حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

 

 

روایت ابن ابی شیبة (از علمای بزرگ اهل سنت) از تهدید عمر بن الخطاب به آتش زدن خانه ی حضرت فاطمه (س) + تلاش بسیاری از علمای اهل سنت و علما و محققین وهابی برای تحریف روایت


یکی از مسائل مسلم تاریخی که در کتب شیعه و سنی نقل شده است،تهدید عمر بن الخطاب به آتش زدن خانه ی حضرت فاطمه (س) است که در این مطلب به بررسی روایتی که ابن ابی شیبة (از علمای بزرگ اهل سنت) آن را در کتابش نقل کرده است می پردازیم.

مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ نا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ حَدَّثَنَا زَیْدُ بْنُ أَسْلَمَ عَنْ أَبِیهِ أَسْلَمَ أَنَّهُ حِینَ بُویِعَ لِأَبِی بَکْرٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ عَلِیٌّ وَالزُّبَیْرُ یَدْخُلَانِ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَیُشَاوِرُونَهَا وَیَرْتَجِعُونَ فِی أَمْرِهِمْ , فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ خَرَجَ حَتَّى دَخَلَ عَلَى فَاطِمَةَ فَقَالَ: «یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ , وَاللَّهِ مَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا مِنْ أَبِیکِ , وَمَا مِنْ أَحَدٍ أَحَبَّ إِلَیْنَا بَعْدَ أَبِیکِ مِنْکِ, وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِی إِنِ اجْتَمَعَ هَؤُلَاءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ ; أَنْ أَمَرْتُهُمْ أَنْ یُحَرَّقَ عَلَیْهِمِ الْبَیْتُ» , قَالَ: فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاءُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیُحَرِّقَنَّ عَلَیْکُمُ الْبَیْتَ وَایْمُ اللَّهِ لَیَمْضِیَنَّ لِمَا حَلَفَ عَلَیْهِ , فَانْصَرِفُوا رَاشِدِینَ , فَرَوْا رَأْیَکُمْ وَلَا تَرْجِعُوا إِلَیَّ , فَانْصَرَفُوا عَنْهَا فَلَمْ یَرْجِعُوا إِلَیْهَا حَتَّى بَایَعُوا لِأَبِی بَکْرٍ.

مصنف ابن ابی شیبة ت شثری،ج21،ص143و144،ح39827 ط دار کنوز اشبیلیا

هنگامى که مردم با ابوبکر بیعت کردند، علی و زبیر در خانه فاطمه به گفتگو و مشاوره پرداخته بودند، این خبربه عمر بن خطاب رسید. او به خانه فاطمه آمد، و گفت: اى دختر رسول خدا، محبوب‌ترین فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت ولى سوگند به خدا این محبت مانع از آن نیست که اگر این افراد در خانه تو جمع شوند من دستور دهم خانه را بر آن‌ها بسوزانند. این جمله را گفت و بیرون رفت، هنگامى که علی (علیه السلام) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به علی (علیهم السلام) و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مى دهد و به صلاحدید خود عمل کنید و نزد من بازنگردید.آن ها از نزد حضرت فاطمه رفتند و بازنگشتند تا اینکه با ابوبکر بیعت کردند.

بررسی سند روایت :

محمد بن بشر بن الفرافصة بن المختار العبدى ، أبو عبد الله الکوفى :

در تمامی کتب ستة روایت دارد.

رتبته عند ابن حجر :  ثقة حافظ
رتبته عند الذهبی :  الثبت ، قال أبو داود : هو أحفظ من کان بالکوفة


http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=6881


عبید الله بن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطاب القرشى العدوى العمرى المدنى أبو عثمان :

در تمامی کتب ستة روایت دارد.

رتبته عند ابن حجر :  ثقة ثبت
رتبته عند الذهبی :  ثبت


http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=5421


زید بن أسلم القرشى العدوى ، أبو أسامة ، و یقال أبو عبد الله ، المدنى الفقیه ، مولى عمر بن الخطاب :

در تمامی کتب ستة روایت دارد.

رتبته عند ابن حجر :  ثقة عالم ، و کان یرسل
رتبته عند الذهبی :  الفقیه


http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=3122


أسلم القرشى العدوى ، أبو خالد و یقال أبو زید ، المدنى ، مولى عمر بن الخطاب :

در تمامی کتب ستة روایت دارد.

رتبته عند ابن حجر :  ثقة

http://library.islamweb.net/hadith/RawyDetails.php?RawyID=549


همانطور که ملاحظه می فرمایید سند روایت صد در صد صحیح است و تمامی راویان آن از راویان صحیحین هستند.

اشکالات مخالفین بر سند روایت و رد بر آن :


با وجود چنین سند صد در صد صحیح اما باز هم برخی از جهال دست از ایراد بر سند روایت برنداشته اند و برخی اشکالات خنده دار و واهی را بر سند روایت وارد کرده اند که آن ها را مطرح کرده و رد می نماییم.

اشکال اول :


ابن رجب حنبلی می گوید :

قال ابن رجب: ومنهم عبید الله بن عمر العمری، ذکر یعقوب بن شیبة أن فی سماع أهل الکوفة منه شیئا.

شرح علل الترمذی،ج2،ص608 ط دار الملاح

ابن رجب حنبلی : و از جمله ی آن ها عبید الله بن عمر عمری است.یعقوب بن شیبة گفته است که در سماع اهل کوفه از او مشکلی وجود دارد.

پاسخ به اشکال اول :

برخی از جهال با تمسک به این قول یعقوب بن شیبة می خواهند روایت را با توجه به این که محمد بن بشر که کوفی می باشد و از عبید الله بن عمر نقل کرده است رد کنند.جالب آن که خود محقق کتاب شرح علل الترمذی این کلام را صریحا رد می کند :

وما نقله الحافظ ابن رجب من قول یعقوب بن شیبة یخالف اطباق ائمة الفن علی توثیقه باطلاق .....

شرح علل الترمذی،ج2،ص608 ط دار الملاح (پاورقی)

و آن چه که حافظ ابن رجب از قول یعقوب بن شیبة نقل کرده است با توثیق مطلق عبید الله بن عمر مخالفت دارد .....

محقق کتاب با توجه به این که علمای رجالی اهل سنت بر توثیق عبید الله بن عمر اجماع دارند،این کلام ابن رجب و قول یعقوب بن شیبة را رد می کند.

نکته ی دیگر این که اگر ما بخواهیم این ادعای یعقوب بن شیبة مبنی بر اشکال داشتن نقل اهل کوفه از عبید الله بن عمر را بپذیریم،قبل از آن بایستی بسیاری از روایات صحیح بخاری و مسلم را کنار بگذاریم.ما به عنوان نمونه به چند روایت از بخاری و مسلم اشاره می کنیم و برای یافتن روایات بیشتر می توانید به این دو کتاب مراجعه کنید :


حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ یَعْنِی ابْنَ مَنْصُورٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نُمَیْرٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ .....


صحیح البخاری،ج1،ص105،ح494 ط دار طوق النجاة

حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُوسَى، حَدَّثَنَا أَبُو أُسَامَةَ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ .....

صحیح البخاری،ج2،ص6،ح900 ط دار طوق النجاة

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَیْدِ بْنِ مَیْمُونٍ، حَدَّثَنَا عِیسَى بْنُ یُونُسَ، عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ .....

صحیح البخاری،ج2،ص158،ح1644 ط دار طوق النجاة

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، وَعَبْدُ اللهِ بْنُ نُمَیْرٍ، قَالَا: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ.....

صحیح مسلم،ج1،ص79،ح111 ط دار احیاء التراث العربی  (شبیه سند موجود در روایت مصنف ابن ابی شیبة)

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ نُمَیْرٍ، وَأَبُو أُسَامَةَ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ، ح، وَحَدَّثَنَا ابْنُ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا أَبِی، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللهِ، عَنْ خُبَیْبِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ .....

صحیح مسلم،ج1،ص131،ح233 ط دار احیاء التراث العربی (شبیه سند موجود در مصنف ابن ابی شیبة،دو راوی کوفی از عبید الله بن عمر نقل می کنند)

حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَةَ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ الْعَبْدِیُّ، حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللهِ بْنُ عُمَرَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى بْنِ حَبَّانَ، عَنْ عَمِّهِ وَاسِعِ بْنِ حَبَّانَ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ .....


