حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

ابوحنیفه : سخن عمر، سخن شیطان است !

پنجشنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ب.ظ



ابوحنیفه : سخن عمر، سخن شیطان است !


یکی از اقوال مشهور و جالب ابوحنیفه، نظر او در مورد یکی از روایات عمر بن الخطاب است که با سندهای معتبر در کتب اهل سنت نقل شده است.این نظر ابوحنیفه را با یکدیگر می خوانیم :

حَدَّثَنِی أَبُو الْفَضْلِ، نا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ، نا عَبْدُ الْوَارِثِ بْنُ سَعِیدٍ قَالَ: نا سَعِیدٌ، قَالَ: " جَلَسْتُ إِلَى أَبِی حَنِیفَةَ بِمَکَّةَ فَذَکَرَ شَیْئًا فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ رَوَى عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ کَذَا وَکَذَا، قَالَ أَبُو حَنِیفَةَ: ذَاکَ قَوْلُ الشَّیْطَانِ، وَقَالَ لَهُ آخَرُ أَلَیْسَ یُرْوَى عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «أَفْطَرَ الْحَاجِمُ وَالْمَحْجُومُ» فَقَالَ: هَذَا سَجْعٌ فَغَضِبْتُ وَقُلْتُ إِنَّ هَذَا مَجْلِسٌ لَا أَعُودُ إِلَیْهِ وَمَضَیْتُ وَتَرَکْتُهُ.

السنة لعبد الله بن احمد،ج1،ص226و227،ر403 ط دار ابن القیم

سعید می گوید در مکه پیش ابوحنیفه نشستم و ابوحنیفه چیزی گفت و شخصی به او گفت عمر بن الخطاب چنین و چنان گفته است.ابوحنیفه گفت این قول شیطان است.شخص دیگری به او گفت آیا از پیامبر روایت نقل نمی شود که "حجامت کننده و حجامت شونده هر دو باید افطار کنند" ؟ ابوحنیفه گفت این سجع است {یعنی سخن پیامبر دارای وزن و قافیه است}. {سعید می گوید} خشمگین شدم و گفتم این مجلسی است که به آن بازنمی گردم و آن را ترک کردم.

سند این روایت نیز صحیح است.مشابه همین روایت در تاریخ بغداد نیز نقل شده است و بشار عواد معروف وهابی در پاورقی توضیحاتی داده است که در نوع خود جالب است :


هذه کلها اقاویل یراد منها القول ان ابا حنیفة لم یکن یاخذ بمثل هذه الاحادیث او اقوال الصحابة الشائعة عندهم وانه یفضل رایه علیها.

تاریخ بغداد،ج15،ص534 ط دار الغرب الاسلامی

همه ی این ها اقوالی است که مقصودش این است که ابوحنیفه مانند این احادیث یا اقوال شایع از صحابه در بینشان را قبول نمی کرد و رای و نظر خودش را بر آن برتری می داد.

شاید "بشار عواد معروف" وهابی حواسش نبوده که با این توضیحش کار را خراب تر کرده است ! بنا بر توضیح این محقق وهابی ابوحنیفه از افرادی "اهل رای" بوده که نظر شخصی و اجتهاد شخصی خود را بر احادیث برتری می داده که چنین عقیده ای را بسیاری از علمای اهل سنت تکفیر کرده اند ! نکته ی دیگر هم این که شخص سوال کننده از ابوحنیفه در مورد حدیث پیامبر (که با سند های صحیح در بسیاری از منابع اهل سنت وارد شده است) پرسید و ابوحنیفه در جواب گفت که این سخن مسجع است و دارای وزن! منظور ابوحنیفه به احتمال بسیار قوی این بوده که این سخن پیامبر تنها از جنبه ی ادبی زیباست و ارزش دیگری ندارد! همچنین سخن عمر بن الخطاب را هم سخن شیطان خواند ! خشمگین شدن راوی داستان هم مهر تاییدی است بر هتاکی ابوحنیفه نسبت به قول پیامبر و عمر بن الخطاب. (بنا بر این توجیه این سخن وجهی ندارد که برخی بگویند مثلا منظور ابوحنیفه این بوده است که صحت این روایات در نزد من ثابت نیست چرا که اولا قول پیامبر از احادیث به نسبت مشهور است و با سند های معتبر و متعدد نقل شده و نکته ی دیگر هم این که یک عالم می گوید صحتش در نزد من ثابت نیست نه این که با طعنه و کنایه و اهانت سخن بگوید!)

تدلیس و تلبیس خنده دار محقق وهابی کتاب " المنتظم " برای دفاع از ابوحنیفه :

محققین وهابی کتاب "المنتظم فی تاریخ الملوک والامم" با تدلیس و تلبیس سعی کرده اند تا بر سند روایت اشکالی وارد کنند که ما جهل و تلبیس آنان را آشکار می سازیم.سند روایت در کتاب "المنتظم فی تاریخ الملوک والامم" به این شکل است :


أخبرنا عبد الرحمن بن محمد قال: أخبرنا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ الْحَافِظُ قَالَ: أَخْبَرَنَا الْبَرْقَانِیُّ قَالَ: قَرَأْتُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ مَحْمُودٍ الْمَحْمُودِیِّ: حَدَّثَکُمْ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مَنْصُورٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الصَّمَدِ [1] ، عَنْ أَبِیهِ .....

المنتظم فی تاریخ الملوک والامم،ج8،ص136 ط دار الکتب العلمیة

محققین در پاورقی در مورد عبد الصمد نوشته اند :

(1) هو عبد الصمد بن حبیب الأزدی، قال الخطیب: قال أبو بکر الأثرم: ذکرنا عبد الصمد بن حبیب عند أحمد بن حنبل، فقال: أزدی، ووضع من أمره. وقال البخاری وأحمد: لین الحدیث. وقال یحیى بن معین: لیس به بأس. وروى الخطیب حدیثا من طریقه، قال فیه: هذا الحدیث منکر.

المنتظم فی تاریخ الملوک والامم،ج8،ص136 ط دار الکتب العلمیة

عبد الصمد همان عبد الصمد بن حبیب ازدی است که ازدی گفته جعل حدیث کار اوست و بخاری و احمد گفته اند : لین الحدیث و یحیی بن معین گفته اشکالی بر او نیست و خطیب بغدادی از طریق او حدیثی نقل کرده و گفته این حدیث منکر است.


تدلیس و تلبیس خنده دار محققین وهابی آن جا روشن می شود که با بررسی سند روایت در می یابیم که مقصود از "عبد الصمد" اصلا آن کسی نیست که این محققین مغرض ( و یا شاید جاهل به علم رجال) دریافته اند ! بلکه او "عبد الصمد بن عبد الوارث" از راویان کتب ستة است و در وثاقتش نیز شکی نیست.






























موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۲۴
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۳)

۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۰:۱۷ محب اهل بیت علیهم السلام
سلام لطفا این روایت رو به صورت کامل ترجمه کنید ممنون :

 

حَدَّثَنَا یَحْیَى بْنُ بُکَیْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، عَنْ عُقَیْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، عَنْ عُرْوَةَ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّ فَاطِمَةَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ، بِنْتَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَرْسَلَتْ إِلَى أَبِی بَکْرٍ تَسْأَلُهُ مِیرَاثَهَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْهِ بِالْمَدِینَةِ، وَفَدَکٍ وَمَا بَقِیَ مِنْ خُمُسِ خَیْبَرَ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لاَ نُورَثُ، مَا تَرَکْنَا صَدَقَةٌ، إِنَّمَا یَأْکُلُ آلُ مُحَمَّدٍ - صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - فِی هَذَا المَالِ»، وَإِنِّی وَاللَّهِ لاَ أُغَیِّرُ شَیْئًا مِنْ صَدَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَنْ حَالِهَا الَّتِی کَانَ عَلَیْهَا فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَأَعْمَلَنَّ فِیهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. فَأَبَى أَبُو بَکْرٍ أَنْ یَدْفَعَ إِلَى فَاطِمَةَ مِنْهَا شَیْئًا، فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ فِی ذَلِکَ، فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا، وَلَمْ یُؤْذِنْ بِهَا أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى عَلَیْهَا، وَکَانَ لِعَلِیٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَیَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّیَتِ اسْتَنْکَرَ عَلِیٌّ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِی بَکْرٍ وَمُبَایَعَتَهُ، وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُرَ، فَأَرْسَلَ إِلَى أَبِی بَکْرٍ: أَنِ ائْتِنَا وَلاَ یَأْتِنَا أَحَدٌ مَعَکَ، کَرَاهِیَةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ، فَقَالَ عُمَرُ: لاَ وَاللَّهِ لاَ تَدْخُلُ عَلَیْهِمْ وَحْدَکَ، فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ: وَمَا عَسَیْتَهُمْ أَنْ یَفْعَلُوا بِی، وَاللَّهِ لآتِیَنَّهُمْ، فَدَخَلَ عَلَیْهِمْ أَبُو بَکْرٍ، فَتَشَهَّدَ عَلِیٌّ، فَقَالَ: إِنَّا قَدْ عَرَفْنَا فَضْلَکَ وَمَا أَعْطَاکَ اللَّهُ [ص:140]، وَلَمْ نَنْفَسْ عَلَیْکَ خَیْرًا سَاقَهُ اللَّهُ إِلَیْکَ، وَلَکِنَّکَ اسْتَبْدَدْتَ عَلَیْنَا بِالأَمْرِ، وَکُنَّا نَرَى لِقَرَابَتِنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَصِیبًا، حَتَّى فَاضَتْ عَیْنَا أَبِی بَکْرٍ، فَلَمَّا تَکَلَّمَ أَبُو بَکْرٍ قَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَرَابَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَحَبُّ إِلَیَّ أَنْ أَصِلَ مِنْ قَرَابَتِی، وَأَمَّا الَّذِی شَجَرَ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ مِنْ هَذِهِ الأَمْوَالِ، فَلَمْ آلُ فِیهَا عَنِ الخَیْرِ، وَلَمْ أَتْرُکْ أَمْرًا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَصْنَعُهُ فِیهَا إِلَّا صَنَعْتُهُ، فَقَالَ عَلِیٌّ لِأَبِی بَکْرٍ: مَوْعِدُکَ العَشِیَّةَ لِلْبَیْعَةِ، فَلَمَّا صَلَّى أَبُو بَکْرٍ الظُّهْرَ رَقِیَ عَلَى المِنْبَرِ، فَتَشَهَّدَ، وَذَکَرَ شَأْنَ عَلِیٍّ وَتَخَلُّفَهُ عَنِ البَیْعَةِ، وَعُذْرَهُ بِالَّذِی اعْتَذَرَ إِلَیْهِ، ثُمَّ اسْتَغْفَرَ وَتَشَهَّدَ عَلِیٌّ، فَعَظَّمَ حَقَّ أَبِی بَکْرٍ، وَحَدَّثَ: أَنَّهُ لَمْ یَحْمِلْهُ عَلَى الَّذِی صَنَعَ نَفَاسَةً عَلَى أَبِی بَکْرٍ، وَلاَ إِنْکَارًا لِلَّذِی فَضَّلَهُ اللَّهُ بِهِ، وَلَکِنَّا نَرَى لَنَا فِی هَذَا الأَمْرِ نَصِیبًا، فَاسْتَبَدَّ عَلَیْنَا، فَوَجَدْنَا فِی أَنْفُسِنَا، فَسُرَّ بِذَلِکَ المُسْلِمُونَ، وَقَالُوا: أَصَبْتَ، وَکَانَ المُسْلِمُونَ إِلَى عَلِیٍّ قَرِیبًا، حِینَ رَاجَعَ الأَمْرَ المَعْرُوفَ

صحیح بخاری


پاسخ:
عایشه می گوید: فاطمه دختر رسول خدا کسی را نزد ابوبکر فرستاد تا از او میراث خود را از رسول خدا از فیء، و فدک، و خمس خیبر طلب کند. ابوبکر گفت: رسول خدا فرموده: ما پیامبران چیزی به ارث نمی گذاریم، آنچه گذاشته ایم صدقه است. و آل محمد از این مال حق دارد. و من به خدا سوگند چیزی از صدقات رسول خدا را تغییر نمی دهم همانگونه که در زمان رسول خدا بوده است. و در مورد آنها به  آنچه رسول خدا عمل کرده است عمل می کنم. ابوبکر خود داری کرد از این که از آنها چیزی را به فاطمه بدهد .   فاطمه بر ابوبکر غضب نمود و با وى قهر کرد و تا پایان عمر با او سخنى نگفت. و بعد از پیامبر اکرم شش ماه بیشتر زندگی نکرد. وقتی فاطمه از دنیا رفت، شوهرش شبانه او را دفن کرد و ابوبکر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه زنده بود، علی [علیه السلام] در میان مردم احترام داشت؛ اما وقتی فاطمه از دنیا رفت، مردم از او روی گرداندند و این جا بود که خواستند علی با ابوبکر مصالحه و بیعت کند. علی [علیه السلام] در این شش ماه که فاطمه زنده بود، با ابوبکر بیعت نکرد.   علی علیه السلام سراغ ابوبکر فرستاد که پیش حضرت بیاید و کسی را باخود نیاورد؛ چرا که از حضور عمر در نزد خود کراهت دارد . عمر گفت: به خدا سوگند به تنهایی نمی توانی نزد او بروی، ابوبکر به تنهایی رفت. علی نشست و فرمود: ما فضلیت تو را و آنچه خدا به تو داده می دانیم و منکر آن نیستیم خداوند آن را به سوی تو بکشاند. اما در باره امر امامت بر ما استبداد کردی و ما به خاطر قرابت ما به رسول خدا بهره ای برای خود می دیدیم تا این که چشمان ابوبکر اشک آلود شد. ابوبکر گفت: سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست، قرابت رسول خدا نزد من محبوب تر از اصل قرابت خودم.   اما آنچه میان من و شما در باره این اموال واقع شد، من از خیر تجاوز نکردم و کاری را که رسول خدا انجام می داد ترک نکردم . علی گفت: وعده ما برای بیعت در شب.   هنگامی که ابوبکر نماز ظهر را خواند بر منبر رفت و از جایگاه علی و تخلف او از بیعت و عذرش سخن گفت سپس از خداوند طلب مغفرت کرد.   علی علیه السلام نشست و نسبت به ابوبکر تعظیم کرد و این گونه سخن گفت: اگر من در خانه نشسته ام به خاطر انکار ابو بکر نیست و فضلیت او را هم منکر نیستم اما در امر خلافت ما برای خود حقی قایل بودیم اما بر ما ظلم شد پس ما خودمان را صاحب حق یافتیم و مسلمانان به آن شاد شدند و گفتند مصیبت رساندی؛ و مسلمانان به علی نزدیک تر بودند(به علی راغب بودند) در هنگامی که او آنها را به امر معروف و پسندیده بازمی گرداند.
۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۱:۵۳ محب اهل بیت علیهم السلام

باسلام و خسته نباشید لطفا به این شبهه هم پاسخ دهید..

حضرت علی (ع) درمورد کسانی که با او جنگیدند میفرماید : برادر..

لطفا بفرمایید که منظور حضرت از برادران چی بوده؟؟؟؟؟؟؟

 

( 12445 ) 19 - القاضی نعمان فی شرح الاخبار : عن محمد بن داود ، بإسناده عن علی ( علیه السلام ) ، أنه سئل عن قتلى الجمل ، أمشرکون هم ؟ قال : ( لا ، بل من الشرک فروا ) قیل : فمنافقون ؟ قال : ( لا ، إن المنافقین لا یذکرون الله إلا قلیلا ) قیل : فما هم ؟ قال : ( إخواننا بغوا علینا فنصرنا علیهم ) .

 مستدرک الوسائل،  ج 11 ص 68 .

 

 

بحارالانوار :

 298 - قرب الإسناد : بالاسناد قال : إن علیا لم یکن ینسب أحدا من أهل حربه إلى الشرک ولا إلى النفاق ولکنه کان یقول : هم إخواننا بغوا علینا .

 بحارالانوار، ج 32 ص 324

 وسائل الشیعة، ج 11 ص 62 ح 10

پاسخ:
بسم الله ...

این روایات از منهج کلی امیرالمومنین (ع) صحبت میکنه که در منهج امیرالمومنین تکفیر جایی نداشت و همواره در پی مصالحه و آرامش جامعه ی سالامی بودند و الا جنگ با امیرالمومنین طبق روایات صحیحه و معتبره ی شیعه و سنی به منزله ی جنگ با پیامبر هست.

میتونید به کتب کلامی شیخ مفید در این زمینه مراجعه کنید که توضیحات بسیار مبسوط و خوبی در این مساله هست.

به طور کلی در کفر محاربین امیرالمومنین شکی نیست اما این کفر، لزوما کفر خارج کننده ی از اسلام نیست بلکه در بسیاری از موارد اون افراد منافق هستند.

به عنوان مثال یکی از پاسخ های شیخ مفید رحمة الله علیه در مورد این ادعا که ادعای معتزله رو رد میکنه :

هذا خبر شاذ لم یأت به التواتر من الأخبار و لا أجمع على صحته رواة الآثار و قد قابله ما هو أشهر منه عن أمیر المؤمنین ع و أکثر نقلة و أوضح طریقا فی الإسناد.

برای مطالعه ی کامل به کتاب الافصاح شیخ مفید مراجعه کنید.
۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۳۷ محب اهل بیت علیهم السلام
سلام. لطفا روایاتی که عایشه گفت از دفن پیامبر (ص) خبر نداشتم و شرکت نکردن ابوبکر و عمر تشییع جنازه پیامبر (ص) روایات صحیح بیاورید..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter