حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

نقد وهابیت و اهل سنت | نقد آیین زرتشتی و باستان گرایان | نقد مسیحیت | وبلاگ شخصی فرشید شرفی

حقانیت شیعه و رد شبهات

فرشید شرفی | پژوهشگر قرآن، حدیث، کلام و ادیان و مذاهب

* به علت کمبود وقت از ترجمه ی متون درخواستی جدا معذوریم

* شبهات و سوالات علمی خود را در قسمت نظرات ارسال کنید تا در صف سوالات قرار گرفته و به آن پاسخ داده شود (به سؤالات تکراری به هیچ وجه پاسخ داده نمی شود)

* برای دسترسی آسان به موضوعات مورد نظرتان، از قسمت " طبقه بندی موضوعی " استفاده کنید

* در صورت خرابی و یا لود نشدن تصاویر و مطالب به ما اطلاع دهید

* نقل و درج مطالب موجود در وبلاگ به نام شخص یا مؤسسه ای خاص در هر تارنمای اینترنتی و غیر از آن شرعا حرام می باشد (نقل همراه با ذکر منبع یا بدون اشاره به شخص و مؤسسه ای خاص جایز می باشد)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

 پاسخ به شبهه ی : عدم رعایت حجاب از جانب حضرت فاطمه (س) در مقابل سلمان فارسی (رض) و به کار بردن لفظ "حبیبتی" از جانب سلمان فارسی (رض) { رد شبهه ی نواصب لعنة الله علیهم اجمعین }


همانطور که بارها ملاحظه نموده ایم،نواصب لعنة الله علیهم اجمعین در اکثر مواقع به روایات ضعیف و مردود شیعه استناد می کنند و در همان روایات نیز تدلیس و دروغ به کار می برند تا بر اهل بیت و پیروان آنان طعن وارد کنند.در این مطلب نیز قصد داریم ماند مطالب سابق،تدلیس و تزویر نواصب و تمسک آنان به روایات ضعیف و تحریف معنای آن ها را برای شما به اثبات برسانیم.

طرح شبهه :

 

عَنِ الشَّیْخِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ جَدِّی قَالَ أَخْبَرَنَا الْفَقِیهُ أَبُو الْحَسَنِ رَحِمَه‏ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا السَّیِّدُ الشَّیْخُ الْعَالِمُ أَبُو الْبَرَکَاتِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ الْحَسَنِیُّ الْجَوْزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ الْفَقِیهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرَوَیْهِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ بْنِ سَعِیدٍ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ رُشَیْدٍ وَ الْوَلِیدُ بْنُ شُجَاعِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَالَ خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ فَلَقِیَنِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع ابْنُ عَمِّ الرَّسُولِ ص فَقَالَ لِی یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنَا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ حَبِیبِی أَبَا الْحَسَنِ مِثْلُکُمْ لَا یُجْفَى غَیْرَ أَنَّ حُزْنِی عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص طَالَ فَهُوَ الَّذِی مَنَعَنِی مِنْ زِیَارَتِکُمْ فَقَالَ ع لِی یَا سَلْمَانُ ایتِ مَنْزِلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ بِتُحْفَةٍ قَدْ أُتْحِفَتْ بِهَا مِنَ الْجَنَّةِ قُلْتُ لِعَلِیٍّ ع قَدْ أُتْحِفَتْ فَاطِمَةُ ع بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْجَنَّةِ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ نَعَمْ بِالْأَمْسِ قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَهَرْوَلْتُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ع بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ ثُمَّ قَالَتْ یَا سَلْمَانُ جَفَوْتَنِی بَعْدَ وَفَاةِ أَبِی ص قُلْتُ حَبِیبَتِی لَمْ أَجْفُکُمْ قَالَتْ فَمَهْ اجْلِسْ وَ اعْقِلْ مَا أَقُولُ لَکَ إِنِّی کُنْتُ جَالِسَةً بِالْأَمْسِ فِی هَذَا الْمَجْلِسِ وَ بَابُ الدَّارِ مُغْلَقٌ وَ أَنَا أَتَفَکَّرُ فِی انْقِطَاعِ الْوَحْیِ عَنَّا وَ انْصِرَافِ الْمَلَائِکَةِ عَنْ مَنْزِلِنَا فَإِذَا انْفَتَحَ الْبَابُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَفْتَحَهُ أَحَدٌ فَدَخَلَ عَلَیَّ ثَلَاثُ جَوَارٍ لَمْ یَرَ الرَّاءُونَ بِحُسْنِهِنَّ وَ لَا کَهَیْئَتِهِنَّ وَ لَا نَضَارَةِ وُجُوهِهِنَّ وَ لَا أَزْکَى مِنْ رِیحِهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْتُهُنَّ قُمْتُ إِلَیْهِنَّ مُسْتَنْکِرَةً لَهُنَّ فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتُنَّ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ أَمْ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ فَقُلْنَ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ لَسْنَا مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ جَمِیعاً غَیْرَ أَنَّنَا جَوَارٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ مِنْ دَارِ السَّلَامِ أَرْسَلَنَا رَبُّ الْعِزَّةِ إِلَیْکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّد إِنَّا إِلَیْکِ مُشْتَاقَاتٌ فَقُلْتُ لِلَّتِی أَظُنُّ أَنَّهَا أَکْبَرُ سِنّاً مَا اسْمُکِ قَالَتْ اسْمِی مَقْدُودَةُ قُلْتُ وَ لِمَ سُمِّیتِ مَقْدُودَةَ قَالَتْ خُلِقْتُ لِلْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ الْکِنْدِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ لِلثَّانِیَةِ مَا اسْمُکِ قَالَتْ ذَرَّةُ قُلْتُ وَ لِمَ سُمِّیتِ ذَرَّةَ وَ أَنْتِ فِی عَیْنِی نَبِیلَةٌ قَالَتْ خُلِقْتُ لِأَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ صَاحِبِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقُلْتُ لِلثَّالِثَةِ مَا اسْمُکِ قَالَتْ سَلْمَى قُلْتُ وَ لِمَ سُمِّیتِ سَلْمَى قَالَتْ أَنَا لِسَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ مَوْلَى أَبِیکِ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَتْ فَاطِمَةُ ثُمَّ أَخْرَجْنَ لِی رُطَباً أَزْرَقَ کَأَمْثَالِ الْخُشْکَنَانَجِ الْکِبَارِ أَبْیَضَ مِنَ الثَّلْجِ وَ أَزْکَى رِیحاً مِنَ الْمِسْکِ الْأَذْفَرِ فَقَالَتْ لِی یَا سَلْمَانُ أَفْطِرْ عَلَیْهِ عَشِیَّتَکَ فَإِذَا کَانَ غَداً فَجِئْنِی بِنَوَاهُ أَوْ قَالَتْ عَجْمِهِ قَالَ سَلْمَانُ فَأَخَذْتُ الرُّطَبَ فَمَا مَرَرْتُ بِجَمْعٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِلَّا قَالُوا یَا سَلْمَانُ أَ مَعَکَ مِسْکٌ قُلْتُ نَعَمْ فَلَمَّا کَانَ وَقْتُ الْإِفْطَارِ أَفْطَرْتُ عَلَیْهِ فَلَمْ أَجِدْ لَهُ عَجَماً وَ لَا نَوًى فَمَضَیْتُ إِلَى بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الْیَوْمِ الثَّانِی فَقُلْتُ لَهَا ع إِنِّی أَفْطَرْتُ عَلَى مَا أَتْحَفْتِنِی بِهِ فَمَا وَجَدْتُ لَهُ عَجَماً وَ لَا نَوًى قَالَتْ یَا سَلْمَانُ وَ لَنْ یَکُنْ لَهُ عَجَمٌ وَ لَا نَوًى وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ نَخْلٍ غَرَسَهُ اللَّهُ فِی دَارِ السَّلَامِ أَ لَا أُعَلِّمُکَ بِکَلَامٍ عَلَّمَنِیهِ أَبِی مُحَمَّدٌ ص کُنْتُ أَقُولُهُ غُدْوَةً وَ عَشِیَّةً قَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ علمنی [عَلِّمِینِیَ‏] الْکَلَامَ یَا سَیِّدَتِی فَقَالَتْ إِنْ سَرَّکَ أَنْ لَا یَمَسَّکَ أَذَى الْحُمَّى مَا عِشْتَ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَوَاظِبْ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ سَلْمَانُ عَلِّمِینِی هَذَا الْحِرْزَ قَالَتْ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ. فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْعِزِّ مَذْکُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْکُورٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ قَالَ سَلْمَانُ فَتَعَلَّمْتُهُنَّ فَوَ اللَّهِ وَ لَقَدْ عَلَّمْتُهُنَّ أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ نَفْسٍ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَکَّةَ مِمَّنْ بِهِمْ عِلَل الْحُمَّى فَکُلٌّ بَرَأَ مِنْ مَرَضِهِ بِإِذْنِ اللَّهِ تَعَالَى‏.

مهج الدعوات و منهج العبادات‏،ص6و7و8و9 ط دار الذخائر
بحار الانوار،ج43،ص66و67و68،ح59 ط دار احیاء التراث العربی (به نقل از مهج الدعوات)
بحار الانوار،ج92،صص37و38و39 ط دار احیاء التراث العربی (به نقل از مهج الدعوات)



سلمان فارسى می گوید : ده روز پس از رحلت رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از منزل خود خارج و با حضرت على علیه السّلام مواجه شدم، على به من گفت: اى سلمان! تو بعد از پیامبر خدا بر ما جفا کردى. گفتم: حبیب من اى ابو الحسن! در باره شما جفا نشده است، بلکه حزن و اندوه شدید من در رحلت رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مانع زیارت شما شد. على گفت: اى سلمان! به منزل فاطمه دختر رسول خدا بیا زیرا او به تو لطف دارد و مشتاق دیدار توست و مى‏خواهد از تحفه‏ اى که از بهشت برایش آورده ‏اند به تو بدهد. گفتم: آیا بعد از رحلت رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم براى او از بهشت تحفه ‏اى رسیده است؟ على گفت: آرى، دیروز تحفه‏اى از بهشت براى او آورده‏اند. سلمان مى‏گوید: من به سوى خانه فاطمه حرکت کردم، پس از ورودم به خانه دیدم که فاطمه نشسته و یک قطعه عبا در بر دارد ولى هر گاه آن را روى سرش مى‏کشد پاهایش بیرون مى‏ماند، و هر گاه پاهایش را مى‏پوشاند سرش نمایان مى‏شود. وقتى چشم وى به من افتاد آن عبا را به سرش کشید و گفت: اى سلمان! تو بعد از رحلت پدرم به ما جفا کردى؟ گفتم: اى دختر رسول خدا، آیا امکان دارد که من بتوانم به شما جفا کنم؟ فاطمه فرمود: پس بنشین و در باره آنچه که به تو مى‏گویم خوب بیندیش، من دیروز در همین مکان نشسته بودم و در خانه بسته بود و در باره انقطاع وحى از خاندان پیامبر فکر مى‏کردم و اینکه فرشتگان دیگر در این خانه رفت و آمد نمى‏کنند که ناگاه در خانه باز شد و سه دختر وارد شدند که در نیکویى جمال و خوشبویى مانند آنها را ندیده بودم، وقتى چشمم به آنها افتاد بدون اینکه آنان را بشناسم از جاى برخاستم و گفتم: آیا از اهل مکّه یا مدینه هستید؟ گفتند: ما حوریّه‏هایى از بهشت مى‏باشیم که خداى مهربان براى زیارت شما فرستاده است زیرا ما بهشتیان اشتیاق دیدار شما را داریم. فاطمه گفت: من به یکى از آنها که فکر مى‏کردم به لحاظ سنّ بزرگتر است گفتم: نام تو چیست؟ گفت: مقدوده. گفتم: براى چه این نام را براى تو گذارده‏اند؟ گفت: زیرا من براى مقداد بن اسود کندى آفریده شده‏ام. سپس به دومى گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من ذرّه است. گفتم: براى چه تو را ذرّه نام نهاده‏اند؟ گفت: زیرا من براى ابو ذر آفریده شده‏ام. به سومى گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نام من سلمى است. گفتم: چرا تو را به این نام مى‏خوانند؟ گفت: براى اینکه مرا براى سلمان دوست رسول خدا خلق کرده‏اند. فاطمه گفت: آن سه حوریّه خرمایى به من دادند که مانند آن را ندیده بودم، پس فاطمه برخاسته و آن خرما را براى من آورد و فرمود: امشب با این خرما افطار کن و فردا هسته آن را نزد من بیاور. سلمان مى‏گوید: خرما را گرفتم و از خانه فاطمه خارج شدم، و از هر جا که عبور مى‏کردم سؤال مى‏کردند: آیا مشک و عنبر به همراه دارى؟ مى‏گفتم: آرى. هنگامى که وقت افطار شد با آن خرما افطار کردم ولى هسته‏اى در میان آن ندیدم، پس روز بعد نزد دختر پیامبر خدا رفتم و واقعه را برایش بیان نمودم فرمود : اى سلمان! چنین خرمایى نباید هسته داشته باشد زیرا درخت آن را در بهشت با این دعایى که پدرم به من آموخته و من هر صبح و شام آن را مى‏خوانم غرس شده است. سلمان گفت: آن دعا را به من یاد بده. فاطمه فرمود: اگر دوست دارى که در دنیا دچار تب نشوى بر خواندن این دعا مداومت کن. سلمان دوباره گفت: آن را به من تعلیم بده. فاطمه گفت: مى‏گویى: بسم اللَّه النور، بسم اللَّه نور النور، ... تا آخر. سلمان مى‏گوید: من این دعا را فراگرفتم و به بیش از هزار نفر از اهالى مدینه و مکّه که دچار تب شده بودند تعلیم دادم و همه آنها به لطف خدا از تب نجات یافتند.


مواردی را که وهابیون و نواصب لعنهم الله به زعم باطلشان به عنوان شبهه و طعنه ی این روایت به حضرت فاطمه و اهل بیت مطرح کرده اند در متن و ترجمه ی آن مشخص کرده ایم و به اختصار از این قرار است :


‏‏1. قول امیرالمومنین علیه السلام که ای سلمان به ما جفا کردی. (در جهل و حماقت ناصبی همین بس که خود امیرالمومنین و سلمان منظور از این جفا را توضیح می دهند اما ناصبی به قدری احمق است و دشمنی اهل بیت چشمش را کور کرده که آن را در بقیه ی متن روایت ندیده است)


2. قول امیرالمومنین که خطاب به سلمان می گوید به منزل فاطمه (س) بیا و او مشتاق دیدار توست.(ما نمی دانیم کجای این قول مشکلی دارد که ذهن مریض ناصبی احمق آن را بد برداشت کرده است ؟! البته از کسانی که پیرو ابن تیمیه ی ناصبی ای هستند که خلوت زن با میمون را هم حرام کرده است !!! جز این انتظاری نیست که به اهل بیت و اصحاب پاک رسول الله (ص) هم گمان و ظن بد ببرند)


3. اشکال بعدی ناصبی هم در مورد این است که سلمان وارد خانه ی حضرت فاطمه (س) شده است و حضرت فاطمه هم به او گفته که به ما جفا کرده ای و این که حضرت فاطمه در مقابل سلمان حجابش کامل نبوده و کامل نتوانسته خود را بپوشاند و سلمان هم اجازه ی ورود نگرفته است ! (این اشکال احمقانه ی ناصبی را نیز پاسخ خواهیم داد و کذب و تدلیسش را آشکار خواهیم کرد)


پاسخ به شبهه :

 

ملاحظه می کنید که نواصب احمق یک روایت را در بیش از ده جا از وبسایت فاسد خودشان منتشر کرده اند و خواسته اند با تکرار مطلب،از پاسخگویی در مورد اعتقادات فاسد و متناقض خودشان فرار کنند !

در سه محور به روایت پاسخ خواهیم داد که محور اول بررسی سند روایت و محور دوم بررسی متن روایت و محور سوم ذکر برخی روایات متشابه از کتب مخالفین شیعه است.


بررسی سند روایت :

 

اشاره نمودیم که اصل روایت در کتاب مهج الدعوات سید بن طاوس نقل شده است و علامه مجلسی رحمة الله علیه نیز این روایت را به نقل از مهج الدعوات در دو جای بحار الانوار ذکر کرده اند.سند روایت از این قرار است :

 

عَنِ الشَّیْخِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الصَّمَدِ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ جَدِّی قَالَ أَخْبَرَنَا الْفَقِیهُ أَبُو الْحَسَنِ رَحِمَه‏ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا السَّیِّدُ الشَّیْخُ الْعَالِمُ أَبُو الْبَرَکَاتِ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ الْحَسَنِیُّ الْجَوْزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الشَّیْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ الْفَقِیهُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بِشْرَوَیْهِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِیسَ بْنِ سَعِیدٍ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا دَاوُدُ بْنُ رُشَیْدٍ وَ الْوَلِیدُ بْنُ شُجَاعِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَلْمَانَ الْفَارِسِیِّ عَنْ أَبِیهِ قَال‏ .....

مهج الدعوات و منهج العبادات‏،ص6و7 ط دار الذخائر

الحسن بن محمد بن سعید الهاشمی الکوفی : مجهول
جعفر بن محمد بن بشرویه القطان : مجهول
محمد بن ادریس بن سعید الانصاری : مجهول
داود بن رشید : مجهول
الولید بن شجاع بن مروان : مجهول
عبد الله بن سلمان الفارسی : مجهول

با این حساب روایت ضعیف است و نواصب نیز مانند گذشته به روایات ضعیف کتب شیعه استدلال کرده اند و هر فرد عاقلی نیز می داند که روایت ضعیف قابل احتجاج و استدلال نیست.

 


بررسی متن روایت :

 

قبل از پاسخ به اشکالات نواصب بر متن روایت ذکر این نکته لازم است که در متن روایت هیچ چیز عجیب و یا مخالف عرف و اخلاق وجود ندارد بلکه ذهن مریض نواصب که به دنبال طعنه زدن به اهل بیت و شیعیان اهل بیت هستن دچار اشکالات مختلف است و باعث می شود تا برداشت های این چنینی بکنند.البته از اتباع ابن تیمیه ی ناصبی که خلوت کردن زن با میمون را هم حرام می داند تا مبادا مشکلی به وجود آید !!! چتیت برداشت هایی عجیب نیست.

 

اشکال اول ناصبی بر متن روایت در مورد به کار بردن عبارت " جفا کردن " از جانب امیرالمومنین علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها است که امیرالمومنین (ع) و حضرت فاطمه (س) خطاب به سلمان فارسی رضی الله عنه فرمودند به ما جفا کردی.اما ناصبی به قدری چشمانش از حقد و کینه ی اهل بیت کور شده که ادامه ی متن را نخوانده است تا ببیند منظور و قصد از به کار بردن این عبارت چه بوده است.امیرالمومنین و حضرت فاطمه از آن جا که با گذشت ده روز از وفات (شهادت) پیامبر (ص) سلمان فارسی (رض) به ملاقات آن ها نیامده و سراغی از آن ها نگرفته است و مشتاق دیدار این یار باوفای  پیامبر که پیامبر او را از اهل بیت خوانده است بوده اند،از این لفظ استفاده کرده اند و منظور از جفا کردن در اینجا این است که یعنی چرا از ما سراغی نگرفته ای که سلمان فارسی (رض) نیز می گوید دلیل اصلی حزن و اندوهم در غم وفات پیامبر (ص) بوده است.
اشکال دوم در مورد این که امیرالمومنین (ع) به سلمان می فرمایند که حضرت فاطمه (س) مشتاق دیدار توست و به خانه ی فاطمه بیا.(نکته ای که در این جا بایستی به آن دقت کنیم این است که امیرالمومنین خطاب به سلمان فارسی می فرمایند به خانه ی فاطمه بیا و از این عبارت برداشت می شود که خود امیرالمومنین نیز آن زمانی که سلمان در خانه ی حضرت فاطمه (س) بوده است حضور داشته اند والا بایستی امیرالمومنین می فرمودند به خانه ی فاطمه (س) برو) ما نمی دانیم مشکل و ایراد این عبارت چیست ؟!سلمان فارسی از بهترین اصحاب پیامبر (ص) و امیرالمومنین بوده و کسی است که پیامبر او را از اهل بیت خوانده است و شانیت اهل بیتی بودن را داراست.این که حضرت زهراء سلام الله علیها مشتاق دیدار این صحابه ی بزرگ پیامبر باشند چه اشکالی دارد ؟! آن هم صحابه ای که ملاقتش حضرت فاطمه (س) را به یاد دوران حیات پیامبر (ص) می اندازد.نکته ی دیگر هم این که سلمان فارسی سن بسیار بالایی داشته است و در حکم نه تنها پدر که پدر بزرگ حضرت فاطمه (س) به لحاظ سن و عمر بوده است.

 

اشکال سوم ناصبی جاهل در مورد به کار بردن لفظ "حبیبتی" از جانب سلمان فارسی (رض) برای حضرت زهراء سلام الله علیهاست و نواصب جاهل این قسمت از متن را با ذهن مریض خود که همچون ذهن ابن تیمیه چیزی جز نصب و کینه و عداوت و جهل در آن یافت نمی شود تحلیل کرده اند.ابتدا بایستی بگوییم اصولا چه اشکالی بر این وارد است که سلمان فارسی خطاب به حضرت زهراء سلام الله علیها "حبیبیتی" بگوید.همه ی ما طبق قرآن و روایات مامور به حب اهل بیت و عشق ورزیدن به آنان شده ایم و اهل بیت پیامبر از جمله حضرت فاطمه (س) در قلوب ما جا دارند.مطلب دیگر اینکه سلمان فارسی (رض) عمر بسیار زیادی داشته است و کبیر السن به حساب می آمده و استفاده از این نوع الفاظ از جانب فردی که کبیر السن باشد و عمر بالایی دارد برای دختری که در اصل در حکم دختر و یا نوه ی اوست (به لحاظ سنی) اشکالی ندارد.در عرف امروز نیز چنین است که اگر یک مرد جوان خطاب به دختری چنین سخن بگوید،این کار او خارج از ادب تلقی می شود اما اگر یک پیرمرد چنین عبارتی به کار ببرد تماما آن را حمل بر محبت و حس پدری می کنند مگر این که کسی مانند ابن تیمیه ی ناصبی باشد که خلوت زن و میمون را هم خطرناک می داند! اکنون به همه ی این مطالب جایگاه رفیع سلمان فارسی (رض) را در نظر بگیرید که تمام اعمال و افعال و اقوال او در راستای اطاعت از دستورات پیامبر و امیرالمومنین (ع) است و این کلام قطعا از روی محبت و ارادت و عشق ایشان به حضرت فاطمه سلام الله علیها صادر شده است.(البته در مورد این مساله پاسخ های نقضی ای نیز در محور سوم پاسخمان مطرح خواهیم نمود)

 

ناصبی در ادامه گفته است که سلمان فارسی (رض) برای ورود به خانه ی حضرت فاطمه (س) اجازه نگرفته است و حضرت فاطمه نیز در مقابل ایشان حجاب کاملی نداشته اند و متنی نیز که به آن استناد می کند،این قسمت از روایت است :


..... قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَهَرْوَلْتُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ع بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ .....


..... سلمان مى‏گوید: من به سوى خانه فاطمه حرکت کردم، پس از ورودم به خانه دیدم که فاطمه نشسته و یک قطعه عبا در بر دارد ولى هر گاه آن را روى سرش مى‏کشد پاهایش بیرون مى‏ماند، و هر گاه پاهایش را مى‏پوشاند سرش نمایان مى‏شود. وقتى چشم وى به من افتاد آن عبا را به سرش کشید .....



پاسخی که در این قسمت به شبهه ی ناصبی می دهیم،چند قسمت است.قسمت اول پاسخ این که اصولا در متون دیگر این روایت که با سندهای دیگر و در منابع دیگر وارد شده است هم سلمان فارسی (رض) برای ورود به خانه ی حضرت زهراء (س) اجازه می گیرند و هم این که این قسمت از متنی که ناصبی به آن استدلال کرده است در آن ها وجود ندارد! به این روایات دقت کنید :

 

رَوَى عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الشَّافِعِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ یَعْقُوبَ الْقَاضِی، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْأَشْعَثِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَوْفٍ الطَّائِیِّ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِی هِنْدٍ، عَنِ ابْنِ أَبَانٍ، عَنْ سَلْمَانَ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ: کُنْتُ خَارِجاً مِنْ مَنْزِلِی ذَاتَ یَوْمٍ بَعْدَ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، إِذْ لَقِیَنِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، فَقَالَ: مَرْحَباً یَا سَلْمَانُ، صِرْ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ، فَإِنَّهَا إِلَیْکَ مُشْتَاقَةٌ، وَ إِنَّهَا قَدْ أُتْحِفَتْ بِتُحْفَةٍ مِنَ الْجَنَّةِ، تُرِیدُ أَنْ تُتْحِفَکَ مِنْهَا. قَالَ سَلْمَانُ: فَمَضَیْتُ إِلَیْهَا فَطَرَقْتُ الْبَابَ، فَاسْتَأْذَنْتُ فَأَذِنَتْ لِی بِالدُّخُولِ فَدَخَلْتُ، فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ فِی صَحْنِ الْحُجْرَةِ، عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءَةٍ، قَالَتْ: اجْلِسْ.فَجَلَسْتُ، فَقَالَتْ: کُنْتُ بِالْأَمْسِ جَالِسَةً فِی صَحْنِ الْحُجْرَةِ، شَدِیدَةَ الْغَمِّ عَلَى النَّبِیِّ، أَبْکِیهِ وَ أَنْدُبُهُ، وَ کُنْتُ رَدَدْتُ بَابَ الْحُجْرَةِ بِیَدِی، إِذْ انْفَتَحَ الْبَابُ، وَ دَخَلَ عَلَیَّ ثَلَاثُ جِوَارٍ، لَمْ أَرَ کَحُسْنِهِنَّ، وَ لَا کَنَضَارَةِ وُجُوهِهِنَّ، فَقُمْتُ إِلَیْهِنَّ مُنْکِرَةً لِشَأْنِهِنَّ، وَ قُلْتُ: مِنْ أَیْنَ أَنْتُنَّ، مِنْ مَکَّةَ أَوْ مِنَ الْمَدِینَةِ؟ فَقُلْنَ: لَا مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ، وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ، نَحْنُ مِنْ دَارِ السَّلَامِ، بَعَثَنَا إِلَیْکِ رَبُّ الْعَالَمِینَ، یُقْرِئُکِ السَّلَامَ وَ یُعَزِّیکِ بِأَبِیکِ مُحَمَّدٍ. قَالَتْ فَاطِمَةُ: فَجَلَسْتُ أَمَامَهُنَّ، وَ قُلْتُ لِلَّتِی أَظُنُّ أَنَّهَا أَکْبَرُهُنَّ: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: ذَرَّةُ. قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ ذَرَّةَ؟ قَالَتْ: لِأَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) خَلَقَنِی لِأَبِی ذَرٍّ الْغِفَارِیِّ. وَ قُلْتُ: لِلْأُخْرَى: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: مِقْدَادَةُ. فَقُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیتِ مِقْدَادَةً؟ قَالَتْ: لِأَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) خَلَقَنِی لِلْمِقْدَاد. وَ قُلْتُ لِلثَّالِثَةِ: مَا اسْمُکِ؟ قَالَتْ: سَلْمَى. قُلْتُ: وَ لِمَ سُمِّیْتِ سَلْمَى؟ قَالَتْ: لِأَنَّ اللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) خَلَقَنِی لِسَلْمَانَ. وَ قَدْ أَهْدَیْنَ إِلَیَّ هَدِیَّةً مِنَ الْجَنَّةِ، وَ قَدْ خَبَأْتُ لَکَ مِنْهَا. فَأَخْرَجَتْ إِلَیَّ طَبَقاً مِنْ رُطَبٍ أَبْیَضَ أَبْرَدَ مِنَ الثَّلْجِ، وَ أَذْکَى رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ، فَدَفَعَتْ إِلَیَّ خَمْسَ رُطَبَاتٍ، وَ قَالَتْ لِی: کُلْ- یَا سَلْمَانُ- هَذَا عِنْدَ إِفْطَارِکَ. فَخَرَجْتُ وَ أَقْبَلْتُ أُرِیدُ الْمَنْزِلَ، فَوَ اللَّهِ مَا مَرَرْتُ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا قَالُوا: تَحْمِلُ الْمِسْکَ یَا سَلْمَانُ! حَتَّى أَتَیْتُ الْمَنْزِلَ، فَلَمَّا کَانَ وَقْتُ الْإِفْطَارِ أَفْطَرْتُ عَلَیْهِنَّ، فَلَمْ أَجِدْ لَهُنَّ نَوًى وَ لَا عَجْماً، حَتَّى إِذَا أَصْبَحْتُ بَکَّرْتُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ، فَأَخْبَرْتُهَا، فَتَبَسَّمَتْ ضَاحِکَةً، وَ قَالَتْ یَا سَلْمَانُ: مِنْ أَیْنَ یَکُونُ لَهَا نَوًى؟ وَ إِنَّمَا هُوَ (عَزَّ وَ جَلَّ) خَلَقَهُ لِی تَحْتَ عَرْشِهِ بِدَعَوَاتٍ کَانَ عَلَّمَنِیهَا النَّبِیُّ. فَقُلْتُ: حَبِیبَتِی، عَلِّمِینِی تِلْکَ الدَّعَوَاتِ، فَقَالَتْ: إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ عَنْکَ غَیْرُ غَضْبَانٍ، فَوَاظِبْ عَلَى هَذَا الدُّعَاءِ، وَ هُوَ : بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی یَقُولُ لِلشَّیْ‏ءِ کُنْ فَیَکُونُ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ مَا تُخْفِی الصُّدُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُوَ بِالْمَعْرُوفِ مَذْکُورٌ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ، بِقَدَرِ مَقْدُورٍ، فِی کِتَابٍ مَسْطُورٍ، عَلَى نَبِیٍّ مَحْبُور.

دلائل الامامة للطبری،ص107و108،ح35 ط بعثت



عن عاصم بن الأحول ، عن زر بن حبیش ، عن سلمان الفارسی رضی الله عنه ، قال : خرجت من منزلی یوما بعد وفاة رسول الله صلى الله علیه وآله فلقینی علی بن أبی طالب علیه السلام ، فقال لی : یا سلمان ، جفوتنا بعد وفاة رسول الله صلى الله علیه وآله ؟ فقلت : حبیبی یا أمیر المؤمنین ، مثلک لا یخفى علیه ، غیر أن حزنی على رسول الله صلى الله علیه وآله هو الذی منعنی من زیارتکم . فقال لی : یا سلمان ، ائت منزل فاطمة فإنها إلیک مشتاقة ، وترید أن تتحفک بتحفة قد أتحفت بها من الجنة. قال سلمان : قلت : یا أمیر المؤمنین أتحفت بتحفة من الجنة بعد وفاة رسول الله صلى الله علیه وآله ؟ ! " قال : " نعم یا سلمان. قال : فهرولت هرولة إلى منزل فاطمة علیها السلام ، وقرعت الباب ، فخرجت إلی فضة فأذنت لی ، فدخلت وإذا فاطمة جالسة ، وعلیها عباءة قد اعتجرت بها واستترت ، فلما رأتنی قالت : " یا سلمان ، اجلس واعقل واعلم أنی کنت جالسة بالأمس مفکرة فی وفاة رسول الله صلى الله علیه وآله ، والحزن یتردد فی صدری ، وقد کنت رددت باب حجرتی بیدی ، فانفتح من غیر أن یفتحه أحد ، وإذا أنا بأربع جواری ، فدخلن علی ، لم یر الراؤن بحسنهن ونظارة وجوههن فلما دخلن قمت إلیهن مستنکرة لهن ، فقلت : أنتن من أهل المدینة أم من أهل مکة ؟ فقلن : لا من أهل المدینة ، ولا من أهل مکة ، ولا من أهل الأرض ، نحن من الحور العین ، أرسلنا إلیک رب العالمین یا ابنة رسول الله لنعزیک بوفاة رسول الله صلى الله علیه وآله. قالت فاطمة علیها السلام : " فقلت لإحداهن : ما اسمک ؟ قالت : ذرة . قلت : حبیبتی لم سمیت ذرة ؟ قالت : سمیت ذرة لأبی ذر الغفاری ، صاحب أبیک رسول الله صلى الله علیه وآله. فقلت للأخرى : وأنت ما اسمک ؟ قالت : أنا سلمى . فقلت : لم سمیت سلمى ؟ قالت : لأنی لسلمان الفارسی ، صاحب رسول الله صلى الله علیه وآله. وقلت للأخرى : ما اسمک ؟ قالت : مقدودة . فقلت : حبیبتی ، ولم سمیت مقدودة ؟ قالت : لأنی للمقداد بن الأسود الکندی ، صاحب رسول الله صلى الله علیه وآله. فقلت للأخرى : ما اسمک ؟ قالت : عمارة . قلت : ولم سمیت عمارة ؟ قالت : لأنی لعمار بن یاسر ، صاحب رسول الله صلى الله علیه وآله. فأهدین إلی هدیة ، أخبأت لک منها " ثم أخرجت لی طبقا أبیض ، فیه رطب أکبر من الخشکنانج ، أبیض من الثلج ، وأذکى من المسک ، وأعطتنی منها عشر رطبات ، عجزت عن حملها ، فقالت : کلهن عند إفطارک ، وعد إلی بعجمه. قال سلمان : فخرجت من عندها أرید منزلی ، فما مررت بأحد ولا بجمع من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وآله إلا قالوا : یا سلمان ، رائحة المسک الأذفر معک. قال سلمان : کتمت أن معی شیئا حتى أتیت منزلی ، فلما کان وقت الافطار أفطرت علیهن ، فلم أجد لهن عجما " فغدوت إلى فاطمة ، وقرعت الباب علیها ، فأذنت لی بالدخول ، فدخلت وقلت : یا بنت رسول الله ، أمرتنی أن آتیک بعجمته ، وأنا لم أجد لها عجما! فتبسمت ، ولم تکن ضحکت علیها السلام. ثم قالت : " یا سلمان ، هی من نخیل غرسها الله تعالى لی فی دار السلام بدعاء علمنیه أبی رسول الله صلى الله علیه وآله کنت أقول غدوة وعشیة " قلت : علمینی الکلام سیدتی. قالت : " إن سرک أن تلقى الله تعالى وهو عنک راض غیر غضبان ، ولا تضرک وسوسة الشیطان ما دمت حیا " ، فواظب علیه. وفی روایة أخرى : " إن سرک أن لا تمسک الحمى ما عشت فی دار الدنیا ، فواظب علیه ، " فقال سلمان : فقلت : علمینی . قالت علیها السلام : بسم الله الرحمن الرحیم ، بسم الله النور ، بسم الله نور النور ، بسم الله نور على نور ، بسم الله الذی هو مدبر الأمور ، بسم الله الذی خلق النور من النور ، الحمد الله الذی خلق النور من النور ، وأنزل النور على الطور ، فی کتاب مسطور ، فی رق منشور ، والبیت المعمور والسقف المرفوع والبحر المسجور بقدر مقدور على نبی محبور ، الحمد لله الذی هو بالعز مذکور ، وبالخیر مشهور ، وعلى السراء والضراء مشکور. قال سلمان : فتعلمته ، وقد لقنت أکثر من ألف نفس من أهل المدینة ومکة ممن بهم علل الحمى ، وکلهم برئوا بإذن الله تعالى.

الثاقب فی المناقب،ص297،ح253 ط انصاریان


وروى طاووس آل طاووس ، رضی الدین علی فی مهج الدعوات عن الشیخ ( علی بن محمد بن ) علی بن عبد الصمد ، قال : أخبرنا الشیخ جدی ، قال : أخبرنا الفقیه أبو الحسن ( رحمه الله ) ، قال : حدثنا الشیخ العالم أبو البرکات علی بن الحسین الحسنی الجوزی ، قال : حدثنا الشیخ أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسى ( بن بابویه القمی الفقیه قدس الله روحه ، قال : حدثنا الحسن بن محمد بن سعید الکوفی ، قال حدثنا فرات ) بن إبراهیم ، قال : حدثنا جعفر بن محمد بن بشریه القطان ، قال : حدثنا محمد بن إدریس ابن سعید الأنصاری ، قال : حدثنا داود بن رشید والولید بن شجاع بن مروان ، عن عاصم ، عن عبد الله بن سلمان الفارسی ( رضی الله عنه ، عن أبیه قال : خرجت من منزلی یوما بعد وفاة رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) بعشرة أیام فلقینی علی بن أبی طالب علیه السلام ابن عم ( الرسول ) ( محمد ) صلى الله علیه وآله ، فقال لی : یا سلمان ! جفوتنا بعد رسول الله صلى الله علیه وآله ؟ ! ، فقلت : حبیب ( یا ) أبا الحسن مثلکم لا یجفى ، غیر أن حزنی على رسول الله طال ، فهو الذی منعنی من زیارتکم ، فقال علیه السلام ( لی ) : یا سلمان ! ائت منزل فاطمة بنت رسول الله ( علیها السلام ) ، فإنها إلیک مشتاقة ترید أن تتحفک بتحفة قد أتحفت بها من الجنة ، قلت ( لعلی علیه السلام ) : قد أتحفت فاطمة بشئ من الجنة بعد وفاة رسول الله صلى الله علیه وآله ؟ قال : نعم بالأمس ، قال سلمان : فهرولت إلى منزل فاطمة علیها السلام بنت محمد فلما نظرت إلی اعتجرت ثم قالت : یا سلمان ! جفوتنی بعد وفاة أبی ! قلت : حبیبتی لم أجفکم ؟ قالت : ( فمه) اجلس واعقل ما أقول لک : إنی کنت جالسة بالأمس فی هذا المجلس وباب الدار مغلق ، وأنا أتفکر فی انقطاع الوحی عنا وانصراف الملائکة عن منزلنا ، فإذا ( أنا أتفکر إذا ) انفتح الباب من غیر أن یفتحه أحد ، فدخل علی ثلاث جوار لم یر الرائون بحسنهن ولا کهیئتهن ولا نضارة وجوههن ، ولا أزکى من ریحهن ، لما رأیتهن قمت إلیهن مستنکرة لهن فقلت : ( بأبی أنتن ) من هل مکة أم من أهل المدینة ؟ فقلن : یا بنت محمد ! لسنا من أهل مکة ولا من أهل المدینة ، ولا من أهل الأرض جمیعا ، غیر أننا ( جوار من ال‍ ) حور العین من دار السلام ، أرسلنا رب العالمین إلیک ، یا بنت ( محمد ) ! أنا إلیک مشتاقات ، فقلت للتی أظن أنها أکبر سنا : ما اسمک ؟ قالت : اسمی مقدودة ، قلت : ولم سمیت مقدودة ؟ قالت : خلقت للمقداد بن الأسود الکندی صاحب رسول الله صلى الله علیه وآله ، فقلت للثانیة : ما اسمک ؟ قالت : ذرة ، قلت : ولم سمیت ذره وأنت فی عینی نبیلة ؟ قالت : خلقت لأبی ذر الغفاری صاحب رسول الله صلى الله علیه وآله ، فقلت للثالثة : ما اسمک ؟ قالت : سلمى ، قالت : ولم سمیت سلمى ؟ قالت : ( خلقت ) ( أنا ) لسلمان الفارسی مولى أبیک ( رسول الله صلى الله علیه وآله ) ، قالت فاطمة : ثم أخرجن إلی رطبا أزرق کأمثال الخشکنانج الکبار أبیض من الثلج وأزکى ریحا من المسک الأذفر ، فقالت لی : یا سلمان ! افطر علیه عشیتک فإذا کان غدا فجئنی بنواة - أو قالت : عجمة - ، قال سلمان : فأخذت الرطب فما مررت بجمع من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وآله إلا قالوا : یا سلمان ! أمعک مسک ؟ قلت : نعم ، فلما کان وقت الافطار أفطرت علیه فلم أجد له عجما ولا نوى ، فمضیت إلى بنت رسول الله صلى الله علیه وآله فی الیوم الثانی فقلت لها : إنی أفطرت على ما أتحفتنی به فما وجدت له عجما ولا نوى ، قالت : یا سلمان ! ( و ) لن یکون له عجم ولا نوى وإنما هو نخل غرسه الله ( تعالى ) فی دار السلام ( ، ألا أعلمک ) بکلام علمنیه أبی محمد رسول الله صلى الله علیه وآله کنت أقوله غدوة وعشیة ؟ قال سلمان : قلت : علمینی الکلام یا سیدتی ، ( قالت ) : إن سرک أن لا یمسک أذى الحمى ما عشت فی دار الدنیا فواظب علیه ، ثم قال سلمان : علمتنی هذا الحرز : بسم الله الرحمن الرحیم ، بسم الله النور ، بسم الله نور النور ، بسم الله نور على نور ، بسم الله الذی هو مدبر الأمور ، بسم الله الذی خلق النور من النور ، الحمد لله الذی خلق النور من النور ، وأنزل النور على الطور ، فی کتاب مسطور ، فی رق منشور ، بقدر مقدور ، على نبی محبور ، الحمد لله الذی هو بالعز مذکور ، وبالفخر مشهور ، وعلى السراء والضراء مشکور ، وصلى الله على نبینا محمد وآله ( الطیبین ) الطاهرین. قال سلمان : فتعلمتهن ، فوالله ( و ) لقد علمتهن أکثر من ألف نفس من أهل المدینة ومکة ، ممن بهم ( علل ) الحمى ، فکل برء من مرضه بإذن الله تعالى.


نفس الرحمن فی فضائل سلمان،ص337و338و339 ط موسسة الآفاق

 

با وجود این روایات (هر چند که همچون روایت مطرح شده در اصل شبهه از جهت سندی ضعیف هستند) به خوبی مشخص می شود که قسمتی که وهابی در روایت مهج الدعوات به آن استدلال کرده زیاده ای است که از اصل ساقط است.یعنی علاوه بر ضعف سند روایت،آن قسمت از متن نیز زیاده ای است که در متون دیگر وجود ندارد.البته با اثبات ضعف سند دیگر جایی برای استدلال به روایت باقی نمی ماند.همچنین در قسمت مشخص شده در دو روایت اول نیز ملاحظه می کنید که سلمان فارسی (رض) برای ورود به خانه ی حضرت فاطمه (س) اجازه گرفته است.

اما بحث مهم تر این که ما حتی اگر این قسمت از متن را هم قبول کنیم مشکلی پیش نمی آید.سوء فهم ناصبی از متن باعث شده تا منظور عبارت را متوجه نشود.ما دوباره متن مورد نظر را مطرح می کنیم و در مورد آن توضیح می دهیم :


..... قَالَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ فَهَرْوَلْتُ إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ع بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص فَإِذَا هِیَ جَالِسَةٌ وَ عَلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا فَلَمَّا نَظَرَتْ إِلَیَّ اعْتَجَرَتْ .....


..... سلمان مى‏گوید: من به سوى خانه فاطمه حرکت کردم، پس از ورودم به خانه دیدم که فاطمه نشسته و یک قطعه عبا در بر دارد ولى هر گاه آن را روى سرش مى‏کشد پاهایش بیرون مى‏ماند، و هر گاه پاهایش را مى‏پوشاند سرش نمایان مى‏شود. وقتى چشم وى به من افتاد آن عبا را به سرش کشید .....

ناصبی جاهل و مدعی علم از این متن برداشت کرده که حضرت فاطمه سلام الله علیها حجابشان در مقابل سلمان فارسی (رض) کامل نبوده است و وقتی می خواسته اند سرشان را بپوشانند پاهایشان پیدا می شده است و وقتی می خواسته اند پاهایشان را بپوشانند سرشان پیدا می شده است.در پاسخ باید بگوییم صد رحمت به ابوجهل !!! حداقل ابوجهل و امثالهم در فهم متون عربی بهتر از نواصب عمل می کردند ! متن روایت هرگز نمی گوید که حضرت فاطمه نتوانستند حجاب خود را در برابر سلمان فارسی (رض) حفظ کنند.برای فهم درست متن ابتدا معنای کلمات مورد بحث را برایتان توضیح می دهیم تا بهتر متوجه منظور متن روایت شوید :

عباء ، عباءة

العَبَاءَة- [عبأ]: عبا و چادر که بر روى لباس پوشند.


فرهنگ ابجدی،ص597 ط انتشارات اسلامی


و منها- العَبَاءَةُ، لکونها ملبوسة عند التهیّؤ للحرکة و الخروج، و هی آخر لباس تلبس عند الحرکة الى مقصد.


التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏،ج8،ص10 ط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی


{ترجمه ی قسمت مشخص شده} : و آن آخرین لباسی است که فرد هنگام حرکت به سمت مقصد آن را بر تن می کند.

در وبسایت قاموس المعانی (از وبسایت های معتبر در زمینه ی ترجمه ی لغات و واژه های عربی که وهابیون نیز بسیار به آن استناد می کنند و مقبول آنان است) ترجمه ی " عباءة " اینگونه آمده است :

عباءة : ردا , عبا , جبه , خرقه , پنهان کردن , درلفافه پیچیدن , برامدن , حریف شدن , از عهده برآمدن،شنل زنانه , بالا پوش , پوشش , کلاه توری.


عَبَاءَة : [ عبأ ]: عبا و چادر که بر روى لباس پوشند.


http://www.almaany.com/ar/dict/ar-fa/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%A1%D8%A9

http://www.almaany.com/ar/dict/ar-en/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%A1%D8%A9/?PageSpeed=noscript


پس دانستیم که عباءة و یا عباء لباسی است که بر روی تمام لباس ها می پوشند و به قولی دیگر آخرین لباسی است که فرد آن را مثلا هنگام بیرون رفتن از خانه به سمت مقصد بر تن می کن و یا به معنای شنل زنانه و مشابه چادر است.حال با توجه به معنای عباء و عباءة،منظور از عبارت " َلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا " به خوبی مشخص می گردد.معنای عبارت این است که حضرت فاطمه سلام الله علیها علاوه بر اینکه حجاب شرعی و لازم را رعایت کرده بودند،عباء و یا چادری داشتند که می خواستند برای پوشش بیشتر (به دلیل حیاء و تقید خاص حضرت فاطمه سلام الله علیها به بیشترین مقدار ممکن از حجاب) از آن نیز استفاده کنند و تمام بدن خود را با آن عباء هم بپوشانند.یعنی حضرت فاطمه حجاب داشته اند و علاوه بر آن پوشش که شرعی هم بوده و حد حجاب رعایت شده است،می خواسته اند حجاب و پوششی دیگر را نیز بر آن بیفزایند.


اعْتَجَرَ، اعْتَجَرَتْ ، المِعْجَر


المِعْجَرُ: ما تشدُّهُ المرأة على رأسها. یقال: اعْتَجَرَتِ المرأة. والاعْتِجار أیضاً: لفُّ العمامة على الرأس.

الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة،ج2،ص737 ط دار العلم للملایین


معجر چیزی است که زن بر سرش می بندد.گفته می شود : " اعتجرت المراة ".همچنین اعتجار یعنی بستن عمامه بر سر.

قیل: الاعْتِجَارُ: (لِبْسَةٌ للمَرْأَةِ) شِبْهُ الالتِحافِ ..... المِعْجَرُ، (کمِنْبَرٍ: ثَوْبٌ تَعْتَجِرُ بهِ) المرأَةُ أَصْغَرُ من الرِّدَاءِ، وأَکبرُ من المِقْنَعةِ، وَهُوَ ثَوْبٌ تَلُفُّه المَرْأَةُ على استِدَارَةِ رأْسِهَا، ثمَّ تَجَلْبَبُ فَوقَه بجِلبابِها .....

تاج العروس من جواهر القاموس،ج12،ص534 ط دار الهدایة


گفته شده است : اعتجار : پوشش و لباسی برای زن و لحاف مانند ..... معجر بر وزن منبر : لباسی که زن آن را بر سر می بندد و از رداء کوچکتر و از مقنعه بزرگ تر است و لباسی است که زن آن را به دور سرش می پیچد سپس جلباب را بالای آن می بندد.

با توجه به معنای اعتجار و معجر نیز مشخص شد که منظور پوششی است خارجی همانطور که عباء و عباءة نیز پوششی خارجی بود که روی لباس کشیده می شد و استفاده می شد.یعنی معجر را نیز دور سر می پیچند.(شبیه عمامه برای مردان)(اصولا پوشش ها و لباس هایی که زنان خصوصا زنان متدین استفاده می کرده اند انواع مختلفی داشته که برای پوشیده بودن هرچه بیشتر از آن ها استفاده می کرده اند و برخی از پوشش ها هم نقششان ایجاد پوشیدگی بیشتر بوده است نه این که بدون آن ها حجاب ساقط شود و عمل حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز این گونه بوده است)

پس اشکال نواصب نیز با دقت در معنای کلمات برطرف می شود و جایی برای اشکال باقی نمی ماند.

اما در پایان این بخش از پاسخ نکته ای دیگر را نیز بد نیست به آن اشاره کنیم و آن هم این است که طبق فقه اسلامی و قرآن کریم زن می تواند در برابر فرد کبیر السن حجاب خود را رعایت نکند.یعنی حتی اگر فرض محال (دقت کنید که فرض محال) کنیم که حضرت فاطمه (س) در مقابل سلمن فارسی (رض) حجاب خود را رعایت هم نمی کرد از لحاظ شرعی و فقهی ایرادی نداشت چرا که سلمان فارسی (رض) کبیر السن بود.خداوند در قرآن کریم می فرماید :


وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

سوره ی نور،آیه ی 31

همانطور که ملاحظه می فرمایید خداوند می فرماید که زنان میتوانند در برابر آن دسته از مردانی که " غیر اولی الاربة " هستند حجابشان را رعایت نکنند.(غیر اولی الاربة در حالت کلی به معنای کسی است که تمایلی به زنان ندارد) بسیاری از علمای مخالفین شیعه،یکی از گروه هایی که مشمول "غیر اولی الاربة" می شوند را افراد کبیر السن و سالخورده معرفی کرده اند :


وقوله - عَزَّ وَجَلَّ -: (أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ) قَالَ بَعْضُهُمْ: الشیخ الکبیر الذی لا حاجة له فی النساء.


تفسیر الماتریدی،ج7،ص551 ط دار الکتب العلمیة

والخامس: أنه الشیخ الهرم لذهاب إربه.

تفسیر الماوردی،ج4،ص95 ط دار الکتب العلمیة


وَاخْتَلَفَ النَّاسُ فِی مَعْنَى قَوْلِهِ:" أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ" فَقِیلَ: هُوَ الْأَحْمَقُ الَّذِی لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَى النِّسَاءِ. وَقِیلَ الْأَبْلَهُ. وَقِیلَ: الرَّجُلُ یَتْبَعُ الْقَوْمَ فَیَأْکُلُ مَعَهُمْ وَیَرْتَفِقُ بِهِمْ، وَهُوَ ضَعِیفٌ لَا یَکْتَرِثُ لِلنِّسَاءِ وَلَا یَشْتَهِیهِنَّ. وَقِیلَ الْعِنِّینُ. وَقِیلَ الْخَصِیُّ. وَقِیلَ الْمُخَنَّثُ. وَقِیلَ الشَّیْخُ الْکَبِیرُ، وَالصَّبِیُّ الَّذِی لَمْ یُدْرِکْ. وَهَذَا الِاخْتِلَافُ کُلُّهُ مُتَقَارِبُ الْمَعْنَى، وَیَجْتَمِعُ فِیمَنْ لَا فَهْمَ لَهُ وَلَا هِمَّةَ یَنْتَبِهُ بِهَا إِلَى أَمْرِ النِّسَاءِ.

تفسیر القرطبی،ج12،ص234 ط دار الکتب المصریة

وَأخرج ابْن أبی حَاتِم عَن سعید بن جُبَیر {غیر أولی الإِربة من الرِّجَال} قَالَ: هُوَ الشَّیْخ الْکَبِیر الَّذِی لَا یُطیق النِّسَاء.

الدر المنثور،ج6،ص184 ط دار الفکر

وأما قوله: (أو التابعین غیر أولی الإربة من الرجال) فاختلف المفسرون فی ذلک على سبعة أقوال، وهو من باب اختلاف التنوع فإن هذه الأقوال تجتمع فی أن المقصود من لافهم له ولا همة ینتبه بها إلى النساء کالعینین والشیخ الکبیر والصبی الذی لم یدرک.

فتاوى ورسائل سماحة الشیخ محمد بن إبراهیم بن عبد اللطیف آل الشیخ،ج10،ص34 ط مطبعة الحکومة


السؤال الثانی من الفتوى رقم (4802) :
سؤال 2 : ما معنى التابعین غیر أولی الإربة من الرجال؟
ج 2 : المراد بغیر أولی الإربة: من یتبع أهل البیت لطعام ونحوه، ولا حاجة له فی النساء؛ لکونه عنینا، أو معترضا، أو أبله ضعیف العقل، لا ینتبه إلى ما یثیر الشهوة من زینة أو جمال، أو رجلا کبیر السن أضعفه الکبر حتى صار لا هم له فی النساء ونحو ذلک ممن ذهبت حاجتهم إلى النساء لعلة ما من العلل.


فتاوى اللجنة الدائمة - المجموعة الأولى،ج4،ص265و266 ط الإدارة العامة للطبع

 

http://www.alifta.net/fatawa/fatawaDetails.aspx?View=Page&PageID=1215&PageNo=1&BookID=3

همچنین می توانید فتوای زیر را نیز مطالعه کنید :


http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=184811

 

اکنون که دانستیم رعایت حجاب بر زن در مقابل کبیر السن واجب نیست،ببینیم که آیا سلمان فارسی کبیر السن بودند یا خیر ؟

طبق کتب تراجم و رجال و تاریخ،سلمان فارسی (رض) سیصد و پنجاه سال عمر کردند.برخی نیز حداقل دویست و پنجاه سال عمر کردن ایشان و برخی حدود سیصد سال عمر کردن ایشان را قطعی دانسته اند.برای آگاهی بیشتر در مورد عمر سلمان فارسی می توانید به لینک زیر مراجعه کنید :


http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=56648


اکنون فرض می کنیم سلمان فارسی دویست و پنجاه سال عمر کرده است.از طرفی سلمان فارسی در سال 34 هجری از دنیا رفته است و ماجرایی هم که در روایت بالا مطرح است مربوط به ده روز پس از وفات پیامبر یعنی در سال 11 هجری است.با این حساب سلمان فارسی در آن زمان حدودا 227 سال سن داشته است و با این حساب قطعا کبیر السن به حساب می آید و حتی رعایت حجاب هم در برابر سلمان فارسی لازم نبوده است ! (گرچه ما اثبات کردیم که حضرت فاطمه حجاب را کاملا رعایت نموده اند)

ذکر چند نمونه ی مشابه از کتب مخالفین شیعه :

در این قسمت قصد داریم تا چند نمونه ی مشابه را از کتب مخالفین بیان کنیم و البته نمونه هایی که ما بیان می کنیم با شبهات وارد شده از سوی مخالفین یک تفوات اساسی دارد و آن هم این است که به اقوال و مطالب معتبر استناد می کنیم و همچون نواصب تدلیس نمی کنیم و دروغ هم نمی گوییم و صد البته مخالفی راه فراری هم از این موارد نخواهند داشت!

یکی از اشکالاتی که ناصبی جاهل در متن شبهه مطرح کرده بود این است که سلمان فارسی خطاب به حضرت فاطمه (س) گفته اند که ایشان را دوست دارند. (حبیبتی) در مقابل ما به دو نمونه اشاره می کنیم.اول اینکه عریفی وهابی صراحتا می گوید اگر یک مرد کبیر السن به یک زن جوان بگوید دوستت دارم اشکالی ندارد و یا اگر یک زن سالخورده به یک مرد جوان بگوید دوستت دارم اشکالی ندارد.برای اطلاع از این مساله می توانید دو ویدئوی زیر را مشاهده کنید :


http://s4.picofile.com/file/8173227500/Arefe_7ub.mp4.html

 

http://s4.picofile.com/file/8173227518/Arefe_7ub2.mp4.html


نمونه ی دیگر این که پیامبر خطاب به یکی از زنان انصار گفته اند شما محبوب ترین اشخاص در نزد من هستید !

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ بَشَّارٍ، حَدَّثَنَا غُنْدَرٌ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ هِشَامٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الأَنْصَارِ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَخَلاَ بِهَا، فَقَالَ: وَاللَّهِ إِنَّکُنَّ لَأَحَبُّ النَّاسِ إِلَیَّ.

صحیح البخاری،ج7،ص37،ح5234 ط دار طوق النجاة

انس بن مالک می گوید که زنی از انصار پیش پیامبر آمد و پیامبر با او خلوت کرد و به او گفت : به خدا سوگند شما زنان محبوب ترین مردم در نزد من هستید.


حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّى، وَابْنُ بَشَّارٍ، جَمِیعًا عَنْ غُنْدَرٍ، قَالَ ابْنُ الْمُثَنَّى: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا شُعْبَةُ، عَنْ هِشَامِ بْنِ زَیْدٍ، سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ، یَقُولُ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، قَالَ: " فَخَلَا بِهَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَالَ: وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إِنَّکُمْ لَأَحَبُّ النَّاسِ إِلَیَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.

صحیح مسلم،ج4،ص1948،ح2509 ط دار احیاء التراث العربی

انس بن مالک  می گوید زنی از انصار پیش پیامبر آمد و پیامبر با او خلوت کرد و سه بار گفت : قسم به خدایی که جانم در دست اوست شما در نزد من محبوب ترین مردم هستید.

 

اکنون آیا نواصب و مخالفین قبول می کنند که ما نیز با این روایات با همان دیدگاه کثیفشان و با دیدگاه افرادی همچون ابن تیمیه نگاه کنیم؟! به خصوص آن هم در شرایطی که پیامبر اصلا نه کبیر السن بوده اند و نه مشمول "غیر اولی الاربة" می شده اند !

 

اما اشکال ناصبی در مورد بحث حجاب حضرت فاطمه را نیز با دو روایت معتبر در نزد مخالفین پاسخ می دهیم که در اصل می توان گفت روایتی که خواستند از کتب شیعه آن را مستمسکی برای طعن به شیعه و اهل بیت قرار دهند و ما شبهه ی آنان را رد نمودیم،با سند صحیح در کتب خوشان نقل شده است (روایت دومی که نقل خواهیم کرد) :

حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ کَعْبٍ الْأَنْطَاکِیُّ، وَمُؤَمَّلُ بْنُ الْفَضْلِ الْحَرَّانِیُّ، قَالَا: حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ بَشِیرٍ، عَنْ قَتَادَةَ، عَنْ خَالِدٍ، قَالَ: یَعْقُوبُ ابْنُ دُرَیْکٍ: عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، أَنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ أَبِی بَکْرٍ، دَخَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَعَلَیْهَا ثِیَابٌ رِقَاقٌ، فَأَعْرَضَ عَنْهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَقَالَ: «یَا أَسْمَاءُ، إِنَّ الْمَرْأَةَ إِذَا بَلَغَتِ الْمَحِیضَ لَمْ تَصْلُحْ أَنْ یُرَى مِنْهَا إِلَّا هَذَا وَهَذَا» وَأَشَارَ إِلَى وَجْهِهِ وَکَفَّیْهِ قَالَ أَبُو دَاوُدَ: هَذَا مُرْسَلٌ، خَالِدُ بْنُ دُرَیْکٍ لَمْ یُدْرِکْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا.

 

سنن ابی داود،ج4،ص62،ح4104 ط المکتبة العصریة

 

عائشه می گوید که اسماء دختر ابوبکر بر رسول خدا وارد شد در حالی که لباسی نازک بر تن داشت.رسول خدا از او روی گرداند و گفت : ای اسماء،زن هنگامی که به سن حیض می رسد شایسته نیست که به جز صورتش و دو دستش دیده شود.

 

طبق این روایت دختر ابوبکر با این که به سن لازم برای حجاب رسیده بوده است،با لباس نامناسب و نازک و بدن نما در مقابل پیامبر ظاهر شده که پیامبر هم از روی گردانده و او را از این کار نهی کرده است.

 

ممکن است مخالفین بگویند که این سند ضعیف است و به مرسل بودن روایت همانطوری که خود ابو داود اشاره کرده است اشاره کنند اما بایستی در پاسخ بگوییم که این روایت به مجموع طرقش حسن است و برخی از علمای مخالفین آن را صحیح و برخی نیز آن را حسن دانسته اند.

محققین کتاب جامع الاصول (عبد القادر الأرنؤوط - التتمة تحقیق بشیر عیون) این روایت را به دلیل وجود شواهد،حسن می دانند :


وهو حدیث حسن بشواهده.



جامع الاصول فی أحادیث الرسول،ج10،ص645،ح8265 ط مکتبة الحلوانی



البانی در صحیح الترغیب والترهیب،ج2،ص223،ح2045 ط مکتبة المعارف روایت را حسن لغیره می داند و در تعلیقاتش بر سنن ابی داود نیز روایت را صحیح می داند.


حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَى، حَدَّثَنَا أَبُو جُمَیْعٍ سَالِمُ بْنُ دِینَارٍ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ، أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَتَى فَاطِمَةَ بِعَبْدٍ کَانَ قَدْ وَهَبَهُ لَهَا، قَالَ: وَعَلَى فَاطِمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا ثَوْبٌ، إِذَا قَنَّعَتْ بِهِ رَأْسَهَا لَمْ یَبْلُغْ رِجْلَیْهَا، وَإِذَا غَطَّتْ بِهِ رِجْلَیْهَا لَمْ یَبْلُغْ رَأْسَهَا، فَلَمَّا رَأَى النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مَا تَلْقَى قَالَ: إِنَّهُ لَیْسَ عَلَیْکِ بَأْسٌ، إِنَّمَا هُوَ أَبُوکِ وَغُلَامُکِ.

سنن ابی داود،ج4،ص62،ح4106 ط المکتبة العصریة

انس بن مالک می گوید برای فاطمه غلامی آورده شد که به او بخشیده شده بود و فاطمه لباسی بر تن داشت که هنگامی که با آن سرش را می پوشاند به پاهایش نمی رسید و هنگامی که با آن پاهایش را می پوشاند به سرش نمی رسید.هنگامی که پیامبر این را دید گفت : اشکالی ندارد،او غلام توست.


سند روایت نیز کاملا معتبر است و البانی آن را تصحیح کرده است و ارنووط نیز آن را حسن می داند.

اشکال ما در این جا نه متوجه آن غلام است و نه متوجه پیامبر بلکه متوجه انس بن مالک است که به چه حقی این صحنه را دیده است و آن را اینگونه نقل کرده است ؟! انس بن مالک چگونه به خود جرات داده تا چنین منظره ای را تماشا کند و بعد نیز آن را گزارش کند ؟! اگر هم کسی بگوید خود انس بن مالک این صحنه را ندیده است عذر بدتر از گناه آورده است چرا که در سند روایت این خود انس بن مالک است که راوی داستان است و نه شخص دیگری و اگر هم کسی ادعا می کند که انس بن مالک صحنه را ندیده است بایستی با دلیل معتبر آن را ثابت کند.

نهایت بحث و ردیه ی ما بر شبهه ی ناصبی به جایی رسید که بعد از اثبات کذب و تدلیس ناصبی،همین قضیه با سند صحیح از کتب مخالفین شیعه ثابت شد !

 


اللهم صل علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و السر المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک ...

 

 

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۰۶
فرشید شرفی | Farshid Sharafi

نظرات  (۸)

۱۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۳:۰۹ محمد شورگشتی

سلام.

بسیار عالی !!

خدا بر توفیقاتتان بیفزاید!

پاسخ:
وعلیکم السلام

خیلی ممنون
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۳ خادم الحیدر
سلام علیکم، واقعا مقاله کامل و دقیق بود.

سوالی داشتم در مورد کلمه ی  جفا.
اولا جفا در کلام عرب به چه معانی یافت می شود؟
ثانیا در این روایت مذکور با چه قرینه ای، جفا به معنی این است که ((چرا از ما سراغی نگرفته ای)) ؟؟
پاسخ:
وعلیکم السلام

جفاء می تواند به معنی ظلم کردن باشد و هم چنین به معنای دوری.

در روایت مذکور بر مبنای قرائن داخلی مشخص است که به دلیل دور بودن سلمان و عدم ملاقات چنین عبارتی به کار برده شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای شرفی. مقاله بسیار عالی و پاسخی کامل بود. در پناه امام زمان ارواحنا فداه موفق باشید.
پاسخ:
وعلیکم السلام

با تشکر از شما، موفق باشید
باسلام خدمت شما 


این شخصی که نوشتید مجهول عبدالله ابن سلمان احادیث زیادی از ایشون نقل شده برادر یک،

دوم مگر نمیگویند سلمان از 10 درجه ایمان 9 درجه را دارد  چرا نمیدانسته بعد از پیغمبر از بهشت چیزی می آید و تعجب میکنه وقتی میفهمه خرمای بهشتی هسته نداره...
پاسخ:
اولا : بر فرض صحت روایت، این پرسش دلالت مستقیم و صریحی بر عدم علم نداره و میتونه برای تاکید و از روی شعف و شوق سلمان رضی الله عنه باشه.

ثانیا : سلمان فارسی رحمه الله علم غیب نداره.
سلام ببخشید اینکه پیامبر فرمودند این فرد غلام توست و اشکالی ندارد آیا غلام محرم است؟
پاسخ:
وعلیکم السلام

این روایت در کتب مخالفین نقل شده و بر ما حجت نیست و برای ما الزام آور نیست و نظر شیعه ی امامیه چیز دیگریست.

چیز دیگه ای که دقت نکردند اینه که سلمان اون موقع یه پیرمرد بسیار مسن بوده است.

سلام توضیحاتتون قابل قبول نبود ما هم متوجه نشدیم چی شد !!! با این اوصاف ما چجوری به دیگران بگیم حریم محرم و نامحرم رو رعایت کنند و اجازه ندهند پرده ها و حجابها بین نامحرم ها کمرنگ بشه؟! ضمنا این موجب سوءاستفاده ی برخی از افراد میشه که میگن ببین چنین است و چنان است !!! 

پاسخ:
وعلیکم السلام

وقتی ما به صورت کامل هم سندی و هم متنی بررسی کردیم و پاسخ نقضی هم دادیم چه اشکالی باقی میمونه؟

بخش اصلی پاسخ به متن روایت مذکور این هست که اساسا بر خلاف برداشت غلط برخی، جایی از روایت که میگه وقتی حضرت زهراء (س) قسمتی رو می پوشاندند و قسمت دیگری پوشانده نمیشد به این معنا نیست که اون قسمت ها العیاذ بالله در برابر دید نامحرم قرار می گرفتند بلکه به تصریح روایت و با توجه توضیحاتی که دادیم اون قسمت ها از پوشش دوم برخوردار نمیشدند و محروم میشدند چرا که پوشش اولیه برای همه قسمت های بدن وجود داشته است.برای تفهیم بهتر مطلب مجددا استدلال قسمت مورد نظر رو اینجا براتون نقل میکنم:


عباء ، عباءة

العَبَاءَة- [عبأ]: عبا و چادر که بر روى لباس پوشند.



فرهنگ ابجدی،ص597 ط انتشارات اسلامی


و منها- العَبَاءَةُ، لکونها ملبوسة عند التهیّؤ للحرکة و الخروج، و هی آخر لباس تلبس عند الحرکة الى مقصد.


التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏،ج8،ص10 ط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی


{ترجمه ی قسمت مشخص شده} : و آن آخرین لباسی است که فرد هنگام حرکت به سمت مقصد آن را بر تن می کند.

در وبسایت قاموس المعانی (از وبسایت های معتبر در زمینه ی ترجمه ی لغات و واژه های عربی که وهابیون نیز بسیار به آن استناد می کنند و مقبول آنان است) ترجمه ی " عباءة " اینگونه آمده است :

عباءة : ردا , عبا , جبه , خرقه , پنهان کردن , درلفافه پیچیدن , برامدن , حریف شدن , از عهده برآمدن،شنل زنانه , بالا پوش , پوشش , کلاه توری.


عَبَاءَة : [ عبأ ]: عبا و چادر که بر روى لباس پوشند.


http://www.almaany.com/ar/dict/ar-fa/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%A1%D8%A9

http://www.almaany.com/ar/dict/ar-en/%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%A1%D8%A9/?PageSpeed=noscript



پس دانستیم که عباءة و یا عباء لباسی است که بر روی تمام لباس ها می پوشند و به قولی دیگر آخرین لباسی است که فرد آن را مثلا هنگام بیرون رفتن از خانه به سمت مقصد بر تن می کن و یا به معنای شنل زنانه و مشابه چادر است.حال با توجه به معنای عباء و عباءة،منظور از عبارت " َلَیْهَا قِطْعَةُ عَبَاءٍ إِذَا خَمَّرَتْ رَأْسَهَا انْجَلَى سَاقُهَا وَ إِذَا غَطَّتْ سَاقَهَا انْکَشَفَ رَأْسُهَا " به خوبی مشخص می گردد.معنای عبارت این است که حضرت فاطمه سلام الله علیها علاوه بر اینکه حجاب شرعی و لازم را رعایت کرده بودند،عباء و یا چادری داشتند که می خواستند برای پوشش بیشتر (به دلیل حیاء و تقید خاص حضرت فاطمه سلام الله علیها به بیشترین مقدار ممکن از حجاب) از آن نیز استفاده کنند و تمام بدن خود را با آن عباء هم بپوشانند.یعنی حضرت فاطمه حجاب داشته اند و علاوه بر آن پوشش که شرعی هم بوده و حد حجاب رعایت شده است،می خواسته اند حجاب و پوششی دیگر را نیز بر آن بیفزایند.


اعْتَجَرَ، اعْتَجَرَتْ ، المِعْجَر


المِعْجَرُ: ما تشدُّهُ المرأة على رأسها. یقال: اعْتَجَرَتِ المرأة. والاعْتِجار أیضاً: لفُّ العمامة على الرأس.

الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة،ج2،ص737 ط دار العلم للملایین

معجر چیزی است که زن بر سرش می بندد.گفته می شود : " اعتجرت المراة ".همچنین اعتجار یعنی بستن عمامه بر سر.

قیل: الاعْتِجَارُ: (لِبْسَةٌ للمَرْأَةِ) شِبْهُ الالتِحافِ ..... المِعْجَرُ، (کمِنْبَرٍ: ثَوْبٌ تَعْتَجِرُ بهِ) المرأَةُ أَصْغَرُ من الرِّدَاءِ، وأَکبرُ من المِقْنَعةِ، وَهُوَ ثَوْبٌ تَلُفُّه المَرْأَةُ على استِدَارَةِ رأْسِهَا، ثمَّ تَجَلْبَبُ فَوقَه بجِلبابِها .....

تاج العروس من جواهر القاموس،ج12،ص534 ط دار الهدایة

گفته شده است : اعتجار : پوشش و لباسی برای زن و لحاف مانند ..... معجر بر وزن منبر : لباسی که زن آن را بر سر می بندد و از رداء کوچکتر و از مقنعه بزرگ تر است و لباسی است که زن آن را به دور سرش می پیچد سپس جلباب را بالای آن می بندد.


با توجه به معنای اعتجار و معجر نیز مشخص شد که منظور پوششی است خارجی همانطور که عباء و عباءة نیز پوششی خارجی بود که روی لباس کشیده می شد و استفاده می شد.یعنی معجر را نیز دور سر می پیچند.(شبیه عمامه برای مردان)(اصولا پوشش ها و لباس هایی که زنان خصوصا زنان متدین استفاده می کرده اند انواع مختلفی داشته که برای پوشیده بودن هرچه بیشتر از آن ها استفاده می کرده اند و برخی از پوشش ها هم نقششان ایجاد پوشیدگی بیشتر بوده است نه این که بدون آن ها حجاب ساقط شود و عمل حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز این گونه بوده است)

پس اشکال نواصب نیز با دقت در معنای کلمات برطرف می شود و جایی برای اشکال باقی نمی ماند.

موفق باشید.
۰۳ دی ۰۱ ، ۱۷:۵۸ علی دوست

شیییییییر مادر حلالت

با جدم علی و جده ام فاطمه محشووور بشی 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
Flag Counter