صحیح مسلم،ج1،ص225،ح266 ط دار احیاء التراث العربی (سند روایت از ابتدا تا عبید الله بن عمر عینا مانند سند روایت موجود در مصنف ابن ابی شیبة می باشد)


اشکال دوم :


عبد الرحمن دمشقیه ی وهابی ناصبی در مقاله ی ضعیفی که در سایت فیصل نور وهابی – ناصبی قرار داده شده است در مورد سند روایت می نویسد :

قلت: وهذه روایة منقطعة لأن زید بن أسلم کان یرسل وأحادیثه عن عمر منقطعة کما صرح به الحافظ ابن حجر (تقریب التهذیب رقم2117( کذلک الشیخ الألبانی (إزالة الدهش37 ومعجم أسامی الرواة الذین ترجم لهم الألبانی2/73).

این روایت منقطع است چون زید بن اسلم روایات مرسل نقل می کرده است و روایاتش از عمر منقطع است همانطور که ابن حجر و البانی به این مطلب اشاره کرده اند.


پاسخ به اشکال دوم :

درماندگی دمشقیه ی ناصبی باعث شده تا او چنین گافی بدهد! چرا که با دقت در سند روایت ملاحظه می کنید که زید بن اسلم مستقیما از عمر بن الخطاب نقل نمی کند بلکه با واسطه ی اسلم (پدرش) از عمر بن الخطاب نقل می کند بنابر این سند روایت منقطع نیست بلکه متصل است.

اشکال سوم :

برخی می گویند که اسلم (خدمتکار عمر بن الخطاب) این ماجرا را درک نکرده است و به همین دلیل سند منقطع است.

پاسخ به اشکال سوم :

پاسخ به این اشکال چند قسمت دارد.بهانه ی اصلی افرادی که چنین اشکالی را وارد می کنند این است که عمر بن الخطاب پس از وفات پیامبر اسلم را خریداری کرده است.

در پاسخ به این اشکال ابتدا می گوییم این که عمر بن الخطاب پس از وفات پیامبر اسلم را به عنوان خدمتکارش خریده است نمی تواند دلیلی بر این باشد که اسلم این واقعه را درک نکرده است چرا که درک این واقعه لزوما مشروط بر این نیست که اسلم خدمتکار عمر بن الخطاب بوده باشد.(مثلا ممکن است خدمتکار و غلام کسی دیگر بوده است)

مطلب بعدی این که به احتمال بسیار بالا اسلم پیامبر را درک کرده است همانطور که برخی از علمای اهل سنت به این مطلب اشاره کرده اند :

أسلم مولى عمر بْن الخطاب من سبی الیمن، أدرک النَّبِیّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ .....

اسد الغابة فی معرفة الصحابة،ج1،ص216 ط دار الکتب العلمیة

وأنا أحمد بن مهران الفارسی نا محمد بن منصور البلخی قال ذکره محمد بن سعد فیمن أدرک النبی .....

تاریخ دمشق لابن عساکر،ج8،ص346 ط دار الفکر

وذکره البرقی فی «رواة الموطأ» فی: فصل من أدرک النبی صلى الله علیه وسلم ولم یثبت له عنه روایة.

اکمال تهذیب الکمال،ج2،ص134 ط الفاروقة الحدیثة

أسلم مولى عمر بن الْخطاب أَبُو خَالِد : وَیُقَال أَبُو زید حبشِی بجاوی أدْرک وَمَات سنة ثَمَانِینَ وَله أَربع عشرَة وَمِائَة سنة.

طبقات الحفاظ للسیوطی،ص24 ط دار الکتب العلمیة

ملاحظه می کنید که طبق قول ابن الاثیر و سیوطی و مغلطای و محمد بن سعد،اسلم پیامبر را درک کرده است و با این حساب او ممکن است در شمار صحابه قرار گیرد.

مطلب دیگری که صحابی بودن او را بسیار محتمل و ممکن می سازد این است که اسلم از اسیران یمن بوده است :

حَدثنِی إِبْرَاهِیم بن الْمُنْذر عَن زید بن عبد الرَّحْمَن بن زید بن أسلم قَالَ توفى أسلم وَهُوَ بن أَربع عشرَة وَمِائَة وَصلى عَلَیْهِ مَرْوَان بن الحکم وَهُوَ أسلم أَبُو خَالِد وَالِد زید وخَالِد وَکَانَ من سبى الْیمن.

التاریخ الاوسط للبخاری،ج1،ص137 ط دار الوعی
التاریخ الکبیر للبخاری،ج2،ص23 ط دائرة المعارف العثمانیة
الجرح والتعدیل لابن ابی حاتم،ج2،ص306 ط دائرة المعارف العثمانیة
رجال صحیح مسلم،ج1،ص79 ط دار المعرفة
تاریخ دمشق لابن عساکر،ج8،ص344 ط دار الفکر


از طرفی نیز می دانیم که امیرالمومنین (ع) یمن را فتح کردند و طبق روایات اهل سنت تمامی غنائم یمن را همراه خویش در حجة الوداع نزد رسول الله (ص) آوردند و نمی توان ادعا کرد که اسلم در حجة الوداع بوده است اما پیامبر (ص) را ندیده است! نکته ی مهم این که یکی از ملاک هایی که باعث قرار گرفتن بسیاری از افراد در لیست صحابه شده است این بوده که تعداد زیادی در حجة الوداع پیامبر (ص) را مشاهده کرده اند.

به هر جهت تمامی این ادله و شواهد حاکی از آن است که به احتمال بسیار قوی اسلم شرایط صحابی بودن را داراست.

نکته ی دیگر این که حتی اگر اسلم را صحابی نیز در نظر نگیریم و یا بگوییم او در صحنه ی وقوع واقعه حاضر نبوده است (البته قبلا اشاره کردیم برای این که اسلم شاهد این ماجرا بوده باشد لازم نیست حتما خدمتکار عمر بوده باشد بلکه ممکن است خدمتکار فردی دیگر بوده باشد) می توان گفت که او بعدا اصل ماجرا را از خود عمر بن الخطاب شنیده است.محمد بن صالح المنجد وهابی نیز پس از تصحیح سند این داستان می نویسد :

فیکون الحدیث بذلک مرسلا ، إلا أن الغالب أن أسلم سمع القصة من عمر بن الخطاب أو غیره من الصحابة الذین عاشوا تلک الحادثة.
وقد جاء فی بعض الروایات القویة أیضا أنه حصلت بعض المنازعات بین عمر بن الخطاب ومن معه ، وبین الزبیر بن العوام الذی کان مع علی بن أبی طالب رضی الله عنه ، وذلک فی بیت فاطمة رضی الله عنها .....


http://islamqa.info/ar/98641

{محمد بن صالح المنجد وهابی پس از تصحیح سند می گوید} : پس حدیث به خاطر این که اسلم ماجرا را درک نکرده است مرسل می شود اما قول غالب آن است که اسلم قصه را از عمر بن الخطاب یا افرادی دیگر از صحابه که حادثه را دیده اند شنیده است.
و در روایات قوی همچنین آمده است که برخی منازعات بین عمر بن الخطاب و همراهانش با زبیر و علی بن ابی طالب بود و آن در خانه ی فاطمه اتفاق افتاده است .....


نکته ی مهم و جالب دیگر این که مشابه همین حالت که اسلم واقعه ای را از عمر بن الخطاب نقل کند که علی الظاهر آن را درک نکرده است،در صحیح بخاری نیز وجود دارد !

حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یُوسُفَ، أَخْبَرَنَا مَالِکٌ، عَنْ زَیْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ أَبِیهِ، أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ یَسِیرُ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ، وَعُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ یَسِیرُ مَعَهُ لَیْلًا، فَسَأَلَهُ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ عَنْ شَیْءٍ فَلَمْ یُجِبْهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ سَأَلَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ، ثُمَّ سَأَلَهُ فَلَمْ یُجِبْهُ، وَقَالَ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ: ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ یَا عُمَرُ، نَزَرْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ کُلُّ ذَلِکَ لاَ یُجِیبُکَ، قَالَ عُمَرُ: فَحَرَّکْتُ بَعِیرِی ثُمَّ تَقَدَّمْتُ أَمَامَ المُسْلِمِینَ، وَخَشِیتُ أَنْ یَنْزِلَ فِیَّ قُرْآنٌ، فَمَا نَشِبْتُ أَنْ سَمِعْتُ صَارِخًا یَصْرُخُ بِی، قَالَ: فَقُلْتُ: لَقَدْ خَشِیتُ أَنْ یَکُونَ نَزَلَ فِیَّ قُرْآنٌ، وَجِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ، فَقَالَ: «لَقَدْ أُنْزِلَتْ عَلَیَّ اللَّیْلَةَ سُورَةٌ، لَهِیَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ» ثُمَّ قَرَأَ: {إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا}.

صحیح البخاری،ج5،ص126،ح4177 ط دار طوق النجاة

با این همه آیا مخالفین حاضرند که روایت بخاری را هم مرسل و منقطع بخوانند ؟!

نکته ی پایانی هم این که حتی اگر فرض کنیم که اسلم واقعه را خودش درک نکرده است باز هم سند مورد قبول خواهد بود چرا که اسلم از کبار تابعین است و مرسل او به اتفاق علماء قابل قبول است.

مُرْسَلُ التَّابِعِیِّ حُجَّةٌ عِنْدَ الْجُمْهُورِ، فَکَیْفَ مُرْسَلُ مَنِ اخْتُلِفَ فِی صِحَّةِ صُحْبَتِهِ؟

مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح،ج8،ص3284 ط دار الفکر

مرسل تابعی، نزد تمام دانشمندان حجت است پس چگونه مرسل کسی که در مورد صحابی بودنش اختلاف شده است حجت نباشد ؟ { مانند اسلم که در مورد او بحث کردیم }

چه کسانی سند روایت را تصحیح کرده اند ؟

اکنون با یکدیگر ببینیم چه کسانی سند این روایت (به خصوص سند روایت در قسمت " زَیْدُ بْنُ أَسْلَمَ عَنْ أَبِیهِ أَسْلَمَ ") را تصحیح کرده اند ؟

ابو حبیب الشثری محقق وهابی مصنف ابن ابی شیبة این روایت را تصحیح کرده و در مورد آن می گوید :

(9) صحیح؛ أخرجه أحمد فی فضائل الصحابة (532) ، وابن عبدالبر فی الاستذکار 3/975 ،وابن أبی عاصم فی الآحاد (2952)

مصنف ابن ابی شیبة،ج21،ص143و144،ح39827 ط دار کنوز اشبیلیا

" عمرو بن عبد المنعم " محقق کتاب "المذکر والتذکیر والذکر" از ابن ابی عاصم نیز سند روایت را تصحیح می کند.

المذکر والتذکیر والذکر،ص41 ط دار الصحابة للتراث


" خالد بن قاسم الردادی " یکی دیگر از محققان کتاب " المذکر والتذکیر والذکر " ابن ابی عاصم است که او نیز این روایت را تصحیح می کند :

المذکر والتذکیر والذکر،ص91 ط دار المنار


" فواز احمد زمرلی " محقق کتاب " مسند فاطمة الزهراء " از سیوطی نیز سند روایت را صحیح می داند.


مسند فاطمة الزهراء للسیوطی،ص75و76 ط دار ابن حزم


" حسن الحسینی " وهابی نیز سند این روایت را صحیح می داند. (البته پس از تحریف متن روایت!)

موسوعة الحسن والحسین،ص191 ط موسسة الریان

" علی محمد الصلابی " وهابی نیز این روایت را صحیح می داند. (البته پس از تحریف متن روایت!)


اسمی المطالب فی سیرة امیرالمومنین علی بن ابی طالب،ج1،ص202و203 ط مکتبة الصحابة


" عبد السلام بن محسن آل عیسی " از وهابیون معاصر نیز سند روایت را صحیح می داند. (البته پس از تحریف متن روایت!)

دراسة نقدیة فی المرویات الواردة فی شخصیة عمر بن الخطاب وسیاسته الاداریة،ج1،ص467 ط عمادة البحث العلمی

" بشار عواد معروف " وهابی نیز سند روایت در تاریخ بغداد را تصحیح می کند. (البته متن روایت تحریف شده است!)

تاریخ بغداد،ج6،ص75 ط دار الغرب الاسلامی

" حاکم نیشابوری " نیز سند روایت را در مستدرک تصحیح می کند. (البته متن روایت تحریف شده است)

المستدرک علی الصحیحین،ج5،ص379،ح4797 ط دار التاصیل

محمد صالح المنجد وهابی نز این روایترا تصحیح کرده است :

قلت : وهذا إسناد صحیح ، فإن محمد بن بشر العبدی (203هـ) ثقة حافظ من رجال الکتب الستة، وکذا عبید الله بن عمر العمری المتوفى سنة مائة وبضع وأربعون ، وکذا زید بن أسلم مولى عمر بن الخطاب (136هـ)، وکذا أبوه أسلم مولى عمر ، جاء فی ترجمته فی "تهذیب التهذیب" (1/266) أنه أدرک زمان النبی صلى الله علیه وسلم ، إلا أنه لم یکن فی المدینة فی وقت أحداث البیعة ، لأن محمد بن إسحاق قال : بعث أبو بکر عمر سنة إحدى عشرة ، فأقام للناس الحج ، وابتاع فیها أسلم مولاه . فیکون الحدیث بذلک مرسلا ، إلا أن الغالب أن أسلم سمع القصة من عمر بن الخطاب أو غیره من الصحابة الذین عاشوا تلک الحادثة.

http://islamqa.info/ar/98641

" حسن بن فرحان مالکی "از محققین اهل سنت نیز سند روایت مصنف ابن ابی شیبه را صحیح می داند.

قراءة فی کتب العقائد المذهب الحنبلی نموذجا،ص46 ط مرکز الدراسات التاریخیة


با وجود دست کم 11 تصحیح سندی برای روایت از جانب ده عالم و محقق (که اکثر آنان نیز از وهابیون هستند) جایی برای خرده گیری بر صحت روایت باقی نمی ماند.


چند اشکال مخالفین در مورد متن روایت و رد بر آن :


اشکال اول و پاسخ به آن :


برخی از مخالفین به این جمله ی عمر بن الخطاب که " اى دختر رسول خدا، محبوب‌ترین فرد نزد ما پدر تو است و پس از او خودت " استناد می کنند و قصد دارند از آن محبت عمر بن الخطاب نسبت به حضرت فاطمه (س) را نتیجه بگیرند اما در پاسخ می گوییم که اگر این افراد ادامه ی روایت را بخوانند به خوبی در می یابند که این محبت !!! از چه نوع محبتی بوده است ! محبت به حضرت فاطمه و محبت نسبت به سایر صحابه مثل امیرالمومنین با تهدید خانه ی آنان به آتش زدن چگونه قابل جمع است ؟! کدام انسان عاقلی می پذیرد که فردی کسی را دوست داشته باشد و از طرف دیگر او را تهدید به آتش زدن خانه اش بکند ؟! اصل قضیه این است که عمر بن الخطاب در تصمیم خود راسخ و محکم بود و برای آن که کارش را توجیه کند و ظاهر کار را مشروع تر جلوه دهد چنین ادعایی کرد والا این سخنش تنها یک ادعای غیر واقعی بود.نظیر این مساله را بارها مشاهده کرده ایم که در بسیاری از مواقع فردی هدفش این است که تنها به اهداف خودش دست پیدا کند و از طرفی می خواهد ظاهر امرا هم حفظ کند و اینجاست که در ظاهر برخی سخنان را بر زبانش می راند و برخی ادعاهای غیر واقعی را مطرح می سازد در حالی که ذره ای هم به آن ایمان ندارد.عمر بن الخطاب نیز اگر واقعا محبت امیرالمومنین و حضرت فاطمه را در داشت اصلا دست به تهدید نمی زد نه اینکه تهدید به آتش زدن خانه بر اهلش کند و برای سرپوش گذاشتن بر این سخنش به دروغ ادعای حب حضرت فاطمه (س) را نیز بکند !


اشکال دوم و پاسخ به آن :


برخی مخالفین برای آن که این روایت رد کنند می گویند که چه طور در متن این روایت آمده که همه با ابوبکر پس از تهدید عمر بیعت کردند در حالی که طبق روایت صحیح بخاری امیرالمومنین (ع) پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بیعت کرده است ؟ مخالفین با مطرح کردن این ادعا قصد دارند تا متن این روایت را به دلیل مخالفت ظاهری با صحیح بخاری رد کنند تا لکه ی ننگ تهدید خانه حضرت فاطمه (س) به سوزاندن را از دامان تهدید کنندگان پاک سازند !

در پاسخ می گوییم که اولا طبق متن این روایت هرگز نمی توان نتیجه گرفت که امیرالمومنین (ع) نیز بیعت کرده است چرا که تعدادی از افراد در خانه ی حضرت فاطمه (س) تحصن کرده بودند که در مورد آنان از لفظ هؤلاء {بین سه تا ده نفر} استفاده شده است و در مورد بیعت نیز از لفظ " بایعوا " استفاده شده است که سه نفر یا بیشتر را در بر می گیرد.با این حساب اگر برخی از آنان{بیش از سه نفر} هم بیعت کرده باشند متن روایت فاقد هرگونه مشکلی خواهد بود و این مستلزم آن نخواهد بود که حتما امیرالمومنین نیز بیعت کرده باشد.
نکته ی قابل توجه دیگر این که حتی اگر بپذیریم در این ماجرا نیز بیعتی صورت گرفته است {طبق عقیده ی اهل سنت و نه شیعیان} این بیعت تحت تهدید و اجبار بوده است و نه بر مبنای رضایت و میل امیرالمومنین (ع) و امیرالمومنین پس از شش ماه تجدید بیعت کرده اند (طبق عقیده ی اهل سنت و نه شیعیان).جالب آن که ابن کثیر نیز به همین مطلب اشاره کرده و می نویسد :


فَلَمَّا مَاتَتْ بَعْدَ سِتَّةِ أَشْهُرٍ مِنْ وَفَاةِ أَبِیهَا صلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى عَلِیٌّ أَنْ یُجَدِّدَ الْبَیْعَةَ مَعَ أَبِی بَکْرٍ .....

البدایة والنهایة لابن کثیر،ج5،ص270 ط دار احیاء التراث العربی

البدایة والنهایة لابن کثیر،ج7،ص252 ط دار احیاء التراث العربی


هنگامی که {حضرت فاطمه} شش ماه پس از وفات پدرش از دنیا رفت،علی {ع} لازم دید که با ابی بکر تجدید بیعت کند.....

پس ملاحظه نمودید که حتی متن روایت نیز کوچک ترین مشکلی ندارد و اشکال مخالفین وارد نیست.

تلاش برخی از وهابیون و برخی علمای اهل سنت برای تحریف روایت و تغییر معنای آن :

بسیاری از علمای مخالفین وقتی نتوانسته اند در مورد سند روایت ابن ابی شیبة اشکالی بگیرند،به تحریف متن روایت روی آورده اند و عمدتا متن روایت را به سه شکل تحریف کرده اند :

1. لفظ "یحرق علیهم البیت" که از زبان عمر بن الخطاب در تهدید به آتش زدن خانه ی حضرت فاطمه (س) صادر شده است را حذف کرده اند و به جای آن واژه ی های مبهمی همچون " لافعلن ولافعلن " (چنین و چنان خواهم کرد) گذاشته اند.یعنی در این نوع از تحریف خیانتی خفیف از جانب برخی از علماء مخالفین را شاهد هستیم.در منابع زیر این نوع از تحریف مشاهده می شود :

الاستیعاب فی اسماء الاصحاب،ج1،ص584 ط دار الفکر
کوثر المعانی الدراری فی کشف خبایا صحیح البخاری،ج5،ص105 ط موسسة الرسالة
الوافی بالوفیات،ج17،ص167 ط دار احیاء التراث العربی


2. برخی از علمای مخالفین و برخی از محققین در نهایت خیانت اصل ماجرا را حذف کرده اند و غالبا تنها بخشی که عمر بن الخطاب به حضرت فاطمه (س) میگوید تو محبوب ترین اشخاص در نزد ما هستی را نقل کرده اند !!! این نوع از تحریف نشان دهنده ی اوج خباثت و خیانت این دسته از علماء و محققین خائن می باشد.(روایت را به جز همین یک جمله ای که ذکر شد،قیچی کرده اند!!!) در منابع زیر این نوع از تحریف را شاهد هستیم :

الآحاد والمثانی لابن ابی عاصم،ج5،ص360 ط دار الرایة
الصواعق المحرقة،ج2،ص520 ط دار الوطن
المستدرک علی الصحیحین،ج5،ص379،ح4797 ط دار التاصیل
تاریخ بغداد،ج6،ص75 ط دار الغرب الاسلامی
موسوعة الحسن والحسین،ص191 ط موسسة الریان
فضائل الصحابة،ج1،ص445،ر532 ط دار ابن الجوزی
دراسة نقدیة فی المرویات الواردة فی شخصیة عمر بن الخطاب وسیاسته الاداریة،ج1،ص467 ط عمادة البحث العلمی


3. این نوع از تحریف که مختص " علی محمد الصلابی " وهابی است شاید خنده دار ترین و در عین حال جاهلانه ترین نوع از تحریف باشد ! صلابی وهابی روایت ابن ابی شیبة را تا قسمتی که عمر بن الخطاب به حضرت فاطمه (س) می گوید تو محبوب ترین افراد در نزد ما هستی نقل می کند و پس از آن می گوید این روایت صحیح و ثابت است و در ادامه می گوید روافض (!!!) قسمتی را به این روایت اضافه کرده اند که عمر تهدید کرده است که خانه ی حضرت فاطمه (س) را به آتش خواهد کشید و این از دروغ های روافض است و ثابت نشده است !!! (جزئیات بیشتر را در اسکن کتاب مشاهده کنید)

چند نکته ی مهم در مورد روایت ابن ابی شیبة :

1. عمر بن الخطاب ادعا می کند که حضرت فاطمه (س) محبوب ترین اشخاص در نزد اوست اما بلافاصله خانه ی حضرت فاطمه را تهدید به آتش زدن می کند !!! آیا این چیزی جز تزویر و نیرنگ برای توجیه عمل زشت تهدید به آتش کشیدن خانه ی حضرت فاطمه است ؟! حب حضرت فاطمه چگونه با تهدید خانه ی ایشانبه آتش زدن قابل جمع است ؟! کجای دنیا تهدید به آتش زدن یک خانه با محبت صاحب آن خانه قابل جمع است ؟!

2. عمر بن الخطاب قسم جلاله خورد که خانه ی حضرت فاطمه را به آتش خواهد کشید و از طرفی بیعت امیرالمومنین با ابوبکر طبق این روایت ثابت نیست بلکه طبق روایت بخاری امیرالمومنین پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بیعت کردند.پس یا خلیفه ی دوم بایستی به قسم خود عمل کرده باشد و یا اینکه کفاره ی قسم دروغ خود را داده باشد.آیا مخالفین سندی صحیح در این مورد دارند که عمر بن الخطاب کفاره ی قسم دروغ خود را داده باشد ؟! اگر هم مخالفین بگویند که عمر بن الخطاب از روی خشم و غضب قسم خورده است و به این دلیل اشکالی بر او وارد نخواهد بود ، در مورد قسم خوردن حضرت زهراء سلام الله علیها چه جوابی دارند ؟! آیا روایتی صحیح در نزد مخالفین وجود دارد که به واسطه ی آن ثابت کنند حضرت زهراء سلام الله علیها کفاره ی قسم خود را داده باشند ؟!

3. عمر بن الخطاب عزم جدی بر آتش زدن خانه ی حضرت فاطمه (س) داشته است و حتی برای این کار قسم هم خورده است.حضرت فاطمه نیز خطاب به امیرالمومنین فرمودند که عمر بن الخطاب این کار را خواهد کرد و تمام این ها از عزم راسخ عمر برای آتش زدن خانه ی وحی حکایت می کند.سوال ما این است که عمر بن الخطاب با کدام مجوز و با کدام دلیل قرآنی و بر مبنای کدام سخن پیامبر (ص) دست به چنین تهدیدی زده است ؟! آیا عمر بن الخطاب برای این کارش از قرآن و سنت صحیح دلیلی هم داشته است ؟!

4. چرا عمر بن الخطاب نسبت به سایر افرادی که با ابوبکر بیعت نکردند (نام این افراد در کتب تاریخ ذکر شده است و در بین آن ها صحابه نیز وجود دارند) چنین تهدیدی را نکرد ؟! تفاوت بین امیرالمومنین و حضرت فاطمه (س) با سایرین در این مساله چه بود ؟!

5. پیامبر (ص) هرگونه آزار و اذیت حضرت فاطمه (س) را آزار و اذیت خویش خوانده اند و ایشان را پاره ی تن خویش معرفی کرده اند.آیا تهدید به آتش زدن خانه ی ایشان آزار و اذیت ایشان به حساب می آید یا خیر ؟! آیه ی 57 و 58 سوره ی احزاب را نیز در نظر داشته باشیم :

إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً (57) وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبیناً (58) )

{ بی شک آنهایی که خدا و رسول او را می آزارند خداوند آنها را در دنیا و آخرت لعنت کرده ( از رحمتش دور داشته ) و برای آنها عذابی خوارکننده مهیّا نموده است. (57) و آنهایی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را بی آنکه جرمی مرتکب شده باشند می آزارند حقّا که متحمّل بهتان و گناهی آشکار شده اند. (58) }

6. بیعت زوری گرفتن و اجبار افراد به بیعت کردن چه فایده ای دارد ؟! آیا محکم کردن پایه های یک حکومت اسلامی با بیعت زوری و اجبار افراد به بیت (تهدید به آتش زدن خانه) سودی به دنبال دارد ؟!


دانلود اسکن کتاب ها :


http://s4.picofile.com/file/8178701084/7ark_Bayt.rar.html





موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۰۳
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter