع از دبر زن نزد شیعه جایزه🙊🙊👇👇👇👇👇👇 عن ابی الحسن الطائری انه قال سألت ابا عبدالله عن عاریة الفرج قال لا بأس به (الاستبصار للطوسی : روی الکلینی عن الرضاأنه سأله صفوان بن یحیی أن رجلا من موالیک أمرنی أن أسألک قال وما هی قلت الجل یأتی المرأة فی دبرها قال ذالک له قلت فأنت تفعل ؟ قال أنا لا نفعل ذالک( الاستبصار ج3ص243وفروع کافی ) عن زراره قال قلت لابی جعفر الرجل یحل جاریته لاخیه قال لا بأس به⬅ (الاستبصار ج 3 ص139)
پاسخ:
در مورد نکاح دبر در کامنت های قبلی پاسخ لازم داده شد.

===

در مورد مساله ی اعارة الفروج :

اولا : نواصب و حمقاء وهابی و سلفی هنوز معنا و حدود این عبارت رو نمیدونن و دنبال این هستن تا با ذهن مریض خودشون همه چیزی رو تجزیه و تحلیل کنن.اما این مساله اصلا به معنایی که نواصب گمان میکنن در بین شیعه وجود نداره و احد الناسی از علمای اعلام شیعه هم چنین جیزی با برداشت نواصب رو قبول نداره بلکه چیزی که هست اینه که فردی که صاحب جاریه هست اون رو مثلا برای امور خدمت و کار و امور حلالی مثل اون به فرد دیگه ای میده و همچنین از باب نکاح جواری و اماء هست چون که نکاح جواری و اماء نیاز به صیغه ی عقد نداره چون اون جاریه در ملک یمین مرد هست و با هبة و بخشش میتونه نکاح جدید رو صورت بده.

ثانیا : این مساله در بین علمای شیعه اختلافی هستو برخی از علماء مانند شیخ طوسی و علامه ی حلی اون رو جائز نمیدونن و برخی جائز میدونن و روایات در این باب تعارض هایی داره که برخی اون رو به منع حمل کردن و برخی به کراهت و علی ایة حال این یک مساله ی فقهی اختلافی هست و اصلا هم به معنی ای که در ذهن نواصب بوده نیست.

ثالثا : این مطلب در کتب عامه هم وجود داره و برخی از علمای عامه هم جائز دونسته اند ولی به قدری این نواصب و وهابیون جاهلند و از کتب خودشون بی خبرن که میان به شیعه ایراد میگیرن !!!

به عنوان نمونه :

مَسْأَلَةٌ: مَنْ أَحَلَّ فَرْجَ أَمَتِهِ لِغَیْرِهِ؟ نا حُمَامٌ نا ابْنُ مُفَرِّجٍ نا ابْنُ الْأَعْرَابِیِّ نا الدَّبَرِیُّ نا عَبْدُ الرَّزَّاقِ عَنْ ابْنِ جُرَیْجٍ قَالَ: أَخْبَرَنِی عَمْرُو بْنُ دِینَارٍ أَنَّهُ سَمِعَ طَاوُسًا یَقُولُ: قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: إذَا أَحَلَّتْ امْرَأَةُ الرَّجُلِ، أَوْ ابْنَتُهُ، أَوْ أُخْتُهُ لَهُ جَارِیَتَهَا فَلْیُصِبْهَا وَهِیَ لَهَا، فَلْیَجْعَلْ بِهِ بَیْنَ وِرْکَیْهَا؟ قَالَ ابْنُ جُرَیْجٍ: وَأَخْبَرَنِی ابْنُ طَاوُسٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّهُ کَانَ لَا یَرَى بِهِ بَأْسًا، وَقَالَ: هُوَ حَلَالٌ فَإِنْ وَلَدَتْ فَوَلَدُهَا حُرٌّ، وَالْأَمَةُ لِامْرَأَتِهِ، وَلَا یَغْرَمُ الزَّوْجُ شَیْئًا. قَالَ ابْنُ جُرَیْجٍ: وَأَخْبَرَنِی إبْرَاهِیمُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ زَادَوَیْهِ عَنْ طَاوُسٍ أَنَّهُ قَالَ: هُوَ أَحَلَّ مِنْ الطَّعَامِ، فَإِنْ وَلَدَتْ فَوَلَدُهَا الَّذِی أَحَلَّتْ لَهُ، وَهِیَ لِسَیِّدِهَا الْأَوَّلِ. قَالَ ابْنُ جُرَیْجٍ: وَأَخْبَرَنِی عَطَاءُ بْنُ أَبِی رَبَاحٍ قَالَ: کَانَ یُفْعَلُ، یُحِلُّ الرَّجُلُ وَلِیدَتَهُ لِغُلَامِهِ، وَابْنِهِ، وَأَخِیهِ - وَتُحِلُّهَا الْمَرْأَةُ لِزَوْجِهَا.

المحلی لابن حزم،ج12،ص206 ط دار الفکر

 عَنِ ابْنِ جُرَیْجٍ قَالَ: أَخْبَرَنِی ابْنُ طَاوُسٍ، عَنْ أَبِیهِ، کَانَ لَا یَرَى بَأْسًا قَالَ: هُوَ حَلَالٌ، فَإِنْ وَلَدَتْ فَوَلَدُهَا حُرٌّ، وَالْأَمَةُ لِامْرَأَتِهِ، لَا یُغَرَّمُ زَوْجُهَا شَیْئًا.

مصنف عبد الرزاق،ج7،ص216،ح12854 ط المجلس العلمی

لطفا خواهران گرامی و محترم اهل سنت و شیعه این متن را نخوانید ⛔


🔥آیا می دانستید شیعه عقیده دارد دخول ایستاده در دبر جاییز است🔥
الکافی 500/6 ، وسائل الشیعه 325/1 و 77/2 ، کشف الثام للفاضل الهندی 23/1 و 229 ، مصباح المنهاج 151/2 لمحمد سعید الحکیم
و با الفاظی مشابه در تهذیب الأحکام 353/1 و وسائل الشیعه 352/1

🔥بعد از زنای رافضی ، صیغه با خردسالان و شیرخواران ، بی احترامی به مادران امت مؤمن حال اینگونه به مقام و درجه زن توهین می کنند 🔥

🔨آیا این شیعه از کفار و جماعت بودایی بدتر نیست ❓      
پاسخ:
در مورد وطئ دبر در کامنت های قبلی پاسخ داده شده و برخی از صحابه و بسیاری از تابعین در ند اهل سنت هم اون رو مجاز میدونسته اند.
با عرض معذرت از خانم های محترم
جواز تیمم بر عورت زنان رافضی
جناب علااااااااااااااااامه حلی یکی از علما و استوانه های روافض میگوید:

اگر بر فرج(واژن) زنی رافضی گرد و خاک قرار گرفته باشه میتوان با اون تیمم کرد

وفی أجزاء مسح الوجه بکف واحد إشکال . ولو قلنا أن مس الفرج حدث لو ضرب یده على فرج امرأة علیه تراب ، صح التیمم ، لأن أول الأرکان المسح لا النقل (نهایة الإحکام - العلامة الحلی ج 1 ص 153 مکتبة الشاملة)

در اجزای مسح صورت با یک دست اشکال وجود دارد و اگر بگوییم لمس کردن فرج زن صورت گرفته به این شکل که دستش را بر فرج زنی که بر آن خاک نشسته بزند تیمم صحیح است چون اولین رکن مسح است.      
پاسخ:
این ادعای نواصب تماما تدلیس و تلبیس هست چرا که علامه ی حلی مطلبی رو دارن از باب و مقام بیان توضیح میدن و میخوان تاکید کنن که اصل در تیمم زدن دست بر غبار یا خاک هست و به همین دلیل از باب بیان چنین مثالی میزنن و از طرف دیگه هم این زن منظور همسر هست نه این که هر زنی و بر صاحب عقل پوشیده نیست که فقط نگاه کردن زن و شوهر به عورت همدیگه اشکال نداره و این شبهه به دلیل تدلیس و تلبیس نواصب ایجاد شده.
یسمى إماماً.
علمای شیعه در کنابهایشان ذکر کرده اند که کودک نمی تواند که امام بشود.
بسبب صغر سنه وبموجب الشروط التی ذکرها مشایخ الشیعة،
به سبب کودکی و کم سالی و فاقد شرایطی که مشایخ شیعه ذکر کرده اند.
فقد اشترطوا فیه: العقل، البلوغ، حسن التدبیر، العدالة، العلم بالقانون الإسلامی.
از شروط امامت نزد علماء شیعه: عاقل و بالغ بودن. و قدرت تصمیم گیری درست و قبول مسئولیت و عدالت و آشنائی با قانون اسلامی است. که در یک کودک نیست.
(الحکومة الإسلامیة للخمینی 45 – 46).      
پاسخ:
نواصب و وهابیون باز هم دروغ بستن و این ها شروط فقیه برای سرپرستی جامعه در جایگاه ولایت فقیه هست و نه شروط امام.
اعترف الخمینی فی کتابه الحکومة الإسلامیة ص45/46
خمینی در کتاب حکومت اسلامی اعتراف کرده :
بأن الحسن العسکری الإمام الحادی عشر کان عقیماً ولم تحمل منه زوجاته ولا جواریه.
به اینکه امام حسن عسکری عقیم بوده و از چند زن و کنیز که داشته هیچکدام باردار نبوده اند.
وانه مات سنة 260هـ ..
و او سال ٢٥٠ از دنیا رفت.
دخل أقربائه على زوجاته وجواریه لعلهم یجدون واحدة منهن حاملاً.
خویشاوندانش نزد همسران و کنیزانش رفتند و جویا شدند شاید یکی از انها را باردار بیابند.
فلم یجدوا أحدا منهن حاملاً.
ولی متاسفانه هیچکدام باردار نبود.
مما جعلهم یقسمون میراثه بین أمه وأخیه جعفر.
و بعد از نا امیدی از بارداری انها میراثش را بین مادر و برادرش جعفر تقسیم کردند!!!!


وعلى افتراض وجوده،
و به فرض وجود طفل بعد از پدرش
فإن علماء الشیعة قد نصوا فی کتبهم أن الصبی لا یسمى إماماً.
علمای شیعه در کنابهایشان ذکر کرده اند که کودک نمی تواند که امام بشود.
بسبب صغر سنه وبموجب الشروط التی ذکرها مشایخ الشیعة،
به سبب کودکی و کم سالی و فاقد شرایطی که مشایخ شیعه ذکر کرده اند.
فقد اشترطوا فیه: العقل، البلوغ، حسن التدبیر، العدالة، العلم بالقانون الإسلامی.
از شروط امامت نزد علماء شیعه: عاقل و بالغ بودن. و قدرت تصمیم گیری درست و قبول مسئولیت و عدالت و آشنائی با قانون اسلامی است. که در یک کودک نیست.
(الحکومة الإسلامیة للخمینی 45 – 46). 
پاسخ:
این قول تماما کذب و دروغ هست و چنین مطلبی در کتاب " الحکومة الاسلامة " اصلا وجود نداره !!! لینک کتاب برای اطمینان از عدم وجود چنین عبارتی :

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter