حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

ابن عباس (رض) : معاویة حمار است !

دوشنبه, ۱۸ خرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۴۹ ب.ظ

 

 


ابن عباس (رض) : معاویة حمار است !

 

یکی از شخصیت های منافق در طول تاریخ اسلام که دشمنی خاصی با اهل بیت و امیر المومنین (ع) داشته ،معاویة بن ابی سفیان است.در این مطلب روایتی با سند معتبر را برای شما نقل می کنیم که در آن صحابی جلیل القدر ، ابن عباس (رض)، معاویه را " حمار " (الاغ) می خواند !

أَنَّ أَبَا غَسَّانَ مَالِکَ بْنَ یَحْیَى الْهَمْدَانِیَّ حَدَّثَنَا قَالَ: ثنا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَطَاءٍ , قَالَ: أنا عِمْرَانُ بْنُ حُدَیْرٍ , عَنْ عِکْرِمَةَ أَنَّهُ قَالَ: کُنْتُ مَعَ ابْنِ عَبَّاسٍ عِنْدَ مُعَاوِیَةَ نَتَحَدَّثُ حَتَّى ذَهَبَ هَزِیعٌ مِنَ اللَّیْلِ , فَقَامَ مُعَاوِیَةُ , فَرَکَعَ رَکْعَةً وَاحِدَةً , فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: مِنْ أَیْنَ تُرَى أَخَذَهَا الْحِمَارُ؟


شرح معانی الآثار للطحاوی،ج1،ص289 ط عالم الکتب

فیض الباری علی صحیح البخاری،ج4،ص495 ط دار الکتب العلمیة

نخب الأفکار فی تنقیح مبانی الأخبار فی شرح معانی الآثار،ج5،ص80 ط وزارة الأوقاف والشؤون الإسلامیة – قطر

النکت الطریفة فی التحدث عن ردود ابن أبی شیبة على أبی حنیفة،ص186 ط المکتبة الازهریة للتراث

عکرمه می گوید با ابن عباس پیش معاویه بودم و صحبت می کردیم تا این که قسمتی از شب گذشت و معاویه برخاست و یک رکعت نماز خواند.ابن عباس گفت : این حمار این کار را از کجا گرفته است ؟

اعتبار سند روایت :

همانطور که در ابتدای مطلب اشاره کردیم، سند این روایت معتبر است.

اولا : این روایت در نزد خود طحاوی که آن را در کتابش نقل کرده حجت است چرا که خود او در مقدمه ی کتابش گفته در این کتاب مطالبی را نقل می کند که در نزد خودش حجت است :

قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ الْأَزْدِیُّ الطَّحَاوِیُّ رَحْمَةُ اللهِ عَلَیْهِ : سَأَلَنِی بَعْضُ أَصْحَابِنَا مِنْ أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ أَضَعَ لَهُ کِتَابًا أَذْکُرُ فِیهِ الْآثَارَ الْمَأْثُورَةَ عَنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْأَحْکَامِ الَّتِی یَتَوَهَّمُ أَهْلُ الْإِلْحَادِ , وَالضَّعَفَةُ مِنْ أَهْلِ الْإِسْلَامِ أَنَّ بَعْضَهَا یَنْقُضُ بَعْضًا؛ لِقِلَّةِ عِلْمِهِمْ بِنَاسِخِهَا مِنْ مَنْسُوخِهَا , وَمَا یَجِبُ بِهِ الْعَمَلُ مِنْهَا لِمَا یَشْهَدُ لَهُ مِنَ الْکِتَابِ النَّاطِقِ وَالسُّنَّةِ الْمُجْتَمَعِ عَلَیْهَا , وَأَجْعَلُ لِذَلِکَ أَبْوَابًا , أَذْکُرُ فِی کُلِّ کِتَابٍ مِنْهَا مَا فِیهِ مِنَ النَّاسِخِ وَالْمَنْسُوخِ , وَتَأْوِیلَ الْعُلَمَاءِ وَاحْتِجَاجَ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ , وَإِقَامَةَ الْحُجَّةِ لِمَنْ صَحَّ عِنْدِی قَوْلُهُ مِنْهُمْ بِمَا یَصِحُّ بِهِ مِثْلُهُ مِنْ کِتَابٍ أَوْ سُنَّةٍ أَوْ إِجْمَاعٍ أَوْ تَوَاتُرٍ مِنْ أَقَاوِیلِ الصَّحَابَةِ أَوْ تَابِعِیهِمْ , وَإِنِّی نَظَرْتُ فِی ذَلِکَ وَبَحَثْتُ عَنْهُ بَحْثًا شَدِیدًا، فَاسْتَخْرَجْتُ مِنْهُ أَبْوَابًا عَلَى النَّحْوِ الَّذِی سَأَلَ .....

http://www.sunnah.org.sa/sunnah-sciences/modern-methods/714-2010-08-06-12-13-58

ثانیا : بدر الدین عینی از علمای بزرگ اهل سنت و شارح صحیح بخاری نیز سند این روایت را طبق شرط مسلم صحیح دانسته است :

أخرج ذلک من طریقین صحیحین على شرط مسلم : أحدهما: عن أبی غسان مالک بن یحیى الهمدانی، عن عبد الوهاب بن عطاء الخفاف، عن عمران بن حُدَیر السَّدوسیّ أبی عبیدة البصری، عن عکرمة.

نخب الأفکار فی تنقیح مبانی الأخبار فی شرح معانی الآثار،ج5،ص81 ط وزارة الأوقاف والشؤون الإسلامیة – قطر

ثالثا : علامه محمد زاهد الکوثری از فقهاء و علمای معاصر حنفی مذهب نیز این روایت را صحیح دانسته است :

صح بطریقین عن أبی غسان مالک بن یحیى بن کثیر بن راشد الهمدانی عن عبد الوهاب بن عطاء عن عمران بن حدیر عن عکرمة عن ابن عباس أنه استنکر صنیع معاویة فی الإیتار بواحدة، وقال : (من أین أخذها الحمار ؟)

النکت الطریفة فی التحدث عن ردود ابن أبی شیبة على أبی حنیفة،ص186 ط المکتبة الازهریة للتراث

نکته ای که لازم است به آن اشاره کنیم این است که محمد زاهد الکوثری به دلیل مخالفت های شدید با ابن تیمیه و بسیاری از عقاید وهابیت و سلفی گری مورد کینه ی شدید وهابیون قرار گرفته است.
رابعا : عدنان ابراهیم ،مبلغ و محقق اهل سنت فلسطینی که او نیز به دلیل مخالفت شدید با وهابیت مورد کینه ی وهابیون قرار گرفته این روایت را رای و نظر قطعی ابن عباس دانسته و سند آن را هم قوی می داند.برای آگاهی از این مطلب ویدئوی زیر را مشاهده کنید :

http://www.aparat.com/v/ABNmo

خامسا : ما نیز روایت فوق را برای اتمام حجت (پس از ارائه ی چهار تصحیح و تقویت سندی) بررسی می کنیم.

مَالک بن یحیى السُّوسِی أَبُو غَسَّان سکن بَغْدَاد یروی عَن یزِید بن هَارُون وَعبد الْوَهَّاب بن عَطاء وَأهل الْعرَاق روى عَنهُ أَهلهَا مُسْتَقِیم الحَدِیث .....

الثقات لابن حبان،ج9،ص166 ط دائرة المعارف العثمانیة بحیدر آباد الدکن الهند


شعیب الارنووط وهابی که به تشدد در جرح و تعدیل و تصحیح اسناد مشهور است نیز سند هایی که " مالک بن یحیی الهمدانی " در آن قرار دارد را تصحیح می کند.به عنوان مثال در کتاب " شرح مشکل الآثار للطحاوی " که " شعیب الارنؤوط " آن را تحقیق کرده، این محقق وهابی متشدد اسنادی را که " مالک بن یحیی الهمدانی السوسی " در آن وجود دارد تصحیح کرده و در برخی موارد که شروط لازم برقرار بوده است، بر مبنای شروط بخاری و مسلم نیز تصحیح کرده است و این نشان دهنده ی " ثقة " بودنش در نزد " شعیب الارنؤوط " می باشد.به دو نمونه از تصحیحات شعیب الارنؤوط بر سندهایی که این راوی در آنان موجود است اشاره می کنیم :

 

فَوَجَدْنَا مَالِکَ بْنَ یَحْیَى الْهَمْدَانِیَّ قَدْ حَدَّثَنَا قَالَ: حَدَّثَنَا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ، حَدَّثَنَا إسْمَاعِیلُ، عَنْ قَیْسٍ، عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ .....

شرح مشکل الآثار،ج1،ص113،ح122 ط موسسة الرسالة


شعیب الارنؤوط در تعلیقش بر سند می نویسد :

(1) إسناده صحیح علی شرط الشیخین.

شرح مشکل الآثار،ج1،ص114،ح122 ط موسسة الرسالة

حَدَّثَنَا مَالِکُ بْنُ یَحْیَى أَبُو غَسَّانَ الْهَمْدَانِیُّ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَطَاءٍ، حَدَّثَنَا هِشَامٌ الدَّسْتُوَائِیُّ، عَنْ یَحْیَى بْنِ أَبِی کَثِیرٍ، عَنْ أَبِی قِلَابَةَ، عَنْ أَبِی الْمُهَلَّبِ، عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَیْنٍ، أَنَّ امْرَأَةً مِنْ جُهَیْنَةَ أَتَتِ النَّبِیَّ عَلَیْهِ السَّلَامُ .....

شرح مشکل الآثار،ج1،ص376،ح427 ط موسسة الرسالة

ارنؤوط می نویسد :

(1) إسناده صحیح على شرط مسلم.

به طور کلی تصحیح روایت مورد بحث به وسیله ی بدر الدین عینی و محمد زاهد کوثری به معنای ثابت بودن وثاقت این راوی در نزد آنان است. (یعنی حداقل سه عالم اهل سنت به همراه ارنووط متشدد وهابی، وثاقت او را ثابت دانسته اند)

توضیح دیگری که لازم است در مورد توثیق ابن حبان به آن اشاره کنیم این است که فردی نمی تواند این ادعا را مطرح کند که چون فقط ابن حبان او را توثیق کرده پس این راوی مجهول است (هر چند که ارنؤوط و بدر الدین عینی و کوثری نز او را ثقة دانسته اند) چرا که علاوه بر توثیق ابن حبان، تعداد قابل توجهی از راویان ثقه نیز از " مالک بن یحیی الهمدانی " روایت نقل کرده اند و به این ترتیب صرفا توثیق ابن حبان هم کفایت می کند چرا که طبق قاعده ی مشهور در صورتی که دو راوی ثقه در چنین حالاتی از یک راوی روایت نقل کنند ،وثاقت او ثابت می شود و روایاتش قابل احتجاج خواهد بود.نکته ی دیگر هم این که ابن حبان در توثیق این راوی از لفظ " مستقیم الحدیث " استفاده کرده است که از مراتب قوی توثیق به حساب می آید و نمی توان آن را رد کرد همانطوری که عالم سلفی " معلمی یمانی " به این مطلب در مورد توثیقات ابن حبان اشاره می کند و می نویسد :

والتحقیق أن توثیقه على درجات، الأولى: أن یصرح به کأن یقول «کان متقنا» أو «مستقیم الحدیث» أو نحو ذلک. الثانیة: أن یکون الرجل من شیوخه الذین جالسهم وخبرهم. الثالثة: أن یکون من المعروفین بکثرة الحدیث بحیث یعلم أن ابن حبان وقف له على أحادیث کثیرة. الرابعة: أن یظهر من سیاق کلامه أنه قد عرف ذاک الرجل معرفة جیدة. الخامسة: ما دون ذلک. فالأولى لا تقل عن توثیق غیره من الأئمة بل لعلها أثبت من توثیق کثیر منهم، والثانیة قریب منها، والثالثة مقبولة، والرابعة صالحة، والخامسة لا یؤمن فیها الخلل. والله أعلم.

 

التنکیل بما فی تأنیب الکوثری من الأباطیل،ج2،ص669 ط المکتب الاسلامی

بر مبنای تحقیق توثیق های ابن حبان در چند درجه است. اول : این که او می گوید " کان متقنا " یا " مستقیم الحدیث " یا مانند آن.دوم: این که آن شخص توثیق شده از شیوخ اوست که با آن ها نشسته و از آن ها روایت شنیده است.سوم : این که آن شخص از افراد معروف به کثرت نقل حدیث است از آن جهت که فهمیده می شود که ابن حبان از او حدیث های زیادی نقل کرده است.چهارم : این که از سیاق کلام ابن حبان معلوم می شود که ابن حبان آن شخص را خوب می شناخته است.پنجم : افرادی که پایین تر از مراتب قبلی هستند.اما در مرتبه ی اول، توثیق ابن حبان از توثیق ائمه ی دیگر کم تر نیست بلکه شاید از توثیق بسیاری از علمای دیگر ثابت تر باشد و مرتبه ی دوم نزدیک به مرتبه ی اول است و مرتبه ی سوم مقبول است و مرتبه ی چهارم صالح است و مرتبه ی پنجم از خلل در امان نیست والله اعلم.

نکته ی جالب آن که محققین کتاب یعنی " محمد ناصر الدین الألبانی " و " زهیر الشاویش " و " عبد الرزاق حمزة " این نظر معلمی یمانی را کاملا تایید می کنند :

(1) قلت : هذا تفصیل دقیق .....


التنکیل بما فی تأنیب الکوثری من الأباطیل،ج2،ص669 ط المکتب الاسلامی (حاشیه ی کتاب)

من {محقق کتاب} می گویم : این تفصیلی دقیق است .....

عبد الوهاب بن عطاء الخفاف ، أبو نصر العجلى مولاهم البصرى :

این راوی از راویان صحیح مسلم است و تعداد بسیاری از علمای و محققین مخالفین او را " ثقة " یا " صدوق " و " حسن الحدیث " دانسته اند.از آن جایی که این راوی از سوی تعداد کمی از علمای مخالفین تضعیفات خفیفی دارد، برخی خواسته اند تا با تمسک به این تضعیفات خفیف و جرح های غیر مفسر او را ضعیف بدانند و به همین دلیل ما توثیقات متعدد راوی را ذکر می کنیم تا برای خوانندگان این مطلب، وثاقت " عبد الوهاب بن عطاء " به طور یقینی ثابت شود.

وَسَأَلته عَن عبد الْوَهَّاب بن عَطاء الْخفاف فَقَالَ لَیْسَ بِهِ بَأْس.

تاریخ ابن معین - روایة الدارمی،ص150 ط دار المأمون للتراث

سَأَلت یحیى عَن عبد الْوَهَّاب بن عَطاء الحفاف فَقَالَ ثِقَة.

تاریخ ابن معین روایة الدوری،ج4،ص83 ط مرکز البحث العلمی وإحیاء التراث الإسلامی - مکة المکرمة

9332 - عبد الْوَهَّاب بْن عَطاء الْخفاف کنیته أَبُو نصر الْعجلِیّ من أهل الْبَصْرَة سکن بَغْدَاد یروی عَن سُلَیْمَان التَّیْمِیّ روى عَنهُ أَحْمد بن حَنْبَل وَأهل الْعرَاق مَاتَ سنة أَربع وَمِائَتَیْنِ بِبَغْدَاد لثلاث عشرَة بقیت من الْمحرم.

الثقات لابن حبان،ج7،ص133 ط دائرة المعارف العثمانیة بحیدر آباد الدکن الهند

وفی روایة الحسن بن محمد الخلال عن الدارقطنی: ثقة.

إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج8،ص377 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

وذکره ابن خلفون فی کتاب الثقات .....

إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج8،ص377 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

وقال ابن عدی: لا بأس به، قال محمد: أرجو أن یکون ابن عطاء هذا من أهل الطبقة الثالثة وهو ثقة قاله الحسن بن سفیان وغیره.


إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج8،ص377 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

وقال الصدفی: حدثنی محمد بن قاسم قال: سمعت النسائی یقول: ابن عطاء الخفاف لیس به بأس.


إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج8،ص377 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

وفی روایة عبد الخالق عن یحیى بن معین: صدوق ثقة.

إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج8،ص377 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

وقال ابن سعد: کان کثیر الحدیث معروفا صدوقا - إن شاء الله تعالى.

إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج8،ص378 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

1996 - " ک " عبد الوهاب بن عطاء بن مسلم أبو نصر الخفاف العجلی البصری ثم البغدادی ثقة مشهور .....

غایة النهایة فی طبقات القراء،ج1،ص479 ط مکتبة ابن تیمیة  (شمس الدین الجزری)

قال أحمد: کان عالما بسعید. صدوق ربما أخطأ، ووثقه ابن معین. مات ببغداد سنة أربع ویقال ست ومائتین، روى له مسلم والأربعة.

طبقات المفسرین للداوودی،ج1،ص369 ط دار الکتب العلمیة – بیروت

همچنین " ابن شاهین : نام این راوی را در کتاب " تاریخ اسماء الثقات " خویش آورده است. (تاریخ اسماء الثقات،ص167 ط الدار السلفیة – الکویت)

ذهبی نیز پس از این که نظرات مختلف در مورد این راوی ذکر می کند، او را " حسن الحدیث " می خواند :

عَبْدُ الوَهَّابِ بنُ عَطَاءٍ البَصْرِیُّ الخَفَّافُ : الإِمَامُ، الصَّدُوْقُ، العَابِدُ، المُحَدِّثُ، أَبُو نَصْرٍ البَصْرِیُّ، الخَفَّافُ، مَوْلَى بَنِی عِجْلٍ، سَکَنَ بَغْدَادَ.

سیر اعلام النبلاء،ج9،ص451 ط موسسة الرسالة

قُلْتُ: حَدِیْثُهُ فِی دَرَجَةِ الحَسَنِ.


سیر اعلام النبلاء،ج9،ص454 ط موسسة الرسالة

از طرفی دیگر ذهبی نام این راوی را در کتاب " من تکلم فیه وهو موثق " آورده که این کتاب مخصوص ذکر رواتی است که وثاقت آنان ثابت شده است ولی تضعیفاتی هم دارند اما این تضعیفات حدیث آنان را از درجه ی حسن پایین تر نمی آورد :

228 – عبد الوهاب بن عطاء الخفاف (م على) : صدوق وثق ضعفه أحمد ومشاه الدارقطنی.

 

من تکلم فیه وهو موثق،ص128 ط مکتبة المنار – الزرقاء

همچنین " ضیاء مقدسی " این راوی را " ثقة " دانسته است :

رَوَاهُ أَبُو حَاتِمِ بْنُ حِبَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ خُزَیْمَةَ عَنْ مُحَمَّد بن یحیى الْأَزْدِیّ عَن عبد الْوَهَّاب بْنِ عَطَاءٍ ذَکَرَ الدَّارَقُطْنِیُّ الاخْتِلافَ فِیهِ وَذَکَرَ أَن هَذِه الطَّرِیق أحْسنهَا وأشبه بِالصَّوَابِ (إِسْنَاده صَحِیح)


الاحادیث المختارة،ج1،ص361 ط دار خضر للطباعة والنشر والتوزیع

با وجود چنین توثیقات محکمی، تضعیفات خفیف و نه چندان محکمی که در مورد این راوی وجود دارد موثر نبوده و در بدترین حالت راوی را به درجه ی " صدوق " و " حسن الحدیث " می رساند همانطور که شعیب الارنؤوط نیز این تضعیفات را خفیف می داند :

عبد الوهاب بن عطاء - وهو الخفاف - فیه کلام خفیفٌ .....

مسند احمد،ج7،ص58 ط موسسة الرسالة

همچنین تعداد زیادی از محققین و علمای معاصر مخالفین این راوی را ثقة یا صدوق دانسته اند.از جمله :

دکتر " وصی الله محمد عباس " محقق کتاب " فضائل الصحابة " احمد بن حنبل در مورد سندی که " عبد الوهاب بن عطاء " در آن وجود دارد می گوید : " إسناده حسن ". (فضائل الصحابة،ج2،ص1184،ح1795 ط دار ابن الجوزی)

بنا بر این عبد الوهاب بن عطاء در نزد این محقق حداقل " حسن الحدیث " است.

" شعیب الارنؤوط " متشدد وهابی نیز اسنادی که " عبد الوهاب بن عطاء " در آن موجود است را تصحیح و تحسین و تقویت می کند و این راوی را در بدترین حالت " صدوق " و " حسن الحدیث " دانسته است.

عبد الوهاب بن عطاء: هو الخفاف، روى له مسلم، وحدیثه فی درجة الحسن .....

مسند احمد،ج9،ص117 ط موسسة الرسالة  (حاشیه ی کتاب)

(1) إسناده قوی، رجاله ثقات رجال الشیخین غیر عبد الوهاب بن عطاء الخفاف، فمن رجال مسلم، وهو صدوق.


مسند احمد،ج10،ص276 ط موسسة الرسالة


عبد الوهاب بن عطاء الخفاف، فمن رجال مسلم دون البخاری، وهو صدوق.

مسند احمد،ج19،ص122 ط موسسة الرسالة

دکتر " محمد مصطفى الأعظمی " سلفی سندی که در آن " عبد الوهاب بن عطاء " موجود است را تصحیح می کند :

ثنا أَحْمَدُ بْنُ مَنِیعٍ، نا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَطَاءٍ، عَنْ سُلَیْمَانَ التَّیْمِیِّ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ .....
قال الأعظمی: إسناده صحیح.


صحیح ابن خزیمة،ج2،ص290 ط المکتب الاسلامی

محقق سلفی " أبو عبیدة مشهور بن حسن آل سلمان " این راوی را حداقل " حسن الحدیث " دانسته است :

حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مَرْزُوقٍ الْبَزْوَرِیُّ أَبُو عَوْفٍ، نَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَطَاءٍ الْخَفَّافُ، نَا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَلْقَمَةَ اللَّیْثِیُّ، عَنْ أَبِی سَلَمَةَ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ، عَنِ النَّبِیِّ .....
(اسناده حسن)


المجالسة وجواهر العلم،ج1،ص383 ط جمعیة التربیة الإسلامیة (البحرین - أم الحصم ) ، دار ابن حزم (بیروت – لبنان)

" احمد محمد شاکر " سلفی نیز او را " ثقة " می داند و اسانیدی که نام " عبد الوهاب ب عطاء " در آن است را تصحیح می کند.به عنوان نمونه :

 

حدثنا عبد الوهاب بن عطاء قال أخبرنا محمد بن عمرو عن أبی سلمة عن أبی هریرة .....
(79) إسناده صحیح.


مسند احمد،ج1،ص198 ط دار الحدیث

حدثنا عبد الوهاب بنِ عطاء أخبرنا جَریر بن حازم عن قیس بن سعد عن یزید بن هُرْمُزَ .....
(2685) إسناده صحیح.


مسند احمد،ج3،ص200 ط دار الحدیث


حدثنا عبد الوهاب بن عطاء عن ابن عَون عن نافع عن ابن عمر عن النبی .....
(5102) إسناده صحیح.


مسند احمد،ج4،ص511 ط دار الحدیث

" البانی " وهابی نیز او را بارها " ثقة " خوانده است و اسناد مربوط به این راوی را تصحیح کرده است :

أخرجه البیهقى (1/424) من طریق عبد الوهاب بن عطاء أنبانا سفیة عن الحکم بن عتیبة به. ورجاله ثقات لکنه منقطع کما یأتى .....

 

إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل،ج1،ص253 ط المکتب الإسلامی – بیروت

فقال الطبرانى: حدثنا إبراهیم (هو ابن هاشم) حدثنا أمیة حدثنا عبد الوهاب بن عطاء عن حمید عن أنس مثله وزاد: " ولا تعذبوا أولادکم بالغمز من العذرة ". وقال: " لم یروه عن حمید إلا عبد الوهاب ". قلت: وهو ثقة من رجال مسلم .....

إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل،ج4،ص74 ط المکتب الإسلامی – بیروت

أخرجه من طریق عبد الوهاب بن عطاء أخبرنى ابن جریج عن عطاء. قلت: وهذا سند صحیح على شرط مسلم.

إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل،ج4،ص313 ط المکتب الاسلامی – بیروت

حدثنا عبد الوهاب بن عطاء: حدثنا سعید الجریری به. قلت: وهذه متابعة قویة، فإن عبد الوهاب ثقة من رجال مسلم فی " صحیحه ".

سلسلة الأحادیث الصحیحة وشیء من فقهها وفوائدها،ج6،ص450 ط مکتبة المعارف

عمران بن حدیر السدوسى ، أبو عبیدة البصرى :

از راویان صحیح مسلم است.

قَالَ یَزِیْدُ بنُ هَارُوْنَ: کَانَ مِنْ أَوْثَقِ النَّاسِ. وَقَالَ ابْنُ المَدِیْنِیِّ: هُوَ مِنْ أَوْثَقِ شَیْخٍ بِالبَصْرَةِ.

سیر اعلام النبلاء،ج6،ص364 ط موسسة الرسالة


عِمْرَانُ بْنُ حُدَیْرٍ السَّدُوسِیُّ وَکَانَ ثِقَةٍ، کَثِیرَ الْحَدِیثِ.

الطبقات الکبری،ج7،ص271 ط دار صادر

قَالَ یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ: کان أصدق الناس. وقال أَحْمَدُ بْنُ حَنْبَلٍ: عِمْرَانُ بَخٍ بَخٍ ثِقَةٌ.

تاریخ الاسلام،ج3،ص936 ط دار الغرب الاسلامی


عکرمة القرشى الهاشمى ، أبو عبد الله المدنى ، مولى عبد الله بن عباس :

از راویان بخاری و مسلم است.

قال ابن حبان فی کتاب " الثقات ": کان من علماء الناس فی زمانه بالفقه والقرآن.

 

إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج9،ص259 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

وفی کتاب المنتجالی: مکی تابعی ثقة.

 إکمال تهذیب الکمال فی أسماء الرجال،ج9،ص260 ط الفاروق الحدیثة للطباعة والنشر

استدلال مخالفین به حدیثی از بخاری و پاسخ به آن :

برخی از مخالفین، برای دفاع از " حمار " خوانده شدن معاویه به وسیله ی ابن عباس به روایتی از صحیح بخاری استدلال می کنند که به این شکل است :

حَدَّثَنَا ابْنُ أَبِی مَرْیَمَ، حَدَّثَنَا نَافِعُ بْنُ عُمَرَ، حَدَّثَنِی ابْنُ أَبِی مُلَیْکَةَ، قِیلَ لِابْنِ عَبَّاسٍ: " هَلْ لَکَ فِی أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ مُعَاوِیَةَ، فَإِنَّهُ مَا أَوْتَرَ إِلَّا بِوَاحِدَةٍ؟ قَالَ : أَصَابَ، إِنَّهُ فَقِیهٌ.

صحیح البخاری،ج5،ص28و29 ط دار طوق النجاة

ابن ابی ملیکة می گوید که به ابن عباس گفته شد که آیا در مورد معاویه چیزی نمی گویی که او به یک رکعت وتر به جا آورده ؟ ابن عباس گفت : او درست انجام داده او فقیه است.


مخالفین قصد دارند تا با استفاده از عبارت " أصاب إنه فقیه " ،حمار خوانده شدن معاویه را رد کنند در حالی که چنین نیست و این مطلب را در سه محور پاسخ می دهیم :

اولا : با بررسی طرق و اسناد دیگر همین روایت در می یابیم که در آن ها از لفظ " انه فقیه " خبری نیست و صرفا به عبارت " أصاب " بسنده شده است و در برخی متون هم ابن عباس گفته " دَعْهُ فَإِنَّهُ قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ " (یعنی : او را رها کن که او صحابی پیامبر (ص) بوده است) و در برخی متون هم ابن عباس می گوید " هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ " (یعنی : او داناتر از توست) همین مطلب شذوذ عبارت " إنه فقیه " را نشان می دهد.به عنوان مثال :

حَدَّثَنَا الحَسَنُ بْنُ بِشْرٍ، حَدَّثَنَا المُعَافَى، عَنْ عُثْمَانَ بْنِ الأَسْوَدِ، عَنِ ابْنِ أَبِی مُلَیْکَةَ، قَالَ: أَوْتَرَ مُعَاوِیَةُ بَعْدَ العِشَاءِ بِرَکْعَةٍ، وَعِنْدَهُ مَوْلًى لِابْنِ عَبَّاسٍ، فَأَتَى ابْنَ عَبَّاسٍ فَقَالَ: دَعْهُ فَإِنَّهُ قَدْ صَحِبَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.

صحیح البخاری،ج5،ص28،ح3764 ط دار طوق النجاة


حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو هَاشِمٍ زِیَادُ بْنُ أَیُّوبَ قثنا یَزِیدُ بْنُ هَارُونَ قَالَ: أنا سُفْیَانُ بْنُ حُسَیْنٍ، عَنْ یَعْلَى بْنِ مُسْلِمٍ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ أَبِی عِنْدَ مُعَاوِیَةَ ذَاتَ لَیْلَةٍ، فَأَتَاهُ الْمُؤَذِّنُونَ یُؤَذِّنُونَ لِصَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ، فَضَنَّ بِحَدِیثِ أَبِی، فَأَمَرَ رَجُلًا أَنْ یُصَلِّیَ بِالنَّاسِ، ثُمَّ تَحَدَّثْنَا حَتَّى إِذَا فَرَغْنَا مِنْ حَدِیثِهِمَا، قَامَ مُعَاوِیَةُ فَصَلَّى " وَلَیْسَ خَلْفَهُ غَیْرِی وَغَیْرُ أَبِی، وَذَلِکَ بَعْدَ مَا أُصِیبَ ابْنُ عَبَّاسٍ فِی بَصَرِهِ، فَلَمَّا سَلَّمَ قَامَ مُعَاوِیَةُ فَصَلَّى رَکْعَةً، ثُمَّ انْصَرَفَ، فَقُلْتُ لِأَبِی: «یَا أَبَتِ أَمَا رَأَیْتَ مَا صَنَعَ؟» قَالَ: وَمَا صَنَعَ؟ قُلْتُ: «أَوْتَرَ بِرَکْعَةٍ» قَالَ: أَیْ بُنَیَّ هُوَ أَعْلَمُ مِنْکَ.

 

فضائل الصحابة،ج2،ص984،ح1950 ط موسسة الرسالة

هُشَیْمٌ، أَخْبَرَنَا حَجَّاجٌ، عَنْ عَطَاءٍ، أَنَّ مُعَاوِیَةَ، أَوْتَرَ بِرَکْعَةٍ فَأُنْکِرَ ذَلِکَ عَلَیْهِ , فَسُئِلَ عَنْهُ ابْنُ عَبَّاسٍ فَقَالَ: أَصَابَ السُّنَّةَ.


مصنف ابن ابی شیبة،ج7،ص313،ح36406 ط مکتبة الرشد

به هر جهت این اختلاف متن و به خصوص این که در اکثر طرق روایت لفظ " انه فقیه " وجود ندارد شذوذ این لفظ را نشان می دهد.

ثانیا : اگر صدور عبارت " أصاب انه فقیه " از جانب ابن عباس را صحیح بدانیم، می توان آن را از روی تقیه دانست و حتی برخی از علمای مخالفین نیز به این مطلب اشاره کرده اند.به عنوان نمونه :

قوله: "وقد یجوز ... " إلى آخره، إشارة إلى جواب آخر، تقریره أن یقال: یجوز أن یکون معنى قول ابن عباس - رضی الله عنهما -: "أصاب معاویة" على التقیة منه له أی على منه لأجل معاویة، یعنی دفعًا عنه ما یعیب به ذلک الرجل علیه حتى یمتنع من أن یعیب علیه، فقال: "أصاب" یعنی أصاب فی شیء آخر غیر إیتاره برکعة واحدة، وهذا من باب الإیهام والتوریة، وهو باب شائع ذائع.

نخب الأفکار فی تنقیح مبانی الأخبار فی شرح معانی الآثار،ج5،ص82 ط وزارة الأوقاف والشؤون الإسلامیة – قطر


وَقَدْ یَجُوزُ أَنْ یَکُونَ قَوْلُ ابْنِ عَبَّاسٍ «أَصَابَ مُعَاوِیَةُ» عَلَى التَّقِیَّةِ لَهُ , أَیْ أَصَابَ فِی شَیْءٍ آخَرَ لِأَنَّهُ کَانَ فِی زَمَنِهِ , وَلَا یَجُوزُ عَلَیْهِ عِنْدَنَا أَنْ یَکُونَ مَا خَالَفَ فِعْلَ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الَّذِی قَدْ عَلِمَهُ عَنْهُ صَوَابًا.


شرح معانی الآثار للطحاوی،ج1،ص289 ط عالم الکتب

لو صحَّ عن ابن عباس هذا لحمل على التقیة لأنه کان حاربه تحت رایة علی کرم الله وجهه فلا مانع من أن یحسب حسابه فی مجالسه العامة دون مجلسه الخاص فلا مانع أن یحسب حسابه فی مجالس العامة دون مجلسه الخاص .....

النکت الطریفة فی التحدث عن ردود ابن أبی شیبة على أبی حنیفة،ص186 ط المکتبة الازهریة للتراث

گذشته از بحث تقیه هیچ بعید نیست که این عباس این قول را (در صورت پذیرفتن صحت صدورش) از روی تمسخر گفته باشد و برای این مساله حداقل دو دلیل محکم وجود دارد.یکی همان روایت مطرح شده در ابتدای بحث است که ابن عباس ،معاویه را حمار می خواند و دلیل دیگر هم آن که برخی از علمای مخالفین بر این مطلب تصریح کرده اند که ابن عباس با این قولش در پی تایید معاویه نبوده بلکه با او مخالفت کرده است و یا این که تسامح به خرج داده است. به عنوان نمونه :

وفی روایةٍ: (أَصَاب، أنه فَقِیهٌ) قلتُ: ولیس فیه تصویبٌ له، بل إغماضٌ. ونحو تسامحٍ عنه.

فیض الباری علی صحیح البخاری،ج4،ص495 ط دار الکتب العلمیة

ثالثا : در صورتی که " فقیه " بودن معاویة را بخواهیم بپذیریم، به تناقض ها و تعارض های زیادی بر می خوریم چرا که معاویه شخصیتی است که انواع منکر ها و حرام ها را همچون شراب خواری و تجارت شراب و تجارت بت و قتل مسلمانان و انان های بی گناه و ... را مرتکب شده و امیر المومنین (ع) را نیز سب کرده است.چگونه چنین شخصی می تواند فقیه باشد ؟! به علاوه اگر هم فقیه باشد دلیلی بر درستی رای او و یا فضیلت او نیست چرا که آشنایی به برخی از امور فقهی به خودی خود فضیلت نیست هرچند که حتی چنین امری هم در مورد معاویه صدق نمی کند !

به هر جهت این امر ثابت شد که صحابی جلیل القدر، ابن عباس – رض – ، معاویة را " حمار " (الاغ) خوانده است.

 

 






































تصحیح روایت از وبسایت های سلفی - وهابی :











موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۸
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۴)

۲۰ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۴۹ محب اهل بیت علیهم السلام
سلام برادر خسته نباشی مطالبتون فوق العادست اجرتان با مولا صاحب الزمان عج :

اگر ممکنه این متن رو ترجمه کنید چون وهابی ها مثل همیشه ترجمه رو به نفع خودشون میکنند بازم ممنون..

الحدیث الثامن و العشرون‌: موثق.

و فی بعضالنسخ عن هشام بن سالم موضع هارون بن مسلم، فالخبر صحیح ولا یخفى أن هذا الخبر وکثیر من الأخبار الصحیحة صریحة فی نقص القرآن وتغییره وعندی أن الأخبار فی هذا الباب متواترة معنى ، وطرح جمیعها یوجب رفع الاعتماد عن الأخبار رأسا ، بل ظنی أن الأخبار فی هذا الباب لا یقصر عن أخبار الإمامة فکیف یثبتونها بالخبر ؟ ) . . مرآة العقول للمجلسی 12 / 525 .


پاسخ:
وعلیکم السلام

حدیث بیست و هشتم : موثق

و در بعضی از نسخه ها به جای هشام بن سالم، هارون بن مسلم است و خبر صحیح است و پوشیده نیست که این خبر و بسیاری از اخبار ،صحیح و صریح در نقص و تغییر قرآن هستند و در نزد من اخبار در این باب متواتر معنوی است و کنار گذاشتن همه ی آن ها باعث عدم اعتماد نسبت به روایات می شود بلکه ظن من این است که اخبار در این باب کم تر از اخبار امامت نیست پس چگونه آن را با یک روایت ثابت می کنند؟
۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۱۵ محب اهل بیت علیهم السلام
سلام ممنون بخاطر ترجمه ..
درباره روایات تحریف قرآن بنده انقدر تحقیق کردم که کلی روایات از کتب خودمون پیدا کردم که علما گفتن : اعتقاد به تحریف قرآن یک اعتقاد خرافی و حماقت است... و تنها و تنها روایتی که وهابیون جرات میکنن اشکال بگیرند به همین روایت مجلسی است که متواتر دونسته..
من در کتاب الانتصار العاملی در بابی که این روایت آمده در اول همین باب یک سری از علمای شیعه رو نام برده که معتقد به تحریف ناپذیری قرآن هستند و منجمله همین مرحوم مجلسی هم هست..
لطفد فقط همین یک شبهه مجلسی رو برام حل کنید تا جوابشون رو بدم.. چرا مجلسی متواتر دونسته آیا منظورش چیز دیگری بوده یا اینکه آیا روایتی از مجلسی هست که عدم تحریف قرآن رو گفته باشه؟؟؟ یا اینکه برخی از علمای دیگر این حرف مجلسی رو توضیح داده باشن؟؟؟؟؟
البته خودشون هم میدونن در کتب خودشون روایات تحریف فراوانه ولی فعلا زوم کردن به همین روایت مجلسی .. منتظر پاسخ شما هستم.. یا علی
پاسخ:
وعلیکم السلام

قصد علامه مجلسی از " نقص " و " تغییر " تغییر و نقص نسبت مصحف امیرالمومنین و قرآن امیرالمومنین هست و روایات هم بر این دلالت میکنن (اگر قبول بشن) و علامه ی مجلسی هیچ جا از لفظ تحریف استفاده نکرده اند.
سلام علیکم.با تشکر از شما.سوالی داشتم .ایا شیخ جزایری اعتقاد به تحریغ قران داشتند؟وایا از این اعتقادشان بازگشتند؟و اگر بازگشتند در کدام کتاب اعلام کردند که قران تحریف نشده؟
پاسخ:
وعلیکم السلام

سید نعمة الله جزائری از اعتقاد به تحریف قرآن برگشتند و این رو در کتاب " تفسیر العقود و المرجان " ذکر کرده اند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter